الأحقاف ٢٢
ترجمه
الأحقاف ٢١ | آیه ٢٢ | الأحقاف ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِتَأْفِکَنَا»: تا ما را منصرف کنی و برگردانی.
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۲۸ سوره احقاف
- اقوال مختلف درباره اينكه ((احقاف )) در كجا واقع است ؟، و توضيح گفتگوى هود (ع )با قوم عاد
- عذاب قوم عاد و انقراض آنان
- معناى اينكه فرمود قوم عاد متمكن بودند و سمع و ابصار و افئده آنان و نيز آلهه اى كه مى پرستيدند در جلوگيرى از عذاب سودشان نبخشيد
- آيات ۲۹ - ۳۵ سوره احقاف
- بيان آياتى كه استماع قرآن به وسيله عده اى از جن و باز گشتشان بسوى جنيان و دعوت كردنشان بسوى پيامبر اسلام (ص ) را حكايت مى كند
- معناى ((اولواالعزم )) و اقوال مختلف درباره تعداد انبياى اولواالعزم (عليهم السلام ) واينكه چه كسانى هستند
- (رواياتى درباره استماع قرآن بوسيله جن و ايمان آوردنشان و...، و درباره انبياىاولواالعزم )
- تعداد انبياء اولوالعزم از زبان ائمه اطهار عليه السلام
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «22»
(قوم عاد به حضرت هود) گفتند: آيا به سراغ ما آمدهاى تا ما را از خدايانمان برگردانى؟ پس اگر از راستگويانى، آنچه را وعده مىدهى براى ما بياور.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «22»
قالُوا أَ جِئْتَنا: گفتند عاديان در جواب او كه اى هود آيا آمدهاى ما را، لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا: تا برگردانى ما را از پرستش خدايان ما به تهديد و وعيد، فَأْتِنا بِما تَعِدُنا: پس بياور ما را به آنچه مىترسانى ما را از نزول عذاب، إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ: اگر هستى از راستگويان در اين وعيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «21» قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «22» قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «23» فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ «24» تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلاَّ مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25»
ترجمه
و ياد كن برادر قوم عاد را هنگاميكه بيم داد قوم خود را در بلاد احقاف با آنكه آمدند بيم دهندگان پيش از او و بعد از او كه پرستش نكنيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ
گفتند آيا آمدى نزد ما كه برگردانى ما را از معبودهايمان پس بياور براى ما آنچه وعده ميدهى ما را اگر هستى از راستگويان
گفت جز اين نيست كه آن علم نزد خدا است و ميرسانم بشما آنچه را فرستاده شدم بآن ولى من مىبينم شما را گروهى كه نميدانيد
پس چون ديدند آنرا كه ابر پهناورى است رو آورنده بواديهاى آنها
جلد 4 صفحه 654
گفتند اين ابر پهنى است باران دهنده ما را نه چنين است بلكه آن چيزى است كه شتاب ميكرديد بآن بادى است كه در آن عذابى است دردناك
نابود ميكند هر چيزى را بامر پروردگارش پس درآمدند بحاليكه ديده نميشد جز مسكنهاشان اينچنين پاداش ميدهيم گروه گناهكاران را.
