المائدة ٧٠
ترجمه
المائدة ٦٩ | آیه ٧٠ | المائدة ٧١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِیثَاق»: پیمان استوار. «فَرِیقاً»: دسته. گروه. ذکر فعل (کَذَّبُوا) به صورت ماضی، و فعل (یَقْتُلُونَ) به صورت مضارع، بیانگر پیشه ناپاک گذشته و حالِ بنیاسرائیل است.
تفسیر
- آيات ۸۶ - ۶۸، سوره مائده
- نكته درباره جمله : ((لستم على شى ء)) در آيه شريفه :((قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء...))
- يهود و نصارا فاقد پايگاهى قابل اعتماد براى اقامه دين هستند
- اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا وعمل صالح مايه سعادت است
- چون يهود براى خود برترى مى پنداشتند كور و كر شدند (از دين حق و شنيدن پند عاجزگشتند)
- بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته اند: ((ان الله ثالث ثلثة ))
- چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
- احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت ما در مسيح (بنابر يكاحتمال در معناى آيه )
- استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
- نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
- نكته اينكه در جمله : ((مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا)) و جملات مشابه آن ((ضر))قبل از ((نفع )) آورده شده است
- معناى علو و بيات جايگاه (غدير) نزد قديم يهود
- غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقامربوبيت بالا مى برده اند
- اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرست به مسيحيت راه يافته است
- علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده اند
- وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نور زيدن آنها علت انس بيشترآنان با مسلمين بوده است
- چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند
- رواياتى درباره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ذلك بان منهم قسيسين ...)) ونزول آن در شاءن نصاراى حبشه و داستان نجاشى
- قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل وعلا نفى مى كند
- چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است ، اتصاف او به وحدت وكثرت عدديه محال است
- نفى وحدت عددى در سوره توحيد
- وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند و حدت عددى است كه قرآن منكر آن است
- (شرح و تفسير سخنانى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد خداى سبحان ، نفى وحدتعددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و...)
- شرح كلماتى از خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه درباره توحيد و صفات الهى
- خطبه ديگرى از كلام نورانى اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- خطبه نورانى ديگرى از نهج البلاغه و شرح آن
- كلام گوهربار ديگرى از مولا اميرالمؤ منين (ع ) در توحيد و صفات خداوند
- خطبه ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد الهى از كتاب احتجاج طبرسى
- فرمايش رسول خدا (ص ) درباره معناى توحيد بروايت اميرالمؤ منين (ع )
- (درباره اعتقاد به ودت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ «70»
همانا ما از بنىاسرائيل پيمان گرفتيم و پيامبرانى به سوى آنان فرستاديم.
(امّا) هرگاه پيامبرى برايشان سخن و پيامى آورد كه دلخواهشان نبود، گروهى را تكذيب كرده و گروهى را كشتند.
نکته ها
شايد مراد از ميثاقِ بنىاسرائيل، همان محتواى آيهى قبل يعنى ايمان به خدا و معاد و عمل صالح باشد و شايد مراد پيروى از انبيايى باشد كه در خود اين آيه با كلمه «رُسُلًا» مطرح شده و شايد همان پيمانى باشد كه در آيات 93 سورهى بقره و آيهى 81 سورهى آلعمران گذشت. يعنى عمل به آنچه خدا بر آنها نازل كرده بود.
در آيهى قبل گفتيم كه صِرف وابستگى به اديان آسمانى براى نجات از قهر خدا كافى نيست، بلكه ايمان و عمل صالح لازم است. اين آيه، نمونهاى براى آيهى قبل است كه بنىاسرائيل با اينكه وابسته به دين آسمانى بودند، چه كارها كه نكردند؟!
اينكه اين سوره با جملهى «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» آغاز شده و ماجراى غدير در آيهى 67 مطرح شده و در اين آيه پيمانشكنى و كشتن اولياى خدا و تكذيب آنان مطرح شده، مىتواند ضمن افشاگرى از حالات بنىاسرائيل، مايهى عبرت و زنگ خطرى براى مسلمانان باشد تا پيام و پيمان غدير خم را ناديده نگيرند.
