فصلت ١٥
ترجمه
فصلت ١٤ | آیه ١٥ | فصلت ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِسْتَکْبَرُوا فِی الأرْضِ بِغَیْرِ حَقٍّ»: به ناحق در زمین بزرگی فروختند و خویشتن را بالاتر از آن دانستند که حقیقت را بپذیرند و ایمان بیاورند. «بِغَیْرِ حَقٍّ»: بدون استحقاق. به ناحق (نگا: اعراف / یونس ، قصص / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ... (۲) فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَ... (۲)
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ (۰) وَ السَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۳ - ۲۵ سوره فصّلت
- انذار به عذاب دنيوى ، عذابى مثل صاعقه عاد و ثمود كه پيامبران به سويشان رفتندو...
- وجه اينكه از هود و صالح عليه السلام با صيغهجمل الرسل ياد كرد
- آنچه گريبانگير عاد و ثمود به سبب كفرشان شد
- مراد از حشر دشمنان خدا به سوى آتش
- توضيح راجع به شهادت اعضاء و پوست بدن آدمى عليه او در قيامت ، و وجوهى كه دراين باره گفته شده است
- اعتراض گناهكاران در قيامت به پوست بدنشان !
- پاسخ اعضاء و پوست بدن در جواب گنكاران
- اقوال مفرسين در تفسير قالوا انطقناالله الذى ...
- بحث اجمالى قرآن قسمتى از آيات قرآنى كه دلالت دارند بر اينكه تمامى موجودات داراىعلم هستند
- بحث اجمالى فلسفى درباره علم داشتن موجودات مادى و غير مجرد
- تفسير آيه : و ما كنتم تستترون ... و بيان اينكهاعمال بندگان از آفريدگار پوشيده نبوده ، خدا بر هرچيزى شهيد ورقيب است
- توبيخ مجرمين در قيامت از جانب خداوند
- معناى اينكه قرين هاى سوء براى مشركين ما بين ايديهم و ما خلفهم را زيبا جلوه دادند
- رواياتى راجع به حسن ظنّ به خدا، و مراد از گواهى دادن پوست بدن در قيامت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ «15»
پس قوم عاد به ناحقّ در زمين تكبّر ورزيدند و گفتند: «كيست كه از ما قدرتمندتر باشد؟» آيا نديدند كه همان خداوندى كه آنان را آفريد قوىتر از آنهاست؟ و پيوسته به آيات ما كفر ورزيدند.
نکته ها
قوم عاد كه در جنوب جزيرة العرب زندگى مىكردند، افرادى نيرومند و جنگجو بودند و قلعههاى محكم و ساختمانهاى بلندى داشتند و اينها سبب غرور و استكبار آنان شد. «1»
قدرت و قوّت را اگر از خدا بدانيم و براى اهداف الهى بخواهيم ارزش دارد.
حضرت لوط براى بازداشتن مردم از فساد، آرزوى قوّت از خدا را داشت. «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ
«1». تفسير نمونه.
جلد 8 - صفحه 324
قُوَّةً» «1» اسلام به مردم سفارش مىكند كه هر گونه قدرت را براى ارعاب دشمنان خدا آماده كنيد. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» «2» امّا اگر قدرت وسيلهى غرور و تكبّر شد به سرنوشت عاد گرفتار مىشويم.
پیام ها
1- در نقل تاريخ، تنها به آنچه مايهى عبرت است، توجّه كنيم. (قرآن دربارهى قوم عاد، از تعداد آنان و شهر و قبيله آنان سخنى نگفته است). فَأَمَّا عادٌ ...
2- استكبار، مايهى هلاكت است. صاعِقَةِ عادٍ ... فَاسْتَكْبَرُوا
3- تكبّر انسانِ ضعيف در برابر خداوند قهار كاملًا نابجاست. فَاسْتَكْبَرُوا ... بِغَيْرِ الْحَقِ
4- انگيزهى تكبّر، مغرور شدن به قدرت و نداشتن رقيب است. «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً»
5- داروى مبارزه با خود برتربينى، توجّه به قدرت الهى است. مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ...
الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ
6- قدرت، نشانهى حقانيّت نيست. مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ...
7- نگاهى به آفرينش خود و ضعفهاى دوران جنين و كودكى، و نيازمندى امروز تكبّر را برطرف مىكند. «الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ»
8- آن چه كفّار را به هلاكت مىرساند، استمرار در كفر و لجاجت است. «كانُوا- يَجْحَدُونَ»
«1». هود، 80.
«2». انفال، 60.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 325
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ «15»
جلد 11 - صفحه 357
بعد از آن بيان اقوام سلف را فرمايد:
فَأَمَّا عادٌ: پس اما گروه عاديان، فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ: پس گردنكشى و تكبر نمودند در زمين، بِغَيْرِ الْحَقِ: به ناروا و بدون استحقاق، زيرا از روى كفر و عناد بوده، وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ: و گفتند يهود كيست شديدتر، مِنَّا قُوَّةً: از ما از حيث توانائى و تنآورى. چه در خبر وارد شده كه قوت آنها به مثابهاى بود كه سنگ عظيم را از كوه به ضرب دست بكندى «1». خلاصه به طول قامت جسامت و قوت خود، مغرور شدند و از تهديد حضرت هود انديشه ننمودند و گفتند چون هيچكس در عالم به قوت ما نمىرسد پس در دفع عذاب قادر خواهيم بود.
حق تعالى رد قول آنها فرمود كه: أَ وَ لَمْ يَرَوْا: آيا ندانستند اين مغرور شدگان به قوت خود، أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ: بدرستى كه آن خدائى كه ايجاد فرمود ايشان را، هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً: او سختتر است از ايشان از روى توانائى و قدرت، زيرا ذات او قادر بالذات و تمام قواى عالم امكان در جنب قدرت او هيچ است، پس قادر باشد بر انزال عذاب و هلاك ايشان. وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ:
و بودند كه به آيات قدرت ما يا معجزات ما انكار مىكردند با وجود علم آنها به حقيت آن.
و چون كفر و انكار آنها از حد گذشت،
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ «11» فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ «12» فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ «13» إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ «14» فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ «15»
ترجمه
پس متوجه شد مستقيما بسوى آسمان و آن دودى بود پس گفت مر آنرا و زمين را كه بيائيد خواه يا ناخواه گفتند آمديم فرمان برداران
پس مقرّر فرمود آنها را هفت آسمان در دو روز و وحى نمود در هر آسمانى كار آنرا و آراسته نموديم آسمان نزديكتر را بچراغها و براى نگهدارى اين است مقدر نمودن خداوند ارجمند دانا
پس اگر روى گردانيدند پس بگو ميترسانم شما را از صاعقه آسمانى مانند صاعقه قوم عاد و ثمود
هنگاميكه آمدند آنها را پيغمبرانى از پيش روى آنها و از پشت سرشان كه نپرستيد مگر خدا را گفتند اگر خواسته بود پروردگار ما هر آينه فرستاده بود ملائكه را پس همانا ما بآنچه فرستاده شديد بآن كافرانيم
پس اما عاد پس سركشى كردند در زمين بناحق و گفتند كيست افزونتر از ما در توانائى آيا نديدند آنكه خدائى كه آفريد آنها را او است زيادتر از آنها در توانائى و بودند كه آيتهاى ما را انكار ميكردند.
