فاطر ٣٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
هُوَ الَّذِي‌ جَعَلَکُمْ‌ خَلاَئِفَ‌ فِي‌ الْأَرْضِ‌ فَمَنْ‌ کَفَرَ فَعَلَيْهِ‌ کُفْرُهُ‌ وَ لاَ يَزِيدُ الْکَافِرِينَ‌ کُفْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ إِلاَّ مَقْتاً وَ لاَ يَزِيدُ الْکَافِرِينَ‌ کُفْرُهُمْ‌ إِلاَّ خَسَاراً

ترجمه

اوست که شما را جانشینانی در زمین قرار داد؛ هر کس کافر شود، کفر او به زیان خودش خواهد بود، و کافران را کفرشان جز خشم و غضب در نزد پروردگار چیزی نمی‌افزاید، و (نیز) کفرشان جز زیان و خسران چیزی بر آنها اضافه نمی‌کند!

|اوست كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد. پس هر كه كافر شود كفرش به زيان اوست، و كافران را كفرشان جز خشم و بيزارى نزد پروردگارشان نمى‌افزايد، و كافران را كفرشان غير از زيان نمى‌افزايد
اوست آن كس كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد. پس هر كس كفر ورزد كفرش به زيان اوست، و كافران را كفرشان جز دشمنى نزد پروردگارشان نمى‌افزايد، و كافران را كفرشان غير از زيان نمى‌افزايد.
اوست خدایی که شما را در زمین جانشین (امم گذشته) قرار داد، اینک هر کس کافر شود زیان کفر بر خود اوست و کفر کافران نزد خدایشان چیزی جز خشم و غضب حق بر آنان نیفزاید و کفر کافران چیزی جز خسارت و زیان بر آنها نخواهد افزود.
او کسی است که شما را در زمین جانشینان [دیگران] قرار داد. پس کسی که کافر شود کفرش به زیان خود اوست، و کافران را کفرشان نزد پروردگارشان جز دشمنی و خشم نمی افزاید، و کافران را کفرشان جز خسارت اضافه نمی کند.
اوست كه شما را در روى زمين جانشين پيشينيان كرد. پس هر كس كه ناسپاسى كند، ناسپاسى‌اش بر زيان اوست، و كفر كافران جز بر دشمنى پروردگارشان با آنها، نيفزايد. نيز كفر كافران جز به خسرانشان نيفزايد.
او کسی است که شما را در این سرزمین جانشینان [پیشینیان‌] ساخت، پس هر کس کفر ورزد، کفرش به زیان اوست، و کافران را کفرشان در نزد خداوند جز نفرت نیفزاید، و کافران را کفرشان جز زیان نیفزاید
اوست كه شما را در زمين جانشين [پيشينيان‌] گردانيد، پس هر كه كافر شود كفرش به زيان اوست. و كافران را كفرشان به نزد خداوندشان جز دشمنى و خشم نيفزايد و كافران را كفرشان جز زيانكارى نيفزايد.
خدا کسی است که شما را جانشین (گذشتگان) روی زمین کرده است. هر کس (از شما) کافر گردد، به زیان خود کافر می‌گردد، و کفر کافران در پیشگاه خدا جز بر خشم نمی‌افزاید، و جز زیان چیزی نصیب کافران نمی‌نماید.
اوست کسی که شما را در سرزمین جانشینان (گذشتگان و یکدیگر) گردانید. پس هر کس کفر ورزد در نتیجه کفرش به زیان خود اوست و کافران را کفرشان جز دشمنی‌ای نزد پروردگارشان نمی‌افزاید و کافران را کفرشان غیر از زیانی نمی‌افزاید.
او است آنکه گردانید شما را جانشینانی در زمین پس آنکو کفر ورزد بر او است کفرش و نیفزاید کافران را کفرشان نزد پروردگارشان مگر خشمی و نیفزاید کافران را کفرشان مگر زیانی‌

