عبس ٣٧
ترجمه
عبس ٣٦ | آیه ٣٧ | عبس ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شَأْن»: وضع و حال. کاروبار. «یُغْنِیهِ»: او را بسنده است. یعنی مجالی برای او باقی نمیگذارد تا امکان و فرصت این را داشته باشد به دیگران بپردازد. او را به خود مشغول میکند و بیخبر از دیگران میسازد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ اتَّقُوا يَوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ... (۰) وَ لاَ يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً (۰)
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلاَ... (۰) وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۴۲، سوره عبس
- معناى آيه ((قتل الانسان ما اكفره )) و مراد از كفر در آن
- نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش ، با بيان حقارت و ناچيزى مبداء خلقت اوو...
- اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان
- مراد از اينكه فرمود خدا انسان را اقبار (دفن ) كرد ثم امانه فاقبره
- معناى آيه : ((كلا لما يقض ما امره )) كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
- معناى آيه : ((كلا لما يقض ما امره )) كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
- اشاره به شدت و سختى روز قيامت به نحوى كه انسان حتى از كسان و نزديكانش مىگريزد
- سيماى كفار و اهل شقاوت در قيامت
- (روايتى درباره : ((قتل الانسان ما اكفره ))،جهل ابوبكر و عمر به معناى ((ابا)) شدت روز قيامت و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ «33» يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ «34» وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ «35» وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ «36» لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ «37»
پس زمانى كه آن صداى هولناك در آيد. روزى كه انسان از برادرش بگريزد و از مادر و پدرش و همسر و فرزندانش. در آن روز براى هر يك از آنان كار و گرفتارى است كه او را (از پرداختن به كار ديگران) بازدارد.
نکته ها
«صاخه» به معناى صداى وحشتناكى است كه نزديك است گوش را كر كند. مراد از آن، يا صيحهى برپا شدن قيامت است و يا ناله و فرياد گوش خراش مردم در آن روز.
در آيات قبل، از معاش بحث شد و در اين آيات از معاد گفتگو مىشود.
در باره انگيزه فرار انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندان، مطالبى مىتوان گفت، از
جلد 10 - صفحه 390
جمله اينكه مىگريزد تا مبادا برادرش از حقوق خود مطالبه كند و او را گرفتار سازد.
مىگريزد تا مورد تقاضاى ديگران قرار نگيرد. مىگريزد تا رسوايى او را ديگران نفهمند.
مىگريزد تا به كار خود برسد و تكليفش زودتر روشن شود. «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»
پیام ها
1- قيامت، روز فرار است. فرار برادر از برادر، فرزند از پدر و مادر، مرد از همسر، پدر از پسر. فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ ...
2- روابط خويشاوندى، در قيامت گسسته مىشود. يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ ...
3- در قيامت، هركس به فكر نجات خويش است. لِكُلِّ امْرِئٍ ... شَأْنٌ يُغْنِيهِ
4- در قيامت، فرصت براى پرداختن به كار ديگران نيست. «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (37)
«1» كتاب الخصال (چ بيروت) ج 1، باب الخمسة، روايت 102، ص 318.
«2» كتاب الخصال (چ بيروت) ج 1، باب الخمسة، روايت 102، ص 318.
جلد 14 - صفحه 61
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ: هر مردى و شخصى را از اهل قيامت، يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ: در آنروز كارى است كه مشغول دارد او را به آن و به سبب گرفتارى او به آن به كار ديگرى نپردازد.
