الأنبياء ٨٣
کپی متن آیه |
---|
وَ أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ |
ترجمه
الأنبياء ٨٢ | آیه ٨٣ | الأنبياء ٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الضُّرُّ»: با ضم، گرفتاریهائی که متوجّه ذات انسان میگردد. مانند: بیماری، لاغری. با فتح، ضرر و زیان در هر چیز.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۹۱ سوره انبياء
- بيان آيه : ((و داود و سليمان اذيحكمان ...(( و شرح اينكه حكم آن دو جناب حكم واحد ومصون از خطا بوده است
- بررسى عقلى احتمالات مسئله و متعين شدن اينكه حكم سليمان و داود حكم واحدى بوده است
- تاءييد مطلبه به روايات وارده
- معناى تسخير كوهها و مرغ ها با داوود (عليه السلام )
- معناى اينكه صنعت لبوس را به داود تعليم كرديم
- مقصود از جريان بادبه امر سليمان (عليه السلام ) به سوى سرزمين شام (ولسليمانالريح عاصفة ...)
- معناى اينكه ذوالفنون (يونس عليه السلام ) ((ذهب مغاضا فظن ان لن نقدر عليه (( واينكه سپس در ظلمات ندا كرد: ((ان لا اله الا انى كنت من الظالمين ((
- بحث روايتى
- رواياتى ديگر در ذيل آياتى كه به ايوب ، يونس ، زكريا، و مريم (عليهم السلام )اشاره داشتند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «83»
و (بياد آور) ايوب را آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه همانا به من آسيب رسيده و تو مهربانترين مهربانانى.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (83)
وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ: و ياد بياور اى پيغمبر، ايوب را هنگامى كه خواند پروردگار خود را وقتى امتداد پيدا كرد بر او محنت و بليه، و در آن ندا عرض نمود: أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ: بدرستى كه مرا رسيده بيمارى و محنت. وَ أَنْتَ أَرْحَمُ
جلد 8 - صفحه 427
الرَّاحِمِينَ: و تو بخشايندهتر بخشايندگانى.
واقعه حضرت ايوب عليه السلام: آنچه به طريق صحيح نقل شده بطور اجمال آنست كه: حضرت ايوب عليه السلام از اولاد حضرت ابراهيم بود. در علل الشرايع- ابن بابويه از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده: بليهاى كه حضرت ايوب عليه السلام مبتلا شد به جهت شكر نعمتى بود كه حق تعالى به او مرحمت فرموده. و شيطان در آن زمان محجوب نبود از آسمان غير از عرش. وقتى عمل ايوب عليه السلام به سبب اداى شكرش صعود نمود، بر او حسد برد، گفت:
پروردگارا ايوب شكر نمىكند مگر به سبب آنچه عطا فرمودى او را از دنيا، اگر حائل شوى بين او و دنيا، شكر ننمايد تو را. پس مرا مسلط كن بر دنياى او تا معلوم گردد كه شكر نكند.
خطاب شد: مسلط ساختيم تو را بر دنياى او، پس باقى نگذاشت براى او متاع دنيائى و نه اولادى مگر آنكه هلاك كرد تمام آن را. و حضرت ايوب حمد خدا مىنمود، ابليس برگشت، گفت: خدايا ايوب مىداند كه برمىگردانى دنياى او را، مسلط نما مرا بر بدنش تا معلوم شود كه شكر نكند. فرمود: مسلط ساختم تو را بر بدنش غير از چشم و قلب و زبان و گوش او. پس مبادرت نمود كه مبادا رحمت، ايوب را دريابد، دميد در دماغ او از آتش سموم، پس گرديد جسد آن حضرت نقطه نقطه «1».
تنبيه: در خصال- از حضرت صادق از پدر بزرگوارش عليهما السلام فرمود:
مبتلا شد ايوب عليه السلام هفت سال بدون گناه، و بدرستى كه پيغمبران معصوم هستند، گناه ننمايند، و ميل از حق نكنند، و مرتكب نشوند گناه صغيره و كبيره را، و نيز فرمود: بدرستى كه ايوب عليه السلام با جميع آنچه مبتلا شده به آن، بوى بد نگرفت و بد صورت نشد و خارج نشد در آن مدت از او خونى و نه چركى، مستقذر نبود كسى كه مىديد او را، و وحشت نمىكرد از او، و كرم نگذاشت هيچ جا از بدنش. اينچنين بجا آورد خدا به تمام كسانى كه مبتلا
«1» بحار الانوار، ج 12، ص 345- 344، روايت 4.
