الحج ٣٧
ترجمه
الحج ٣٦ | آیه ٣٧ | الحج ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَن یَنَالَ اللهَ ...»: این آیه اشاره بدان دارد که خداوند گوشت و خون قربانیهائی را نمیپذیرد که از تقوا و پرهیزگاری و نیّت خالص و درست سرچشمه نگیرد. «لِتُکَبِّرُوا»: تا این که تکبیر گوئید و بزرگ دارید. «عَلی مَا هَدَاکُمْ»: به خاطر این که به کارهای خیری همچون قربانی و انجام مناسک حجّ رهنمودتان کرده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
ابن جریج گوید: در جاهلیت چنین رسم بوده که خون و گوشت شتر قربانى را به در و دیوار کعبه میمالیدند. اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند، اگر چنین عملى درست باشد ما سزاوارتریم که آنها را به در و دیوار کعبه بمالیم سپس این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۲۵ - ۳۷ سوره حج
- برابرى همه مؤ منين در عبادت در مسجدالحرام و تهديد كساين كه در راه خدا و مسجدالحرام را مى بندند
- معبد شدن كعبه براى مردم
- مقصود از دستور الهى به ابراهيم (عليه السلام ): ((وطهر بيتى للطائفين ...((
- دستور الهى به ابراهيم (ع ) در ميان مردم حج را اعلام كن تا بسويت بيايند!
- توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج
- توضيح مفردات و جملات آيات مربوط به مناسك حج
- تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا
- اشاره به اينكه ((تقوى (( امرى معنوى و قلبى است و قائم به اعمال خارجى نيست
- حكمت قربانى كردن براى خدا (... و لكن يناله التقوى منكم )
- بحث روايتى
- رواياتى درباره منافع مترتب بر حج (لشهيدوا منافع لهم )
- رواياتى ديگر در ذيل آيات راجع به مناسك حج و وجه تسميه خانه كعبه به : ((بيتالعتيق ((
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ «37»
هرگز گوشت و خون حيوانات قربانى، به خداوند نمىرسد، بلكه آنچه از طرف شما به او مىرسد تقواست، اين گونه خداوند حيوانات را براى شما مسخّر نمود، تا خدا را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است به بزرگى ياد كنيد، و به نيكوكاران بشارت ده.
پیام ها
1- خداوند به تكاليفى كه انجام مىدهيم، نيازى ندارد. «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها»
2- در وراى مسائل ظاهرى دين، اهداف والاترى وجود دارد. (به ظاهر دستورات دينى بسنده نكنيم، داشتن اخلاص و روح تعبّد و تسليم در برابر فرمان خداوند، باطن احكام الهى است). «وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى»
3- رابطهى انسان با خداوند از راه تقواست. «يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ»
4- خدا را به بزرگى يادكردن، يك نوع شكر الهى است. «لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ»
5- نعمت هدايت، از نعمتهايى است كه براى شكر آن سفارش ويژهاى شده است. «عَلى ما هَداكُمْ»
6- اگر لطف خداوند نباشد، همه گمراه خواهيم شد. «هَداكُمْ»
7- حج و مناسك آن جلوه آشكار هدايت است. «عَلى ما هَداكُمْ»
8- انجام مناسك حج، انسان را در زمره محسنين قرار مىدهد. «وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (37)
شأن نزول: اهل جاهليت خون قربانيهاى خود را بر ديوار كعبه مىماليدند و آن را سبب تقرب مىپنداشتند. در زمان اسلام مؤمنان نيز به همان قاعده سابقه داعيه آلودگى ديوار محترم كعبه معظمه داشتند؛ حق تعالى از آن نهى فرمود:
لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها: هرگز نرسد به خداى تعالى گوشتهاى قربانى كه صدقه مىدهيد، وَ لا دِماؤُها: و نه خونهاى ايشان كه به وقت قربان مىريزند.
اين كنايه است از ناقبولى، يعنى گوشت و خون به محل رضا و قبول درگاه سبحانى نمىرسد، وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ: و لكن مىرسد به محل رضا و قبول الهى آنچه مصاحب است با پرهيزكارى از جانب شما، يعنى از تقواى قلوب شما كه آن اجتناب از معاصى و صدق نيت و خلوص اعتقاد باشد كه داعى شماست به تقرب و اخلاص و تعظيم امر الهى.
