الزخرف ٢٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان می‌خواست ما آنها را پرستش نمی‌کردیم!» ولی به این امر هیچ گونه علم و یقین ندارند و جز دروغ چیزی نمی‌گویند!

|و گفتند: اگر خداى رحمان مى‌خواست، آنها را نمى‌پرستيديم. آنان به اين [سخن‌] علم ندارند و جز دروغ نمى‌گويند
و مى‌گويند: «اگر [خداى‌] رحمان مى‌خواست، آنها را نمى‌پرستيديم.» آنان به اين [دعوى‌] دانشى ندارند [و] جز حدس نمى‌زنند.
و مشرکان گویند: اگر خدا می‌خواست ما آنها (فرشتگان و بتان) را نمی‌پرستیدیم. گفتار آنها نه از روی علم و دانش است بلکه به وهم و پندار باطل خویش می‌گویند.
و گفتند: اگر خدا می خواست ما آنان را نمی پرستیدیم. ادعایشان متکی بر هیچ [دلیل] و دانشی نیست [و مایه ای جز جهل و نادانی ندارد]، فقط حدس می زنند و دروغ می بافند؛
گفتند: اگر خداى رحمان مى‌خواست ما فرشتگان را نمى‌پرستيديم. آنچه مى‌گويند از روى نادانى است و جز به دروغ سخن نمى‌گويند.
و گویند اگر خداوند رحمان می‌خواست ما آنان [فرشتگان‌] را نمی‌پرستیدیم، آنان را به این امر، علمی نیست، ایشان جز دروغ نمی‌بافند
و گفتند: اگر خداى رحمان مى‌خواست آنها را نمى‌پرستيديم. آنان را بدان [سخن‌] هيچ دانشى نيست اينان جز دروغ و گزاف نمى‌گويند.
و می‌گویند: اگر خدا می‌خواست ما فرشتگان را پرستش نمی‌کردیم. آنان کمترین اطّلاع و کوچکترین خبری از این (رضایت الهی) ندارند! ایشان سخنانشان جز بر پایه‌ی حدس و گمان و تخمین نیست.
و گفتند: «اگر رحمان می‌خواست، ما آنها را نمی‌پرستیدیم.» آنان به این (دعوی) هیچ دانایی ندارند (و) جز حدسی به گزاف نمی‌زنند.
و گفتند اگر می‌خواست خداوند مهربان نمی‌پرستیدیمشان نیستشان بدان دانشی نیستند آنان جز آنکه دروغ می‌گویند


الزخرف ١٩ آیه ٢٠ الزخرف ٢١
سوره : سوره الزخرف
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَوْ شَآءَ الرَّحْمنُ»: مشرکان تنها برای توجیه عقائد فاسد و اعمال خرافی خود چنین سخنی می‌گفتند. درست است که در عالم هستی چیزی بی‌اراده خدا واقع نمی‌شود، ولی خدا خواسته است که ما مختار و صاحب آزادی اراده باشیم. خود آنان اگر کسی حقوقی از ایشان را پایمال می‌کرد، هرگز از مجازات او چشم‌پوشی نمی‌کردند و نمی‌گفتند: چه مانعی است، دست تقدیر چنین کرده است. «یَخْرُصُونَ»: تخمین می‌زنند و ناسنجیده می‌گویند (نگا: انعام / و یونس / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ «20»

و (مشركان در توجيه خلاف خود) گفتند: اگر (خداى) رحمن مى‌خواست، ما آنها را نمى‌پرستيديم. براى آنان نسبت به اين گفتار هيچ گونه آگاهى (و دليل علمى) نيست وايشان جز از روى حدس وگمان سخنى نمى‌گويند.

نکته ها

«يَخْرُصُونَ» از «خرص» به معناى سخنى است كه بر اساس حدس و گمان باشد.

قرآن در سوره‌ى نحل آيه 35 و انعام آيه 148، نيز از قول مشركان اين معنا را بازگو مى‌كند كه مى‌گفتند: اگر خدا نمى‌خواست ما مشرك نبوديم.

