طه ٩١
ترجمه
طه ٩٠ | آیه ٩١ | طه ٩٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَن نَّبْرَحَ»: همیشه ما. «عَاکِفینَ»: مقیمان. پرستشکنندگان (نگا: بقره / اعراف / .
تفسیر
- آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه
- بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى (عليه السلام )
- معناى آيه :((و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى ((
- بيان مراد از اضافه كردن قيد ((ثم اهتدى (( برايمان به خدا وعمل صالح
- بخش ديگرى از داستان موسى (ع ): رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنىاسرائيل و...
- معناى پاسخ سامرى از بازخواست موسى (قال بصرت بمالم يبصروا به ...)
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (بصرت بمالم يبصروا...) گفته اند
- حضرت موسى (ع ) براى پيامبرى مجازاتى شديد در نظر مى گيرد
- سرنوشت خداى ساختگى سامرى !
- بحث روايتى
- روايتى كه بنابرآن مقصود از جمله : ((ثم اهتدى (( در آيه : ((و انى لغفار لمن تاب...(( ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) است
- بيان عدم اختصاص آيه بنى اسرائيل و رد كلام آلوسى در روح المعانى
- اشاره به سه معناى ((ولايت (( و اينكه مراد از ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) كدامين است
- روايت مفصلى در داستان سامرى و گوساله پرستى بنىاسرائيل از تقسير قمى
- حديثى از ابن عباس در نقل جريان سامرى و نقد حديث
- روايتى در ذيل آيه (اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ) كه متضمن مطالب عجيبى است
- روايتى درباره سامرى و برداشتن او خاك را از پاى اسب جبرئيل و اشكالاتى كه به آن وارد است
- جز مخالف با كتاب خدا حجيت ندارد
- روايات آحاد حتى در صورت صحت سند در غير احكام شرعيه حجيت ندارند
- نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى «91»
(اما قوم مرتدّ، به هارون) گفتند: ما همواره بر (گوساله پرستى) پايداريم (و از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت) تا موسى به سوى ما باز گردد.
پیام ها
1- بعضى چنان خودباختهاند كه نه عقل بر آنان حكمفرماست «أَ فَلا يَرَوْنَ» و نه پيامبر برايشان راهنما. «قالَ لَهُمْ هارُونُ»
2- انحراف و ارتداد بنى اسرائيل آگاهانه بوده است. وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ ... 3- وظيفه رهبر وپيروانش هنگام بروز بدعت، فرياد و اتمام حجّت است. «وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ»
انبيا دلسوز مردمند. وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ ... يا قَوْمِ
«1». تفسير نمونه.
جلد 5 - صفحه 379
5- آزمايش انسانها يك سنّت قطعى الهى است، ليكن ابزار آن متفاوت است.
«إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ»
6- يادآورى لطف و رحمت الهى مىتواند زمينهى ارشاد و توبه را براى انسانها فراهم نمايد. «رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ»
7- اطاعت از وصى و نماينده پيامبر واجب است. «فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي»
8- پيروى از رهبران الهى، مايهى مصونيت از فتنههاست. فُتِنْتُمْ ... أَطِيعُوا أَمْرِي
9- براى افراد لجوج، فرياد پيامبران نيز بىاثر است. «قالُوا لَنْ نَبْرَحَ»
10- بنىاسرائيل بجاى فكر، شخصيّتگرا بودند. «حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91)
جلد 8 - صفحه 316
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ: گفتند در جواب هارون، هرگز مفارقت نكنيم، يعنى پيوسته بر پرستش گوساله مقيم هستيم و برنگرديم از آن. حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى: تا وقتى كه برگردد بسوى ما موسى از كوه طور و ببينيم چه مىگويد در اين پرستش ما. حاصل آنكه در مقابل حسن استدلال هارون، انكار و تقليد را پيش، و فرمايشات او را تمرد نمودند. موسى عليه السلام از كوه طور مراجعت نمود، صداى ايشان را شنيد فرمود: اين صوت فتنه است، پس اول با قوم عتاب كرد بر طريقه شنيعه آنان، بعد روى به هارون كرد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)
ترجمه
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.
تفسير
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ
جلد 3 صفحه 521
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا
جلد 3 صفحه 522
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است
جلد 3 صفحه 523
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا لَن نَبرَحَ عَلَيهِ عاكِفِينَ حَتّي يَرجِعَ إِلَينا مُوسي (91)
گفتند: بني اسرائيل بحضرت هارون ما مفارقت نميكنيم و دست بردار
جلد 13 - صفحه 86
نيستيم از عبادت عجل و بر او پا برجا هستيم تا اينكه برگردد بسوي ما موسي (قالُوا لَن نَبرَحَ عَلَيهِ) برح بمعني مفارقت است، چنانچه در قضيه موسي و خضر (لا أَبرَحُ حَتّي أَبلُغَ مَجمَعَ البَحرَينِ) يعني لا يزال در سير هستم كهف آيه 59 (فَلَن أَبرَحَ الأَرضَ حَتّي يَأذَنَ لِي أَبِي) يوسف آيه 80.
(عاكِفِينَ) عكوف بمعني اقامه است، چنانچه ميفرمايد: (وَ العاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ) بقره آيه 119 و غير اينها از آيات.
