الضحى ٨
ترجمه
الضحى ٧ | آیه ٨ | الضحى ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَآئِلاً»: فقیر و بیچیز (نگا: توبه / ). چیزهائی که پیغمبر از پدر به ارث برد، شتر مادهای و کنیزکی بود (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده). خدا او را با سود تجارت، و ثروت خدیجه، و غنائم جنگی دارا و بینیاز کرد. آیات گذشته، بیانگر الطاف و عنایات خاصّ الهی در حق پیغمبر است.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۱، سوره ضحى
- مقصود از اينكه خطاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود خدا تو را ((يتيم )) و((ضالّ)) يافت . چند وجه در اين باره
- نقل اقوال مفسرين در مراد از ضلالت در آيه شريفه
- تو يتيم بودى و درد يتيمى كشيده اى ، پس بر يتيم قهر مكن . تهيدست بوده اى و طعمفقر چشيده اى ، پس سائل را از خود مران و...
- رواياتى درباره نزول آيه : ((و لسوف يعطيك ربّك فترضى ))، شفاعت ، و معناى آيه: ((و امّا بنعمة ربّك فحدث ))و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
«6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهىدست يافت و بىنياز كرد.
«9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن.
نکته ها
مراد از «آخرت» در آيه «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» يا روز قيامت است و يا عاقبت كار پيامبر در همين دنيا.
قبل از تولد پيامبر صلى الله عليه و آله، پدرش عبداللّه از دنيا رفت. در كودكى مادرش را از دست داد و هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب از دنيا رفت و از اين رو از درد يتيمان خبر داشت.
جلد 10 - صفحه 517
قرآن مىفرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى» «1» يعنى پيامبر شما حتّى براى يك لحظه گمراه نبوده است. پس مراد از «وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى» آن است كه اگر هدايت الهى نبود، راه به جايى نمىبردى.
چنانكه در سوره شورى آيه 52 مىفرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ» اگر لطف ما نبود تو خبرى از كتاب و ايمان نداشتى.
و در سوره يوسف آيه 3 نيز مىفرمايد: «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» تو قبل از نزول قرآن از بىخبران بودى.
كلمه «ضال» هم به معناى گمراه است و هم به معناى گمشده، نظير «الحكمة ضالة المؤمن» «2» حكمت گمشده مؤمن است.
آرى پيامبر قبل از نزول وحى متحيّر بود و با نور وحى با دستورات و وظيفه الهى خود آشنا مىشد.
«عائل» به فقير گفته مىشود و «قهر»، غلبه توأم با تحقير است. «نهر» راندن همراه با خشونت است. عنوان نهر آب نيز به خاطر حركت تند آب است.
اگر نيازهاى يتيم تأمين نشود مفاسد اخلاقى و اجتماعى فراوانى جامعه را تهديد مىكند و كمبود محبت ممكن است يتيم را به صورت فردى سنگدل و عقدهاى درآورد.
در حديث مىخوانيم: اميدوار كنندهترين آيات قرآن، آيه «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» مىباشد كه مراد شفاعت است. «3»
رضاى پيامبر در دنيا و آخرت، مورد نظر خداست. چنانكه در دنيا قبله را براى رضاى او تغيير داد تا يهوديان بر او منت ننهند كه رو به بيت المقدّس كه قبله ماست نماز مىگزارى.
«فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» و در آخرت، مقام شفاعت به او مىدهد تا راضى شود. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» «3»
امام باقر عليه السلام دوبار سوگند ياد فرمودند كه مراد از آن عطاى مخصوص كه خداوند به
«1». نجم، 2.
«2». نهجالبلاغه، حكمت 80.
«3». شواهد التنزيل، ج 2، ص 446.
جلد 10 - صفحه 518
پيامبرش عطا خواهد كرد، شفاعت است. «و الله الشفاعة و الله الشفاعة» «1» و امام صادق عليه السلام فرمود: رضايت جدم به اين است كه موحدى در آتش باقى نماند. «2»
امام صادق عليه السلام در ذيل آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترىها، رزقها، احسانها و هدايتهاى اوست بازگو كن.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «التحدث بنعمة الله شكر و تركه كفر» «4» كسى كه آثار نعمتهاى الهى در زندگى او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى اوست.
