طه ١٢
کپی متن آیه |
---|
إِنِّي أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى |
ترجمه
طه ١١ | آیه ١٢ | طه ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِخْلَعْ نَعْلَیْکَ»: کفشهایت را از پا بیرون بیاور. در آن زمان بیرون آوردن کفش نشانه تواضع و ادب بوده است (نگا: المصحف المیسّر). «طُویً»: طُوی، نام سرزمین کنار کوه طور است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۸ سوره طه
- بيان آياتى كه چگونگى برگزيدن موسى (عليه السلام ) به رسالت و ماءمور شدنش در كوه طور به دعوت فرعون را حكايت مى كنند
- توضيحى در مورد تكلم خدا با موسى (عليه السلام )
- بيان عدم منافات وجود واسطه در تكلم ، با صدق تكلم خدا با موسى
- شرح خطاب خداى تعالى به موسى (عليه السلام ): ((اننى انا الله لا اله الا انافاعبدنى ...((
- وجوه عديده اى كه در ذيل جمله : ((واقم الصلوة الذكرى (( گفته اند
- مقصود از اينكه درباره قيامت فرمود: ((اكاد اخفيها- نزديكست پنهانش بدارم ((
- آغاز وحى رسالت موسس (عليه السلام ) با استفهام : ((ما تلك بيمينك يا موسى (( واشاره به وجه رد و بدل شدن سؤ ال و جواب درباره عصا
- وجه پرگوئى موسى (ع ) در پاسخ خداوند
- شرح و توضيح درخواست هاى موسى (عليه السلام ) از خداوند بعد از ماءموريت به رسالت (قال رب اشرح لى صدرى ...)
- معناى كلمه (وزير) و بيان علت درخواست موسى از خداوند كه برادرش را وزير قرار دهد.
- مقصود از ذكر و تسبيح خدا در (كى نسخبك كثيرا و نذكرك كثيرا)
- استجابت ادعيه موسى (عليه السلام ) و تذكار منت پيشين خدا بر او در ماجراى زاده شدن وپرورش يافتنش در دامان دشمن
- يادآورى منت ها و تفضلات ديگر خدا به موسى (عليه السلام ) در نجات يافتن از مصر وازدواج با دختر شعيب و اقامت در مدين و...
- مراد از فتنه در (و فتناك فتونا) و وجه موسى را منت شمرده است
- مراد از جمله : ((واصطنعتك لنفسى (( در خطاب خداوند به موسى (عليه السلام )
- بيان اينكه اظهار اميد در كلام خدا(در مانند جمله :((لعله يتذكر او يخشى (() قائم به مقام محلوره است
- و رد سخنى از فخر رازى درباره سر ارسال موسى (عليه السلام ) به سوى فرعون باعلم به ايمان نياوردن او
- اشاره به وجه اينكه موسى و هارون از عقاب و طغيان فرعون اظهار نگرانى كردند
- نكات و دقائقى كه در اوامر خداوند به موسى و هارون درباره رفتن نزد فرعون و دعوت او به كار رفته است
- بحث روايتى
- دعاى پيامبر (ص ) درباره اميرالمؤ منين مشابه دعاى موسى (ع ) در درخواست وزارت ومشاركت هارون
- رد سخن صاحل روح المعانى كه (امر) در حديث را حمل بر ارشاد كرده است .
- روايات ديگرى در ذيل آيات مربوط به رسالت موسى (ع )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «12»
همانا من پروردگار تو هستم. پس كفش خود را بيرون آور، به درستى كه تو در سرزمين مقدّس «طُوى» هستى.
نکته ها
نام موسى در بيست سوره و 136 مرتبه در قرآن آمده وماجراى موسى عليه السلام از بزرگترين
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 5 - صفحه 327
داستانهاى قرآن است، زيرا حدود نهصد آيه از قرآن را به خود اختصاص داده است.
كلمه «ربّ» كه از اسماى حسناى الهى است، بيش از 970 مرتبه در قرآن آمده است و خداوند در اوّلين تجلّى بر حضرت موسى عليه السلام خودش را با اين نام به او معرفى فرمود. «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ» وچون نبوّت حضرت موسى عليه السلام با ندا و كلام الهى آغاز شد، لذا او را كليم اللّه مىنامند. «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً» «1»
«وادى الْمُقَدَّسِ» به مكان دور از عيب و گناه اطلاق مىگردد و «طُوىً» يعنى چيزى يا جايى كه با بركت آميخته شده است.
