الحج ٣٢
ترجمه
الحج ٣١ | آیه ٣٢ | الحج ٣٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذلِکَ»: (نگا: حجّ / ). «شَعَآئِرَ»: (نگا: بقره / مائده / . «فَإِنَّهَا»: شعائر و مناسک. حیوانات قربانی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۵ - ۳۷ سوره حج
- برابرى همه مؤ منين در عبادت در مسجدالحرام و تهديد كساين كه در راه خدا و مسجدالحرام را مى بندند
- معبد شدن كعبه براى مردم
- مقصود از دستور الهى به ابراهيم (عليه السلام ): ((وطهر بيتى للطائفين ...((
- دستور الهى به ابراهيم (ع ) در ميان مردم حج را اعلام كن تا بسويت بيايند!
- توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج
- توضيح مفردات و جملات آيات مربوط به مناسك حج
- تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا
- اشاره به اينكه ((تقوى (( امرى معنوى و قلبى است و قائم به اعمال خارجى نيست
- حكمت قربانى كردن براى خدا (... و لكن يناله التقوى منكم )
- بحث روايتى
- رواياتى درباره منافع مترتب بر حج (لشهيدوا منافع لهم )
- رواياتى ديگر در ذيل آيات راجع به مناسك حج و وجه تسميه خانه كعبه به : ((بيتالعتيق ((
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ «32»
اين است (دستورات خداوند دربارهى حج) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس اين از تقواى دلهاست.
جلد 6 - صفحه 41
نکته ها
قرآن كريم در آيات ديگر، با صراحت دو مورد از مراسم و برنامههاى حج را جزء شعائر الهى شمرده است: يكى «صفا و مروه» و ديگر «شتران قربانى»، ولى شعائر الهى در اين دو خلاصه نمىشود و تمام عبادتهاى دسته جمعى از شعائر خداوند است، مانند نماز جمعه وجماعت وهمهى مراسم حج.
تقوا، از حالتهاى روحى است كه از آثار و نشانهها به وجود آن پىبرده مىشود، زيرا در كارهاى ظاهرى، بين گناه و ثواب فرق چندانى نيست، مثلًا: نماز خالصانه با نماز رياكارانه در ظاهر يكى است وآنچه يكى را ارزشمند وديگرى را ضدارزش مىكند، همان روح وباطن كار است كه مربوط به قلبهاست. «تَقْوَى الْقُلُوبِ»
پیام ها
1- تقواى درونى بايد آثار بيرونى هم داشته باشد، هر كس به شعائر بىاعتنا باشد، در حقيقت تقواى قلبى او كم است. «مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»
2- بزرگداشتها بايد بر اساس تقوا باشد، نه رقابت. مَنْ يُعَظِّمْ ... تَقْوَى الْقُلُوبِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (32)
جلد 9 - صفحه 51
ذلِكَ: حقيقت امر اينست كه مذكور شد از اجتناب اوثان و قول زور و تشبيه مؤمن و كافر به امرين مذكورين. وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ: و هر كه تعظيم كند نشانههاى خداى را كه مناسك حج است اعتقاد به حقيقت آن نموده بر وجه اخلاص بجاى آورد. فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ: پس بدرستى كه بزرگ داشتن آن شعائر از پرهيزكارى دلها است، يعنى تعظيم شعائر از فعل كسانى است كه قلوب ايشان ترسناك است از موجبات غضب الهى، يا پاكيزه است از شوائب اعتقادات فاسده، و مصفا است از زنگ خلل. و ذكر «قلوب» به جهت آنست كه منشأ تقوى و فجور است، زيرا تقوى و فجور چون ثابت و متمكن شد در قلوب، اثر آن در ساير اعضاء ظاهر گردد.
تنبيه: آيه شريفه اشعار است به تعظيم شعائر الهى، يعنى معالم دين و اعلامى كه نصب فرموده براى عبادت. مفسران را در اين «شعائر» اختلاف است: 1- مراد حدود الهى و اوامر و نواهى سبحانى است. 2- مراد مناسك حج است.
3- مراد صفا و مروه و هدى و غيره است. 4- علامات منصوبه بين حل و حرم.