تفسير
خداوند متعال بعد از اتمام خلق زمين و كوهها و تقدير روزيهاى آن توجه مستقيم و كامل فرمود بجانب آسمان كه آنوقت دود يا بخار شبيه بدودى بود كه از كوهها يا درياهاى زمين برخاسته و فضاى محيط بآن را تاريك نموده بود پس بلسان قدرت و جنبه سلطنت بآسمان و زمين فرمود بيائيد در تحت نفوذ اراده و مشيّت من خواه يا ناخواه چون تمكّن نداريد از خودتان كه از تدبير من بيرون باشيد و آن دو بلسان حال يا مقال مناسب با احوال خودشان عرضه داشتند آمديم با انقياد و اطاعت ذاتى و طبعى خودمان و موجوداتمان و باين مناسبت از آن دو بجمع ذوى العقول تعبير شده و اين در واقع مثلى است براى قدرت و سلطنت الهيه بر آسمان و زمين و موجودات آن دو و اجابت و اطاعت ذاتى و طبعى آنها از او مانند كن فيكون كه مكرّر ذكر شده مراد امر تكوينى و اطاعت ذاتى است و قمى ره از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از كسيكه با خدا سخن گفت غير از جن و انس فرمود آسمان و زمين است در قول خداوند ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ پس مرتّب شد بر امر تكوينى خداوند وجود هفت
جلد 4 صفحه 550
آسمان و پيدايش آنها در امتدادى كه مساوى بود با دو شبانه روز و قمى ره فرموده يعنى در دو وقت ابتداء بخلق و انقضاء آن و حكمت تجاوز مدّت از يك لحظه با قدرت خداوند بخلق نمودن بدون مدت همانستكه در آيات سابقه ذكر و اخيرا حواله بسوره اعراف شد و تعليم فرمود خداوند حركات هر آسمانى را با نظم معيّن بآنها و آنچه را كه مقتضى و مصلحت بود كه از قبل وجود و افعال آنها اختيارا يا طبعا بارز گردد يا اهل آنها متصدّى صدور آن گردند خلاصه آنكه انتظام تمام امور لازمه آسمانها و اهلش بالهام الهى انجام يافت و خدا زينت داد آسمان نزديكتر بزمين را كه مشهود اهل جهان است بزينت ستارگانى كه در هر جا قرار دارند مانند چراغهاى درخشانى در آن آسمان جلوهگرند و براى حفظ آسمانها از مداخله شياطين وجود آنها لازم است و از فوائد مرتّبه بر وجود آنها است ايمنى اهل سماوات از آفات چون قريب باين معنى در اكمال از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت شده كه ستارگان امانند براى اهل آسمانها چنانچه اهل بيت من امانند از براى اهل زمين آنچه ذكر شد مقدّر و صنع محكم خداوند ارجمند قدير عليم است و بتها هيچ كاره و فاقد حيات و شعورند پس نبايد از عبادت خدا بعبادت آنها پرداخت و بعد از بيان اينهمه دلائل توحيد باز اگر قريش و ساير اهل شرك مكه اعراض نمودند از ذكر خدا و اقرار بتوحيد و نبوت و امامت و معاد بگو بترسيد از آنكه صاعقه و آتش سوزانى از آسمان نازل شود و مانند قوم عاد و ثمود كه منازل و پران آنها را در مسافرتهاى خودتان بشام و يمن مشاهده مينمائيد شما را بسوزاند چنانچه سوزاند آنها را وقتى كه آمدند پيغمبران خدا قبل از وجود آنها و بعد از آن يا براى اصلاح امور دنيا و آخرت آنها يا از اطراف و جوانب آنان نزدشان و دعوت نمودند آنها را بتوحيد و نفى شرك و آنها گفتند اگر خدا مىخواست ما را دعوت بتوحيد نمايد و ما دست از بتپرستى برداريم ملائكه را برسالت نزد ما ميفرستاد نه بشرى را كه مانند ما باشد در خوردن و آشاميدن و ساير امور پس ما بآنچه شما مدّعى هستيد كه از جانب خدا آوردهايد از توحيد و غيره كافر و منكريم و معترف بفضيلتى براى شما بر خودمان نيستيم و بعد از اين اجمال از قصه عاد و ثمود خداوند اشاره بتفصيل احوال آن دو قوم فرمود كه اما
جلد 4 صفحه 551