It is He who made you successors on earth. Whoever disbelieves, his disbelief will recoil upon him. The disbelief of the disbelievers adds only to their Lord's disfavor of them. The disbelief of the disbelievers adds only to their perdition.
ترتیل:
ترجمه:
فاطر ٣٨ آیه ٣٩ فاطر ٤٠
سوره : سوره فاطر
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خَلآئِفَ»: جانشینان. مراد جانشین و جایگزین پیشینیان است (نگا: انعام / یونس / و ). «مَقْتاً»: خشم و غضب (نگا: نساء / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً «39»

او كسى است كه شما را در زمين جانشينان (پيشينيان) قرار داد؛ پس هر كس كفر ورزد بر ضررش خواهد بود و كافران را كفرشان جز دشمنى و خشم نزد پروردگارشان نمى‌افزايد، و كافران را كفرشان جز خسارت نمى‌افزايد.

نکته ها

مراد از خليفه بودن انسان در اين آيه، يكى از سه امر است: جانشينى ملّت‌ها از ملّت‌ها، جانشينى فرزندان آدم از انسان‌هاى پيش از خلقت آدم، جانشينى انسان از خداوند

«مقت» به معناى غضب شديد است كه در قرآن در مورد چهار چيز بكار رفته است:

1. كفر. لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ‌ ... إِلَّا مَقْتاً

2. زنا. «إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً» «1»

3. گفتن و عمل نكردن. «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» «2»

4. سخن بى منطق. «يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ» «3»


«1». نساء، 22.

«2». صف، 3.

«3». غافر، 35.

جلد 7 - صفحه 507

پیام ها

1- جانشينى انسان در زمين بايد عامل شكر باشد نه كفر. جَعَلَكُمْ خَلائِفَ‌ ... فَمَنْ كَفَرَ (شما نيز رفتنى هستيد و ديگران جانشين شما خواهند شد، در اين چند روز دنيا كفر نورزيد.)

2- كفرِ انسان به ضرر خود اوست و ضربه‌اى به خدا نمى‌زند. «فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ»

3- كفّار، كفر خود را به گردن نياكان يا جامعه نياندازند. «فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ»

4- خطرات و آثار كفر محدود نيست و هر لحظه گسترش مى‌يابد. لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ‌ .. إِلَّا مَقْتاً ... إِلَّا خَساراً

5- كفر به خودى خود، عامل خسارت است، گرچه كافر عمل فاسدى انجام ندهد. «لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً»

6- بيان خطرات گناه، عاملى براى بازداشتن گناهكار است. «مَقْتاً- خَساراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً (39)

بعد از آن تذكر نعمت خود فرمايد به كافران و تهديد آنها فرمايد به كفر و كفران.

جلد 11 - صفحه 44

هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ‌: ذات خداوندى آن ذاتى است كه قرارداد شما را اى گروه كفار و اشرار، خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ‌: جانشينان در روى زمين، يعنى شما را بجاى پيشينيان متمكن ساخت و در مقام و مأواى ايشان و مقاليد تصرفات زمين به قبضه اقتدار شما بازداد، و شما متصرف در آن و در قليل و كثير آن مسلط، و مداخل و منافع آن را بهره‌ور شديد تا شكر گزار شويد و به توحيد و اطاعت و رضاى او اقدام كنيد و سركشى و ناسپاسى ننمائيد، اين نعمتى است به غايت بزرگ و موهبتى است عظيم كه به قدرت كامله خود به شما ارزانى فرمود.

فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ‌: پس هر كه كفر ورزيد و ناسپاسى منعم حقيقى را نمود، پس بر او است ضرر كفر او و وبال و نكال كفر كه عذاب جحيم است عايد او گردد. وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ‌: و نيفزايد مر كافران را و زياد نشود مر منكران را كه بر كفر و انكار مصرّند، كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌: كفر ايشان نزد پروردگارشان، إِلَّا مَقْتاً: مگر سخط و غضب سبحانى را كه سبب خلود در عذاب خواهد بود، وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ‌: و زياد نكند كافران و گردنكشان را، كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً: كفر و شرك ايشان مگر زيان و خسران در آخرت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضى‌ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ (36) وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ (37) إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (38) هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً (39) قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً (40)

ترجمه‌

و آنها كه كافر شدند براى آنان آتش دوزخ است نه حكم ميشود بر آنها بمرگ تا بميرند و نه تخفيف داده ميشود از آنها از عذاب آن اينچنين جزا ميدهيم هر ناسپاسى را

و آنها فرياد ميكنند در آن پروردگارا بيرون آور ما را تا بكنيم كار شايسته‌ئى جز آنچه بوديم كه ميكرديم آيا عمر نداديم شما را مقدارى كه پند ميگيرد در آن كسيكه پند گيرد و آمد شما را بيم‌دهنده پس بچشيد پس نيست براى ستمكاران ياورى‌

همانا خدا داناى امر نهانى آسمانها و زمين است همانا او دانا است بآنچه در سينه‌ها است‌

او است آنكه گردانيد شما را جانشينان در زمين پس آنكه كافر شد پس بر ضرر او است كفرش و نمى‌افزايد كافرانرا كفرشان نزد پروردگارشان مگر بغض شديد و نمى‌افزايد كافرانرا كفرشان مگر زيانكارى ابدى‌

بگو خبر دهيد از شريكانتان آنها كه ميخوانيد از غير خدا بنمائيد مرا كه چه چيز آفريدند از زمين يا براى آنها است شركتى در آسمانها يا داديمشان كتابى پس آنها با دليل روشنى از آنند بلكه وعده نميدهند ستمكاران بعضيشان بعضى را مگر موجب فريب را.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان احوال اهل بهشت معمولا شمّه‌ئى از احوال اهل جهنّم را ذكر فرموده باين تقريب كه كسانيكه كافر شدند از آن آنان است آتش جهنّم نه محكوم باعدام ميشوند تا بميرند و راحت شوند و نه تخفيف داده ميشود عذاب آنها بلكه تشديد ميشود هر وقت كه شعله آتش كم شود طبعا و جزاى هر بنده بسيار ناشكرى اين است و آنها صرخه و فرياد ميزنند با حال عجز و انكسار كه پروردگارا ما را از اينجا بيرون آر و بدنيا برگردان قول ميدهيم بجاى اعمال بدى كه بجا آورديم ايندفعه اعمال خوب بجا آوريم خطاب ميرسد از مصدر جلال كه آيا ما بشما عمر نداديم در دنيا بقدريكه اگر كسى ميخواست در آنمدّت تحصيل علم و معرفت كند و متذكّر اوضاع آخرت شود ميشد و پيغمبر و كتاب فرستاديم براى شما و امام تعيين نموديم كه شما را از آتش جهنّم بترسانند و ايشان بوظيفه‌