(حَتّي يَرجِعَ إِلَينا مُوسي) از ميقات برگردد اگر تصديق كرد عمل ما را که بر طبقش رفتار ميكنيم و اگر رد كرد ما بر ميگرديم بسيار تعجب است بني اسرائيل که حضرت موسي بفرمايد خداوند با من تكلم ميفرمايد از او نپذيرند تا اينكه هفتاد نفر از بزرگان آنها را بياورد در ميقات و كلام الهي را بشنوند مع ذلک قبول نكنند و بگويند: ما خدا را بچشم بايد به بينيم، چنانچه ميفرمايد:
(وَ إِذ قُلتُم يا مُوسي لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتكُمُ الصّاعِقَةُ) بقره آيه 53 و نيز ميفرمايد:
(فَقَد سَأَلُوا مُوسي أَكبَرَ مِن ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ) نساء آيه 152 و نيز ميفرمايد: (وَ اختارَ مُوسي قَومَهُ سَبعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا فَلَمّا أَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ) اعراف آيه 154 و در مورد سامري بمجرد يك خوار قبول مي كنند و ميپذيرند و قطع نظر از اينکه از اينکه آيه استفاده ميشود که اينها شاك بودند در دعوي سامري که منوط كردند عكوف را بر رجوع موسي، بلكه بر فرض شك بايد بسامري بگويند: ما بر طبق فرمان هارون و اطاعت او باقي ميمانيم.
(حَتّي يَرجِعَ إِلَينا مُوسي) و اينکه نيست مگر تمايل آنها بشرك که بعد از حضرت موسي تا زمان عيسي مدتهاي مديد در شرك بودند و سه مرتبه تواتر توراة موسي بكلي منقطع شد، چنانچه در كلم الطيب مفصلا از كتب وحي خود يهود نقل كردهايم در مجلد اول صفحه 262 الي صفحه 270 در نه صفحه مراجعه كنيد.
87
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 91)- ولی بنی اسرائیل چنان لجوجانه به این گوساله چسبیده بودند که منطق نیرومند و دلایل روشن این مرد خدا و رهبر دلسوز در آنها مؤثر نیفتاد، با صراحت اعلام مخالفت با هارون کردند و «گفتند: ما همچنان به پرستش این گوساله ادامه میدهیم تا موسی به سوی ما باز گردد» (قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی).
و به این ترتیب هم فرمان مسلم عقل را از زیر پا گذاشتند، و هم فرمان
ج3، ص139
جانشین رهبرشان را.
ولی به هر حال، هارون با اقلیتی در حدود دوازده هزار نفر از مؤمنان ثابت قدم از جمعیت جدا شدند در حالی که اکثریت جاهل و لجوج نزدیک بود او را به قتل برسانند.
نکات آیه
۱ - بنى اسرائیل از پذیرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى، سرباز زدند. (فاتّبعونى و أطیعوا أمرى ... قالوا لن نبرح علیه عکفین ) «لن نبرح»; یعنى، «لانزال» (پایدار مى مانیم) و «عاکف» به کسى گفته مى شود که به چیزى توجه کرده و خود را به تعظیم آن وادار سازد (مفردات راغب).
۲ - تصمیم گوساله پرستان بنى اسرائیل بر عبادت گوساله سامرى، تا زمان بازگشتن موسى(ع) از میقات و تعیین تکلیف (لن نبرح علیه عکفین حتّى یرجع إلینا موسى )
۳ - بنى اسرائیل، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن اختصاص دادند. (لن نبرح علیه عکفین ) ملازمت و مداومت، از لغت «عاکفین» به دست مى آید.
۴ - بنى اسرائیل، مردمى شخصیت پرست بودند; نه حقیقت طلب. (لن نبرح ... حتّى یرجع إلینا موسى ) گوساله پرستان بنى اسرائیل، به جاى اندیشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقیقت، تنها پاسخى که به او دادند، آن بود که بازگشت موسى(ع) از میقات را، شرط تجدید نظر در عقاید خود دانستند. حال آن که معقول آن بود که در باره کار خویش و گفته هاى هارون(ع)، درست بیندیشند.
۵ - موسى(ع)، شخصیتى برجسته تر از هارون(ع) در دیدگاه بنى اسرائیل (و لقد قال لهم هرون ... قالوا لن نبرح علیه عکفین حتّى یرجع إلینا موسى) بى اعتنایى به گفته هاى هارون و مؤثر خواندن رجوع موسى(ع)، حاکى از تفاوت شخصیت آن دو در دیدگاه بنى اسرائیل است.
موضوعات مرتبط
- بنى اسرائیل: بینش بنى اسرائیل ۵; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳; حق ناپذیرى بنى اسرائیل ۴; شخصیت پرستى بنى اسرائیل ۴; صفات بنى اسرائیل ۴; عبادتگاه بنى اسرائیل ۳; عصیان بنى اسرائیل ۱; گوساله پرستى بنى اسرائیل ۱; لجاجت بنى اسرائیل ۱، ۲; مدت گوساله پرستى بنى اسرائیل ۲; مکان گوساله پرستى بنى اسرائیل ۳
- عصیان: عصیان از هارون(ع) ۱
- موسى(ع): برترى موسى(ع) بر هارون(ع) ۵; قصه موسى(ع) ۲
- هارون(ع): قصه هارون(ع) ۱