پیام ها
1- بنىاسرائيل، علاوه بر حضرت موسى، پيامبران ديگرى نيز داشتند. «أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلًا»
2- راه انبيا مطابق با تمايلات نفسانى نيست. «جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ»
جلد 2 - صفحه 343
3- ريشهى تكذيب و كشتن انبيا، هواى نفس بنىاسرائيل است. «بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا»
4- پيمانشكنى، پيامبركشى، تكذيب و لجاجت، از صفات بنىاسرائيل است.
«فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ»
5- در جامعهى فاسد، يا شخصيّت مردان خدا ترور مىشود (تكذيب)، يا شخص آنان (قتل). «فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ»
6- انبيا در راه خدا تا پاى جان پيش مىرفتند. «فَرِيقاً يَقْتُلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَقَدْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ (70)
پس در تفصيل كفر و عناد ايشان مىفرمايد:
لَقَدْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ: و هر آينه بتحقيق فرا گرفتيم پيمان و عهد بنى اسرائيل را در توحيد و ايمان به پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله، اگرچه اخذ ميثاق بر پدرانشان بود، اما چون پدران به صحت آن معترف بودند، پس حجت بر آنها باشد. وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلًا: و فرستاديم بسوى ايشان پيغمبران، اول آنها موسى عليه السّلام و آخرشان عيسى عليه السّلام. كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ: هر زمانى كه آمد بديشان رسولى به آنچه ميل نداشت نفسهاى آنها از تكاليف شرعيه و تفقه در اوامر و نواهى الهيه. فَرِيقاً كَذَّبُوا: گروهى را
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 145
تكذيب كردند مانند عيسى عليه السّلام و محمّد صلى اللّه عليه و آله. وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ: و گروهى را كشتند چون زكريا و يحيى و شعيا عليهم السّلام.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَقَدْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ (70)
ترجمه
و هر آينه بتحقيق گرفتيم پيمان فرزندان اسرائيل را و فرستاديم بسوى آنها پيغمبرانى را هر گاه آمد ايشانرا پيغمبرى بآنچه ناخوش داشتند خودهاشان گروهى را تكذيب كردند و گروهى را مىكشتند.
تفسير
خداوند از طائفه بنى اسرائيل كه اولاد حضرت يعقوب پيغمبر بودند پيمان اكيدى اخذ فرمود بر توحيد و نبوت و ولايت و فرستاد براى هدايت و اتمام حجت و بيان احكام بسوى آنها پيغمبران بسيارى و آنها هر پيغمبرى كه احكامش مخالف با هواى نفسشان بود يا تكذيب مىكردند مانند حضرت عيسى (ع) و پيغمبر آخر الزمان (ص) و يا مىكشتند مانند حضرت زكريا و شعيا و يحيى (ع) و اينكه اوّلا تعبير بصيغه ماضى فرموده و ثانيا بصيغه مضارع براى اشاره بآنستكه اين رويّه آنها بوده از قديم و هنوز هم باقى است و بعدا هم خواهد بود چون فعل ماضى دلالت بر استمرار و ثبوت دارد و فعل مضارع دلالت بر تجدد و حدوث و براى حكايت حال ماضى و رعايت تناسب آخر آيات نيز گفتهاند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَقَد أَخَذنا مِيثاقَ بَنِي إِسرائِيلَ وَ أَرسَلنا إِلَيهِم رُسُلاً كُلَّما جاءَهُم رَسُولٌ بِما لا تَهوي أَنفُسُهُم فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقتُلُونَ (70)
و البته محققا گرفتيم عهد و ميثاق بني اسرائيل را و فرستاديم بسوي آنها پيغمبراني هر زماني که آمد آنها را پيغمبري که بر خلاف هواي نفس آنها بود طائفه از انبياء را تكذيب كردند و طائفه از آنها را كشتند.
و لقد لام قسم است از براي تأكيد در جمله أَخَذنا مِيثاقَ بَنِي إِسرائِيلَ که ميثاق اكيد و عهد غليظ از آنها گرفتيم.