پیام ها
1- خداوند پيامبرش را از هرگونه قهر و غضب در دنيا و آخرت بيمه كرده است.
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ ...
2- نعمتهاى آخرت، زوال و رنج و نقص نعمتهاى دنيوى را ندارد. «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى»
3- در برابر قطع موقت وحى، خداوند وعده چشمگير به پيامبرش مىدهد.
«وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ»
4- مالكيّت تمام دنيا هم مردان خدا را راضى نمىكند، پس تحقيق وعده خداوند، در جهان ديگرى است. «لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»
5- جلب رضاى پيامبر، مورد توجه خداست. «فَتَرْضى»
6- رهبر بايد درد آشنا باشد تا درد ديگران را لمس كند. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً، عائِلًا»
7- يتيمى، مانع رسيدن به كمال نيست. «أَ لَمْ يَجِدْكَ»
8- منت گذارى انسان بر انسان زشت است، ولى منت خدا بر انسان يك ارزش است. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى ...
«1». بحار، ج 8، ص 57.
«2». تفسير صافى.
«3». تفاسير مجمع البيان و نمونه.
«4». وسائل، ج 8، ص 40.
جلد 10 - صفحه 519
9- ياد نعمتهاى الهى، روحيه تشكر از خدا و خدمت به ديگران را در انسان زنده مىكند. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى ... فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ
10- در هنگام قدرت، از زمان ضعف خود ياد كنيد. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً»
11- الطاف الهى با واسطه است. «آوى» (مَأوى دادن و غنى كردن خداوند از طريق حضرت ابوطالب و حضرت خديجه بود).
12- پناه دادن به يتيم و غنى كردن فقير، كارى الهى است. «فَآوى- فَأَغْنى»
13- اگر گذشته تلخ خود را ياد كنيد، محرومان را منع و طرد نمىكنيد. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
14- رسيدگى به يتيم، به دليل شرايط سنى و روحى او در اولويّت است. «فَلا تَقْهَرْ- فَلا تَنْهَرْ»
15- نعمتها را از خدا بدانيد و به آن مغرور نشويد. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»
16- بازگو كردن نعمت يك نوع شكرگزارى است. «فَحَدِّثْ»
17- لطف گذشته خداوند، عامل اميد به آينده است. (خدايى كه در گذشته، يتيمى و فقيرى و تحير تو را برطرف كرد، آينده و آخرت تو را بهتر قرار مىدهد.)
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ ... أَ لَمْ يَجِدْكَ ...
18- خدا زياد مىبخشد ولى كم مىخواهد، فقير را غنى مىكند ولى از ما نمىخواهد فقير را غنى كنيم، فقط مىفرمايد: فقير را طرد نكنيد. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» يتيم را مأوى مىدهد ولى از ما در اين حد مىخواهد كه بر يتيم سلطه نيفكنيم. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
19- خداوند، سؤال نكرده عطا مىكند، پس ما لااقل بعد از سؤال و درخواست، به ديگران كمك كنيم. وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى ... وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ
20- نعمتها را محصولِ علم و تخصص و زرنگى خود ندانيد، بلكه لطف او بدانيد بِنِعْمَةِ رَبِّكَ ...
21- ياد نعمتها انسان را از يأس و خودباختگى نجات داده و مقاومت او را در
جلد 10 - صفحه 520
برابر حوادث زياد مىكند. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
22- مهمتر از غذا و لباس براى يتيمان، محبت است. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
23- اگر بيمارى و فقر و سختى براى انسان رخ دهد، ياد ساير نعمتها براى او مرهمى است. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
24- نعمتهاى الهى بايد در مسير رشد و تربيت انسان باشد نه غفلت او. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»
«والحمد للّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 522
سوره شرح
تفسير نور(10جلدى) ج10 522 سوره شرح ..... ص : 522
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى «8»
وَ وَجَدَكَ عائِلًا: و يافت تو را فقير و عيالبار، فَأَغْنى: پس توانگر ساخت تو را، به مال خديجه تا به آن تجارت كردى و بعد به غنايم دار الحرب. يا بىنياز گردانيد دل تو را به قناعت؛ كه: «القناعة كنز لا يفنى» «1». يا تو را صاحب عيال يافت به كثرت امّت، چه همه خلايق عيال تو و محتاج تو هستند پس به علم قرآن و احكام شريعت تو را توانگر ساختيم.
