النمل ٧
ترجمه
النمل ٦ | آیه ٧ | النمل ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«آنَسْتُ»: دیدهام. مشاهده کردهام. «شِهَابٍ»: آذرخش. در اینجا مراد شعله و اخگر آتش است. «قَبَسٍ»: برگرفته. برداشته شده. مقداری از آتش که از آتش دیگری برداشته شود و از جائی به جائی برده شود (نگا: طه / ). «تَصْطَلُونَ»: خود را با آتش گرم کنید.
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۴، سوره نمل
- معناى ((شهاب )) و ((قبس )) در ((آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون
- وجوه مختلف درباره مراد از ((من فى النار)) در آيه شريفه
- بيان عدم منافات بين تشبيه عصاى موسى عليه السّلام بعد از القاء، به ((ثعبان مبين=مار بزرگ )) و به ((جانّ :مار كوچك ))
- توضيحى درباره جمله ((انى لا يخاف لدى المرسلون )) و بيان اينكه ترس موسىعليه السّلام مذموم نبوده است
- توضيح درباره ((الا من ظلم ثم بدل حسنا...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7»
(ياد كن) زمانى كه موسى به خانوادهى خود گفت: همانا من آتشى احساس كردم (شما در همين مكان توقّف كنيد)، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعلهى آتشى براى شما مىآورم، باشد كه خود را گرم كنيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7»
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ: ياد كن زمانى را كه گفت موسى مر كسان خود را كه با او بودند در وقت توجّه از مدين به مصر راه گم كردند و زوجهاش درد مخاض «1»
«1» دردى كه هنگام ولادت كودك، عارض مىشود.
جلد 10 - صفحه 13
گرفته و سرما دريافته و شب در نهايت ظلمت با رعد و صاعقه و بارندگى هر چند جهد مىكرد آتش از آتش زنه بيرون نمىآمد، پس در اين حالت گفت: إِنِّي آنَسْتُ ناراً: بدرستى كه من ديدم آتشى را افروخته، يا احساس كردم آن را بر وجهى كه انس مرا به آن حاصل شد، سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ: زود باشد كه بياورم از آن آتش خبرى، يعنى از كسى كه بر سر آن آتش باشد حال راه و غير آن معلوم كنم.
بنا به روايتى با موسى عليه السّلام غير از زن او كسى ديگر نبوده، بنابراين ذكر اهل بر طريق كنايه باشد، يعنى حق تعالى زوجه او را تكنيه فرموده به اهل و ورود خطاب را بر لفظ جمع، تابع اين ساخته. يا به جهت اقامه زوجه خود مقام جماعتى كه به ايشان انس حاصل شود در امكنه موحشه. خلاصه، فرمود: به اهل خود اينجا مكث كنيد تا من خبرى از كسى كه نزد آن آتش باشد بپرسم. أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ:
يا بياورم شما را شعله آتش شعله كشنده و فرا گرفته شده، يعنى پارهاى از آن آتش اخذ نمايم، لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ: شايد كه شما به آن گرم شويد، يعنى به اميد آنكه شما گرم شويد به آن و از رنج سرما خلاص شويد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است
كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند
آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند
و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا
هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شدهئى شايد كه شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد
جلد 4 صفحه 138
آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان
اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار
و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان
مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم
و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان
پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است
و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مىپنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت
جلد 4 صفحه 139
عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعلهئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نمودهاند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پارهاى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعلهور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مىكند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا
جلد 4 صفحه 140
جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمىترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفتهاند و فرمودهاند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانستهاند و بعضى گفتهاند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفتهاند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنهكاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهونتر است چون اصل
جلد 4 صفحه 141
عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّتآميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانستهاند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانستهاند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننمودهاند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كردهاند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزودهاند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.
جلد 4 صفحه 142
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِذ قالَ مُوسي لِأَهلِهِ إِنِّي آنَستُ ناراً سَآتِيكُم مِنها بِخَبَرٍ أَو آتِيكُم بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُم تَصطَلُونَ «7»
ياد كن زماني که فرمود موسي براي اهلش- که دختر شعيب بود- من ميبينم و حس ميكنم و به نظرم ميآيد آتشي زود باشد که بيابم از آن آتش
جلد 14 - صفحه 110
خبري براي شما يا يك مقداري از آن آتش بياورم باشد که شما گرم شويد.