5- مراد جميع شعائر دين اسلام و احكام و حدود آنست. و تعظيم آن عبارت است از الزام نمودن به همه اوامر و نواهى و عمل به آن باشد، «1»، و آن از افعال پرهيزكاران است. و البته شخص علاقه مند به ديانت حقه اسلاميّه، در تعظيم شعائر الهى سعى و كوشش بنمايد و براى اعلاى شريعت احمديه از جان و مال و قلم و بيان مضايقه ننمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (32) لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ (33) وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ (34) الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (35)
ترجمه
امر اين است و كسيكه بزرگ كند علامتهاى خدا را پس همانا آن از پرهيزكارى دلها است
مر شما را است در آنها منفعتها تا مدّتى نامبرده پس جايگاه آنها بسوى خانه آزاد شده است
و از براى هر گروهى قرار داديم قربانىء را تا ياد كنند نام خدا را بر آنچه روزى كرد آنها را از زبان بستگان شتر و گاو و گوسفند پس خداى شما خداى يگانه است پس مر او را تسليم شويد و بشارت ده فروتنان را
آنانكه چون ذكر شود خدا بترسد دلهاشان و شكيبايان بر آنچه رسيد
جلد 3 صفحه 606
بايشان و بر پا دارندگان نماز و آنانكه از آنچه روزى داديمشان انفاق ميكنند.
تفسير
- كلمه ذالك چنانچه در آيات سابقه ذكر شد براى فصل بين دو كلام ذكر ميشود يعنى امر از اين قرار است و شعائر يا جمع شعاره بكسر است يا جمع شعيره بفتح و در صورت اول مراد مطلق علائم و اعلام و معالم دين و مناسك حج است و در ثانى مراد خصوص قربانيهاى نشاندار براى حج يا شتران شكافته كوهان از جانب راست براى نشان قربانى است و در هر حال تعظيم و بزرگ شمردن و خوب انجام دادن آنها ناشى از پرهيزكارى باطنى و دلبستگى بخدا است و ضمير فانّها راجع بتعظيم شعائر است و باعتبار مضاف اليه كه جماعت است مؤنّث آورده شده قمّى ره نقل فرموده كه مراد تعظيم شتران قربانى و خوب بودن آنها است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه همانا جزاء صيد زياد ميشود در كمتر از شتر فربه و چون بشتر فربه رسيد زياده متصوّر نيست چون آن بزرگترين قربانيها است خداوند فرموده و من يعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب و از آنحضرت نقل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حجّة الوداع شصت و چهار يا شصت و شش قربانى سوق فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام سى و چهار يا سى و شش قربانى آورد و شايد كمتر آوردن آنحضرت بمراعات ادب بوده و براى مردم است منافع آن قربانيها از سوار شدن بامدارا در صورت احتياج و دوشيدن شيرشان بقدريكه مضرّ بآنها نباشد و امثال آن تا منى در حج و تا مكّه در عمره مفرده مقابل كعبه كه بايد آنجا ذبح يا نحر شوند و مراد از محلّ آنها است چنانچه در روايات مأثوره و كلمات علماء اماميّه ذكر شده و منتهاى مدّت سير آنها اجل مسمّى و زمان مقدّر براى زندگى و وصول بمحلّ ذبح و نحر است كه منى و مكّه باشد و وجه تسميه كعبه به بيت عتيق در آيات سابقه ذكر شد و كلمه الى شايد براى اشاره بآن باشد كه محلّ حريم كعبه است نه خود آن و خداوند براى هر امّت و اهل دين و ملّتى عبادت و قربانىء مقرّر فرموده بود كه موجب تقرّب آنها بخدا شود و اين عمل مخصوص بدين اسلام نبوده براى آنكه نام خداوند را در وقت ذبح آنها ببرند نه نام بتها را تا عمل ايشان خالص باشد و اداء شكر الهى را بر نعم نامتناهى او نموده باشند و بدانند كه منظور اصلى از اعمال عبادى توجّه بخدا و ياد حق است كه يكتا و بىهمتا است پس بايد تسليم
جلد 3 صفحه 607
اوامر او باشند و پيغمبر، صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد مژده دهد به كسانيكه تواضع و فروتنى را شعار خود نموده و در مقام عبادت و بندگى از تكبّر و سركشى خوددارى نمودند و بوظيفه خود قيام و اقدام كردند بقضاء حوائج و نيل بسعادت دنيا و آخرت و آنها كسانى هستند كه در وقت ياد خدا دلهاشان از هيبت تابش انوار جلال الهى بيمناك است و در مصائب صابرند و از اقامه نماز در اوقات مقرّره و انفاق در راه خدا در مواقع لازمه خوددارى نمينمايند و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مخبتين عابدين است و معلوم است كه عبادت لازمه تواضع و فروتنى و اطمينان بوعده و فضل و كرم الهى است كه معناى لغوى اخبات است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ وَ مَن يُعَظِّم شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوَي القُلُوبِ (32)
اينکه است دستور الهي و كسي که بزرگ بداند شعائر الهي را پس محققا بزرگ داشتن شعائر الهي از روي تقواي قلوب است.