تبصره- احاديث وارده در تفسير آيات شريفه:
1- عيّاشى از حضرت رضا عليه السّلام: يتيما فردا لا مثل لك فى المخلوقين، فآوى النّاس اليك و ضالّا فى قوم لا يعرفون فضلك فهداهم اليك، و عائلا تعول اقواما بالعلم فاغناهم اللّه بك. يعنى: يتيم بودى، فردى كه مثل نبود براى تو در مخلوقين، پس جاى داد مردم را به سوى تو و گم بودى در قوم خود نمىشناختند فضل تو را پس راهنمائى نمود قوم را به سوى تو؛ و عائلهدار بودى كه نگهدارى كنى آنها را به علم، پس خدا غنى ساخت ايشان را به سبب تو «2».
2- على بن ابراهيم قمى: قال: «اليتيم» الّذى لا مثل له و لذلك سمّيت الدّرة اليتيمة لأنّه لا مثل لها «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا» 1- 3 فى قوم لا يعرفون فضل نبوّتك فهديهم اللّه بك «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» قال: فاغناك بالوحى فلا تسئل عن شيئى احدا. فرمود: [يتيم] كسى است [كه] مثلى براى او نيست و لذا درّ گرانبها را يتيمه نامند، به جهت آنكه مثل ندارد. و يافت تو را گمنام در قوم نمىشناختند فضل نبوّت تو را، پس هدايت نمود خدا ايشان را به تو. و يافت
«1» منهج الصادقين، ج 10 ص 277 و به اين مضمون در نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1113 روايت 54 و ص 1260 حديث 363 و ص 1303 حديث 467 و بحار الانوار چ جديد ج 71 باب 86 ص 344 و ج 73 باب 129 ص 168.
«2» مجمع البيان (1403 هج) ج 5 ص 506 بنقل از عياشى.
جلد 14 - صفحه 256
تو را عائلهدار، پس مستغنى ساخت تو را به وحى، پس سؤال نكنى از چيزى هيچ كس را «1».
3- در حديث سؤالات مأمون از حضرت رضا عليه السّلام در عصمت انبياء عليهم السّلام، قال الرضا عليه السّلام: قال اللّه لنبيّه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى» يقول الم يجدك وحيدا فاوى اليك النّاس «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا» يعنى عند قومك «فهدى» اى هديهم الى معرفتك «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» يقول اغناك بان جعل دعاك مستجابا. فرمود حضرت رضا عليه السّلام: خداى تعالى به پيغمبرش فرمايد: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى»، مىفرمايد آيا نيافت تو را تنها؟ پس جاى و مقام داد تو را در نزد مردم و يافت ترا گمشده قوم تو كه نمىشناختند تو را، پس هدايت نمود ايشان را به شناسائى تو. و يافت تو را عائلهدار، پس تو را غنى ساخت به اينكه قرار داد دعاى تو را مستجاب. پس مأمون گفت: بارك اللّه فيك يابن رسول اللّه «2».
تتمه- به برهان عقلى عصمت انبياء عليهم السّلام ثابت شده. بنابراين منقولات بعضى در بيان تفسير اين آيات از درجه اعتبار ساقط و ساحت قدس نبوى از آن منزّه باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الضُّحى «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى «4»
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى «5» أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى «6» وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى «7» وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
ترجمه
سوگند بوقت بلند شدن آفتاب
و بشب وقتى كه مستقرّ گردد تاريكى آن
ترك ننمود تو را پروردگار تو و دشمن نداشت تو را
و هر آينه آخرت بهتر است براى تو از دنيا
و هر آينه بعد از اين عطا ميكند بتو پروردگارت پس خشنود ميشوى
آيا نيافت تو را يتيم پس مأوى داد
و يافت تو را گمشده پس راهنمائى كرد
و يافت تو را عيالمند پس بىنياز نمود
و امّا طفل يتيم را پس مورد قهر قرار مده
و امّا سائل و گدا را پس بدرشتى محروم منما
و امّا بنعت پروردگارت پس سخنرانى كن.