قوم عاد تكبر و سركشى كردند از امر پيغمبرشان و بر اهل زمين تفرعن و تبختر نمودند با آنكه استحقاق نداشتند و گفتند كيست كه از ما قوىتر و رشيدتر باشد چون گفتهاند بسيار تنومند و قوى پنجه بودند كه سنگهاى بزرگ را با دست از كوه ميكندند خدا ميفرمايد آيا ندانستند و بچشم دل نديدند كه خالق آنها كه اين قوّت را بآنها داده اقوى از آنها است و بقدرت خود ميتواند آنها را در آنى نيست و نابود نمايد لذا منكر آيات و دلائل توحيد ما شدند و از اوامر ما سرپيچى كردند و بقيه احوال آنها و قوم ثمود در آيات آتيه بيان خواهد شد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَمّا عادٌ فَاستَكبَرُوا فِي الأَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ وَ قالُوا مَن أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً أَ وَ لَم يَرَوا أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَهُم هُوَ أَشَدُّ مِنهُم قُوَّةً وَ كانُوا بِآياتِنا يَجحَدُونَ «15»
پس اما عاد پس تكبر كردند در زمين و بزرگ منشي نمودند در زمين بدون حق و گفتند كيست شديدتر از ما در قوّة و توانايي آيا نميبينند که آن كسي که آنها را خلق فرموده قوة و قدرتش از آنها شديدتر است و بودند بآيات ما انكار ميكردند.
شرح و قصه عاد بسيار مفصل است طبرسي در سوره مباركه فجر در ذيل آيه شريفه أَ لَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ العِمادِ الَّتِي لَم يُخلَق مِثلُها فِي البِلادِ شرح مفصلي از بلاد آنها و عمارات و قصور آنها از طلا و نقره و جواهرات و از مزارع آنها و باغات آنها نقل كرده و لكن چون سندي نداشت از نقلش خودداري كرديم و در مجمع البحرين در لغة عاد ذكر عاد را كرده که
جلد 15 - صفحه 421
ميگويد كانت لهم زرع و نخيل كثير و لهم اعمار طويلة و اجسام طويلة و در نسب عاد در مجمع البيان ميگويد عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح و قوم را مسمي باسم جد خود گذاشتند.
فَأَمّا عادٌ فَاستَكبَرُوا فِي الأَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ بزرگي بيجهت يعني هيچ اسباب بزرگي در آنها نبود انسان در اعلا درجه ضعف است كوچكترين بلائي را از خود نميتواند دفع كند يك شب تب روزگارش را تباه ميكند يك عضو بدنش درد متوجه شود روزگارش سياه ميشود وَ خُلِقَ الإِنسانُ ضَعِيفاً نساء آيه 33.
وَ قالُوا مَن أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً العياذ اشاره باين است که خدا قدرت ندارد كوچكترين بلائي بما متوجه كند چون حضرت هود آنها را انذار ميكرد به عذاب در مقابلش چنين مقاله داشتند.
أَ وَ لَم يَرَوا أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَهُم که هيچ بوديد يك نطفه گنديده تا شما را باين درجه رسانيد آنكه داد ميتواند پس بگيرد.
هُوَ أَشَدُّ مِنهُم قُوَّةً اينکه مقاله اينها بود و عيب ديگر آنها.
وَ كانُوا بِآياتِنا يَجحَدُونَ جحود انكار است با اينكه قلبا ميداند چنانچه ميفرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم ظُلماً وَ عُلُوًّا نمل آيه 14 و آيات معجزات رسل است که حمل بر سحر ميكردند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- در اینجا- چنانکه روش قرآن است- بعد از ذکر اجمال به تفصیل
ج4، ص303
در باره عاد و ثمود پرداخته، میگوید: «اما قوم عاد به ناحق در زمین تکبر ورزیدند (تا آنجا که) گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است»؟! (فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً).