وَ أَرسَلنا إِلَيهِم رُسُلًا انبياء بني اسرائيل بسيار بودند بسا در يك عصر متجاوز از صد پيغمبر بود هر كدام براي شهري، آبادي، محلي، طائفهاي، قبيلهاي و البته انبياء ميآيند و بر خلاف هواهاي نفسانيه شيطانيه و شهوات بهيميه و صفات سبعيه براه حق و صراط مستقيم و صفات ملكيه و كمالات نفسانيه ابلاغ و ارشاد و هدايت ميكنند و البته نفوس خبيثه و اشخاص شهوت ران و هوا پرستان با آنها كمال عداوت و مخالفت را دارند چنانچه امروز ميبينيم که با علماء دين چه اندازه مخالف و معاند هستند لذا ميفرمايد كُلَّما جاءَهُم رَسُولٌ هر پيغمبري که آمد بِما لا تَهوي أَنفُسُهُم يعني تمام انبياء بر خلاف هواي نفس ابلاغ ميكنند نه اينكه بعضي مطابق هواهاي آنها بودند.
فَرِيقاً كَذَّبُوا آن انبيايي که از چنگال بني اسرائيل فرار كردند و به بيابانها و كوهها و آباديهاي دور پناه بردند.
جلد 6 - صفحه 430
وَ فَرِيقاً يَقتُلُونَ آنهايي که گرفتار اينکه خونخوارهاي بيرحم يهود شدند بسختترين انحاء آنها را كشتند، گاهي با اره دو قسمت كردند، گاهي سر بريدند، گاهي در ديگ آب جوش جوشانيدند، گاهي در چاه انداختند، گاهي زنده زير خاك كردند چنانچه امروز مشاهده ميشود که اگر مسلماني در چنگال آنها قرار گيرد چه ميكنند هيچ طائفهاي قسيتر از يهود در دنيا نبوده و نيست.
(اشكال)
چرا كذبوا بصيغه ماضي و يقتلون بصيغه مضارع است.
(جواب)
مسلما آن فرقه از انبياء را که كشتند تكذيب هم ميكردند مفاد آيه شريفه و اللّه العالم اينکه نحو بنظر ميرسد که اينها تمام دو فرقه را تكذيب كردند غاية الامر اگر دست رسي بآنها نداشتند همان تكذيب تنها بود و اگر بچنگال يهود گرفتار ميشدند ميكشتند.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- تصدیق رسولان الهى و پیروى از آنان، میثاق خداوند از بنى اسرائیل (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل و ارسلنا الیهم رسلا) جمله «و ارسلنا الیهم رسلا» مى رساند که مورد میثاق تصدیق رسولان الهى است.
۲- ایمان به خدا و قیامت و انجام اعمال صالح، پیمان خداوند با بنى اسرائیل (من ءامن باللّه و الیوم الاخر و عمل صلحاً ... لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل) به مقتضاى این آیه با آیه قبل مى توان گفت مورد میثاق ایمان به خدا و قیامت و انجام عمل صالح است.
۳- بعثت پیامبرانى متعدد و بلند مرتبه از جانب خداوند براى بنى اسرائیل (و ارسلنا الیهم رسلا) تنوین در «رسلا» مى تواند اشاره به عظمت و مرتبه والاى آن رسولان داشته باشد.
۴- ناسازگارى برنامه ها و اهداف پیامبران با تمایلات نفسانى بنى اسرائیل (کلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم)
۵- انطباق و عدم انطباق رسالت انبیا با تمایلات نفسانى، عامل تصدیق و تکذیب پیامبران از سوى بنى اسرائیل (کلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون)
۶- پذیرش احکام و تعالیم الهى در گرو پرهیز از هواپرستى و تمایلات نفسانى (کلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم)
۷- بنى اسرائیل، مردمى پیمان شکن و هواپرست (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل ... کلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم)
۸- بنى اسرائیل با نقض پیمان هاى الهى و پیروى از هواهاى نفسانى، فاقد پایگاه مطمئن براى اقامه تورات، انجیل و دیگر معارف الهى (لستم على شىء ... لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل) بنابر اینکه جمله «لستم على شىء ...» به این معنا باشد که شما پایگاهى ندارید تا بتوانید تورات و انجیل را اقامه کنید، مى توان گفت آیه مورد بحث آن پایگاه را تفسیر مى کند ; یعنى آن پایگاه عبارت است از تعهد به میثاق الهى و پرهیز از هواپرستى.