تفسير
خداوند متعال سوگند ياد فرموده بوقت بلند شدن آفتاب كه بهترين اوقات روز است براى انجام امور و وقت اعتدال هوا در تابستان و زمستان است و بشب در وقتى كه كامل و مستقرّ گردد تاريكى آن و مخفى شوند مبصرات از انظار و ساكن گردند مردم از رفتار براى آنكه قطع ننموده است وحى خود را از پيغمبر اكرم مانند كسيكه وداع نمايد با كسى و ترك كند روابط خود را با او و ودعك بتخفيف بمعناى تركك نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده و نيز بغض و عداوتى با آنحضرت پيدا ننموده است چون در جوامع نقل نموده كه وحى چندى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نرسيد پس مشركين گفتند خداى
جلد 5 صفحه 401
محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او وداع نموده و عداوت ورزيده پس اين سوره نازل شد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اول سورهاى كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد اقرء باسم ربّك الّذى خلق بود پس تأخير افتاد در تشرّف جبرئيل و نزول قرآن و خديجه عليها السلام عرض كرد شايد خداوند ترك فرموده تو را و لذا نميفرستد نزد تو پس نازل نمود خداوند ما ودّعك ربّك و ما قلى و بعد از اين مژده داده به پيغمبر خود كه هر آينه اواخر امر دعوت او بهتر و با پيشرفت مقرونتر است براى او از اوائل آن يا آخرت براى او بهتر از دنيا است و هر آينه خداوند بقدرى در آخرت باو عطا فرمايد از بهشت چنانچه قمى ره نقل نموده و از قبول شفاعت نسبت باهل توحيد چنانچه از محمد حنفيّه نقل شده تا راضى شود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه راضى ميشود جدّ من بآنكه باقى نماند در آتش موحّدى و نيز از آن حضرت نقل نموده كه يك روز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بر حضرت فاطمه عليها السلام و در بر او كسائى بود از پشم شتر و آسيا ميكرد بدست خود و شير ميداد طفل خود را و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حال را مشاهده فرمود ديدگانش پر از اشك شد و فرمود اى دختر من سبقت گير بتلخى دنيا براى شيرينى آخرت و خداوند نازل فرموده بر من و لسوف يعطيك ربّك فترضى و بعد از اين بيان فرموده نعمتهاى خود را كه از اول عمر باو انعام فرموده و كاشف از محبوبيّت ديرين آن حضرت نزد خداوند است باين تقريب كه آيا نيافت خداوند تو را يتيم و بىپدر از وقت ولادت و بىمادر پس از چند سال پس جاى داد تو را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايهات حليمه سعديّه در راه مكّه وقتى كه ميخواست رد كند تو را بجدت پس هدايت فرمود تو را و رسانيد بآن بزرگوار تو را چنانچه مورّخين نقل نمودهاند و يافت تو را فقير پس بىنياز نمودت بمال خديجه محترمه كه تمام ثروت فوق العاده خود را در تحت اختيار تو قرار داد ميخواهد بفرمايد همين طور كه تا كنون مشمول عنايات ما بودى بعد از اين هم خواهى بود آنچه ذكر شد معانى ظاهرى آيات اخيره است ولى عياشى ره از امام رضا عليه السّلام نقل
جلد 5 صفحه 402
نموده كه مراد از يتيم فرد بى مثل در ميان مخلوق است كه خداوند مردم را در پناه او جاى داده و مراد از ضالّ گمشده از قومى است كه معرفت بمقام و فضل او نداشتند پس هدايت فرمود خداوند آنها را باو و مراد از عائل نگهدار و سرپرست اقوامى است كه نگهدارى و سرپرستى نمود از آنها بعلم و دانش پس بىنياز فرمود آنان را خداوند بوجود او و قمى ره اين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز نقل نموده كه مراد از يتيم بىمثل است و لذا درّ را يتيم خواندهاند چون مانند ندارد و مراد از بىنياز نمودن خدا آن حضرت را بىنيازى او بسبب وحى است از آنكه بپرسد از كسى چيزى را و در حديث عيون از حضرت رضا عليه السّلام و وجدك عائلا فاغنى