در كشاف- زمخشرى گويد: مراد صاحبان گوشت و خونند، يعنى اضحيه كنندگان راضى نمىگردانند خدا را مگر به مراعات نيت و اخلاص و نگهدارى شروط تقوى كه از محافظات شرعيه است؛ يعنى اگر مراعات ورع نكنند، قربانى فايده بديشان نرساند اگرچه بسيار باشد. «1» كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ: همچنانكه مذكور شد رام گردانيد آن را خداى تعالى براى شما، لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ: تا به بزرگى ياد كنيد خدا را و بشناسيد عظمت و اقتدار او را بر آنچه راه نمود شما را به طريق تسخير و نحر
«1». كشاف زمخشرى، ج 3، ص 34، چاپ سوّم 1354 هجرية.
جلد 9 - صفحه 58
قربانى. وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ: و مژده بده اى پيغمبر نيكوكاران مخلص را به بهشت يا به قبول طاعت يا به وعده نصرت چنانكه فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36) لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (37) إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38) أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
ترجمه
- و شتران تنومند گردانيديم آنها را از براى شما از علامتهاى خدا مر شما را است در آنها فوائدى پس ياد كنيد نام خدا را بر آنها صف زدگان پس چون فرود آيد پهلوهاشان پس بخوريد از آنها و بخورانيد فقير قانع و در معرض سؤال را همچنين مسخّر كرديم آنها را براى شما باشد كه شما شكر گذار شويد
هرگز نميرسد بقبول خدا گوشتهاى آنها و نه خونهاى آنها ولى ميرسد او را پرهيز- كارى از شما همچنين مسخر نمود آنها را براى شما تا ببزرگى ياد كنيد خدا را بر آنچه هدايت نمود شما را و مژده ده نيكوكاران را
همانا خدا دفاع ميكند از آنانكه ايمان آوردند همانا خدا دوست نميدارد هر خيانت كار ناسپاسى را
دستورى داده شد مر آنانرا كه مقاتله كرده ميشوند براى آنكه ستم كرده شدند و همانا خدا بر نصرت ايشان هر آينه توانا است
آنانكه بيرون كرده شدند از منزلهاشان بنا حقّ مگر آنكه ميگفتند پروردگار ما خدا است و اگر نمىبود دفع نمودن خدا
جلد 3 صفحه 608
مردم را بعضى از آنها را ببعضى هر آينه ويران كرده شده بود صومعهها و معابد ترسايان و معابد يهود و مسجدها كه ذكر كرده ميشود در آنها نام خدا بسيار و هر آينه يارى خواهد كرد البته خدا كسيرا كه يارى ميكند او را بدرستيكه خدا هر آينه تواناى غالب است
آنانكه اگر متمكّن گردانيمشان در زمين بر پاى دارند نماز را و دهند زكوة را و امر كنند بكار خوب و نهى كنند از كار بد و بدست خدا است انجام كارها.
تفسير
- بدن جمع بدنه است كه شتر تنومند قربانى است مأخوذ از بدن بمعناى تن كه خداوند آنرا از علائم دين خود و مناسك حج قرار داده براى مردم كه بايد آنرا قربانى نمايند و از براى ايشان در آنها خير است يعنى منافع دينيّه و دنيويّهاى كه از قبل آنها بايشان ميرسد و بايد نام خداوند را در وقت قربانى آنها بزبان جارى نمايند در حاليكه آنها صف زدگان باشند يعنى ايستاده باشند چون از دو دست و دو پايشان دو صف تشكيل ميشود يا چون صف از ايستادن تشكيل ميگردد نه از خوابيدن كه معمول در ذبح گاو و گوسفند است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه نحر ميشود ايستاده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وقتى است كه صف بسته ميشود براى نحر بسته ميشود دو دستش از كف تا زانو و كلمه صوافّ بتشديد فاء ظاهرا حال است از بدن و بملاحظه اصلش كه صوافف بوده غير منصرف ميباشد و صوافن بنون نيز قرائت شده و بنابراين مراد خم كردن و بستن يك دست آنست تا بيكدست و دو پا بايستد ولى معمول نيست و چون بپهلو بر زمين افتاد بايد گوشت آنرا بخورند و بفقير قانع كه راضى است بآنچه عطا باو شود و