عطاء بن يسار از سوده زوجه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه فرمود: روز قيامت خلايق محشور شوند سر و پا برهنه و ختنه ناكرده و عرق به طريق لجام در دهن ايشان درآمده و به گوش ايشان رسيده. سوده گفت من گفتم: «يا رسول اللّه وا سوأتاه! ينظرنا بعضنا الى بعض» چه رسوائى باشد در آن روز كه همه در عورت يكديگر نظر كنند. حضرت فرمود به جهت شدّت گرفتارى به خود مشغول و به ديگرى نپردازند. پس اين آيه تلاوت فرمود: «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ «24» أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا «25» ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا «26» فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا «27» وَ عِنَباً وَ قَضْباً «28»
وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً «29» وَ حَدائِقَ غُلْباً (30) وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا (31) مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (32) فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33)
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (34) وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ (35) وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (36) لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (37) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38)
ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42)
ترجمه
پس بايد بنگرد انسان به خوراكش
همانا ما ريختيم آبرا ريختنى
پس شكافتيم زمين را شكافتنى
پس رويانديم در آن حبوبات
و انگور و گياه اسپست را
و درخت زيتون و خرما
و باغهاى پر از درختهاى در هم
و ميوه و گياه خود رو را
بجهت بر خوردارى شما و چهار پايانتان
پس چون آيد بانگ سخت
روزى كه ميگريزد مرد از برادرش
و مادر و پدرش
و زن و پسرانش
براى هر مردى از آنان در چنين روزگارى است كه كافى است او را
رويهائى در چنين روز درخشنده است
خندان و شادمان است
و رويهائى در چنين روز بر آنها گرد كدورت است
فرو گيرد آنها را تيرگى
آن گروه كافران بدكارند.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر نعم ذاتيه خود شروع بذكر نعم خارجيّه فرموده ميفرمايد پس بايد آدمى نظر كند و فكر نمايد در اطراف غذائى كه ميخورد و به بيند كه خداوند بچه وسائل ظاهره و خفيّه آنرا در دسترس او قرار داده و چه ايادى و عواملى براى آماده نمودن آن بكار رفته تا او متمكّن از تناول آن شده و به بيند كه همانا ما ريختيم و نازل نموديم باران رحمت خود را از آسمان ريختنى معتدل و ملايم با زمين و كشت و زرع كه تخم نباتات را در مهد خود بپروراند پس شكافتيم زمين را شكافتنى موزون و متناسب و رويانديم در آن حبوبات از قبيل گندم و جو و
جلد 5 صفحه 347
ميوجات از قبيل انگور را كه ظاهرا براى كثرت منافع و اقسام آن مخصوص بذكر شده و گياه اسپست تازه را كه مكرّر چيده ميشود و خوراك حيوانات است و درخت زيتون را كه از آن روغن گرفته ميشود و درخت خرما را كه باز براى كثرت منافع آن و وفور در عربستان مخصوص بذكر شده و باغهاى محصور را كه داراى درختان بزرگ مختلف است و از زيادى پيچيده بيكديگر ميباشد و ساير ميوجات و گياههاى خود روئى را كه در چراگاهها روئيده ميشود و گفتهاند بمنزله ميوه است براى حيوانات و لذا خداوند فرموده براى بهره بردارى شما و شتر و گاو و گوسفند شما خلق شده و در كافى از امام باقر عليه السّلام طعام در آيه اوّل بعلمى كه انسان از كسى اخذ مينمايد تفسير شده و فيض ره فرموده چون طعام اعمّ است از غذاى جسمانى و روحانى و چنانچه انسان مأمور است كه نظر كند در غذاى جسمانى خود و بداند كه آن بوسيله اسباب سماوى تهيّه شده مأمور است كه نظر نمايد بغذاى روحانى خود كه علم است و بداند كه آن نازل شده است از آسمان وحى در خاندان نبوّت كه علمشان از جانب خدا است تا صالح باشد براى غذاى روح نه آنكه اخذ نمايد از كسانيكه رابطه با حق ندارند چون علوم آنها يا اقوال كسانى است كه قول آنان حجّت نيست يا وسائل جدال است كه بوسيله شيطان بآنها رسيده و بايد از آن اجتناب نمود و چون معناى ظاهر آيه محتاج به بيان نبود امام عليه السّلام معناى خفى آنرا بيان فرموده است و هر دو معنى مراد است بيك اطلاق اين خلاصه فرمايش ايشان است كه حقير بنحو اختصار نقل نمودم و بيان صافى اصفى و اعلى و اتم و اكمل است پس چون آيد آواز سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه بديگرى نميپردازد چنانچه خداوند خودش در آيه بعد بيان فرموده براى هر مردى از آنانكه در محشر حاضرند در آنروز گرفتارى و شغلى است كه كافى است براى آنها و آن مجال نميدهد كه بديگرى بپردازد و گفتهاند خداوند اقارب را بترتيب علاقهمندى افراد بآنها ذكر فرموده تا به پسران رسيده كه عزيزترين اقاربند و جهت فرار آنستكه اميدى بانتفاع از قبل آنها ندارد يا