اما قرآن در پاسخ این ادعا میگوید: «آیا آنها نمیدانستند خداوندی که آنان را آفریده از آنها قویتر است»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً).
نه تنها خالق آنها که خالق تمام آسمانها و زمین است.
در پایان آیه میافزاید: «و آنها (بر اثر این پندار بیاساس) پیوسته آیات ما را انکار میکردند» (وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ).
نکات آیه
۱ - عاد، قومى گردنکش، مستکبر و خودبرتربین در سرزمین خویش (فأمّا عاد فاستکبروا فى الأرض)
۲ - استکبار و خودبرتربینى قوم عاد، برخاسته از امور واهى و غیر منطقى (فأمّا عاد فاستکبروا فى الأرض بغیر الحقّ) باء در «بغیر الحق» سببیه است.
۳ - استکبار و خودبزرگ بینى آدمى، داراى ریشه هاى واهى و پندارى (فأمّا عاد فاستکبروا فى الأرض بغیر الحقّ) قید «بغیر الحق» قید توضیحى و گویاى آن است که استکبار و خودبرتربینى انسان، همواره متکى به امور واهى است و سبب منطقى ندارد.
۴ - قوم عاد، داراى قدرت و توانمندى بى نظیر در عصر خویش (و قالوا من أشدّ منّا قوّة) قوم عاد، ادعاى نیرومندى داشتند و خداوند این ادعا را رد نکرد; بلکه به گونه اى دیگر پاسخ آنان را داد.
۵ - قدرت و نیرومندى قوم عاد، عامل غرور و استکبار آنان در مقابل حق (فاستکبروا فى الأرض بغیر الحقّ و قالوا من أشدّ منّا قوّة)
۶ - قدرت و توانمندى، زمینه غرور و سرکشى در برابر حق (فاستکبروا فى الأرض بغیر الحقّ و قالوا من أشدّ منّا قوّة)
۷ - پیام انبیا، ناسازگار با روحیه و رفتار استکبارى (إذ جاءتهم الرسل ... فاستکبروا فى الأرض بغیر الحقّ) از نکوهش استکبار قوم عاد، پس از آمدن پیامبران و دعوت آنان، مطلب بالا استفاده مى شود.
۸ - خالق انسان، همواره برتر و توانمندتر از انسان (أَوَلم یروا أنّ اللّه الذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة)
۹ - خودبینى و خدافراموشى، عامل استکبار آدمى در برابر دین (قالوا من أشدّ منّا قوّة أَوَلم یروا أنّ اللّه)
۱۰ - کفر و استکبار قوم عاد، نتیجه غفلت آنان از قدرت برتر الهى (أَوَلم یروا أنّ اللّه الذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة)
۱۱ - اقتدار خداوند و برترى قدرت او بر همگان، امرى بس روشن و آشکار (أَوَلم یروا أنّ اللّه ... هو أشدّ منهم قوّة) به کارگیرى «رؤیت» (دیدن) براى آگاهى و علم به قدرت خداوند، اشاره به این معنا دارد که قدرت و اقتدار برتر خداوند، به حدى روشن و آشکار است که گویا امرى دیدنى و قابل مشاهده است.
۱۲ - غرور و سرکشى انسان در برابر خالق و آفریننده خویش، امرى جاهلانه و به دور از خرد (أَوَلم یروا أنّ اللّه الذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة) از استفهام در «أَوَلم یروا» استفاده مى شود که سرکشى انسان در برابر خداوند، از روى جهل و نادانى است.
۱۳ - آفرینش انسان و هستى، روشن ترین نشانه قدرت برتر الهى (أنّ اللّه الذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة) تکیه بر خالقیت خداوند در مقام بیان قدرت برتر او، بیانگر مطلب یاد شده است.