حضرت موسي بعد از آنكه مدت قرار داد با شعيب را به پايان رسانيد و از مدين بيرون آمد با عيالش دختر شعيب، گفتند شب تاريك راه را گم كرده بود در بيابان و هوا هم سرد بود و عيالش هم گرفتار وضع حمل بود ناگاه از وادي ايمن بيابان که گفتند زمين كربلا بوده طرف راست بيابان آتشي مشاهده كرد که دارد شعله ميكشد.
(إِذ قالَ مُوسي لِأَهلِهِ) بعيالش فرمود:
(إِنِّي آنَستُ ناراً) من مشاهده ميكنم آتشي را که دليل است بر اينكه قافله و جمعي در وادي براي دفع برودت هوا آتش افروختهاند ميروم.
(سَآتِيكُم مِنها بِخَبَرٍ) از آنها راه و طريق را دست ميآورم و ميآيم شما را ميبرم.
(أَو آتِيكُم بِشِهابٍ قَبَسٍ) ترديد براي اينکه است که اگر آنها هم راه را گم كرده و خبر ندارند قدري آتش ميآورم.
(لَعَلَّكُم تَصطَلُونَ) باشد که شما گرم شويد و از سردي نجات پيدا كنيد تا روز شود و راه را پيدا كنيم. قبس پارهاي از آتش است.
سؤال: ضمير جمع آنهم مذكر مثل اتيكم و لعلكم و تصطلون با اينكه فقط زوجه او دختر شعيب بود چه معني دارد!
جواب: حضرت موسي البته با گوسفندان زيادي بود و البته اشخاصي داشتند براي محافظة گوسفندان بعلاوه گفتند عيالش وضع حملش شد و پسر بود لذا جمع مذكر آورد و بعضي گفتند خطاب تشريفي بود و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- موسی اینجا به امید قبسی میآید! چنانکه گفتیم در این سوره، بعد از بیان اهمیت قرآن، گوشهای از سر گذشت پنج تن از پیامبران بزرگ و قوم آنها به میان آمده است، و وعده پیروزی مؤمنان و مجازات کافران در آنها به روشنی باز گو شده.
نخست از پیامبر اولوا العزم موسی (ع) شروع میکند و مستقیما به سراغ لحظهای که نخستین جرقه وحی در دل او درخشید، و با پیام و سخن الهی آشنا شد، میرود، و میگوید: به خاطر بیاور «هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: من آتشی از دور دیدم»! (إِذْ قالَ مُوسی لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً).
همین جا توقف کنید «من به زودی خبر از آن برای شما میآورم و یا شعلهای از آتش، تا گرم شوید» (سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ).
و این در همان شبی بود که با همسرش دختر شعیب در طریق مصر در بیابانی تاریک و ظلمانی گرفتار آمد، راه را گم کرد، و در همین حال درد وضع حمل به همسرش دست داد، موسی احساس نیاز شدیدی به افروختن آتش و استفاده از گرمای آن میکرد، همین که شعله آتش را از دور دید خوشحال شد، و آن را دلیل بر وجود انسان یا انسانهایی گرفت، و گفت میروم، یا برای شما خبری میآورم و یا شعله آتشی که با آن گرم شوید.
نکات آیه
۱ - سرگذشت موسى و خانواده اش در وادى طور، شایان ذکر و یادآورى (إذ قال موسى لأهله) «إذ» اسم زمان در محل نصب و مفعولٌ به براى فعل محذوف است; یعنى، «اذکر إذ قال موسى لأهله...; زمانى را که موسى به کسانش گفت... به یادآور».
۲ - بیان دقیق سرگذشت موسى و خانواده اش در وادى طور (ماجرایى که به جز خدا کسى از آن خبر نداشت) دلیلى روشن بر آسمانى بودن قرآن (و إنّک لتلقّى القرءان ... إذ قال موسى لأهله) بیان ماجراى موسى در وادى طور، که مى تواند دلیلى براى «إنّک لتلقّى القرآن...» باشد; زیرا آن واقعه اى است که جز خدا احدى از آن اطلاع نداشته است.
۳ - بیان داستان پیامبران در قرآن، براساس هدف و مصلحتى حکیمانه و سازنده (من لدن حکیم ... إذ قال موسى لأهله إنّى ءانست نارًا) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که قرآن از جانب خداى حکیم نازل شده است.
