الفرقان ٣٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند».

|و پيامبر گويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند
و پيامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند.»
در آن روز رسول (به شکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند.
و پیامبر [درقیامت] می گوید: پروردگارا! همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند!
پيامبر گفت: اى پروردگار من، قوم من ترك قرآن گفتند.
و پیامبر گوید پروردگارا قوم من این قرآن را وانهادند
و پيامبر گويد: پروردگارا، قوم من اين قرآن را كنار نهاده و فروگذاشتند.
و پیغمبر (شکوه‌کنان از کیفیّت برخورد مردمان با قرآن) عرض می‌کند، پروردگارا! قوم من این قرآن را (که وسیله‌ی سعادت دو جهان بود) رها و از آن دوری کرده‌اند (و از ترتیل و تدبّر و عمل بدان غافل شده‌اند).
و پیامبر گفت: «پروردگارم! قوم من بی‌گمان این قرآن را بس دور و مهجور گرفتند.»
و گفت پیمبر پروردگارا همانا قومم برگرفتند این قرآن را ترک‌شده‌


الفرقان ٢٩ آیه ٣٠ الفرقان ٣١
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَهْجُوراً»: متروک. رها شده. مراد از ترک قرآن، دوری گزیدن از: شنیدن و اندیشیدن، عمل به احکام حلال و حرام آن، در اصول و فروع دین حاکم کردن و داوری بردن بدان، درمان دل و درون خود را از قرآن خواستن، و بالاخره عقائد و عبادات و اخلاق از آن آموختن است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً «30»

پيامبر (در روز قيامت از روى شكايت) مى‌گويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند.

نکته ها

اين آيه، از گلايه‌ى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سخن مى‌گويد و آن حضرت چون‌ «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» است نفرين نمى‌كند.

امام رضا عليه السلام فرمود: دليل آن كه در نماز، قرآن مى‌خوانيم آن است كه قرآن از مهجوريّت خارج شود. «1»

در روايات آمده است: هر روز پنجاه آيه از قرآن را بخوانيد و هدفتان رسيدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانيد و دل خود را با تلاوت قرآن تكان دهيد و هرگاه فتنه‌ها همچون شب‌تاريك به شما هجوم آوردند، به قرآن پناه بريد. «2»

به نظرم رسيد اقرار بعضى بزرگان را درباره‌ى مهجوريّت قرآن نقل كنم:


«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 6 - صفحه 249

الف: ملاصدرا قدس سره در مقدّمه تفسير سوره واقعه مى‌گويد: بسيار به مطالعه كتب حكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم، ولى همين كه كمى بصيرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى ديدم. در آخر عمر به فكر رفتم كه به سراغ تدبّر در قرآن و روايات محمّد و آل‌محمّد عليهم السلام بروم. يقين كردم كه كارم بى‌اساس بوده است، زيرا در طول عمرم به جاى نور در سايه ايستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسير و تدبّر در قرآن كردم، درِ خانه‌ى وحى را كوبيدم، درها باز شد و پرده‌ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مى‌گويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ». «1»

ب: فيض كاشانى قدس سره مى‌گويد: كتاب‌ها و رساله‌ها نوشتم، تحقيقاتى كردم، ولى در هيچ يك از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم، بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار و انابه كردم تا خداوند مرا از طريق تعمّق در قرآن و حديث هدايت كرد. «2»

ج: امام خمينى قدس سره در گفتارى از اينكه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نكرده، تأسّف مى‌خورد و به حوزه‌ها و دانشگاه‌ها سفارش مى‌كند كه قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همه‌ى رشته‌ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر برايّام جوانى تأسّف بخورند. «3»

«هجر»، جدايى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مى‌شود. «4»

رابطه‌ى ميان انسان و كتاب آسمانى، بايد دائمى و در تمام زمينه‌ها باشد، زيرا كلمه‌ى «هجر» در جايى به كار مى‌رود كه ميان انسان و آن چيز رابطه باشد. «5»

بنابراين بايد تلاشى همه جانبه داشته باشيم تا قرآن را از مهجوريّت در آوريم و آن را در همه‌ى ابعاد زندگى، محور علمى و عملى خود قرار دهيم تا رضايت پيامبر عزيز اسلام را جلب كنيم.