۱۴ - باور و توجه به قدرت بى نهایت خداوند، از بین برنده روحیه غرور و استکبار در انسان (فاستکبروا ... أَوَلم یروا أنّ اللّه الذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة)
۱۵ - لجاجت و عناد مستمر قوم عاد، در برابر آیات روشن الهى (أَوَلم یروا ... و کانوا بأیتنا یجحدون) «جحد» (مصدر «یجحدون») به معناى انکار کردن چیزى است که حقانیت آن براى منکر روشن است.
۱۶ - لجاجت و عناد، عامل استکبار و غفلت از قدرت نامحدود الهى * (فاستکبروا فى الأرض ... و کانوا بأیتنا یجحدون) چنانچه جمله «و کانوا بآیاتنا یجحدون» به منزله تعلیل براى استکبار و عدم توجه قوم عاد، نسبت به قدرت نامحدود خداوند باشد، مطلب یاد شده قابل استفاده است.
۱۷ - خودبرتربینى، غرور و غفلت از قدرت برتر خداوند، از عوامل لجاجت، حق ناپذیرى و انکار رسولان الهى * (فأمّا عاد فاستکبروا فى الأرض ... و کانوا بأیتنا یجحدون)
۱۸ - پیامبران و رسولان، از آیات الهى اند. (إذ جاءتهم الرسل ... و کانوا بأیتنا یجحدون)
روایات و احادیث
۱۹ - «عن الصادق(ع) قال: لمّا بعث اللّه عزّوجلّ هوداً(ع) أسلم له العقب من ولد سام و أمّا الآخرون فقالوا: «من أشدّ منّا قوّة»;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که چون خداوند هود(ع) را به رسالت مبعوث کرد نسل باقى مانده از سام(بن نوح) به او ایمان آورده و تسلیم او شدند. و امّا دیگران گفتند: من أشدّ منّا قوّة».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: آثار خلقت آفرینش ۱۳
- استکبار: آثار استکبار ۱۷; استکبار با خدا ۱۲; زمینه استکبار ۶; عوامل استکبار ۹، ۱۶; منشأ استکبار ۳; موانع استکبار ۷، ۱۴
- انبیا: انبیا از آیات خدا ۱۸; عوامل تکذیب انبیا ۱۷; ویژگیهاى تعالیم انبیا ۷
- انسان: آثار خلقت انسان ها ۱۳; قدرت انسان ۸
- حق: عوامل حق ناپذیرى ۱۷
- خدا: قدرت خدا ۸; نشانه هاى قدرت خدا ۱۳;وسعت قدرت خدا ۱۶; وضوح قدرت خدا ۱۱
- دشمنى: آثار دشمنى ۱۶
- ذکر: آثار ذکر قدرت خدا ۱۴
- عجب: آثار عجب ۹
- عمل: عمل جاهلانه ۱۲
- غفلت: آثار غفلت از خدا ۹; آثار غفلت از قدرت خدا ۱۰، ۱۷; عوامل غفلت از قدرت خدا ۱۶
- قدرت: آثار قدرت ۶
- قوم عاد: آثار جهل قوم عاد ۲; آثار غفلت قوم عاد ۱۰; آثار قدرت قوم عاد ۵; استکبار قوم عاد ۱; تاریخ قوم عاد ۴; حق ناپذیرى قوم عاد ۱۵; عوامل استکبار قوم عاد ۵، ۱۰; عوامل حق ناپذیرى قوم عاد ۵; عوامل کفر قوم عاد ۱۰; قدرت قوم عاد ۴; قوم عاد و آیات خدا ۱۵; لجاجت قوم عاد ۱۵; منشأ استکبار قوم عاد ۲; ویژگیهاى قوم عاد ۱، ۴، ۵
- لجاجت: آثار لجاجت ۱۶; عوامل لجاجت ۱۷
- هود(ع): مؤمنان به هود(ع) ۱۹
منابع
- ↑ کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۶، ب ۲، ح ۵; نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۴۲، ح ۱۹.