۹- تکذیب پیامبران الهى و کشتن آنان، شیوه بنى اسرائیل در برخورد با انبیا (کلما جاءهم رسول ... فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون)
۱۰- بى اعتنایى بنى اسرائیل به پیمان خداوند، با تکذیب رسولان الهى و کشتن آنان (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل ... فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون)
۱۱- هواپرستى بنى اسرائیل، زمینه ساز تکذیب انبیا و قتل آنان (رسول بما لاتهوى انفسهم فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون)
۱۲- مخالفت و رویارویى با انبیا و شکستن میثاق الهى، برخاسته از هواپرستى انسانها (کلما جاءهم رسول ... فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون)
۱۳- استقامت و پایدارى انبیاى بنى اسرائیل در انجام رسالت خویش، تا مرز شهادت (فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون)
۱۴- تلاش مستمر بنى اسرائیل براى کشتن پیامبر اسلام (ص) (فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون) فعل مضارع «یقتلون» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.
۱۵- کردار نارواى بنى اسرائیل على رغم انتساب آنان به دین یهود، دلیل کارساز نبودن انتساب ظاهرى به ادیان الهى در سعادت انسان (إنّ الذین ءامنو و الذین هادوا ... فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون) در آیه قبل بیان شد که «ان الذین ...» اشاره دارد به این که مجرد انتساب به ادیان الهى در سعادت آدمى کارساز نمى باشد و این آیه به منزله برهانى بر آن حقیقت است، یعنى انتساب یهود و نصارا به یهودیت و نصرانیت چگونه مى تواند مایه سعادت آنان باشد با اینکه پیامبران راتکذیب کردند و گروهى از آنان را کشتند؟
۱۶- هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرفتارى آنان به لغزشهایى همانند لغزشهاى بنى اسرائیل: (نقض پیمان هاى الهى، هواپرستى، تکذیب و قتل انبیا) (إنّ الذین ءامنوا ... لاتهوى انفسهم فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون) از اهداف این بخش از آیات با توجه به ذکر مسلمانان در ابتداء کلام (ان الذین ءامنوا) و آنگاه بیان سرگذشت شوم بنى اسرائیل، این است که مسلمانان را از گرفتار شدن به چنین سرنوشتى پرهیز دهد و به آنان گوشزد کند که آنان نیز در خطر آلودگى به چنین اعمال ناروایى هستند.
موضوعات مرتبط
- انبیا:
- انسان: اطاعت از انسان ۱ ; بعثت انسان ۳ ; تعالیم انسان ۴، ۵ ; تکذیب انسان ۵، ۹، ۱۶ ; زمینه تکذیب انسان ۱۱ ; مخالفت با انسان ۱۲
- ایمان: به انبیا ۱، ۵ ; ایمان به خدا ۲ ; ایمان به قیامت ۲ ; متعلق ایمان ۲
- بنى اسرائیل: استقامت انبیاى بنى اسرائیل ۱۳ ; انبیاى بنى اسرائیل ۳ ; برخورد بنى اسرائیل ۹ ; بنى اسرائیل و انبیا ۴، ۵ ; بنى اسرائیل و انجیل ۸ ; بنى اسرائیل و تکذیب انبیا ۱۰ ; بنى اسرائیل و تورات ۸ ; بنى اسرائیل و عهد خدا ۱۰ ; بنى اسرائیل و قتل انبیا ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۶ ; بنى اسرائیل و قتل محمد (ص) ۱۴ ; تمایلات بنى اسرائیل ۴، ۵ ; دین بنى اسرائیل ۱۵ ; صفات بنى اسرائیل ۷ ; عمل ناپسند بنى اسرائیل ۱۵ ; عهدشکنى بنى اسرائیل ۷، ۸ ; لغزش بنى اسرائیل ۱۶ ; هواپرستى بنى اسرائیل ۷، ۸، ۱۱، ۱۶
- خدا: عهد خدا ۱۲ ; عهد خدا با بنى اسرائیل ۱، ۲ ; هشدار خدا ۱۶
- دین: عمل به تعالیم دین ۸ ; قبول تعالیم دین ۶
- دیندارى: آثار دیندارى ۱۵
- سعادت: عوامل سعادت ۱۵
- عمل: آثار عمل ناپسند ۱۵ ; اهمیّت عمل صالح ۲
- عهدشکنان:۷
- عهدشکنى: آثار عهدشکنى ۸ ; زمینه عهدشکنى ۱۲
- مسلمانان: لغزش در مسلمانان ۱۶ ; هشدار به مسلمانان ۱۶
- هواپرستان:۷، ۱۱، ۱۶
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۸، ۱۱، ۱۲ ; اجتناب از هواپرستى ۶