بكسيكه آمده باميد عطا و سؤال نميكند بخورانند و عطا نمايند و در مجمع از ائمه اطهار نقل نموده كه سزاوار است يك سوم آنرا بخورد و يك سوم آنرا بقانع و معترّ بدهد و ثلث باقى را هديه براى دوستان بفرستد و افتادن پهلوهاشان بر زمين كنايه از مردن و رفتن روح از بدنشان است و در بعضى از روايات ثلث اوّل باطعام اهل اختصاص داده شده و تفصيل اين امور محوّل بكتب فقهيّه است و خداوند حيوان با اين قوّت و عظمت را اين طور مسخّر بنى آدم نموده كه فوائد آنرا ببرند و آخر كار دستهايش را به بندند و نحرش كنند و گوشتش را بخورند و شكر خدا را
جلد 3 صفحه 609
بجا آورند و در جوامع روايت نموده كه در زمان جاهليت يعنى قبل از اسلام معمول بود كه چون نحر مينمودند خون آنرا بخانه كعبه ميماليدند و چون مسلمانان حج نمودند خواستند كار آنها را بنمايند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه گوشت و خون آنها بقبول و رضاى الهى نميرسد ولى تقوى و پرهيزكارى و عبادت و فرمانبردارى مردم بمقام قبول و رضاى الهى ميرسد و اين تعبير بر حسب عادت عرب است كه ميگويند رسيد باو و اراده ميكنند كه قبول كرد يعنى خداوند قربانى شما را قبول ميكند بدون آنكه خانه كعبه را آلوده نمائيد چنانچه قربانى هابيل را قبول فرمود و قربانى قابيل رد شد چون مقرون بتقوى نبود و اين تسخير شگفت آور از اين حيوان بقدرت الهى براى آنستكه مردم بعظمت و بزرگى ياد كنند خدا را براى آنكه هدايت فرموده آنها را بكيفيّت تسخير حيوانات و طريقه تحصيل قربات و بشارت باد نيكوكاران را كه از روى اخلاص قربانى ميكنند و بخوبى ميخورند و بمردم ميخورانند و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از تكبير بر هدايت گفتن تكبيرات مأثوره در ايام تشريق است بعد از پانزده نماز در منى و ده نماز در غير آن كه سابقا ذكر شد و خداوند دفع ميكند شرّ كفار را از اهل ايمان چون خداوند دوست نميدارد كسانيرا كه در امانت الهى خيانت نمودند و دين خدا را تغيير دادند و كافر شدند و كفران نعمت كردند و بنام بت قربانى نمودند و نيز ترخيص فرموده و اذن دفاع بمسلمانان داده كه مقاتله نمايند با كفارى كه بقتال با ايشان مبادرت مينمايند چون مدّتى مسلمانان مظلوم شدند و اجازه دفاع از تعدّيات كفّار بآنها نداشتند تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هجرت فرمود از مكّه بمدينه و اين آيه نازل شد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام قريب باين مضمون را نقل نموده ولى قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره على عليه السّلام و جعفر و حمزه و جارى شد در امّت و از امام صادق عليه السّلام بخروج امام زمان و خونخواهى سيد الشهداء عليه السّلام تفسير شده و منافاتى ندارد و در هر حال خداوند قادر بر نصرت اهل ايمان بوده و هست و خواهد بود و بوعده خود وفا كرده و ميكند و ايشان كسانى هستند كه از تعدّيات كفّار ناچار شدند بخروج از وطن و خانههاشان و هجرت نمودند از مكّه بمدينه بدون آنكه كسى بر آنها حقّى داشته باشد و اين اخراج بنا حقّ نبود مگر براى آنكه
جلد 3 صفحه 610
ايشان ميگفتند پروردگار ما خداى يگانه است نه بتهائيكه مشركين مكّه قائل بخدائى و معبوديّت آنها بودند و در بعضى از روايات بخروج ائمه اطهار از اوطان خودشان بظلم ظالمين و حضرت سيد الشهداء عليه السّلام از تعدى يزيد پليد تفسير شده و اگر نبود اين ترخيص الهى و دفع نمودن خداوند شر كفار را از مسلمانان و غلبه دادن ايشانرا بر آنها در ازمنه سابقه و لاحقه هر آينه خراب و ويران ميشد صومعهها كه ديرهاى رهبانان و عبّاد در كوهها و بيابانها است و كليساهاى نصارى و كنائس يهود كه آنرا صلاة بضمّ لام ميناميدند براى آنكه مكان نماز بوده و صلوات جمع آنست