پیام ها

1- خلافكاران در صدد توجيه كار خود هستند و خواست خدا را دستاويز قرار مى‌دهند. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ»

2- مهلت دادن خدا را نشانه رضايت او نپنداريم. «لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ»

3- فرشتگان مورد پرستش مشركان بودند. «عَبَدْناهُمْ»

جلد 8 - صفحه 444

4- سخن بدون علم (به خصوص در مسائل اعتقادى) محكوم است. «ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ»

5- هر فرد و جامعه‌اى از علم تهى شود به سراغ توهّمات و حدسيات مى‌رود.

«إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ «20»

وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ‌: و گفتند «بنو مليح» اگر خواستى خداى بخشنده، ما عَبَدْناهُمْ‌: پرستش نمى‌كرديم ما ملائكه را. چون تعلق عبادت ملائكه به مشيت او سبحانه بر وجه مجادله بود نه از روى برهان و حجت، از اين جهت رد قول آنها فرمايد كه: ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ‌: نيست مر آنها را به آنچه مى‌گويند هيچ دانشى، يعنى اين سخن نه از علم گويند بلكه، إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ‌: نيستند ايشان در اين دعوى مگر آنكه افترا مى‌كنند.

تنبيه:

اگر گويند: آيه شريفه دليل است بر آنكه اهل شرك جبرى هستند و جبر و كفر بمثابه توامانند، و اين عقيده باطل است به دلايلى:

1- اگر چنانچه خدا اراده ايمان از كفار نكرده باشد، هر آينه واجب نباشد بر ايشان ايمان، و حال آنكه ايمان واجب است بر آنها و لذا امر فرمود.

2- آنكه اگر اراده كفر از كافر نموده باشد، لازم آيد كافر مطيع خدا باشد به فعل كفر، زيرا معنى طاعت نيست مگر بجا آوردن مراد.

3- اگر جايز باشد اراده كفر، هر آينه جايز باشد امر به آن، و حال آنكه در هيچ كتابى و نه شريعت پيغمبرى امر نشده و خداى تعالى به اراده ازليه نخواسته‌

جلد 11 - صفحه 462

كفر را لكن چون كافر بسوء اختيار خود كفر را اقدام نمايد، لذا مشيت الهى تعلق يابد با كردار.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ «16» وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17» أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ «18» وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ «19» وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ «20»

ترجمه‌

آيا اختيار كرد از آنچه آفريد دخترانى را و برگزيد شما را به پسران‌

و چون مژده داده شود يكى از آنها بآنچه زد براى خداى بخشنده مثلى ميگردد رويش سياه در حاليكه بسى در دل خشمناك است‌

آيا كسيكه نشو و نمايابد در زينت و او در مخاصمه نيست بيان كننده‌

و قرار دادند فرشتگان را كه آنان بندگان خداوند بخشنده‌اند از جنس زنان آيا مشاهده نمودند آفريدن آنها را زود است كه نوشته شود گواهى آنها و پرسيده ميشوند

و گفتند اگر ميخواست خداى بخشنده نميپرستيديم آنان را نيست براى آنها به آن هيچ دانشى نيستند آنان مگر آنكه افترا ميزنند.

تفسير

خداوند متعال براى اظهار تعجّب و انكار عقائد و اقوال كفّار قريش ميفرمايد آيا خدا اختيار كرده است براى خود از مخلوقاتش دخترانى را و ترجيح داده است شما را بر خود بداشتن پسران با آنكه وقتى بشارت داده شود بيكى از شما بآنچه او براى خدا مثل و مانند و شبيه قرار داده است كه دختر باشد چون ولد از هر جنس مثل و مانند و شبيه والد است فورا رنگ رويش سياه و دلش مملوّ از خشم و اندوه ميگردد و آيا سزاوار است چيزيكه شما خودتان از آن ننگ داريد بخدا نسبت دهيد آيا كسيكه در زيور و زينت نشو و نما يافته و همّش مصروف آن شده لذا از ادراك حقائق بازمانده و اگر با كسى مخاصمه داشته باشد از اقامه دليل بر مدّعاى خود عاجز است كه دختر باشد سزاوار به فرزندى خدا است اين فقط توهين از مقام ربوبى نيست از ملائكه هم كه بعد از انبياء و اولياء بندگان خوب خدايند توهين است كه آنان را زنان بخوانند و كفّار مكّه خواندند و اظهار اعتقاد بآن نمودند با آنكه علم نداشتند چون پيغمبرى بآنها چنين خبرى نداده بود و در وقت خلقت ملائكه حاضر نبودند كه ديده باشند خدا آنها را از جنس زن آفريده البتّه اين شهادت ناحقّ و نسبت ناروا در نامه اعمال آنها ثبت و ضبط خواهد شد و روز قيامت مسئول و معاقب بر آن خواهند بود و بعضى بجاى عباد الرّحمن عند الرّحمن قرائت نموده‌اند و بنابر اين اشاره بمقام قرب آنها است بحقّ و تذكير ضمير در و هو فى الخصام باعتبار لفظ من است و گفته‌اند