جلد 8 - صفحه 428
فرمايد از انبياء و اولياء مكرمين، و جز اين نيست كه دورى مىكردند مردم از او به جهت فقر و ضعف آن حضرت در ظاهر بواسطه نادانى ايشان به قدر و منزلت او نزد خداى تعالى از تأييد و فرج «1».
بنابراين آنچه در بعض تفاسير نسبت به آن حضرت نقل شده باطل و مردود، و ساحت نبوت از آن منزه و مقدس باشد. بنابر اصلى كه متكلمين شيعه ثابت نموده كه: پيغمبران خالى باشند از چيزى كه موجب نفرت خلق باشد، زيرا منافى غرض بعثت ايشان است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عالِمِينَ (81) وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ (82) وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (83) فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى لِلْعابِدِينَ (84) وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ (85)
وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ (86)
ترجمه
و مسخّر نموديم براى سليمان باد را كه بشدّت وزنده بود جارى ميشد بفرمان او تا آنزمين كه بركت داديم در آن و مائيم بهمه چيز دانايان
و از سر كشان كسانيرا كه بدريا فرو ميرفتند براى او و ميكردند كارى غير آن و بوديم مر آنها را نگهدارندگان
و ياد كن ايّوب را هنگامى كه خواند پروردگارش را كه
جلد 3 صفحه 570
بتحقيق رسيد مرا آزار و تو رحم كنندهترين رحم كنندگانى
پس اجابت نموديم مر او را و برطرف كرديم آنچه باو رسيده بود از آزار و داديم باو كسانش را و مانند آنها را با آنها براى رحمتى از نزد خود و پندى براى عبادت كنندگان
و اسمعيل و ادريس و ذا الكفل را كه هر يك بودند از صبر كنندگان
و در آورديم ايشانرا در رحمت خود همانا ايشان بودند از شايستگان.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان تسخير كوهها براى حضرت داود عطف فرمود بآن شمّهئى از الطاف خود را نسبت بفرزندش حضرت سليمان باين تقريب كه و نيز مسخّر نموديم براى حضرت سليمان باد را در حالى كه بشدّت ميوزيد و در حالى كه جريان داشت بفرمان او از پايتختش كه گفتهاند بعلبك يا شهر استخر بود تا بيت المقدّس يا شام كه در آنجا ساختمان ميكرد و معمولا صبح ميرفت و شب برميگشت با آنكه يك ماه راه متعارف بود باين كيفيّت كه بر تختش نشسته و كرسى نشينان در اطرافش و پرندگان بالها را بر سرش افراشته و عساكر در گرد آنها صف كشيده بودند و همه در بساطى جاى داشتند كه باد آنرا ميبرد و اينها از قدرت خدا عجيب نيست چون او بمقتضاى حكمت در هر امرى عالم است و امور را بر طبق آن جارى ميفرمايد و نيز گفتهاند تندى و كندى باد هم باراده او بود و پر بركت بودن اراضى شام و بيت المقدّس قبلا بيان شد و از ديوان و عناصر سركش كسانى بودند كه خداوند آنها را مسخّر آنحضرت فرموده بود و براى او غوّاصى مينمودند يعنى بقعر دريا فرو ميرفتند و جواهرات بيرون ميآوردند و كارهاى ديگر هم ميكردند از قبيل ساختمان و صنايع غريبه و اختراعات عجيبه و تصوير صور بديعه و خداوند در هر حال حافظ و نگهدار و نگهبان آنها بود كه بر حسب طبع اوّليشان پيرامون سركشى و طغيان و فساد نگردند و خداوند لطف خود را از حضرت ايّوب پيغمبر هم دريغ نفرمود وقتى كه خواند پروردگار خود را بدعاى لطيفى كه متضمّن موجب آن و موجب اجابت بود بدون عرض حاجت چون عرضه داشت خدا يا بمن ضرر جانى رسيده و تو ارحم الرّاحمينى و مطلوب خود را محوّل باراده الهى نمود گفتهاند او از اهل روم و از اولاد عيص بن اسحق بن ابراهيم عليه السّلام بود و زوجهاش رحمه دختر حضرت يوسف يا نواده او بود و خداوند باو عمر و مال و اولاد و احفاد