در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنرا بضم صاد و لام قرائت فرموده است و مساجد مسلمانان كه نام خدا در آنمساجد يا در آن اماكن زياد برده ميشود چون اهل شرك احترام اين معابد را نگاه نميداشتند و خداوند هر كس دين او را يارى كند يارى خواهد فرمود چون قادر و قاهر و توانا و مقتدر است و ايشان كسانى هستند كه اگر خداوند قدرت و سلطنت كامل بآنان عطا فرمايد در روى زمين بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند و هر امر و ملك و سلطنت و قدرتى منتهى بخدا ميشود و جز او قادر و غالب و عزيز و مقتدرى باقى و برقرار نخواهد ماند و در روايات ائمه اطهار اين جماعت بآل محمد عليهم- السلام و امام زمان و اصحاب آنحضرت تفسير شده و معلوم است كه افراد كامله آنذوات مقدّسه ميباشند و سلطنت حقّه الهيّه و امر بمعروف و نهى از منكر بنحو اكمل در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام خواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَن يَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِن يَنالُهُ التَّقوي مِنكُم كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُم لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلي ما هَداكُم وَ بَشِّرِ المُحسِنِينَ (37)
هرگز خدا نائل نميشود و نميرسد باو گوشتهاي بدنه و قربانيها و نه خونهاي آنها و لكن ميرسد او را تقوي شماها همين نحو خداوند مسخّر فرمود اينکه انعام را براي شما جهت اينكه تكبير بگوئيد به كلمه اللّه اكبر بر آنچه که هدايت فرموده شما را و بشارت ده احسان كنندهگان را.
(لَن يَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها): غرض الهي از امر بقرباني گوشت و خون
جلد 13 - صفحه 304
آنها نيست، اينکه جمله ردّ بسياري است از حجّاج که از آنها شنيده ميشود که اينکه چندين هزار گوسفند که بالغ بر يك كرور ميشود چه فايدهاي دارد که در بيابان مني كشته شود و متعفّن گردد و از بين برود حتّي بعضي گفتند: که در وطن خود ميكشتيم که نفعش بفقراء و بستگان برسد خداوند ميفرمايد غرض گوشت و خون نيست.
(وَ لكِن يَنالُهُ التَّقوي مِنكُم): که بايد امريّه الهيّه را اطاعت كنيد و تا قرباني نكنيد از احرام خارج نميشويد و از اينکه مقدار مال صرف نظر كنيد حكم اوامر الهيّه را خود ميداند حتّي اگر امر رسيد از جانب خدا و رسول و امام که بايد فرزند خود را ذبح كني يا خود را سر ببري يا در دريا بيندازي يا از كليه اموالت خارج شوي واجب است اطاعت و حق سؤال نداري.
«لا يُسئَلُ عَمّا يَفعَلُ وَ هُم يُسئَلُونَ» انبياء آيه 23.
(كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُم): اينکه نحو خدا منّت گزارده و اينها را بر شما حلال فرموده و شما را بر آنها مسلّط كرده و آنها را مسخّر شما فرموده.
(لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلي ما هَداكُم)، بدين اسلام و بيان احكام و ارشاد شما، اشاره به تكبيرات ايّام تشريق است عقيب صلوات.
(وَ بَشِّرِ المُحسِنِينَ): نيكوكاران که بفرامين الهي عمل ميكنند مقابل مسيئين که مخالفت ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 37)- این آیه در واقع پاسخی است به این سؤال که خدا چه نیازی به قربانی دارد؟ و اصولا فلسفه قربانی کردن چیست؟ مگر این کار نفعی به حال خدا دارد میفرماید: «نه گوشتها و نه خونهای آنها هرگز به خدا نمیرسد» (لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها).
اصولا خدا نیازی به گوشت قربانی ندارد، او نه جسم است نه نیازمند، او وجودی است کامل و بیانتها از هر جهت.
«بلکه آنچه به او میرسد تقوا و پرهیزکاری و پاکی اعمال شماست» (وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ).