تقوي دو قسم است، تقواي جوارح و تقواي قلوب.
جلد 13 - صفحه 298
تقواي جوارح اينکه است که اعضاء و جوارح را انسان از معاصي باز دارد چشم از نظر بنا محرم، گوش از استماع ملاهي و غيبت، زبان از كذب و ساير معاصي لفظيّه و هكذا بقيه اعضاء.
و تقواي قلوب اينکه است که قلب خالي باشد از عقائد فاسده و اخلاق رذيله.
عمل به شعائر اسلامي داخل در تقواي جوارح است و تعظيم شعائر داخل در تقواي قلب است لذا ميفرمايد:
(ذلِكَ وَ مَن يُعَظِّم شَعائِرَ اللّهِ): باين که بزرگ بشمارد و بداند تمام از روي حكمت و مصلحت است و باعث نجات دنيا و آخرت و مورث سعادت و نيل به فيوضات الهيّه است.
(فَإِنَّها مِن تَقوَي القُلُوبِ): زيرا تعظيم شعائر امر قلبي است و غير از عمل بآنها است بسا انسان عمل بوظائف ميكند لكن اهميّتي بآنها نميدهد و از روي بيميلي و اكراه يا از روي خوف يا رجاء ميكند، و بسا نظرش فقط خدا است و بس چنانچه از امير المؤمنين است:
«ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا في جنتك بل وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك»
و اينکه معني اينکه نيست که خوف و رجاء ندارم بلكه عبادت را بر اينکه دو جهت نميكنم. و كلمه ذلک جمله مستقلّه است اشاره بدستورات قبلي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 32)- این آیه بار دیگر یک جمع بندی روی مسائل حج و تعظیم شعائر الهی کرده، میگوید: «مطلب چنین است» که گفته شد (ذلِکَ).
«و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد و (به نشانههای آئین خدا و پرچمهای اطاعت او) احترام بگذارد این از تقوای دلهاست» (وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ).
«شعائر اللّه» به معنی «نشانههای پروردگار» است که شامل سر فصلهای آئین الهی و برنامههای کلی و آنچه در نخستین برخورد با این آیین چشمگیر است و از جمله مناسک حجّ میباشد که انسان را به یاد خدا میاندازد.
کوتاه سخن این که تمام آنچه در برنامههای دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او میاندازد شعائر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دلهاست.
نکات آیه
۱ - حدود و مقررات الهى و نیز مسأله توحید و یکتاپرستى، داراى اهمیتى بسیار و منزلتى والا در نزد خداوند (و من یعظّم حرمت اللّه ... أو تهوى به الریح فى مکان سحیق . ذلک) «ذلک» اشاره است به موضوع بزرگداشت حدود و مقررات الهى و نیز مسأله توحید و یکتاپرستى که در آیه پیش مطرح شده است. مقصود از آوردن «ذلک» در این جا، ایجاد فاصله میان کلام قبل و کلام بعد و انتقال از یک مطلب مهم به مطلب مهمى دیگر است. در چنین مواردى کلمه «هذا» را به کار مى برند; مانند: «هذاو إنّ للطاغین لشرّ مآب»(۳۸/۵۵).بنابراین به کارگیرى «ذلک» - که براى اشاره به بعید است - مى تواند براى بیان بُعد منزلت توحید و یکتاپرستى و اهمیت حدود و مقررات الهى باشد.
۲ - دام هاى قربانى (دام هایى که حاجیان براى قربانى کردن به همراه مى برند)، از شعائر الهى و داراى حرمت و قداست در پیشگاه خداوند (و من یعظّم شعئر اللّه) «تعظیم» (مصدر «یعظّم») به معناى بزرگ شمردن است «شعائر» جمع «شعیرة» و «شعیرة» به معناى علامت و نشانه است. مراد از «شعائر اللّه» به قرینه آیه بعد (لکم فیها منافع إلى أجل مسمَّى ثمّ محلها إلى البیت العتیق) دام هایى براى قربانى است که حج گزاران به همراه خود مى بردند;یعنى، «هر کس دام هاى قربانى را - که شعائر و نشانه هاى خدایند - حرمت گذارد و بزرگ بشمارد...». بنابراین، آیه یاد شده توصیه اى است از سوى خداوند به همه اهل ایمان - چه مالک دام هاى قربانى باشند و چه نباشند - که در حفظ و نگه دارى آن دام ها بکوشند و از هرگونه سهل انگارى درباره آنها، اجتناب بورزند.
