القمر ٢٣
ترجمه
القمر ٢٢ | آیه ٢٣ | القمر ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«النُّذُرِ»: جمع نَذِیر، به معنی إنذار، بیم دادنها و بر حذر داشتنها. جمع نَذِیر، به معنی مُنْذِر، پیغمبران بیمرسان الهی. چرا که تکذیب پیغمبری تکذیب جملگی پیغمبران است (نگا: آلوسی).
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر
- وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))
- بيان چگونگى و فور آب بر سراسر زمين پس از نفرين نوح عليه السلام
- توضيحى درباره اين كه راجع به كشتى نوح (عليه السلام ) فرمود: ((و لقد تركناهاآية ...))
- معناى ((ذكر)) و مقصود از تيسير قرآن براى آن ذكر
- بيان كيفيت عذاب قوم عاد
- ۱ سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل ، قرآن و سنت )
- سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم
- سعادت و نحوست در احاديث و روايات
- نمونه اى از احاديث ائمه اطهار عليه السلام كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان مى كند
- رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بين اهل سنت وحمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه
- ۲ سعادت و نحوست كواكب (از نظر عقل و شرع )
- اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى
- اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند
- حمل آن دسته روايات كه بر سعد و نحس بودن بعضى كواكب دلالت دارند بر تقيه ووجوهى ديگر در اين باره
- ۳ تفال خوب و بد
- بيان اينكه تاءثير تفال و تطير مربوط به حالت نفسانى كسى است كهتفال و تطير مى كند
- نهى از فال بد زدن و توصيه توكل بر خدا در موارد تطير
- بحث از ساير امورى كه در نظر عامه مردم شوم و نحس است
- مقصود از تكذيب قوم ثمود به ((نذر))
- ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود
- سرگذشت قوم لوط عذابى كه دامنگيرشان شد
- (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24»
قوم ثمود، هشدار دهندگان را تكذيب كردند. پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟ در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23»
قصه سوم: قوم ثمود.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ: تكذيب كردند قوم ثمود به پيغمبران كه ترسانندگان بودند از عذاب الهى. گرچه فقط تكذيب حضرت صالح عليه السّلام را نمودند لكن چون تكذيب يك پيغمبر، تكذيب تمام انبياء است، لذا به اسم جمع اطلاق شده يا تكذيب نمودند به انذارات و مواعظ.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
جلد 5 صفحه 103
ترجمه
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست
تكذيب كردند قوم ثمود بيمدهندگان را
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.
تفسير
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفتهاند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث
جلد 5 صفحه 104
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقهاى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شىء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطهئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد
جلد 5 صفحه 105
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذَّبَت ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23»
تكذيب كردند ثمود به انذارهاي الهي.
ثمود قوم صالح بودند بعد از عاد و بقدري عمارت را محكم ميكردند که از خطر آب و باد که بر قوم نوح و بر عاد متوجّه شده محفوظ مانند دل سنگ را خالي ميكردند و منزل مينمودند که ميفرمايد: وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ فجر آيه 6.
كَذَّبَت ثَمُودُ بِالنُّذُرِ انذار آنها فرمايش حضرت صالح بود قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن إِلهٍ غَيرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَ استَعمَرَكُم فِيها فَاستَغفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ هود آيه 64 و تكذيب آنها كلام آنها در جواب حضرت صالح (ع) بود.
قالُوا يا صالِحُ قَد كُنتَ فِينا مَرجُوًّا قَبلَ هذا أَ تَنهانا أَن نَعبُدَ ما يَعبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمّا تَدعُونا إِلَيهِ مُرِيبٍ هود آيه 65 بلكه تعجّب كردند که چگونه ميشود بشر رسول باشد و ما تمام متابعت يك بشر كنيم
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 23)- سر انجام دردناک قوم ثمود! سومین قومی که شرح زندگی آنها بطور فشرده به عنوان درس عبرتی در تعقیب بحثهای گذشته در این سوره مطرح شده است «قوم ثمود» است- که در سرزمین «حجر» در شمال حجاز زندگی داشتند، و پیامبرشان «صالح» نهایت کوشش را در هدایت آنها کرد اما به جائی نرسید.
نخست میفرماید: «طایفه ثمود (نیز) انذارهای الهی را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ).
نکات آیه
۱ - قوم ثمود، تکذیب گر انذارها و هشدارهاى پیامبر خویش (کذّبت ثمود بالنّذر) «نذر» جمع «نذیر» است. «نذیر» بر دو معنا اطلاق مى شود: «انذار» و «منذر». در برداشت، معناى اول در نظر گرفته شده است.
۲ - اتمام حجت الهى بر قوم ثمود، با انذارهاى مکرر (کذّبت ثمود بالنّذر) برداشت یاد شده با توجه به جمع آمدن واژه «نذر»استفاده مى شود.
۳ - قوم ثمود، از جمله ملت هاى تکذیب کننده انذارهاى الهى، پس از قوم نوح و عاد (کذّبت ثمود بالنّذر) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که مؤخر آمدن ذکر قوم ثمود پس از قوم نوح و عاد، دلیل تقدم تاریخى قوم نوح و عاد بر آنان باشد.
روایات و احادیث
۴ - «عن أبى بصیر عن أبى عبداللّه(ع) قال: قلت له: «کذّبت ثمود بالنّذر...» قال هذا کان بما کذّبوا صالحاً...;[۱] ابى بصیر از امام صادق(ع) درباره آیه «کذّبت ثمود بالنّذر...» سؤال نمود... امام فرمود: این زمانى بود که صالح(ع) را تکذیب کردند...».
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: تاریخ اقوام پیشین ۳
- خدا: انذارهاى خدا ۲; تداوم اتمام حجت خدا ۲; مکذبان انذارهاى خدا ۳
- صالح(ع): مکذبان صالح(ع) ۴
- قوم ثمود: اتمام حجت بر قوم ثمود ۲; تاریخ قوم ثمود ۱، ۳، ۴; تکذیبگرى قوم ثمود۱، ۳، ۴
- قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۳; تکذیبگرى قوم عاد ۳
- قوم نوح: تاریخ قوم نوح ۳; تکذیبگرى قوم نوح ۳
- هود: مکذبان انذارهاى هود ۱
منابع
- ↑ کافى، ج ۸، ص ۱۸۷، ح ۲۱۴; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۸۲، ح ۲۷.