تفسير
خداوند متعال دستور فرموده به پيغمبر خود كه يادآورى فرمايد كفّار مكّه را از قصّه هود پيغمبر كه از قبيله عاد بود و عرب اهل يك قبيله را برادر ميخوانند و انذار و تخويف فرمود قوم خود را از عبادت غير خدا در احقاف كه گفتهاند جمع حقف است كه آن تپّه شن طولانى است و بر بلادى از يمن كه در ساحل بحر عمّان بوده باعتبار شنزار بودن غلبه استعمال پيدا كرده و آن ديار باين نام خوانده ميشود در صورتى كه قبل از آنحضرت و بعد از او پيغمبرانى را خداوند فرستاده بود كه مردم را دعوت بتوحيد ميكردند و او فرمود من بر شما از عذاب روز بزرگ پر هول و هراس تاريخى كه در نتيجه اعمال شما پيش مىآيد ميترسم و آنها در جواب گفتند تو آمدى كه ما را از عبادت خدايانمان برگردانى بعبادت خداى ناديده كه خودت ادّعاء ميكنى بوعده و وعيد اگر راست ميگوئى در روز معيّنى آن عذاب را بر ما نازل نما و حضرت در جواب فرمود علم بموعد عذاب نزد خدا است هر وقت مقدّر باشد نازل ميفرمايد وظيفه من فقط ابلاغ رسالت است ولى شما مردم نادانى هستيد كه بوظيفه خودتان عمل نميكنيد پس چون ديدند عذاب موعود را بصورت ابر سياه پهناورى در آسمان كه متوجّه بلاد آنها است گفتند اين ابر عريض باران خوبى بما ميدهد و چون سالها بود باران در بلاد آنها نيامده و بقحطى دچار شده بودند خوشحال شدند و حضرت هود فرمود اشتباه نكنيد اين همان است كه بعجله از من مطالبه مينموديد آن بادى است كه در آن عذاب اليم شما است هلاك و نابود ميكند هر چه را اصابت نمايد از انسان و حيوان و اموال شما و حضرت با اتباعش از آنها كناره كرد و در محوّطهاى از چوب يا نىجاى گزين گرديد و باد آمد و هفت شب و هشت روز ادامه داشت و تپّههاى شن را كنده و بر سر كفّار ريخت و آنها زير شنها ماندند تا مردند و بعدا بدنهاى آنها را آشكار نمود و بدريا پرتاب كرد و به اهل ايمان و
جلد 4 صفحه 655
متعلّقات آنها ابدا آسيبى نرسيد چنانچه از بعضى روايات و بيانات مفسّرين استفاده ميشود و عجب در آنستكه گفتهاند آن باد بحضرت هود عليه السّلام و اهل ايمان هم ميرسيد با آنكه سبك و ملايم با طبع بود كه از آن لذّت ميبردند ولى كفّار را از زمين ميكند و در هوا ميراند بطوريكه مانند ملخ در آسمان مشهود ميگشتند و بزمين ميريختند لذا قمّى ره در ذيل تدمّر كلّ شىء بأمر ربّها فرموده لفظ آيه عامّ و معناى آن خاص است چون آن باد باشياء بسيارى اصابت نمود و نابود ننمود آنها را ولى مال كفار را نابود كرد بتمامى و تمام اين اخبار از هلاك امّتها تحذير و تخويف است براى اين امّت و خدا فرموده امر آنها بجائى رسيد كه جز منازلشان اثرى از آن قوم مشهود نميشد و ترى بصيغه خطاب و نصب مساكن نيز قرائت شده يعنى اگر آنجا بر وى جز منازلشان را نميبينى اين طور مجازات ميكنيم ما گروه كفّار و گناهكاران را كه با انبياء و اولياء خدا مخالفت نمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا أَ جِئتَنا لِتَأفِكَنا عَن آلِهَتِنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقِينَ «22»
گفتند عاد در جواب هود که آيا آمدهاي ما را که بدروغ خود ما را منصرف كني از خدايان ما پس بياور بآنچه وعده ميدهي ما را اگر هستي از راست گويان.
قالُوا أَ جِئتَنا اشاره باين که از پيش خود آمدهاي از جانب خدا نيست دروغ ميبندي.
لِتَأفِكَنا افك نسبت دروغي بغير دادن است مثل افك عايشه بماريه قبطيه در موضوع ابراهيم فرزند حضرت رسول که خداوند در سوره نور در چندين آيه
جلد 16 - صفحه 152
از آيه شريفه: إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالإِفكِ (الي قوله تعالي) لُعِنُوا فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ. آيه 11 الي 24، بيان فرموده و شرحش گذشت، اينها گفتند که اينکه دعواي تو افك است دروغ بخدا بستهاي، و ممكن است مراد اينکه باشد که افك بآلهه آنها باشد که اينها آلهه نيستند و يك جمادي بيش نيست.