نخواندن قرآن، ترجيح غير قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نكردن در آن، تعليم ندادنش به ديگران و عمل نكردن به آن، از مصاديق مهجور كردن قرآن است. حتّى كسى‌


«1». مقدّمه تفسير سوره‌واقعه.

«2». رسالة الانصاف.

«3». صحيفه نور، ج 20، ص 20

«4». مفردات راغب.

«5». التحقيق فى‌كلمات القرآن.

جلد 6 - صفحه 250

كه قرآن را فرا گيرد ولى آن را كنار گذارد و به آن نگاه نكند و تعهّدى نداشته باشد، او نيز قرآن را مهجور كرده است. «1»

پیام ها

1- در قيامت يكى از شاكيان، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است. «وَ قالَ الرَّسُولُ»

2- انتقاد از كسانى است كه آگاهانه قرآن را كنار مى‌گذارند. اتَّخَذُوا ... و نفرمود:

«كان عندهم مهجورا»

3- جمع‌آورى و تدوين قرآن، در زمان شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله انجام شده و لذا مورد اشاره و خطاب قرار گرفته است. «هذَا الْقُرْآنَ»

4- مهجوريّت قرآن و گلايه‌ى پيامبر و مسئوليّت ما قطعى است. ( «قالَ» فعل ماضى نشانه‌ى حتمى بودن است)

5- تلاوت ظاهرى كافى نيست، بلكه مهجوريّت‌زدايى لازم است. «مَهْجُوراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)

وَ قالَ الرَّسُولُ‌: و گفت رسول كه حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله باشد در دنيا، يا گويد در آخرت، يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي‌: بدرستى كه قوم من قريش، اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً: گرفتند اين قرآن را هذيان و بيهوده و بى‌معنى، يا فرو گذاشته شده كه به آن ايمان نياوردند و از شنيدن آن اعراض نمودند، و به جهت عناد، در آن تأمل نكردند تا به مضمون آن عمل كنند؛ يا متروك گذاشتند و به حكام آن عمل ننموده سبك شمردند آن را.

در وسائل- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه به سعد فرمود: يا سعد تعلّموا القرآن فانّ القرآن يأتى يوم القيامة فى احسن صورة نظر اليها الخلق الى ان قال حتى ينتهى الى ربّ العزّة فيناديه تبارك و تعالى يا حجّتى فى الارض و كلامى الصّادق النّاطق ارفع رأسك و سل تعط و اشفع تشفّع كيف رأيت عبادى فيقول يا ربّ منهم من صاننى و حافظ علىّ و لم يضيّع شيئا و منهم من ضيّعنى و استخفّ بى و كذّب بى‌و انّك حجّتك على خلقك فيقول اللّه عزّ و جلّ و عزّتى و جلالى و ارتفاع مكانى لأثيبنّ اليوم عليك احسن الثّواب و لأعاقبنّ عليك اليوم اليم العقاب ...

يا سعد، ياد بگير قرآن را، پس بدرستى كه قرآن مى‌آيد روز قيامت در نيكوترين صورتى، نظر كنند به آن مردم. تا آنكه فرمود: مى‌آيد به قرب الهى و محضر سبحانى. خداوند تبارك و تعالى ندا فرمايد: اى حجت من در زمين، و


«1». تفسير الصّافى، ج 4، ص 11، چاپ سعيد مشهد به نقل از كافى در خطبه وسيله.

جلد 9 - صفحه 331

كلام ناطق صادق من، بلند كن سر خود را و سؤال كن، عطا شوى و شفاعت نما كه قبول شود؛ چگونه ديدى بندگان مرا. پس قرآن گويد: اى پروردگار من بعضى از ايشان نگاهدارى نمودند مرا و حفظ كردند مرا، و ضايع نساختند چيزى از احكام مرا؛ و بعضى ضايع نمودند مرا و استخفاف نمودند به من و تكذيب كردند به من، و تو حجت هستى بر جميع خلق. پس خداوند عزّ و جلّ فرمايد: قسم به عزت و جلال و علوّ شأن خود هر آينه البته البته ثواب دهم امروز براى تو نيكوتر ثواب را، و هر آينه البته البته عقاب نمايم به جهت تو عقاب دردناك را. «1» الخ.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى‌ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى‌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً «25»

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‌ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً «27» يا وَيْلَتى‌ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)

ترجمه‌

و گفتند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را چرا نبايد فرستاده شود بر ما فرشتگان يا به بينيم پروردگارمان را هر آينه بتحقيق تكبر ورزيدند در باره خودشان و سركشى كردند سركشى كردنى بزرگ‌