۳ - بزرگداشت و رعایت حرمت دام هاى قربانى (کوشش در حفظ و نگه دارى آنها و پرهیز از سهل انگارى در حق آنها)، توصیه خدا به اهل ایمان (و من یعظّم شعئر اللّه)
۴ - لزوم نشانه گذارى روى دام هایى که به منظور قربانى در مراسم حج، برده مى شود. (و من یعظّم شعئر اللّه) تسمیه دام هاى قربانى به «شعائر» مى تواند دربردارنده توصیه اى باشد به صاحبان آنها که باید دام ها را نشانه گذارى کنند تا همگان بدانند که آنها مربوط به خدا هستند.
۵ - حفظ حرمت و بزرگداشت شعائر الهى و دینى، توصیه اى است از سوى خدا به انسان ها (و من یعظّم شعئر اللّه) توصیه خداوند به بزرگداشت دام هاى قربانى، بدان جهت است که آنها شعائر و نشانه هاى خدا هستند. بنابراین آیه یاد شده در واقع توصیه است به اینکه: مؤمنان باید شعائر الهى و دینى را بزرگ بشمارند و از جمله آنها،ا دام هایى است که حاجیان براى قربانى کردن در «منا» به همراه خود مى برند.
۶ - بزرگداشت شعائر الهى، نشانه تقوا و خداترسى است. (و من یعظّم شعئر اللّه فإنّها من تقوى القلوب) ضمیر «ها» در «فإنّها» به «شعائر» بازمى گردد. بنابراین «فإنّها» به تقدیر «فإنّ تعظیمها» مى باشد. «من» نشویه و «تقوى» به معناى خداترسى است; یعنى، بزرگداشت شعائر الهى، نشأت یافته از تقوا و خداترسى دل ها است.
۷- قلب، مرکز تقوا و خداترسى (فإنّها من تقوى القلوب)
۸ - تقوا و خداترسى، خصلتى ارزشمند در پیشگاه الهى (فإنّها من تقوى القلوب)
۹ - بزرگداشت دام هاى قربانى و حرمت نهادن به آنها، نشانه تقوا و خداترسى است. (و من یعظّم شعئر اللّه فإنّها من تقوى القلوب)
روایات و احادیث
۱۰ - «عن أبى عبد اللّه(ع) قال إنّما یکون الجزاء مضاعفاً فیما دون البدنة حتى یبلغ البدنة فإذا بلغ البدنة فلاتضاعف لأنه أعظم ما یکون، قال اللّه عزّوجلّ: و من یعظّم شعائر اللّه فإنّهامن تقوى القلوب; از امام صادق(ع) روایت شده است[که در باره کفّاره صید در حرم] فرمود: همانا جزاى صید اضافه مى شود تا آن جایى که کمتر از شتر باشد. پس آن گاه که به حد شتر رسید، دیگر اضافه نمى شود; زیرا شتر بزرگ ترین چیزى است که مى توان قربانى کرد. خداوند عزّوجلّ مى فرماید:«و من یعظم شعائر اللّه...»».[۱]
موضوعات مرتبط
- تقوا: ارزش تقوا ۸; جایگاه تقوا ۷; نشانه هاى تقوا ۶، ۹
- توحید: اهمیت توحید عبادى ۱
- حج: تعظیم قربانى حج ۳; قداست قربانى حج ۲; نشانه گذارى قربانى حج ۴
- حدود خدا: اهمیت حدود خدا ۱
- حرم: کفاره صید در حرم ۱۰
- خدا: توصیه هاى خدا ۳، ۵
- دین: اهمیت دین ۱
- شعائرالله: تعظیم شعائرالله ۶، ۱۰; توصیه به تعظیم شعائرالله ۵; قداست شعائرالله ۲; مراد از شعائرالله ۱۰
- صفات: صفات پسندیده ۸
- قربانى: تعظیم قربانى ۹
- قلب: نقش قلب ۷
- مؤمنان: توصیه به مؤمنان ۳
منابع
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۳۹۵، ح ۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۶- ، ح ۱۲۴.