جلد 4 صفحه 391

خودشان عمل نمودند و شما گوش نداديد و بآنها ستم نموديد پس بچشيد طعم عذاب حسرت و ندامت و آتش آخرت را و مطمئن باشيد كه هيچ يار و ياورى براى ستمكاران در اينروز نخواهد بود خداوند از خفاياى امور در آسمانها و زمين آگاه است و از قلب شما هم آگاه ميداند كه دروغ ميگوئيد اگر بدنيا برگرديد باز همان معاملات گذشته را تكرار خواهيد نمود چنانچه آنجا كه بوديد خيال داشتيد اگر هميشه بمانيد بهمين اعمال ادامه دهيد مگر خدا شما را جانشين اقوام سابقه قرار نداد در زمين و قوّه تصرّف در آنرا بشما عنايت نفرمود و نديديد كسيكه كافر شود ضرر كفرش بخودش ميرسد و نشنيديد احوال آنها را كه چگونه بعذاب الهى گرفتار شدند حال هم اگر برگرديد موجب مزيد كفر شما خواهد شد و آن موجب مزيد غضب الهى بر شما و مزيد زيانكارى و خسارت شما خواهد بود در فقيه و خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در قول خداوند أو لم نعمّر كم كه توبيخ است از كسيكه هجده سال داشته باشد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده و در نهج البلاغه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده كه عمرى كه موجب قطع عذر بنى آدم شود شصت سال است و ظاهرا در دو حديث مذكور بيان اقلّ و اكثر شده چون مقدار تذكّر بحسب احوال و اشخاص مختلف ميشود كسيكه استعداد و موجبات تذكّر برايش موجود است هيجده سال عمر هم برايش در دنيا زياد است و كسيكه بهيچ وجه وسيله ندارد شصت سال هم كم است و ظاهرا مشركين مكّه نوعا قائل بخالقيّت بتها نبودند فقط آنها را شفعاء ميدانستند لذا از هر چيز خوبى بنظر خودشان بت ميساختند كه مثلا نمونه‌ئى از اوصاف جمال و جلال خدا باشد و در برابر او سجده مينمودند گفته‌اند گاهى اگر حلواى خوبى بدستشان ميآمد از آن مجسّمه‌ئى مى‌ساختند و بقصد او عبادت مينمودند و بعد هم آنرا ميخوردند لذا خداوند به پيغمبر خود فرموده بآنها بگو خبر دهيد مرا كه اين بتهائيكه شما آنها را شريك قرار داديد در عبادت من يا در اموال خودتان چون سهمى از مال خودشان هم براى آنها مقرّر مينمودند كه آنها غير از خداى ناديده‌اند و بنمايانيد بمن كه چه خلق نمودند و بيرون آوردند آنها از زمين يا چه جزء از اجزاء آنرا ايجاد كردند يا شما قائليد آنكه شركتى آنها در امر آسمانها و ايجاد آن با من دارند كه براى آن مستحق ستايش و پرستش شدند يا ما براى آنها يا شما


جلد 4 صفحه 392

كتابى از آسمان فرستاديم كه در آن كتاب شما مأمور بعبادت بتها شديد تا دليلى باشد براى آنها يا شما براى جواز عبادت و تقرّب به بت و بعضى بيّنات قرائت نموده‌اند براى اشاره بآنكه در اين قبيل امور مهمّه بايد دلائلى باشد اين سؤال را از آنها بنما تا معلوم شود كه هيچ يك از اينها نيست جز آنكه شيطان پدران و اعيان آنها را گول زده كه خداى ناديده قابل عبادت نيست بايد چيز خوبى را انسان در نظر بگيرد و عبادت كند تا آنچيز وسيله تقرّب بخدا گردد و شفاعت كند از او در نزد خدا و حاجات او در دنيا برآورده شود و آنها هم اين وعده گول زن را باينها كه معاصر تو و زير دستان بزرگترانشان هستند دادند و اينها هم قبول نمودند و بدون هيچ منطق و دليلى بت‌پرست شدند و يجزى بصيغه مجهول مغايب و رفع كلّ نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هُوَ الَّذِي‌ جَعَلَكُم‌ خَلائِف‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ فَمَن‌ كَفَرَ فَعَلَيه‌ِ كُفرُه‌ُ وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ عِندَ رَبِّهِم‌ إِلاّ مَقتاً وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ إِلاّ خَساراً (39)

‌او‌ ‌است‌ خداوندي‌ ‌که‌ جاي‌گير كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ كافر شد ‌پس‌ ضرر كفرش‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌او‌ ‌است‌ و زياد نميكند كافرين‌ ‌را‌ كفر ‌آنها‌ ‌در‌ نزد پروردگارشان‌ مگر زيادتي‌ بغضاء و عداوت‌ و زياد نميكند كافرين‌ ‌را‌ كفر ‌آنها‌ مگر زيادتي‌ زيان‌ و خسارت‌.