جلد 3 صفحه 571
زيادى داده بود و عوائد املاك و عدد احشام و اغنام او بحساب در نميآمد و اخيرا بمقتضاى حكمت از قبيل آزمايش مقام صبر و شكر آنحضرت و تعليم بخلق و معرفت آنها بحدّ او و قدرت خداوند تمام آنها را از او گرفت و فقير و مريض شد و او در تمام احوال صابر و شاكر بود تا كار بجائى رسيد كه زوجهاش از روى اضطرار گيسوى خود را بريد و براى او تهيّه معاش نمود و آنحضرت مطّلع از اين امر گرديد و مورد شماتت خلق شد و صبرش بپايان رسيد و دعا كرد و خداوند او را شفا داد و تمام اموال و اولادش را دو برابر باو عنايت فرمود و اين است مراد از آتيناه اهله و مثلهم معهم ولى در روايات ما به احياء كسانيكه از او فوت كرده بودند بأجلهاى خودشان پيش از بليّه و احياء كسانيكه از او هلاك شده بودند در وقت نزول بلا تفسير شده و تصريح فرمودهاند كه از او گناهى سر نزده بود و در هر حال شكر نعمت حقّ را بجا آورد و ابتلاء او براى حكم و مصالحى بود كه شمّهئى از آن ذكر شد و تحقيق اينمقال و تفصيل اين اجمال در سوره ص بيايد انشاء اللّه تعالى و اين تفضّلات اخيره الهيه رحمتى بود از خداوند نسبت باو و موجب تذكر و تنبّهى براى عبادت و اطاعت كنندگان كه بايد در تمام مراتب بلا صابر و شاكر باشند تا مشمول عنايات خاصه الهيّه شوند و ياد بايد نمود بامر الهى حضرت اسماعيل جدّ امجد حضرت ختمى مرتبت را كه صبر فرمود بر توقف در وادى غير ذى زرع و بناء كعبه و اطاعت حقّ و ترك معصيت و مفارقت پدر و اقارب و تسليم در مقام ذبح و ساير مشاق و ادريس عليه السّلام را كه صبر فرمود بر فعل طاعت و ترك معصيت و دعوت بحق و آزار خلق تا هلاك قومش و عروج او بآسمان و ذو الكفل را كه در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه او يوشع بن نون است و بنابراين ذو الكفل لقب آنحضرت بوده چون كفل بمعناى نصيب و بهره و حظّ است و باعتبار كثرت حظوظ الهيّه او ملقّب باين لقب شده و لابدّ در مشاق امور و بلايا صابر و شاكر بوده كه خداوند از هر سه ايشان توصيف بصبر فرموده و از حضرت عبد العظيم عليه السّلام و ابن عبّاس و ساير مفسّرين اقوال مختلفهئى راجع بهويّت و وجه تسميه آنحضرت باين اسم ذكر شده كه حقير نقل آنها را لازم ندانستم و خداوند تمام انبياء را داخل در محيط رحمت بىپايان خود و مستغرق در آن فرمود در دنيا و آخرت چون از صلحا بودند و عمل
جلد 3 صفحه 572
ايشان شايسته بود پس هر كس اعمال خود را شايسته نمايد برحمت بىمنتهاى حقّ واصل و مستغرق در نعمت او در دنيا و آخرت خواهد گرديد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَيُّوبَ إِذ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرحَمُ الرّاحِمِينَ (83)
و حضرت ايوب زماني که خواند پروردگار خود را محققا مرا مسّ كرده و اصابت كرده ضرر، و تو ارحم الراحمين هستي.
قضاياي ايّوب را خداوند در چندين آيه ذكر فرموده مثل همين سوره و در سوره ص: «وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوبَ إِذ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ (الي قولي تعالي:) إِنّا وَجَدناهُ صابِراً نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ أَوّابٌ» آيه 40 الي 44 پنج آيه.