در حديثى مىخوانيم كه مراد از كندن دو كفش، دل كندن از دو نگرانى است: يكى نگرانى از وضع همسر در آن سرما و ديگرى، نگرانى از شرّ فرعون. «2» بعضى نيز آن را اشاره به همسر و فرزند و يا حبّ دنيا و آخرت دانستهاند. در تورات كنونى نيز عبارت «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» به همين تعبير آمده است. «3»
پیام ها
1- چه بسا انسان به قصد كارى گام برمىدارد، امّا به نتيجه ديگرى مىرسد.
آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ ... نُودِيَ
رفت موسى كآتشى آرد بدست
آتشى ديد او كه از آتش بِرَست
2- همين كه ارادهى خداوند بر تحقّق چيزى تعلّق گرفت، تمام وسايل به خدمت آن هدف درمىآيند. (تاريكى شب، باردارى همسر، گمكردن راه، ديدن آتش، همه مقدّمه جذب موسى عليه السلام و ارائه وحى و نبوّت به او در ميعادگاه الهى شد.)
3- هر كجا كه ناباورى احساس مىشود، بايد تأكيد بيشترى كرد. «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ»
4- آثار قداست و معنويت كار بايد در ظاهر افراد نيز پيدا باشد. «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»
5- رابطهى عميق با خداوند، در گرو دل كندن از وابستگىهاست. «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»
«1». نساء، 164.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تورات، سِفر خروج، فصل سوّم.
جلد 5 - صفحه 328
6- براى دريافت مسئوليت، فروتنى از ابتدائىترين لوازم است. «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»
7- بعضى از مكانها داراى قداست خاصى هستند. «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ» (پابرهنهشدن وبيرونآوردن كفش، از آداب ورود به مكانهاى مقدّس است)
8- پيامهاى مقدّس، در مكانهاى مقدّس نازل مىشوند. نُودِيَ ... بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ
9- پذيرش مسئوليتهاى آسمانى در دل پاك طبيعت، همچون؛ كوه طور، وادى مقدّس طُوى و غار حرا بوده است. نُودِيَ ... بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «12»
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ: بدرستى كه من پروردگار توام.
على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) روايت نموده از حضرت باقر عليه السلام بدين مضمون: پس رو آورد موسى به طرف آتش تا شعله اى گيرد، ديد درختى آتش آن را فراگرفته؛ چون رفت تا اقتباس كند، آتش ميل كرد به طرفش. موسى ترسيد، منصرف گرديد، آتش برگشت به درخت. مرتبه دوم موسى خواست اقتباس كند، آتش ميل كرد به او، حضرت موسى عليه السلام برگرديد و واگذارد آن را، پس برگشت آتش به درخت. مرتبه سوم آتش رو آورد به سوى او، موسى عليه السلام برگرديد و ديگر بازنگشت. پس ندا فرمود او را خداوند عز و جل: بدرستى كه من خداوند عالميانم. موسى عرض كرد: چيست دليل بر آن؟ خداوند عزّ و جلّ فرمود: چيست در دست راست تو. عرض كرد:
عصاى من. خطاب شد بيانداز؛ انداخت آن را، پس مارى شد سركش. موسى ترسيد و برگرديد، پس خطاب شد: بگير آن را و نترس، بدرستى كه تو از آمنين هستى «1».
بدين معجزه، حضرت موسى دانست كه ندا از جانب خداوند عالميان است و ديگر آنكه هر گاه نزديك درخت مىآمد يا دور مىشد، آن صدا مختلف نمىشد، بلكه به يك طريق بود. حق تعالى خلق كلام در درخت فرمود به قدرت كامله خود، و موسى از تمام جوانب به يك طريق آن را مىشنيد. خطاب شد:
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ: پس بيفكن نعلين خود را و بيرون كن آن را از پاى. إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً: بدرستى كه تو به وادى پاكيزه مبارك ستودهاى كه «طوى» نام آنست يعنى قدم در وادى پاك و پاكيزه نهادهاى، چون اين خطاب رسيد، موسى
«1» بحار الانوار، ج 13، ص 30.