هُوَ الَّذِي‌ جَعَلَكُم‌ خَلائِف‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ ‌شما‌ كفار و مشركين‌ جايگير امم‌ سابقه‌، ‌از‌ كفار و مشركين‌ شده‌ايد منازل‌ ‌آنها‌ و اموال‌ ‌آنها‌ بدست‌ ‌شما‌ آمده‌.

فَمَن‌ كَفَرَ فَعَلَيه‌ِ كُفرُه‌ُ ‌هر‌ كس‌ گرفتار عمل‌ ‌خود‌ ميشود عقوبت‌ كفر ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ديگران‌ بار نميكنند و ‌اينکه‌ جمله‌ ‌براي‌ رد مقاله ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ متعذر شوند ‌که‌ آباء و اجداد ‌ما كافر شدند و ‌اينکه‌ سبب‌ شد ‌که‌ ‌ما ‌هم‌ كافر گشتيم‌ و شديم‌ چنانچه‌ ميفرمايد أَو تَقُولُوا إِنَّما أَشرَك‌َ آباؤُنا مِن‌ قَبل‌ُ وَ كُنّا ذُرِّيَّةً مِن‌ بَعدِهِم‌ أَ فَتُهلِكُنا بِما فَعَل‌َ المُبطِلُون‌َ (اعراف‌ آيه 172).

وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ عِندَ رَبِّهِم‌ إِلّا مَقتاً مقت‌ شدت‌ غيظ و غضب‌ و عداوت‌ ‌است‌ و چون‌ كفار ‌آن‌ بآن‌ بايد ايمان‌ بياورند ‌هر‌ آني‌ ‌که‌ بكفر باقي‌ باشند يك‌ عقوبت‌ دارد و ‌هر‌ چه‌ بمانند ‌در‌ زمين‌ و زيست‌ كنند عقوبت‌ ‌آنها‌ زيادتر ميشود علاوه‌ ‌بر‌ ساير معاصي‌ ‌آنها‌.

وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ إِلّا خَساراً خسران‌ و زيان‌ ‌آنها‌ بيشتر ميشود.

تنبيه‌: ‌در‌ جمله اول‌ عند ربهم‌ فرموده‌ و ‌در‌ جمله ‌بعد‌ ذكر نفرمود ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ مقت‌ و غضب‌ و عداوت‌ خداوند ‌است‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كفر ‌آنها‌ سبب‌ شد ‌بر‌ مقت‌ الهي‌ اما خسران‌ و زيان‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ كفر ‌آنها‌ سبب‌ خسارت‌ و زيان‌

جلد 15 - صفحه 37

‌آنها‌ ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 39)- به دنبال بحثهایی که در آیات گذشته پیرامون سرنوشت کفار و مشرکان آمده بود، در اینجا از طریق دیگری آنها را مورد بازخواست قرار داده، بطلان طریقه آنها را با دلائل آشکاری روشن می‌سازد.

نخست می‌گوید: «او کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد» (هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ).

او عقل و شعور و فکر و هوش داده، و طریقه استفاده کردن از این امکانات را

ج4، ص76

به شما انسانها آموخته است، با این حال چگونه ولی نعمت اصلی خود را فراموش کردید.

این جمله، هشداری است به همه انسانها که بدانند دوران آنها ابدی و جاودانی نیست، همان گونه که آنها جانشین اقوام دیگر شدند پس از چند روزی آنها نیز می‌روند و اقوام دیگری جانشین آنها خواهند شد.

به همین دلیل بلا فاصله می‌گوید: «پس هر کس کافر شود کفر او به زیان خودش خواهد بود» (فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).

«و کفر کافران در نزد پروردگارشان چیزی جز خشم و غضب نمی‌افزاید» (وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً). خشم الهی به معنی بر چیدن دامنه رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانی است که مرتکب اعمال زشتی شده‌اند.