جلد 5 صفحه 348
ميترسد مطالبه حقوق خودشان را از او بنمايند اگر در اداء حقوق اقارب كوتاهى كرده باشد و در روايت نبوى بسبب فرارى كه قبلا ذكر شد با استناد بآيه بعد اشاره شده و در بعضى از روايات علّت اخير ذكر گرديده و مانعى ندارد كه اسباب متعدّده براى فرار موجود باشد و در خاتمه خداوند مردم را در آنروز دو قسمت فرموده يكدسته كه اهل ايمانند رويهاى ايشان درخشان و خندان و مسرور و شادمان بنعيم جنان و نجات از نيران است و دسته ديگر كه اهل كفر و عصيانند رويهاى آنها غبار آلود و مكدّر است و فرا گرفته رخسار آنانرا تاريكى و سياهى از معاينه عذاب و همّ و غمّ بيرون از حساب در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره عبس و تولّى و سوره اذا الشّمس كوّرت را بخواند در تحت حمايت الهى و در بهشت در سايه رحمت او مستقرّ خواهد گرديد انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 349
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنِيهِ (37)
از براي هر يك از آنها در آن روز شغلي و كاري و گرفتاري است که همان بس است براي او که بفكر ديگري نباشد ميگويد: مرا نجات ده با ديگران هر چه ميخواهي بكن، ابدا بفكر ديگري نيست تمام فكرش متوجه بخود او است بلكه در حق آنها طلب عذاب ميكند ميگويد: رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِم عَذاباً ضِعفاً مِنَ النّارِ اعراف آيه 38، و ميگويد: قالُوا رَبَّنا مَن قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدهُ عَذاباً ضِعفاً فِي النّارِ
جلد 17 - صفحه 399
ص آيه 61، و اينکه آيات و لو در حق اكابر و اتباع و ضعفاء و در حق آباء متقدم وارد شده لكن به تنقيح مناط که سبب شده براي عذاب او مشمول ميشود که ميفرمايد: يا أَيُّهَا- الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِن أَزواجِكُم وَ أَولادِكُم عَدُوًّا لَكُم فَاحذَرُوهُم تغابن آيه 14، و ميفرمايد: أَنَّما أَموالُكُم وَ أَولادُكُم فِتنَةٌ تغابن آيه 15. هر که و هر چه باعث و سبب عذاب او شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 37)- در این آیه دلیل این فرار را بیان کرده، میفرماید: «در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملا به خود مشغول میسازد» (لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه).
در حدیثی آمده است که بعضی از خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از آن حضرت سؤال کردند که آیا در روز قیامت انسان به یاد دوست صمیمیش میافتد؟
در پاسخ فرمود: «سه موقف است که هیچ کس در آنها به یاد هیچ کس نمیافتد: اول پای میزان سنجش اعمال است تا ببیند آیا میزانش سنگین است یا سبک؟ سپس بر صراط است تا ببیند آیا از آن میگذرد یا نه؟ و سپس به هنگامی است که نامههای اعمال را به دست انسانها میدهند تا ببیند آن را به دست راستش میدهند یا دست چپ؟ این سه موقف است که در آنها کسی به فکر کسی نیست، نه دوست صمیمی، نه یار مهربان، نه افراد نزدیک، نه دوستان مخلص، نه فرزندان، و نه پدر و مادر، و این همان است که خداوند متعال میفرماید: در آن روز هر کسی به قدر کافی به خود مشغول است.»
نکات آیه
۱ - گرفتارى هاى هر کس در قیامت، جایى براى رسیدگى او به دیگران باقى نگذاشته، او را به خود مشغول خواهد ساخت. (لکلّ امرىء منهم یومئذ شأن یغنیه) به هر امرى از امور «شأن» گفته مى شود (قاموس); جز این که سیاق آیه شریفه دلالت بر عظمت شأن مورد نظر دارد. فعل «اغنى» - چه با حرف «عن» و چه بدون آن باشد - به معناى «کفى» است (مفردات راغب). کفایت کردن شأن و کار، به معناى پر شدن فرصت ها است; به گونه اى که براى کار دیگر امان ندهد. اکتفا به بیان وضعیت مردان با کلمه «امرىء»، به جهت وضوح هم سرنوشت بودن زنان با آنان است.
۲ - تمام انسان ها در قیامت، نگران وضعیت خود و در تلاش براى رفع گرفتارى هاى خویش اند. (لکلّ امرىء منهم یومئذ شأن یغنیه)
۳ - شداید قیامت، ازمیان برنده فرصت بهره رساندن خویشاوندان به یکدیگر است. (یوم یفرّ المرء من أخیه ... لکلّ امرىء منهم یومئذ شأن یغنیه) جمله «لکلّ امرىء ...»، بیانگر علت فرار خویشاوندان از یکدیگر است و نشان مى دهد که در آن سرا گرچه عواطف خویشاوندى هم وجود داشته باشد; ولى سودى نخواهد داشت.
۴ - گرفتارى ها و دل نگرانى هاى انسان در قیامت، از نخستین لحظات آن آغاز مى شود. (فإذا جاءت الصاخّة ... لکلّ امرىء منهم یومئذ شأن یغنیه) جمله «لکلّ امرىء...» - به دلیل «یومئذ» - دلالت دارد که زمان پیدایش «صاخّة» (غرّش کرکننده)، هنگام بروز گرفتارى ها است.
موضوعات مرتبط
- خویشاوندان: امداد اخروى به خویشاوندان ۳
- قیامت: آثار سختیهاى قیامت ۱، ۳; زمان نگرانى در قیامت ۴; عمومیت نگرانى در قیامت ۲; عوامل غفلت در قیامت ۱; موانع امداد در قیامت ۳; ویژگیهاى قیامت ۱، ۲، ۴