روزى كه به بينند فرشتگان را نيست بشارتى در چنين روز براى گناه‌كاران و ميگويند حرام است ممنوع‌

و سبقت كنيم بسوى آنچه كردند از كار پس گردانيم آنرا غبارى پراكنده شده‌

اهل بهشت در چنين روز بهترند از حيث قرارگاه و خوبترند از جهت آرامگاه‌

و روزى كه شكافته شود آسمان به ابر و فرو فرستاده شوند ملائكه فرو فرستادنى‌

پادشاهى چنين روز حق است مر خداى بخشنده را و باشد روزى بر كافران دشوار

و روزى كه ستمكار بدندان دو دست گزد ميگويد ايكاش پيش گرفته بودم با رسول راهى را

اى واى بر من كاش من نگرفته بودم فلانى را دوست‌

بتحقيق گمراه گردانيد مرا از تذكر بعد از آنكه آمد مرا و باشد شيطان مرانسانرا واگذارنده در هلاكت‌

و گويد پيغمبر اى پروردگار من همانا قوم من گرفتند اين قرآن را واگذاشته شده.

تفسير

كسانيكه منكر معاد بودند لذا اميدوار بوصول در پيشگاه الهى‌


جلد 4 صفحه 67

نبودند و انتظار رحمت حق را نداشتند چون اصل لقاء بمعناى وصول است علاوه بر اعتراضات مذكوره در آيات سابقه گفتند چرا خدا ملائكه را بر ما نازل نمينمايد كه ما تكاليف خودمان را از آنها اخذ نمائيم و حاجت به پيغمبر نداشته باشيم يا آنها تصديق كنند پيغمبر را و ما بدانيم صدق او را و چرا خدا خودش را بما ارائه نميدهد تا ما او را به بينيم و كاملا بحق او عمل نمائيم و خداوند در جواب آنها فرموده چه نخوت و كبر و غرورى در ضمير آنها جاى گير شده كه تجاوز نمودند از حدّ خودشان و رسيدند بأعلى درجه ظلم و طغيان چون عتوّ بمعناى خروج بسوى ظلم فاحش است و ندانستند كه هر كس قابل مقام وحى و تنزيل نميشود و طمع نمودند در امرى كه بخاطر انبيا و اوليا خطور ننموده كه ديدار خدا باشد چون او اجلّ از آنستكه بعقل و وهم در آيد چه رسد بآنكه مرئى و محسوس بحواس ظاهره گردد و روزى كه مى‌بينند ملائكه‌ئى را كه براى قبض روح آنها آمده‌اند هنگام مرگ يا ملائكه عذاب را در قيامت بشارت و نويد خيرى در آنروز براى گناه كاران نيست و براى طلب امان و پناه بردن بخدا بآنها ميگويند حجرا محجورا يعنى حرام و ممنوع باشد بر شما تعرّض بما چون معمولا اين كلمه را اعراب در ماههاى حرام و غيرها وقت مقابله با دشمن ميگفتند از ترس و امان ميخواستند و گفته‌اند مانند معاذ اللّه است يا ملائكه بآنها ميگويند حرام و ممنوع است بر شما بشارت برحمت خدا و نعمت بهشت كه باهل ايمان داده ميشود و خدا اعمال خير آنها را از قبيل صله رحم و اعانت مظلوم و احسان بخلق براى تقرّب به بتها نيست و نابود ميفرمايد مانند خاكى كه غبار شود و پراكنده گردد و ديده نشود مگر از روزنه سقف و ديوار به تبع نور آفتاب و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از اين آيه پس فرمود اگر اعمال آنها از پارچه‌هاى سفيد مصرى سفيدتر باشد خداوند ميفرمايد ذرات پراكنده شويد و اين براى آنستكه چون اهل بدعت كار حرامى را براى آنها حلال مى‌نمودند قبول ميكردند و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند در روز قيامت گروهى را مبعوث ميفرمايد كه در مقابل آنها نورى است مانند پارچه‌هاى سفيد مصرى پس خدا ميفرمايد