جلد 4 صفحه 598

كمتر وقتى است كه زن بخواهد دليلى براى ادّعاء خود اقامه نمايد و خود را محكوم ننمايد و نيز پرستندگان معبودهاى باطل در مقام اعتذار از عمل خود ميگفتند اگر خدا ميخواست ما عبادت آنها را نكنيم منصرف مينمود ما را از عبادت آنان پس او خواسته است كه ما عبادت نمائيم آنها را غافل از آنكه خدا هيچوقت راضى بعمل قبيح نميشود نهايت آنكه بندگان وقتى اعراض از ذكر و فكر نمودند آنها را بحال خودشان واميگذارد و منصرف از عمل قبيح نميفرمايد و به بيان عقل و شرع در ردع آنها اكتفا ميفرمايد لذا قول آنان را كه مبنى بر جبر است مستند بجهل فرموده و اين نسبت را بخدا دروغ و افترا خوانده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالُوا لَو شاءَ الرَّحمن‌ُ ما عَبَدناهُم‌ ما لَهُم‌ بِذلِك‌َ مِن‌ عِلم‌ٍ إِن‌ هُم‌ إِلاّ يَخرُصُون‌َ «20»

و گفتند ‌اگر‌ خداوند مي‌خواست‌ ‌ما عبادت‌ اينها ‌را‌ نكنيم‌ ‌ما ‌هم‌ نمي‌كرديم‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ علمي‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ كلام‌ نيستند ‌آنها‌ مگر تخمين‌ و تخرص‌ زنندگان‌.

وَ قالُوا لَو شاءَ الرَّحمن‌ُ ما عَبَدناهُم‌ دو احتمال‌ مي‌رود يكي‌ آنكه‌ بگويند خداوند رحمن‌ امر فرموده‌ و دستور داده‌ ‌که‌ ‌ما عبادت‌ كنيم‌ آلهه ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ملائكه‌ و شمس‌ و قمر و اصنام‌ و ‌غير‌ اينها چنانچه‌ مي‌فرمايد وَ الَّذِين‌َ اتَّخَذُوا مِن‌ دُونِه‌ِ أَولِياءَ ما نَعبُدُهُم‌ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي‌ اللّه‌ِ زُلفي‌‌-‌ زمر آيه 4‌-‌ و مي‌فرمايد وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدنا عَلَيها آباءَنا وَ اللّه‌ُ أَمَرَنا بِها‌-‌ اعراف‌ آيه 27‌-‌ احتمال‌ دويم‌ قول‌ جبريه‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌گويند ‌خدا‌ ‌ما ‌را‌ مجبور بعبادت‌ اينها كرده‌ ‌ما باختيار ‌خود‌ عبادت‌ نمي‌كنيم‌ چون‌ ‌در‌ افعال‌ عباد سه‌ قول‌ ‌است‌ تفويض‌ ‌که‌ انسان‌ مستقل‌

جلد 16 - صفحه 16

‌در‌ افعال‌ ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ بخواهد مي‌كند و مشيت‌ الهي‌ ‌در‌ ‌آن‌ مدخليتي‌ ندارد و جبر ‌که‌ انسان‌ هيچ‌ گونه‌ اختياري‌ ندارد خداوند ‌او‌ ‌را‌ وادار ‌به‌ فعل‌ مي‌كند و ‌اينکه‌ دو مسلك‌ ‌هر‌ دو كفر ‌است‌ و مسلك‌ سوّم‌ اختيار ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ ‌به‌ اختيار ‌خود‌ افعال‌ ‌را‌ بجا بياورد لكن‌ ‌تا‌ مشيت‌ حق‌ ‌هم‌ نگيرد نمي‌تواند ‌که‌ فرمودند

«‌لا‌ جبر و ‌لا‌ تفويض‌ بل‌ امر ‌بين‌ الامرين‌».