جلد 8 - صفحه 250
نعلين از پاى درآورد در پس وادى به چند ذرع دور انداخت. مفسرين عامه گفتهاند چون از پوست خر مرده بود لذا امر به خلع شد. اين قول باطل و مردود است.
در اكمال الدين صدوق- از حضرت ولى عصر حجة بن الحسن عجل اللّه تعالى فرجه در حديثى سعد بن عبد اللّه قمى عرض كرد: خبر ده مرا يابن رسول اللّه از امر الهى به پيغمبر خود موسى (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ...) بدرستى كه فقهاء فريقين گمان كنند كه از پوست مرده بوده؟
حضرت فرمود: هر كه اين را گويد افترا نموده بر موسى عليه السلام و نادان دانسته او را در نبوتش، زيرا امر از دو قسم خالى نيست: يا نماز موسى در آن جايز بوده يا جايز نبوده، اگر جايز بوده، جايز بوده براى او پوشيدن در آن بقعه هر گاه بقعه مقدسه نباشد، و اگر بقعه مقدسه مطهره باشد، اقدس و اطهر از نماز نباشد. و اگر نماز موسى در آن جايز نبوده، لازم آيد موسى نشناخته باشد حلال را از حرام و نداند آنچه نماز در آن جايز باشد يا نباشد؛ و اين كفر است.
عرض شد: خبر ده مرا اى مولاى من از تأويل در آن؟
فرمود: موسى مناجات نمود با پروردگار خود در وادى مقدس، عرض كرد:
اى پروردگار، بتحقيق خالص نمودم براى تو محبت خود را و شستم قلب خود را از غير تو. و به اهلش محبت شديد داشت، پس خداى تعالى فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» يعنى بيفكن محبت اهل را از قلب خود اگر محبت تو براى من خالص و قلب تو از ميل به غير من شسته است «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى «9» إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً «10» فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى «11» إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «12» وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى «13»
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي «14» إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى «15» فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى «16»
ترجمه
و آيا رسيد بتو خبر موسى
چون ديد آتشى پس گفت به كسانش درنگ كنيد همانا من يافتم آتشى را شايد من بياورم براى شما از آن شعلهاى يا بيابم بر اثر آتش هدايتى
پس چون آمد نزد آن ندا كرده شد اى موسى
بدرستيكه من پروردگار توام پس بيرون كن نعلين خود را همانا تو در وادى مقدس طوائى
و من برگزيدم تو را پس گوش ده آنچه را وحى ميرسد بتو
بدرستيكه من خدائى هستم كه نيست خدائى مگر من پس عبادت كن مرا و بر پادار نماز را براى ياد من
همانا قيامت آينده است نزديك بود پنهان دارمش تا جزا داده شود هر كسى بآنچه سعى ميكند
پس باز ندارد تو را از آن كسيكه ايمان نميآورد بآن و پيروى كرده
جلد 3 صفحه 500
است از خواهش دلش پس هلاك شوى.