و در تفسير برهان در ذيل اينکه آيات اخبار بسياري مبسوط در چندين صفحه نقل كرده، و اينکه اخبار با يكديگر تعارض و تنافي دارند و بسياري از آنها با عقيده شيعه در مورد انبياء مخالف هستند، و ما بطور خلاصه آنچه که موافق با مذهب و مطابق با بعض اخبار هست بيان ميكنيم بحول اللّه و قوّته.
اولا: انبياء مبتلا به بلاهايي که موجب تنفّر ناس باشد نميشوند زيرا بر خلاف غرض الهي است، و اخباري که دلالت دارد بر اينكه بدن ايّوب تمام قرحه و كرم افتاد و متعفن شد و العياذ باللّه او را در مزبله خارج شهر انداختند بكلي مطرود است چنانچه صدوق قدس سره مسندا روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش که فرمود:
(انّ ايّوب مع جميع ما ابتلي به لم ينتن له رائحة و لا قبحت له صورة، و لا خرجت منه مدّة من دم و لا قيح، و لا استقذره احد راه و لا استوحش منه احد شاهده، و لا تدوّد شيء من جسده الحديث)
بلي بلاء متوجه
جلد 13 - صفحه 226
انبياء ميشود از امراض و ذهاب مال و اهل و امثال آنها چنانچه كليني از حضرت صادق عليه السلام مسندا روايت كرده که فرمود:
«ان اللّه عز و جل يبتلي المؤمن بكل بليّة و يميته بكل ميتة و لا يبتليه بذهاب عقله، الا تري ان ايوب كيف سلّطه عليه ابليس علي ماله و ولده و علي اهله و علي کل شيء منه و لم يسلطه علي عقله تركه له ليوحد اللّه به».
و ثانيا: شيطان همچو تسلّطي ندارد و قدرتي که بتواند مال كسي را ببرد يا كسي را تلف كند يا ضرر بدني وارد كند اگر چنين بود يك نفر مؤمن را روي زمين باقي نميگذاشت فقط كار شيطان وسوسه است مقابل الهام ملك، و ابتلاهاي ايّوب از شدّت مرض و ذهاب مال و اولاد و اهل فعل الهي است چنانچه مكرر بيان شده در باب توحيد افعالي خلق و رزق و احياء و اماته و صحت و مرض و غنا و فقر و عزّت و ذلت مختص به خدا است شريك ندارد. شيطان وسوسه ميكرد بلكه بتواند ايوب را از شكر الهي باز دارد و هر چه بلا شدّت ميكرد ايوب شكر گزاريش بيشتر ميشد چنانچه انسان اگر در منتهي درجه بلا افتد نظر كند که آن قدر نعمت به او افاضه شده که از عهده شكر كوچكترين آنها بر نميآيد حتي نفس شكر هم به توفيق الهي است و آن هم شكري لازم دارد و هكذا الي غير النّهاية.
و ثالثا: ابتلاهاي ايّوب نه از جهت تقصيري باشد حكمت بلاها بسيار است که يكي از آنها ارتفاع درجه است، و يكي امتحان است و حكمتهاي ديگر «البلاء موكّل بالانبياء ثم الاولياء ثم الامثل فالامثل».
هر که در اينکه بزم مقرّبتر استبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- ایّوب را از گرداب مشکلات رهایی بخشیدیم: در اینجا از سر گذشت آموزنده یکی دیگر از پیامبران بزرگ خدا سخن میگوید او «ایّوب» و دهمین پیامبری است که در سوره انبیاء اشاره به گوشهای از زندگانی او شده است.
«ایوب» سرگذشتی غمانگیز، و در عین حال پر شکوه و با ابهت دارد، صبر و شکیبایی او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود، به گونهای که «صبر ایوب» یک ضرب المثل قدیمی است.
میفرماید: «و ایّوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): بد حالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربانترین مهربانانی»! (وَ أَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ).
نکات آیه
۱- سرگذشت ایوب(ع) و نیایش او با خدا، درس آموز و سزاوار یاد ویادآورى است. (و أیّوب إذ نادى ربّه ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که نصب «أیّوب» به وسیله عامل مقدرى، چون «أذکر» یا «أذکروا» باشد.