۴ - همراهى خانواده موسى (همسر و فرزندانش) با وى در سفر از «مدین» (إذ قال موسى لأهله ... لعلّکم تصطلون) تعبیر «سئاتیکم» و «لعلّکم تصطلون» (با ضمایر جمع) نشان مى دهد که همراهیان موسى بیش از یک نفر بوده اند و تعبیر «أهل» بیانگر آن است که همه آنان از نزدیکان (همسر و فرزندان) او بوده اند.
۵ - گرفتارى موسى(ع) و خانواده اش در سردى هوا، تاریکى شب و گم کردن راه در مسیر سفر (إذ قال موسى لأهله ... سئاتیکم منها بخبر... لعلّکم تصطلون)
۶ - قرار گرفتن خانواده موسى در شرایط نیاز به دلگرمى و امید (إذ قال موسى لأهله ... سئاتیکم منها بخبر... تصطلون) از تعبیر «إنّى آنست ناراً» و «سأتیکم» - که جمله اول به صورت مؤکد به «إنّ» و جمله دوم به صورت مؤکد با حرف تنفیس آمده است - استفاده مى شود که خانواده موسى در شرایط اضطراب آور و دلهره آمیزى قرار داشتند که موسى مى بایست به آنان دلگرمى مى داد و امید مى بخشید.
۷ - آرامش موسى(ع) در شرایط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ایجاد امید و اطمینان در خانواده خود. (إنّى ءانست نارًا سئاتیکم... لعلّکم تصطلون)
۸ - مشاهده موسى، آتشى را از دور در وادى طور (إنّى ءانست نارًا) «إیناس» (مصدر «آنست») معادل «إبصار» (دیدن) است; یعنى، آتشى به نظرم رسید.
۹ - تنها موسى(ع)، نظاره گر آتش وادى طور و همراهانش محروم از مشاهده آن (إنّى ءانست نارًا)
۱۰ - تصمیم موسى(ع) به حرکت به سمت آتش طور (ساتیکم منها بخبر أو ءاتیکم)
۱۱ - امید موسى(ع)، به یافتن اطلاعاتى از محل برافروخته شدن آتش، براى یافتن راه و ادامه مسیر سفر (ساتیکم منها بخبر) جمله «سآتیکم منها بخبر» به تقدیر «سآتیکم من عندها بخبر نهتدى به» است; یعنى، به زودى از آن جا اطلاعى خواهم آورد که با کمک آن راهمان را پیدا کنیم.
۱۲ - موسى(ع)، درصدد آوردن پاره اى آتش براى گرم کردن خانواده اش (أو ءاتیکم بشهاب قبس لعلّکم تصطلون) «شهاب» به شعله آتش و «قبس» به شعله برگرفته از آتش گفته مى شود. «اصطلاء» (مصدر «تصطلون») نیز به معناى گرم شدن است; یعنى، یا شعله اى از آتش برگیرم و بیاورم تا با آن، آتش برافروزم، باشد که گرم شوید.
موضوعات مرتبط
- امیدوارى: امیدوارى به خانواده موسى(ع) ۷
- انبیا: قصه انبیا ۳
- خدا: علم خدا ۲
- ذکر: ذکر قصه موسى(ع) ۱
- قرآن: تعالیم قرآن ۲; دلایل وحیانیت قرآن ۲; هدفدارى قصص قرآن ۳
- موسى(ع): آرامش موسى(ع) ۷; اطمینان به خانواده موسى(ع) ۷; امیدوارى موسى(ع) ۱۱; تلاش موسى(ع) ۱۲; خانواده موسى(ع) ۱۲; خانواده موسى(ع) در کوه طور ۱; دلدارى به خانواده موسى(ع) ۶; قصه موسى(ع) ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲; مسافرت خانواده موسى(ع) ۴، ۵; مسافرت فرزندان موسى(ع) ۴; مسافرت همسر موسى(ع) ۴; مشکلات مسافرت موسى(ع) ۵; موسى(ع) در سختى ۷; موسى(ع) در کوه طور ۱; موسى(ع) و آتش کوه طور ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲; نیازهاى خانواده موسى(ع) ۶; همسفران موسى(ع) ۴