جلد 4 صفحه 68

باش ذرات پراكنده پس قسم ياد فرمود بخدا كه آنها روزه ميگرفتند و نماز ميخواندند ولى وقتى كه كار حرامى را بر آنها عرضه ميداشتند مرتكب ميشدند و قبول ميكردند و وقتى كه بر آنها چيزى از فضائل امير المؤمنين عليه السّلام ذكر ميشد انكار مينمودند و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند اعمال چه كسانى هباء منثورا خواهد شد فرمود اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما و راجع باين موضوع شرحى در اول كتاب گذشت و اهل بهشت قرارگاهشان براى نشستن و صحبت نمودن با يكديگر بسيار خوب است و همچنين آرامگاهشان براى استراحت در آن نه خواب پيش از ظهر چون گفته‌اند اهل بهشت خواب ندارند و در معناى لغوى مقيل توسعه داده شده و خير و احسن در اين مقامات از معناى تفضيل تجريد ميشود و بنظر حقير مراد بهتر و خوبتر از هر مستقرّ و مقيلى است كه خوب باشد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون مؤمن را در قبر گذارند زمين بر او وسعت داده ميشود بقدر ديد چشمش و درى از بهشت باز ميشود بروى او و ميگويند بخواب خوشحال مانند خواب تازه جوان چون خداوند فرموده اصحاب الجنّة خير مستقرّا و احسن مقيلا و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه روز قيامت نصف نشود تا قيلوله نمايند اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم و قريب باين معنى از امام باقر عليه السّلام نيز روايت شده است و ظاهرا مراد از قيلوله توقف در جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى است كه شكافته و منشق شود آسمان بسبب طلوع ابر سفيدى كه با ملائكه نازل ميشود بر محشر و بمنزله سايبان آنها است كه در سوره بقره ذيل آيه هل ينظرون الّا أن يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه اشاره بآن شد و گفته‌اند اين ابر همان است و عدد آنها بمراتب زيادتر از اهل محشر است از جن و انس و احاطه بمحشر مينمايند و بعضى تشّقّق بتشديد شين و بعضى ننزّل بدو نون و نصب ملائكه قرائت نموده‌اند و اصل تشقّق تتشقّق بوده و غالبا يكى از دو تاء براى تخفيف حذف ميشود و گاهى هم تاء را در شين ادغام ميكنند و بعضى‌


جلد 4 صفحه 69

گفته‌اند ملائكه براى آوردن صحيفه‌هاى اعمال نازل ميشوند كه در آن ابر است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غمام امير المؤمنين عليه السّلام است و در هر حال سلطنت حقه حقيقيه ظاهرا و باطنا در آنروز مخصوص بخداوند بخشنده مهربان است چون هر سلطنت و ولايتى در آنروز ضايع و باطل خواهد شد و باقى نميماند مگر سلطنت و ولايت او و اوليائش و آنروز بر كفار روز بسيار دشوار و ناگوارى است كه مثل و مانند ندارد و روزى است كه كافر و ستمكار از فرط حسرت و ندامت دو دست خويش را بدندان خود ميگزد و ميگويد اى كاش من گرفته بودم با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم راه تبعيّت و هدايت را و اى بر من كاش من آنشخص گمراه كننده را كه مانع از ايمان من شد براى خود دوست قرار نداده بودم و اطاعت او را نمينمودم بتحقيق او منصرف نمود مرا از ياد خدا و متابعت قرآن و امام بعد از آنكه آمد آن موجب تذكر از جانب خدا براى من و بعدا خدا ميفرمايد شيطان كارش آن بوده و هست كه انسان را فريب ميدهد و بحال خود واميگذارد و با آنكس يارى نميكند و در آخرت از او تبرّى مينمايد و قمى ره نقل نموده كه مراد آنستكه اولى ميگويد كاش من قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را مينمودم و دومى را براى خود دوست نميگرفتم او منصرف نمود مرا از قبول ولايت بعد از نصب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم على عليه السّلام را بأمارت و او شيطانى بود كه مرا مخذول و منكوب نمود و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند اسماء كسانى را كه مغرور شدند و خلق را در فتنه و ضلالت انداختند و گمراه گشتند در قرآن بكنايه ذكر فرموده و مخفى داشته در قول خود يوم يعضّ الظّالم على يديه تا آخر و در خطبه وسيله آنحضرت كه در كافى نقل شده بعد از ذكر شقاوت و ضلالت و جهالت آن دو و غصب خلافت و تطبيق اين آيات با مقال يكى از آن دو نفر فرموده منم آن ذكرى كه از آن اعراض نمود و راهى كه از آن كناره كرد و ايمانيكه بآن كافر شد و قرآنيكه آنرا ترك نمود و دينى كه آنرا تكذيب كرد و صراطى كه از آن عدول نمود و اخيرا خداوند نقل فرموده شكايت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از قوم خود كه قرآن را مهجور و متروك گذاردند و مانع از ايمان بآن شدند يا مراد شكايت از امت باشد كه ظاهرا آنرا كتاب آسمانى خودشان خواندند