باستجابت دعا تفسير شده و بعضى بىنيازى آن حضرت را بقناعت و مقام رضاى او تفسير نمودهاند و اقوال ديگرى هم در اين مقام از مفسّرين نقل شده كه چون منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود حقير ذكر ننمودم و در تعقيب اين آيات براى گوشزد مردم خداوند حبيب خود را مخاطب قرار داده ميفرمايد پس امّا يتيم را مقهور و مظلوم در نفس و مال منما و تعدّى و تجاوز و ستم در حق او روا مدار و چنانچه گفتهاند اين عادت عرب بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمل خود كه بسيار به ايتام احسان و محبت و نوازش ميفرمود و بتوصيه و سفارشى كه مكرر در باره آنها بمسلمانان فرمود اين خوى زشت را از ميان آنها برطرف فرمود و امّا سائل و گدا را مطرود و رانده از درگاه منما و درشتى با او مكن چون بايد محروم نشود اگر چه بنصف خرما باشد و در صورت عدم تمكّن بنرمى و ملاطفت بايد از او جواب گوئى كرد و عذر خواهى نمود چنانچه مستفاد از روايات است و بعضى گفتهاند مراد آن است كه جواب سؤال از مسئله علمى را بده و امّا بنعمت پروردگارت كه در اين سوره براى تو تعداد شده و ساير نعم الهى كه شامل حال تو شده از مقام نبوّت و ولايت و امامت و قرآن و احكام و اخلاق حسنه و صفات فاضله خبر ده و شكر گزار باش و آشكار كن آنرا و مخفى منما چون اظهار نعمت شكر منعم و اخفاء آن كفران نعمت است و در روايات باين مضامين و به اظهار دين حق و بيان احكام اسلام و عطاياى الهى نسبت بآن حضرت و امثال اينها تفسير شده است و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
جلد 5 صفحه 403
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغني «8»
و يافت تو را تهيدست خداوند تو را چنان توسعه داد که تمام دست احتياج بسوي تو دراز كردند. و جهات غناي حضرت يكي از صفات بارزه آن حضرت قناعت بود که بآنچه باو عنايت شده راضي بود حتي دارد:
(عرض عليه مفاتيح الدنيا فأبي السخاء)
و فرمود:
ميخواهم يك روز گرسنه باشم صبر كنم و يك روز سير باشم شكر كنم، حتي در جنگ خندق سنگ بشكم مبارك بسته بود که ديگران نفهمند گرسنه است که بالاترين غني قناعت است و اينکه قضيه را حقير در شبي که در عالم رؤيا خدمت حضرت سليمان مشرف شدم از قول يكي از علما عرض كردم که گفته: كم فرق بين من عرض له مفاتيح الدنيا فلم يقبلها و من قال: هبني ملكا لا ينبغي لاحد من بعدي. فرمود: ما هم بر
جلد 18 - صفحه 150
دنيا نخواستيم، و شرح اينکه رؤيا و مذاكرات مفصل است و فعلا مجال ندارم، ديگر خداوند بمال خديجه که اول ثروتمند حجاز بود خدمت حضرتش تقديم كرد و حضرت تمام آنها را صرف اسلام كرد و بذل فرمود که گفتند:
دين اسلام بسه چيز رونق گرفت و عظمت پيدا كرد باخلاق پيغمبر و مال خديجه و شمشير امير المؤمنين، بعلاوه فيء و انفال و قطايع ملوك و غنائمي که بدون خيل و ركاب بدست آورده که ميفرمايد: ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنهُم فَما أَوجَفتُم عَلَيهِ مِن خَيلٍ وَ لا رِكابٍ ... الايه و ميفرمايد: ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ مِن أَهلِ القُري ... الايه حشر آيه 5 و 6. و تمام را صرف دين فرمود و اندوختهاي بر خود ذخيره نفرمود. معناي سوم که بنظر اقرب ميآيد اينكه عائل بمعني كثرت عيال است که ميگويند:
فلان معيل است يعني كثير العيال و اينکه امت مرحومه تمام عيال پيغمبر هستند و حضرت طالب بود که اينها را از تيه ضلالت و گمراهي نجات دهد خداوند بمعجزات و آيات و توفيق و هدايت آنهايي که قابليت داشتند ارشاد و هدايت نمود و فرداي قيامت هم بشفاعت او نجات ميدهد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- بعد به بیان سومین نعمت پرداخته، میفرماید: «و تو را فقیر یافت و بینیاز کرد» (و وجدک عائلا فاغنی).