تفسير
گفتهاند چون اين سوره در اوائل بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده خداوند براى دلگرمى آنحضرت بامر رسالت و صبر و بردبارى آن سرور در تحمل شدائد و ناملايمات دعوت ابتداء امر رسالت حضرت موسى را بيان فرموده باين تقريب كه آيا قصّه بعثت موسى را كه شگفت آور است شنيدهاى و آن از اين قرار است چون نشنيدى بشنو پس از آنكه حضرت موسى چند سال در مدين خدمت شعيب را نمود با اجازه آنحضرت عازم سفر بمصر شد براى ملاقات مادر و برادرش هارون و باعيال خود صفورا دختر شعيب عليه السّلام و اطفال خويش و گوسفندانى كه در آنمدت مالك شده بود رهسپار گرديد و چون بوادى و سرزمين طوى كه كوه طور آنجا است رسيد شب جمعه بود و هوا بسيار سرد و تاريك و زمين پر از يخ عيالش را درد زائيدن گرفت با آنكه راه را هم گم كرده بود و گوسفندانش متفرق شده بودند ناگهان از جانب كوه طور آتشى را مشاهده نمود ناچار بخانواده خود گفت درنگ نمائيد من آتشى كه اميد فرج در آنست مشاهده نمودم چون ايناس رؤيت بدون شبهه يا موجب استيناس و رافع وحشت است شايد من بياورم از آن آتش شعله و پارهاى كه با آن گرم شويم يا بوسيله آن آتش افروخته و كسانيكه در اطراف اويند براه مقصود واقف گرديم و بجانب آتش حركت كرد و چون نزديك شد ديد آتش سفيد رنگى از درخت سبزى مشتعل است در اينجا قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پس رو بآتش رفت كه از آن اقتباس نمايد آتش رو باو آورد موسى ترسيد و عقب رفت و آتش هم بجاى خود برگشت باز موسى نزديك بآن شد براى انجام مقصود و آتش رو باو نمود و او عقب كشيد و آتش بمحل خود باز گشت كرد تا سه مرتبه و در دفعه سوّم آتش برنگشت و نداى خداوند را شنيد و تتمّه حديث در سوره قصص ذكر خواهد شد انشاء اللّه تعالى و آن ندا اين بود كه خدا فرمود اى موسى همانا من و براى تأكيد مكرّر كرد پروردگار توام پس نعلين خود را از پايت بيرون كن بدرستيكه تو در وادى پاكيزه و مقدّس ناميده شده بطوائى و مناسب با ادب و تواضع پا برهنه بودن است و در فقيه و اكمال و علل از امام صادق عليه السّلام و قمّى ره روايت نموده كه نعلين آنحضرت از پوست حيوان مرده بود لذا مأمور بخلع
جلد 3 صفحه 501
شد ولى در بعضى از روايات از اين معنى تكذيب شده و فرمودهاند مراد خلع محبت اهل و اولاد است و در بعضى فرمودهاند مراد خوف از تلف عيال در وضع حمل و خوف از فرعون است و هر يك در محل و مورد خود از ظاهر و باطن صحيح و مناسب است و بعضى طوى را بمعناى طى كرده شده گرفتهاند و بنابراين حال است براى وادى يعنى انّك بالواد المقدّس الّذى طويته و در علل از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آن وادى مقدّس شد براى آنكه پاكيزه شد در آن ارواح و برگزيده شد در آن ملائكه و سخن گفت خداوند با موسى سخن گفتنى و نيز خداوند بموسى عليه السّلام فرمود و من برگزيدم تو را به نبوت پس گوش ده آنچه را بتو وحى ميشود كه همان معناى نبوّت است و بنابراين لما يوحى قابل تعلق به اخترتك و استمع هر دو است يعنى برگزيدم تو را براى چيزيكه وحى ميشود پس گوش ده آنرا و اوّل جملهئى كه بآنحضرت وحى شد توحيد خداوند يگانه و نفى شريك و اخلاص در عبادت بود كه منتهاى علم و كمال عمل است و پس از آن اقامه نماز براى ادامه ياد خدا و مشغول شدن قلب و زبان بذكر او كه طريقه موحّدين و سيره مقرّبين است و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه مراد آنستكه هر گاه نمازى از شخص فوت شود هر وقت يادش بيايد بايد بخواند ماداميكه وقت نماز حاضرش تنگ نشده باشد و بايد دانست كه مسلما روز قيامت خواهد آمد نهايت آنكه وقتش معلوم نيست چون خداوند خواسته است مخفى باشد و ناگهان آشكار گردد تا مردم از آن خائف و ترسان باشند و بقدرى خداوند باخفاء آن اهتمام دارد كه نزديك بود وقت آنرا بر خلق و خويش مخفى كند و اين كلام را معمولا براى مبالغه در كتمان امرى ميگويند چنانچه در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزديك بود مخفى كنم آنرا از خودم و بعضى «اكاد اخفيها من نفسى» قرائت نمودهاند و قمّى ره نيز نقل نموده پرسيدند چگونه مخفى مينمايد آنرا بر خودش فرمود قرار ميدهد آنرا بدون وقت و بعضى گفتهاند مراد بيرون آوردن از خفاء است چون اخفاء باين معنى نيز ميآيد در هر حال روز قيامت ميآيد و پنهان است وقتش يا ميآيد و نزديك است ظاهر شود بمعناى اخير براى آنكه هر كس بپاداش كار خود از خوب و بد برسد پس نبايد حضرت موسى و امت او را باز دارد از تصديق بروز قيامت يا
جلد 3 صفحه 502
نماز كسيكه ايمان بيكى از آن دو ندارد و متابعت هواى نفس امّاره خود را نموده در اين بىايمانى پس هلاك شود العياذ باللّه آنحضرت يا كسيكه باز داشته شده است از اين عقيده حقه مانند فرعون و فرعونيان چون ادلّه قطعيّه بر ثبوت هر دو اقامه شده است بطوريكه جاى شبهه و ترديد براى احدى باقى نمىماند مگر آنكه خواسته باشد هوا پرستى كند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخلَع نَعلَيكَ إِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُويً «12»
محققا من خود پروردگار تو هستم پس بيرون كن نعلين خود را بدرستي که تو بوادي مقدّسي هستي که نام او طوي است.
(إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) با سه تاكيد ان و تكرار متكلم انّي انا و جمله اسميه ربك رب تربيت كننده که مربي بكسر باشد ترا که مربي بفتح باشد و اطلاق بر مالك هم ميشود ميگويي ربّ الدار و رب الاهل خداوند مالك کل است (لِلّهِ مُلكُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ) خالق آنها موجد آنها نگهبان آنها تربيت كننده آنها است.
(فَاخلَع نَعلَيكَ) يك نوع تواضع است که انسان در اماكن متبركه مثل مساجد و اعتاب ائمه اطهار و حضور بزرگان خلع نعلين كند و حافيا برود ماشيا و شايد تأويلش قطع علاقه زن و فرزند باشد.
(إِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ) قدس خالي از عيب و نقص است ميگويي سبوح قدوس و انسان تارك معاصي را مقدّس ميشماري و اراضي که خالي از كثافات باشد و روي او معاصي نشده باشد و خار و خس در او روئيده نشده باشد و بركات الهي در او نازل شده باشد مقدس است.
(طُويً) وادي است که فعلا بيت المقدس نام نهادهاند.
14
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- «من پروردگار توام، کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس طوی هستی» (إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً).
موسی با شنیدن این ندای روحپرور: «من پروردگار توام» هیجان زده شد و لذت غیر قابل توصیفی سر تا پایش را احاطه کرد.
او مأمور شد تا کفش خود را از پای در آورد، چرا که در سر زمین مقدسی گام نهاده، سر زمینی که نور الهی بر آن جلوهگر است، پیام خدا را در آن میشنود و پذیرای مسؤولیت رسالت میشود، باید با نهایت خضوع و تواضع در این سر زمین گام نهد، این است دلیل بیرون آوردن کفش از پا.
نکات آیه
۱ - دره طوى - در صحراى سینا - سرزمین تکلم خداوند با موسى(ع) (یموسى . إنّى أنا ربّک ... إنّک بالواد المقدّس طوًى) «واد» مخفف «وادى»، یعنى حد فاصل بین کوه ها که راه عبور سیلاب باشد (مصباح). «طُوى» ممکن است نام دره اى پایین کوه طور باشد (لسان العرب). در این صورت بدل یا عطف بیان براى «الواد المقدس» خواهد بود و ممکن است به معناى «ساعة» و «لحظة» باشد (لسان العرب). که ظرف براى «المقدس» مى شود; یعنى دره اى که در برهه اى از زمان (اشاره به لحظه تکلم خداوند با موسى(ع)) تقدس یافته است.
۲ - خداوند در خطاب به موسى(ع)، خود را به او شناساند و به او فهماند که در محضر پروردگار خود قرار دارد و کلام او را مى شنود. (یموسى . إنّى أنا ربّک)
۳ - مکالمه خداوند با موسى(ع) در وادى طوى، جلوه اى از ربوبیت او نسبت به آن حضرت بود. (یموسى . إنّى أنا ربّک)
۴ - خداوند به موسى(ع) فرمان داد، به پاس احترام محضر پروردگار خود، نعلین از پاى درآورد و با پاى برهنه در وادى مقدس گام نهد. (فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدّس طوًى)
۵ - رعایت ادب و احترام در محضر پروردگار و هنگام گوش دادن به سخنان او، لازم است. (إنّى أنا ربّک فاخلع نعلیک) تفریع «فاخلع» بر جمله «إنّى أنا ربّک» چنین افاده مى کند که هنگام تکلم خداوند باید ادب را کاملاً مراعات کرد. باتوجه به این که در تکلم خداوند با انسان همواره وسایطى در کار است مى توان گفت هنگام تلاوت شدن قرآن و یا دیگر کلمات خداوند نیز باید کاملاً ادب را رعایت کرد.