ما لَهُم‌ بِذلِك‌َ مِن‌ عِلم‌ٍ هيچگونه‌ مدركي‌ و دليلي‌ و حجتي‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ ندارند دعواي‌ بي‌دليلي‌ ‌است‌ و منشأ ‌اينکه‌ دعوي‌:

إِن‌ هُم‌ إِلّا يَخرُصُون‌َ خيالبافي‌ ‌است‌ و ‌از‌ خطورات‌ شيطاني‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ تصرف‌ كرده‌ وسوسه‌ مي‌كند چون‌ مكرر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ خيالات‌ نفساني‌ و خطورات‌ قلبي‌ بدون‌ اختيار بغتة ‌در‌ قلب‌ وارد مي‌شود ‌اگر‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌باشد‌ الهام‌ ملكي‌ ‌است‌ ‌که‌ ملائكه‌ بامر الهي‌ ‌در‌ قلب‌ اخطار مي‌كنند و ‌اگر‌ ‌از‌ طرف‌ شيطان‌ ‌است‌ وساوس‌ شيطاني‌ ‌است‌ ‌که‌ شياطين‌ اخطار مي‌كنند و تميز ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو سه‌ چيز ‌است‌ يكي‌ تأمل‌ و رجوع‌ ‌به‌ عقل‌ ‌که‌ صلاح‌ و فساد ‌او‌ ‌را‌ نشان‌ دهد ديگر عرضه‌ داشتن‌ ‌بر‌ عقلاء و دانشمندان‌ بي‌غرض‌ و مرض‌، سه‌ عرضه‌ داشتن‌ ‌بر‌ شرع‌ و دين‌ ‌که‌ اجازه‌ مي‌دهد ‌ يا ‌ نمي‌دهد و ‌اگر‌ كسي‌ بخواهد ‌که‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ خطرات‌ سوء محفوظ بماند راه‌ ملك‌ ‌را‌ ‌به‌ قلب‌ باز كند ‌به‌ عبادت‌ و ذكر و توجه‌ ‌به‌ حق‌ و استفاده‌ ‌که‌ ديگر شيطان‌ راه‌ پيدا نكند چنانچه‌ ميفرمايد ‌در‌ خطاب‌ ‌به‌ شيطان‌ إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ إِلّا مَن‌ِ اتَّبَعَك‌َ مِن‌َ الغاوِين‌َ‌-‌ حجر ‌آيه‌ 42‌-‌ و مي‌فرمايد فَإِذا قَرَأت‌َ القُرآن‌َ فَاستَعِذ بِاللّه‌ِ مِن‌َ الشَّيطان‌ِ الرَّجِيم‌ِ إِنَّه‌ُ لَيس‌َ لَه‌ُ سُلطان‌ٌ عَلَي‌ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَلي‌ رَبِّهِم‌ يَتَوَكَّلُون‌َ‌-‌ نحل‌ آيه 100 و 101 و مي‌فرمايد إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ وَ كَفي‌ بِرَبِّك‌َ وَكِيلًا‌-‌ اسراء آيه 67‌-‌ و مي‌تواند راه‌ ملك‌ ‌را‌ سد كند و شيطان‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌خود‌ مسلط كند و ‌از‌ الهامات‌ ملكي‌ محروم‌ شود بمتابعت‌ شهوات‌ نفساني‌ و كثرت‌ معاصي‌ و قساوت‌ قلب‌ و سياهي‌ دل‌ ‌که‌ مي‌فرمايد خطاب‌ ‌به‌ شيطان‌ وَ استَفزِز مَن‌ِ استَطَعت‌َ مِنهُم‌ بِصَوتِك‌َ وَ أَجلِب‌ عَلَيهِم‌ بِخَيلِك‌َ وَ رَجِلِك‌َ وَ شارِكهُم‌ فِي‌ الأَموال‌ِ وَ الأَولادِ وَ عِدهُم‌ وَ ما يَعِدُهُم‌ُ الشَّيطان‌ُ إِلّا غُرُوراً‌-‌ اسراء ‌آيه‌ 66.