۲- ایوب(ع) به انواع ناگوارى ها، ناراحتى ها، فقر و مرض مبتلا بود. (أنّى مسّنى الضرّ ) «الضرّ» اسم مصدر و به معناى سوء حال، فقر و ناراحتى بدنى مى باشد و نیز هر آن چه که ضد نفع است (لسان العرب).
۳- ایوب(ع) با صداى بلند و رسا، براى خود دعا کرد و از خداوند خواستار نجات و بهبود خود از انواع ناگوارى ها، ناراحتى هاى جسمانى و فقر شد. (و أیّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ ) «ندا» به معناى صداى بلند و روشن است (مفردات راغب).
۴- شایسته بودن روى آورى انسان به درگاه پروردگار، به هنگام رنج و گرفتارى (و أیّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ )
۵- خواندن خداوند با نام «ربّ»، از آداب دعا و نیایش است. (و أیّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ )
۶- همه انسان ها، حتى پیامبران در معرض انواع رنج ها، ناراحتى ها و ناگوارى ها در دنیا (و أیّوب ... أنّى مسّنى الضرّ )
۷- ابتلاى اشخاص به انواع رنج ها، گرفتارى ها و ناگوارى ها، دلیل بدى و فساد آنان نیست. (و أیّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ ) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که پیامبرى چون ایوب(ع) نیز با داشتن منزلتى والا نزد خداوند، به رنج و مصیبت مبتلا شده بود.
۸- ربوبیت الهى، مقتضى روى آورى انسان به درگاه او به هنگام رنج و نیاز (و أیّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ )
۹- توسل و التجاى ایوب(ع) به رحمت گسترده خداوند، براى جلب لطف و عنایت او (و أیّوب ... و أنت أرحم الرحمین )
۱۰- خداوند، مهربان ترین مهربانان است. (و أنت أرحم الرحمین )
۱۱- رحمت گسترده الهى، رحمتى بى بدیل و بى مانند است. (و أنت أرحم الرحمین ) توصیف شدن خداوند به «أرحم الراحمین» (مهربان ترین مهربانان) دلیل بى مانند بودن او در مهربانى است; زیرا «برترین» در هر وصفى تنها یکى خواهد بود.
۱۲- التجاى انسان به صفت رحمت الهى، به هنگام درخواست نیاز و نیایش از آداب دعا است. (و أیّوب إذ نادى ... و أنت أرحم الرحمین )
۱۳- رحمت گسترده و مهربانى بى مانند خداوند، مقتضى استجابت دعاى بندگان از جانب او است. (و أیّوب إذ نادى ... و أنت أرحم الرحمین ) از این که ایوب(ع) پس از بیان مشکلات خود، خدا را به صفت «أرحم الراحمین» یاد کرد، مى توان برداشت یاد شده را به دست آورد.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: ارحم الراحمین ۱۰
- انبیا: مشکلات دنیوى انبیا ۶
- انسانها: مشکلات دنیوى انسانها ۶
- ایوب(ع): التجاى ایوب(ع) ۹; بیمارى ایوب(ع) ۲; دعاى ایوب(ع) ۱، ۳; شفاى ایوب(ع) ۳; عبرت از قصه ایوب(ع) ۱; فقر ایوب(ع) ۲; گرفتارى ایوب(ع) ۲; مشکلات ایوب(ع) ۲
- بلایا: فلسفه بلایا ۷
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۸; آثار رحمت خدا ۱۳; اختصاصات خدا ۱۱; التجا به خدا ۹، ۱۲; بى نظیرى رحمت خدا ۱۱; رحمت خدا ۱۲; زمینه لطف خدا ۹
- دعا: آداب دعا ۵، ۱۲; التجا در دعا ۱۲; دعا هنگام سختى ۴، ۸; زمینه اجابت دعا ۱۳; زمینه دعا ۸
- ذکر: ذکر ربوبیت خدا ۵; ذکر قصه ایوب(ع) ۱
- رنجها: فلسفه رنجها ۷
- سختى: درخواست نجات از سختى ۳; دعا هنگام سختى ۴، ۸; فلسفه سختى ها ۷
- عبرت: عوامل عبرت ۱
- فقر: درخواست نجات از فقر ۳
منابع