به تعبیر دیگر: هدف آن است که شما با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرید و روز به روز به خدا نزدیکتر شوید، قربانی درس ایثار و فدا کاری و گذشت و آمادگی برای شهادت در راه خدا به شما میآموزد، و درس کمک به نیازمندان و مستمندان.
این تعبیر که «خون آنها نیز به خدا نمیرسد» ظاهرا اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلی است که هر گاه حیوانی را قربانی میکردند خون آن را بر سر بتها و گاه بر در و دیوار کعبه میپاشیدند، و بعضی از مسلمانان ناآگاه بیمیل نبودند که در این برنامه خرافی از آنها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهی کرد.
ج3، ص218
سپس بار دیگر به نعمت تسخیر حیوانات اشاره کرده، میگوید: «این گونه (خداوند) چار پایان را مسخر شما کرد تا خدا را به خاطر این که شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید و تکبیر گویید» (کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ).
هدف نهایی این است که به عظمت خدا آشنا شوید، و لذا در پایان آیه میگوید: «و بشارت ده نیکوکاران را» (وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ).
آنها که از این نعمتهای الهی در طریق اطاعت او بهره میگیرند و وظائف خود را به نیکوترین وجه انجام میدهند و مخصوصا از انفاق در راه خدا کوتاهی نمیکنند.
نکات آیه
۱ - نیت و انگیزه افراد، معیار ارزش اعمال آنان در نزد خداوند (لن ینال اللّه لحومها ... و لکن یناله التقوى منکم) ضمیر «لحومها» و «دماؤها» به «بُدن» بازمى گردد. «بدن» نیز به معناى شتران درشت و فربه است. بنابراین معناى «لن ینال اللّه لحومها...التقوى منکم» چنین مى شود: «هرگز گوشت ها و خون هاى شتران قربانى شده، به خدا نخواهد رسید; بلکه آن تقوا و خدا ترسى شما است که به خدا مى رسد». به نظر مى رسد آیه یاد شده هشدارى است به همه مؤمنان که باید توجه داشته باشند تنها چیزى که مایه قرب آنها به خدا مى شود و سبب مى گردد که خداوند از آنها بپذیرد و راضى شود، تقوا و خداترسى است; نه ظاهر اعمال، هرچند بزرگ و زیاد باشد; زیرا فرشتگان گزارشگر هیچ گاه ظواهر اعمال را به خدا گزارش نمى کنند; بلکه آنچه آنان گزارش مى دهند مربوط به باطن عمل است.
۲ - پیکر ظاهرى اعمال انسان - هرچند بسیار خوب و شایسته هم باشد - بدون در نظر گرفتن انگیزه و نیت صاحب آن، فاقد کمترین ارزش (لن ینال اللّه لحومها ... و لکن یناله التقوى منکم)
۳ - تقوا و خداترسى، مایه ارزش اعمال در پیشگاه خداوند (لن ینال اللّه ... و لکن یناله التقوى منکم)
۴ - خداوند، عمل قربانى را، در صورتى مى پذیرد که برخاسته از روح تقوا و خداترسى باشد. (لن ینال اللّه لحومها ... و لکن یناله التقوى منکم)
۵ - مراسم قربانى در حج، عرصه یاد کرد عظمت و کبریایى خداوند (کذلک سخّر لکم لتکبّروا اللّه) ضمیر «ها» در «سخرها» به «بُدن» (شتران قربانى) بازمى گردد. «تکبیر» (مصدر «تکبرون») به معناى خدا را به بزرگى یاد کردن است. بنابراین معناى جمله یاد شده چنین مى شود: «ما آن شتران درشت و عظیم الجثه را براى شما رام کردیم»، (شما به راحتى مى توانید کارد را در حلقوم آنها فرو کنید، بدون این که کمترین آسیبى به شما برسد.) این کار براى آن است که شما به پاس این نعمت بزرگ (توفیق انجام دادن عبادت قربانى)، خدا را به بزرگى یاد کنید و یک صدا فریاد بزنید: «اللّه أکبر على ما هدانا».