جلد 4 صفحه 70

و گرفتند براى خود ولى باطنا قانون اجانب را ترجيح دادند و بآن عمل نمودند و قرآن را پشت سر انداختند و متروك داشتند احكام آنرا و گفتند بدرد امروز نمى‌خورد و نميشود در اين زمان مجرى گردد يا در تفسير آن باهل بيت كه قرين قرآن ميباشند رجوع ننمودند و بمخالفان ايشان متوجه شدند تا اخذ و ترك هر دو صادق باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قال‌َ الرَّسُول‌ُ يا رَب‌ِّ إِن‌َّ قَومِي‌ اتَّخَذُوا هذَا القُرآن‌َ مَهجُوراً (30)

و ‌گفت‌ ‌رسول‌ محترم‌ پروردگار ‌من‌ بدرستي‌ ‌که‌ قوم‌ ‌من‌ گرفتند ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ دور انداخته‌. ‌در‌ حديث‌ ‌از‌ جابر ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌که‌ ‌در‌ خطبه مفصله‌ فرمود:

(فانا الذكر الذي‌ ضل‌ عنه‌ و السبيل‌ الذي‌ عنه‌ مال‌ و الايمان‌ الذي‌ ‌به‌ كفر و القرآن‌ الذي‌ اياه‌ هجر و الدين‌ الذي‌ ‌به‌ كفر)

البته‌ ‌اينکه‌ حديث‌ بيان‌ باطن‌ قرآن‌ ‌را‌ و تاويل‌ ‌آن‌ ‌را‌ بيان‌ ميفرمايد، و ‌ما ‌در‌ مقام‌ تفسير ‌بر‌ ميآييم‌.

(وَ قال‌َ الرَّسُول‌ُ) گفتند: ‌قال‌ ‌به‌ معني‌ يقول‌ ‌است‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ مي‌گويد:

(يا رَب‌ِّ) ربي‌ بوده‌ كسره‌ ‌به‌ جاي‌ ياء ‌است‌.

(إِن‌َّ قَومِي‌) گفتند. مراد مشركين‌ قريش‌ هستند و اطلاق‌ قوم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌لو‌ صحيح‌ ‌است‌ لكن‌ مناسب‌ ‌با‌ هجر ندارد، زيرا ظاهر هجر ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ گيرند و داشته‌ باشند سپس‌ دور اندازند و ترك‌ كنند:

چنانچه‌ مهاجرين‌ وطن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ترك‌ كردند و هجرت‌ كردند، بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ مراد ‌از‌ قوم‌ همان‌ كساني‌ هستند ‌که‌ ايمان‌ آوردند و قرآن‌ پذيرفتند.

(اتَّخَذُوا هذَا القُرآن‌َ مَهجُوراً) هجر قرآن‌ فقط ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌به‌ كلي‌ قرآن‌ ‌را‌ دور بيندازند ‌اگر‌ يك‌ ‌آيه‌ ‌ يا ‌ يك‌ سوره‌ ‌آن‌ ‌را‌ ترك‌ كردند صدق‌ هجر مي‌كند، بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ كار بسيار مشكل‌ مي‌شود و نوع‌ مسلمانان‌ ‌حتي‌ بسياري‌ ‌از‌

جلد 13 - صفحه 610

شيعه‌ مشمول‌ ‌اينکه‌ عنوان‌ هستند. اما عامه‌ ‌که‌ آيات‌ راجعه‌ ‌به‌ ولايت‌ ‌را‌ ترك‌ كردند، و بسياري‌ آيات‌ حجاب‌ و آيات‌ ربا، و بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ احكام‌، مثل‌ آيات‌ حدود حد سرقت‌ قذف‌ زنا ديات‌ و قصاص‌ ‌را‌ ترك‌ كردند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 30)- خدایا، مردم قرآن را ترک کردند! از آن جا که در آیات گذشته انواع بهانه جوییهای مشرکان لجوج و افراد بی‌ایمان مطرح شده بود، این آیه ناراحتی و شکایت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را در پیشگاه خدا از کیفیت بر خورد این گروه با قرآن باز گو کرده، می‌گوید: «پیامبر بر پیشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من قرآن را ترک گفتند و از آن دوری جستند» (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً).