17

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- آنها دلیلی جز تقلید از نیاکان جاهل ندارند؟

در آیات گذشته نخستین پاسخ منطقی به عقیده خرافی بت‌پرستان که فرشتگان را دختران خدا می‌پنداشتند داده شد در اینجا همین معنی را پی گیری کرده، به ابطال این خرافه زشت از طرق دیگری می‌پردازد، نخست یکی از دلائل واهی آنها را بطور فشرده همراه با جواب آن نقل کرده، می‌گوید: «آنان گفتند: اگر خداوند رحمان می‌خواست ما آنها را هرگز پرستش نمی‌کردیم» این خواست او بوده است که ما به پرستش آنان پرداخته‌ایم! (وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ).

این تعبیر ممکن است به این معنی باشد که آنها معتقد به جبر بودند، و می‌گفتند هر چه از ما صادر می‌شود به اراده خداوند است، و هر کاری انجام می‌دهیم مورد رضایت اوست.

و در پایان آیه با این جمله کوتاه به این استدلال واهی بت‌پرستان پاسخ می‌گوید: «آنها به چنین چیزی که ادعا می‌کنند علم ندارند، و جز دروغ چیزی نمی‌گویند» (ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ).

آنها حتی به مسأله جبر و یا رضایت خداوند به اعمالشان علم و ایمان ندارند بلکه مانند بسیاری از هوی پرستان و مجرمان دیگر هستند که برای تبرئه خویشتن از گناه و فساد موضوع جبر را پیش می‌کشند و می‌گویند: دست تقدیر ما را

ج4، ص365

به این راه کشانیده!

نکات آیه

۱ - فرشتگان، مورد پرستش و احترام مشرکان عرب جاهلى (و قالوا ... ما عبدنهم)

۲ - مشرکان با دستاویز قرار دادن مشیت الهى، پرستش و کرنش نسبت به ملائکه را توجیه مى کردند. (و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدنهم)

۳ - مشرکان عرب جاهلى، معتقد به خداوند رحمان و مرتبت والاى او در مقایسه با دیگر خدایان (و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدنهم) از این که مشرکان، عبادت دیگر خدایان را در گرو مشیت خداى رحمان دانسته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

۴ - مشیت الهى و نقش آن در عمل انسان، مورد پذیرش مشرکان عصر جاهلى (و قالوا لو شاء الرحمن)

۵ - تصور جاهلانه و غلط مشرکانِ عرب جاهلى از «مشیت الهى» (و قالوا لو شاء الرحمن ... ما لهم بذلک من علم)

۶ - تمسّک به «مشیت الهى»، براى توجیه اعمال نادرست خود، نشانه ناآگاهى و جهل انسان است. (و قالوا لو شاء الرحمن ... ما لهم بذلک من علم)

۷ - حدس و گمان، سرچشمه اصلى باورهاى خرافى و جاهلانه (إن هم إلاّ یخرصون)

۸ - ظن و گمان در حوزه مسائل اعتقادى، بى ارزش و بدون اعتبار است. (ما لهم بذلک من علم إن هم إلاّ یخرصون)

۹ - هرگونه ادعا، باید مستند به علم و آگاهى باشد. (و قالوا لو شاء الرحمن ... ما لهم بذلک من علم)

موضوعات مرتبط

  • ادعا: ملاک ارزش ادعا ۹
  • جاهلیت: بینش غلط مشرکان جاهلیت ۵; خداشناسى مشرکان جاهلیت ۳; عقیده مشرکان جاهلیت ۳، ۴; ملائکه پرستى مشرکان جاهلیت ۱
  • جهل: نشانه هاى جهل ۶
  • خدا: آثار مشیت خدا ۲، ۴; مشیت خدا ۵، ۶
  • خرافات: منشأ خرافات ۷
  • ظن: آثار ظن ۷; بى ارزشى ظن ۸
  • عقیده: ظن در عقیده ۸; عقیده به رحمانیت خدا ۳
  • علم: اهمیت علم ۹
  • عمل: توجیه عمل ناپسند ۶
  • مشرکان: توجیه گرى مشرکان ۲; ملائکه پرستى مشرکان ۲
  • ملائکه: احترام به ملائکه ۱

منابع