۶ - لزوم اظهار شکر و سپاس گزارى به پیشگاه خداوند، در مراسم قربانى با شعار «اللّه أکبر على ما هدانا». (کذلک سخّر لکم لتکبّروا اللّه على ما هدیکم)
۷ - خدا، هادى و راهنماى اهل ایمان (کذلک سخّر لکم ... على ما هدیکم)
۸ - حج و مناسک آن، جلوه آشکار هدایت و راهنمایى خدا (کذلک سخّر لکم لتکبّروا اللّه على ما هدیکم)
۹ - نعمت هدایت برترین نعمت الهى و جلوه عظمت و کبریایى خداوند (لتکبّروا اللّه على ما هدیکم)
۱۰ - سپاس گزارى بدرگاه خداوند و یادکرد عظمت و کبریایى او، از کارهاى نیک و مورد توصیه خداوند. (لتکبّروا اللّه ... و بشّر المحسنین)
۱۱ - کسانى که به پاس نعمت هدایت، به درگاه خدا سپاس مى گزارند و او را به بزرگى یاد مى کنند، در زمره محسنان و نیکو کاران اند. (و بشّر المحسنین)
۱۲ - محسنان (نیکوکاران)، داراى آینده اى درخشان و سرشار از شادى و شادکامى (کذلک سخّر لکم ... و بشّر المحسنین)
روایات و احادیث
۱۳ - «عن أبى بصیر، عن أبى عبد اللّه(ع) قال: قلت له: ما علّة الاُضحیة؟ فقال إنّه یغفر لصاحبها عند أوّل قطرة تقطر من دمها إلى الأرض، و لیعلم اللّه تعالى من یتقیه بالغیب، قال اللّه تعالى: «لن ینال اللّه لحومها و لادمائها و لکن یناله التقوى منکم». ابوبصیر مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: علت قربانى کردن چیست؟ فرمود: با اولین قطره خونى که از قربانى ریخته مى شود، گناهان قربانى کننده بخشوده مى شود و دیگر این که معلوم مى گردد چه کسى از خداى نادیده پروا دارد[ و به امر او عمل مى کند]. خداوند مى فرماید: «لن ینال اللّه لحومها و لا دمائها و لکن یناله التقوى منکم»».[۲]
۱۴ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال: التکبیر أیّام التشریق من صلاة الظهر یوم النحر إلى صلاة العصر من آخر أیّام التشریق ا ن أنت أقمت بمنى و إن أنت خرجت فلیس علیک التکبیر و التکبیر أن تقول: اللّه أکبر اللّه أکبر لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر اللهّ أکبر و للهّ الحمد اللّه أکبر على ما هدانا اللّه أکبر على ما رزقنا من بهیمة الأنعام و الحمد للّه على ما أبلانا; از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: [مقصود از «و لتکبروا اللّه على ما هداکم»] تکبیر در ایام تشریق است; که از نماز ظهر روز قربانى شروع مى شود تا نماز عصر روز آخر ایام تشریق[ طول مى کشد ]و این در صورتى است که در منا اقامت کنى; ولى اگر از منا خارج شدى، تکبیر بر تو لازم نیست و تکبیر این است که بگویى اللّه أکبر، اللّه أکبر،...».[۳]
موضوعات مرتبط
- احکام: فلسفه احکام ۱۳
- تقوا: آثار تقوا ۳، ۴
- تکبیر: تکبیر در ایام تشریق ۱۴
- حج: آثار حج ۸; اهمیت قربانى حج ۵
- خدا: توصیه هاى خدا ۱۰; نشانه هاى عظمت خدا ۹; نشانه هاى هدایتهاى خدا ۸; نعمتهاى خدا ۹; هدایتگرى خدا ۷
- ذکر: توصیه به ذکر خدا ۱۰; ذکر عظمت خدا ۵
- شکر: توصیه به شکر ۱۰
- عمل: ملاک ارزش عمل ۱، ۲، ۳; نیت در عمل ۱، ۲
- عمل صالح :۱۰
- قربانى: آداب قربانى ۶; تکبیر هنگام قربانى ۶; شکر هنگام قربانى ۶; عوامل قبول قربانى ۴; فلسفه قربانى ۱۳
- مؤمنان: هدایت مؤمنان ۷
- محسنان: حسن فرجام محسنان ۱۲; سرور محسنان ۱۲; سعادت محسنان ۱۲; شکرگزارى محسنان ۱۱
- مهتدین: شکرگذارى مهتدین ۱۱
- نعمت: نعمت هدایت ۹، ۱۱
- نیت: آثار نیت ۱، ۲