این سخن و این شکایت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امروز نیز همچنان ادامه دارد، که از گروه عظیمی از مسلمانان به پیشگاه خدا شکایت می‌برد که این قرآن را به دست فراموشی سپردند، قرآنی که مملوّ از برنامه‌های زندگی می‌باشد، این قرآن را رها ساختند و حتی برای قوانین مدنی و جزائیشان دست گدایی به سوی دیگران دراز کردند!

ج3، ص334

قرآن در میان آنها به صورت یک کتاب تشریفاتی در آمده است، تنها الفاظش را با صدای جالب از دستگاههای فرستنده پخش می‌کنند، و جای آن در کاشی کاریهای مساجد به عنوان هنر معماری است، برای افتتاح خانه نو، و یا حفظ مسافر، و شفای بیماران، و حد اکثر برای تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده می‌کنند.

آری! امروز هم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فریاد می‌زند: «خدایا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»!

نکات آیه

۱ - شکوه پیامبر(ص) به پیشگاه خداوند از مردم عصر خویش (کافران شهر مکّه)، به خاطر متروک و مهجور ساختن قرآن کریم (و قال الرسول یربّ إنّ قومى اتّخذوا هذا القرءان مهجورًا) در این که شکوائیه پیامبر(ص) در این دنیا است و یا در آخرت؟ دو نظریه میان مفسران وجود دارد. برداشت یاد شده مبتنى بر دیدگاه اول است که مطابق نظر بیشتر مفسران مى باشد. گفتنى است واژه «مهجور» به معناى متروک ورها شده است.

۲ - شکوه پیامبر(ص) به پیشگاه خداوند در قیامت، از مردم عصر خویش به خاطر متروک و مهجور ساختن قرآن (و قال الرسول یربّ إنّ قومى اتّخذوا هذا القرءان مهجورًا)

۳ - قرآن کریم، آن چنان که شایسته آن بود در میان مسلمانان صدراسلام (نیمه اول بعثت)، مورد بهره بردارى قرار نگرفت و حق آن ادا نشد. (و قال الرسول یربّ إنّ قومى اتّخذوا هذا القرءان مهجورًا)

۴ - مهجور ساختن و خارج کردن قرآن از صحنه زندگى، عملى است که مورد شکوه پیامبر(ص) در پیشگاه خداوند قرار خواهد گرفت. (و قال الرسول یربّ إنّ قومى اتّخذوا هذا القرءان مهجورًا)

۵ - مسلمانان، وظیفه دار به صحنه آوردن و فهم صحیح قرآن و عمل به تعالیم آن. (یربّ إنّ قومى اتّخذوا هذا القرءان مهجورًا) تردیدى نیست که مهجور و متروک ساختن قرآن، مربوط به ظاهر آن نیست; بلکه مقصود، تأمل نکردن در معارف آن و نشناختن و عمل نکردن به تعالیم آن است. از این رو آیات بسیارى از قرآن، انسان ها را به تفکر در قرآن و عمل به آموزه هاى آن، فرا خوانده است.

۶ - قرآن، کتابى است با عظمت و مؤمنان وظیفه دار حراست از حرمت و منزلت آن (و قال الرسول یربّ إنّ قومى اتّخذوا هذا القرءان مهجورًا) برداشت فوق، از اسم اشاره «هذا» در «هذا القرآن» - که بر تعظیم و تفخیم دلالت دارد - استفاده شده است.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • قرآن: آثار اعراض از قرآن ۱، ۲; احترام به قرآن ۶; اعراض از قرآن ۳; اهمیت فهم قرآن ۵; اهمیت قرآن ۴، ۵; تاریخ قرآن ۳; سرزنش اعراض از قرآن ۴ ; عظمت قرآن ۶; عمل به قرآن ۵; محافظت از قرآن ۶
  • کافران مکه: شکایت از کافران مکه ۱
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۶
  • محمد(ص): شکایت محمد(ص) ۱، ۲، ۴
  • مردم: شکایت از مردم صدراسلام ۲
  • مسلمانان: مسؤولیت مسلمانان ۵; مسلمانان صدراسلام و قرآن ۳

منابع