عَن آلِهَتِنا که ما از آنها منصرف شويم و ديگر عبادت آنها را نكنيم.
فَأتِنا بِما تَعِدُنا که ميگويي من ميترسم بر شما عذاب عظيم را پس آن عذاب عظيم كجا است بياور.
إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقِينَ يعني اينها وعدههاي دروغي است ميخواهي ما را بترساني مثل اينكه بچهها را ميترسانند ميگويند لولو ميآيد و تو را ميخورد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- اما این قوم لجوج سرکش در برابر این دعوت الهی ایستادگی کردند، و به هود «گفتند: آیا تو به سوی ما آمدهای که ما را با دروغهایت از خدایانمان برگردانی» (قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا).
«پس اگر راست میگوئی عذابی را که به ما وعده میدهی بیاور»! (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
نکات آیه
۱- موضع گیرى خصمانه قوم عاد، در برابر انذارهاى برادرانه پیامبرشان (هود(ع)) (و اذکر أخا عاد إذ أنذر ... قالوا أجئتنا لتأفکنا عن ءالهتنا)
۲- قوم عاد، متهم کننده هود(ع)، به دروغ پردازى براى جداسازى آنان از خدایانشان (قالوا أجئتنا لتأفکنا عن ءالهتنا)
۳- دلبستگى عمیق قوم عاد، به خدایان دروغین خویش (قالوا أجئتنا لتأفکنا عن ءالهتنا) تأکید قوم عاد، بر انتساب آلهه به خویش (آلهتنا) و این که هدف اصلى هود(ع) را جدا ساختن ایشان از آلهه دانسته اند (لتأفکنا)، مطلب بالا را افاده مى کند.
۴- قوم عاد، داراى آلهه و معبودهاى متعدد (أجئتنا لتأفکنا عن ءالهتنا) جمع بودن «آلهه»، گویاى جمع بودن آنها است.
۵- اظهار ناباورى قوم عاد، نسبت به وعده ها و سخنان هود(ع) (قالوا ... فأتنا بما تعدنا إن کنت من الصدقین) قوم عاد با پیشنهاد نزول عذاب، در واقع مى خواستند بنمایانند که به نادرستى و کذب سخنان هود(ع) یقین دارند.
۶- رسوخ باطل در روح کافران، مایه به تمسخر گرفتن جدى ترین هشدارها (قالوا ... فأتنا بما تعدنا إن کنت من الصدقین) تعبیر «لتأفکنا عن آلهتنا»، نشانگر رسوخ بت پرستى و شرک در روح قوم عاد و درخواست عذاب، در حقیقت سخنى از روى استهزا و ناباورى است.
۷- قوم عاد، روى گردان از تفکّر در پیام هود(ع) و منتظر مشاهده دلایل حسى * (قالوا ... فأتنا بما تعدنا إن کنت من الصدقین) برداشت بالا بدان احتمال است که درخواست عذاب، صرفاً به دلیل استهزا نباشد; بلکه از آن جهت باشد که هود(ع) بدانان وعده عذاب مى داد و آنان مى گفتند: تا آنچه را تو وعده مى دهى به چشم خود نبینیم، باور نخواهیم داشت.
موضوعات مرتبط
- تعقل: اعراض از تعقل ۷
- علایق: علاقه به بت ۳
- قوم عاد: اعراض قوم عاد ۷; بت پرستى قوم عاد ۳; بى ایمانى قوم عاد۵; تعدد معبودان قوم عاد ۴; تهمتهاى قوم عاد ۲; حس گرایى قوم عاد ۷; دشمنى قوم عاد ۱; علایق قوم عاد ۳
- کافران: آثار باطل گرایى کافران ۶; منشأ استهزاى کافران ۶
- هود(ع): انذارهاى هود(ع) ۱; تکذیب وعده هاى هود(ع) ۵; تهمت دروغگویى به هود(ع) ۲; دشمنان هود(ع) ۱; قصه هود(ع) ۲