و به هر حال «کفرشان چیزی جز زیان و خسران به آنان نمی‌افزاید» (وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً).

نکات آیه

۱ - خداوند، انسان ها را جانشین خود در زمین براى چگونه زیستن و هرگونه دخل و تصرف و بهره جستن از آن قرار داده است. (هو الذى جعلکم خلئف فى الأرض) «خلافت» به معناى نیابت از غیر است (مفردات راغب). در این که مقصود از نیابت چیست، میان مفسران سه دیدگاه وجود دارد: ۱- جانشنى انسان ها از خداوند در اداره زندگى خویش; ۲- جانشینى انسان ها و ملت ها به جاى یکدیگر و به ارث بردن تمامى دارایى ها و تمدن هاى پیشینیان. ۳- جانشنى انسان هاى حاضر از انسان هاى پیش از خلقت آدم(ع). برداشت یاد شده مبتنى بر دیدگاه نخست است.

۲ - خداوند امت ها و نسل هاى انسان ها را جانشین و وارث هم دیگر در زمین قرار داده است. (هو الذى جعلکم خلئف فى الأرض)

۳ - آدم(ع) و نسل او، جانشین انسان هایى که پیش از آنان در زمین مى زیستند. (هو الذى جعلکم خلئف فى الأرض)

۴ - نابودى امت ها و نسل هاى انسان ها، و وراثت و جانشینى دیگران، با اراده خداوند و نشانه ربوبیت او است. (هو الذى جعلکم خلئف فى الأرض)

۵ - پى آمد زیان بار کفر، متوجه خود انسان ها است. (فمن کفر فعلیه کفره)

۶ - هیچ کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد و هر کس مسؤول عقاید و رفتار خویش است. (فمن کفر فعلیه کفره)

۷ - کفر، ناسازگار با خلافت الهى انسان ها و به دور از شأن آنان (هو الذى جعلکم خلئف فى الأرض فمن کفر فعلیه کفره) از این که خداوند در آغاز، مسأله خلافت انسان ها را مطرح ساخته و آن گاه پى آمد کفر را به آنان یادآور شده است، مى توان مطلب یاد شده را به دست آورد.

۸ - کفر، موجب خشم شدید خداوند شده و حاصلى جز آن ندارد. (و لایزید الکفرین کفرهم عند ربّهم إلاّ مقتًا) «مقت» (در مقابل «حبّ») به معناى بغض و خشم شدید است.

۹ - کفر، موجب خسارت جامعه بشرى بوده و حاصلى جز آن ندارد. (و لایزید الکفرین کفرهم إلاّ خسارًا)

۱۰ - کیفر کافران، از شؤون مقام ربوبى است. (و لایزید الکفرین کفرهم عند ربّهم إلاّ مقتًا)

موضوعات مرتبط

  • آدم(ع): خلافت آدم(ع) ۳
  • اقوام: جایگزینى اقوام ۴; منشأ جایگزینى اقوام ۲
  • امتها: انقراض امتها ۴
  • انسان: آثار خلافت انسان ۷; انسان هاى قبل از آدم(ع) ۳; تاریخ انسان ۳; خلافت انسان ۱، ۳; مقامات انسان ۱
  • جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۹
  • خدا: آثار اراده خدا ۴; خلیفه خدا ۱، ۷; ربوبیت خدا ۱۰; زمینه غضب خدا ۸; نشانه هاى ربوبیت خدا ۴; نقش خدا ۲
  • خود: زیان به خود ۵
  • عقیده: مسؤول عقیده ۶
  • عمل: مسؤول عمل ۶
  • کافران: کیفر کافران ۱۰
  • کفر: آثار کفر ۷، ۸; زیان اجتماعى کفر ۹; زیان کفر ۵
  • گناه: تحمل گناه دیگران ۶

منابع