۶ - حفظ حرمت مکان هاى مقدس و احترام به آنها لازم است. (فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدّس طوًى) جمله «إنّک بالواد ...» تعلیل براى «فاخلع» است و حکمى که علت آن روشن باشد، در موارد مشابه نیز باید اجرا شود.
۷ - درآوردن کفش ها و پابرهنه بودن، از بارزترین جلوه هاى احترام درمکان هاى مقدس است. (فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدّس طوًى )
۸ - وادى طوى در کناره کوه طور، سرزمینى پاک و منزه و شایسته احترام است. (إنّک بالواد المقدّس طوًى) «سرزمین مقدس»، یعنى سرزمینى که طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).
۹ - ورود با کفش در سرزمین طوى (پایین کوه طور)، جایز نیست. (فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدّس طوًى) تعلیل بودن «إنّک بالواد المقدّس» حکم «اخلع» را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرایت مى دهد.
۱۰ - مکان هاى تکلم خداوند با پیامبران و بندگان خویش، مکان هایى مقدس و طاهر و شایسته احترامند. (یموسى . إنّى أنا ربّک ... إنّک بالواد المقدّس طوًى) گرچه دلیل تقدس وادى طوى در آیه نیامده است، ولى مجموع آیه حکایت از ارتباط تکلم خداوند با تقدس آن سرزمین دارد، چه تقدس سابق، سبب انتخاب آن براى تکلم شده باشد و چه تکلم خداوند به آن قداست بخشیده باشد.
روایات و احادیث
۱۱ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال: قال اللّه عزّوجلّ لموسى(ع) «فاخلع نعلیک» لأنّها کانت من جلد حمار میّت; از امام صادق(ع) روایت شده: خداى عزّوجلّ به موسى فرمود: «فاخلع نعلیک»، زیرا کفش هاى او از پوست میته الاغ بود».[۱]
۱۲ - «عن الصادق جعفربن محمد(ع) إنّه قال: فى قول اللّه عزّوجلّ لموسى(ع) «فاخلع نعلیک» قال: یعنى إرفع خوفیک، یعنى خوفه من ضیاع أهله و قد خلفها تمخض، و خوفه من فرعون; از امام صادق(ع) در باره سخن خدا که به موسى فرمود: «فاخلع نعلیک» روایت شده که فرمود: یعنى دو ترس خود را کنار بگذار; یعنى ترس او از تلف شدن همسر خویش که وى را در حال زایمان برجاى گذاشته بود و ترس او از فرعون».[۲]
موضوعات مرتبط
- اماکن مقدس :۱ احترام اماکن مقدس ۶، ۷; کفش کَنى در اماکن مقدس ۷
- خدا: ادب در استماع کلام خدا ۵; اوامرخدا ۴; پاکى مکان گفتگوى خدا با انبیا ۱۰; تقدس مکان گفتگوى خدا با انبیا ۱۰; گفتگوى خدا با موسى(ع) ۲، ۳; مکان گفتگوى خدا با موسى(ع) ۱; نشانه هاى ربوبیت خدا ۳
- دره طوى: فضیلت دره طوى ۱
- سرزمینها: احترام سرزمین طوى ۸، ۹; پاکى سرزمین طوى ۸; تقدس سرزمین طوى ۹; کفش کَنى در سرزمین طوى ۹; موقعیت جغرافیایى سرزمین طوى ۸
- موسى(ع): امر به موسى(ع) ۴; ترس موسى(ع) ۱۲; تکلیف موسى(ع) ۴; جنس نعلین موسى(ع) ۱۱; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۴; مربى موسى(ع) ۳; موسى(ع) در دره طوى ۳; موسى(ع) در محضر خدا ۲، ۴; نعلین موسى(ع) ۴
منابع