توجه «خدیجه» آن زن مخلص با وفا را به سوی تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختیار تو و اهداف بزرگت قرار دهد، و بعد از ظهور اسلام غنائم فراوانی در جنگها نصیب تو کرد آن گونه که برای رسیدن به اهداف بزرگت بینیاز شدی.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، در برهه اى از عمر خویش، تنگدست بود. (و وجدک عائلاً فأغنى) فعل «عال» از مصدر «عول»; یعنى، کفالت کرد و قیّم شد (مصباح) و از مصدر «عَیْلَة»; یعنى، فقیر شد (مفردات راغب). در آیه شریفه، مراد دومین معنا است; زیرا معناى اول (خداوند تو را عائله مند یافت)، با آنچه از تاریخ زندگانى پیامبر(ص) رسیده است، تطبیق نمى کند.
۲ - خداوند، تنگدستى پیامبر(ص) را به ثروتمندى و بى نیازى از دیگران مبدّل ساخت. (فأغنى) «غِنى»، به معناى توانگر بودن (صحاح اللغة) و «غَناء» (بر وزن کلام) به معناى اکتفاکردن است (مصباح). فعل «أغنى» به دلیل حذف متعلقات آن، مى تواند هر دو معنا را برساند.
۳ - فقر، حالتى نامطلوب و تبدیل آن به توانگرى، امرى ستوده است. (و وجدک عائلاً فأغنى) لحن آیه شریفه - که در مقام امتنان بر پیامبر(ص) است - بیانگر برداشت یاد شده است.
۴ - خداوند، با بیان زدودن فقر از زندگى پیامبر(ص)، آن حضرت را به دورى از قهر و خشم خویش، اطمینان بخشید. (و وجدک عائلاً فأغنى)
۵ - همه نعمت هاى مادى و معنوى، وابسته به خداوند است. (فاوى ... فهدى ... فأغنى)
روایات و احادیث
۶ - «قال الرضا(ع): ... قد قال اللّه عزّوجلّ لنبیّه محمد(ص) ... «و وجدک عائلاً فأغنى» یقول: أغناک بأن جعل دعائک مستجاباً;[۱] امام رضا(ع) فرمود: ... خدا به پیامبرش محمد(ص) فرمود: ... «و وجدک عائلاً فأغنى» مى فرماید: خدا تو را بى نیاز کرد، به این که دعایت را مستجاب قرار داد».
موضوعات مرتبط
- بى نیازى: مدح بى نیازى ۳
- خدا: اطمینان بخشى خدا ۴; فضل خدا ۲
- فقر: ناپسندى فقر ۳
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۴
- محمد(ص): اجابت دعاى محمد(ص) ۶; تاریخ محمد(ص) ۱; فضایل محمد(ص) ۶; فقر محمد(ص) ۱; منشأ اطمینان محمد(ص) ۴; منشأ بى نیازى محمد(ص) ۲; منشأ ثروت محمد(ص) ۲
- نعمت: منشأ نعمت ۵
منابع
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۰۰، ب ۱۵، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۹۶، ح ۱۸.