آل عمران ٧٣
ترجمه
آل عمران ٧٢ | آیه ٧٣ | آل عمران ٧٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تُؤْمِنُوا»: نپذیرید. تصدیق نکنید. «لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ ....»: نابکاران یهودی به پیروان خود میگفتند: نبوّت منحصر به قوم یهود است و لذا امور دین را از دیگران نشنوید، پیغمبری محمّد را نپذیرید، و قبول نداشته باشید در روز قیامت کسی بتواند علیه شما اقامه حجّت کند. «وَاسِع»: دارای رحمت و قدرت فراوان.
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
سدى از ابومالك روايت كند كه احبار و علماى يهود به ديگران مى گفتند: به هيچ كس جز از كسانى كه از آئين ما پيروى كند، نگرويد و گوش نكنيد سپس اين قسمت از آيه «قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ» نازل گرديد.[۳]
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۶۴، سوره آل عمران
- معناى ((كلمه سواء)) و مراد از دعوت اهل كتاب به كلمه سواء
- دعوت به كلمه سواء، دعوت به سير بر اساس كلمه توحيدو نفى بغى و فساد مى باشد
- نفى بغى و فساد در گفتگوهاى بين پيامبران و قوم آنان
- ويژگيهاى دين فطرى
- افراد انسان ، ابعاض و اجزاى يك حقيقت هستند و خضوع وتذلل يك فرد در برابر فرد ديگر،بافطرت انسانى مخالف است
- محاجه بى جا و جاهلانه يهود و نصارا بر سر انتساب ابراهيم (ع ) به يهوديت ونصرانيت
- دو محاجه اهل كتاب كدام است
- دين ، داراى مراتب و مراحلى بوده است و هر يك از انبياء (ع ) به منزله بكى از آنمراحل بوده اند
- اسلام حضرت ابراهيم چگونه است ؟
- نزديكترين مردم به ابراهيم (ع ) پيروان او و پيامبر اكرم (ص ) و مؤ منين بدويند
- اشاره به توحيد افعالى ، در بيان معناى اينكه :اهل كتاب جز خودشان كسى را گمراه نمى كنند
- كفر به آيات خدا غير كفر به خدا است و اهل كتاب در لسان قرآن كافر به آيات خدا هستندنه كافربه خدا
- معناى سخن اهل كتاب كه به يكديگر مى گفتند: ((به آنچه در آغاز روز بر مؤ منيننازل گشته ايمان آورديم و بدانچه در پايان روزنازل شد كافر شديد))
- سخن ديگر مفسرين در خصوص اين آيه
- جواب خداى تعالى به سخنان يهود در قضيه تغيير قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه
- جمله ((اولا يعلمون )) جواب خدا به يهوديان نيست
- اقوال مختلف مفسرين در معناى مختلف اين آيه
- معناى ((فضلخدا)) و بيان جوابى به يهود كه جمله ((انالفضضل بيد اللّه )) متضمن آن است
- اعتقاد بى اساس يهوديان به اينكه تافته جدا بافته هستند (ليس علينا فى الاميينسبيل )
- منشاء اين اعتقاد باطل يهود
- چرا در اين آيه نام اهل كتاب تكرار شده و به آوردن ضمير اكتفا نشده است ؟
- قنطار و دينار كنايه از بسيار و كم است
- شرط كرامت الهيه و تقرب به خداى وفاى به عهد و تقوا است نه نژاد و دودمان است
- آثار محبت خدا، و خصالى كه خداى تعالى بر آن شكنندگان عهد خدا و سوگند به خداذكرفرموده است
- دروغ بستن يهود به خداى سبحان
- بحث روايتى
- نامه پيامبر براى پادشاهان عصر خود
- برسى نامه پيامبر براى اسقف نجران
- دو روايت از تفسير ((الدرالمنثور)) سيوطى
- حكايت هجرت مسلمانان در صدر اسلام به حبشه
- نجاشى مهاجرين را فرا مى خواند
- داستان گفتگو بين نجاشى (پادشاه حبشه ) و مسلمانان مهاجر در حضور مشركين مكه وشاءن نزول آيه ((ان اولى الناس بابراهيم ...))
- حديثى از امام صادق (ع ) و بيان آن
- نزديكترين مردم به ابراهيم و پيامبر اسلام (ص ) وآل محمد عليهم السلام ، پيروان آنانند
- دو روايت از كافى و امالى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«73» وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
(بزرگان يهود، براى جلوگيرى از گرايش يهود به اسلام، به آنان مىگفتند:) جز به كسى كه آيين شما را پيروى كند، ايمان نياوريد. (زيرا دينِ حقّ منحصر به ماست.
اى پيامبر! به آنان) بگو: راه سعادت راهى است كه خدا بنمايد (ومانعى ندارد) كه به امّتى ديگر نيز همانند آنچه (از كتاب وشريعت) به شما داده شده، داده شود، تا در نزد پروردگار با شما احتجاج كنند. (همچنين اى پيامبر! به آنان) بگو: فضل ورحمت بدست خداست، او به هر كه بخواهد عطا مىكند وخداوند داراى رحمت وسيع و علم بىانتهاست.
نکته ها
اهل كتاب، از گرايش يهود به اسلام نگران بودند و براى پيشگيرى از آن تبليغ مىكردند.
«لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ»
پیام ها
1- دشمنان اسلام، در توطئههاى خود سفارش به پنهان كارى مىكنند و به غير خود نيز اعتمادى ندارند. «لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ» يكى از معانى ايمان، اعتماد و اطمينان است.
2- هدايت الهى، يك جريان مستمر در طول تاريخ بوده است و اختصاص به قوم خاصّى ندارد. «إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ»
جلد 1 - صفحه 542
3- تعصّب و خودبرتربينى، يكى از آفتهاى ديندارى است. «إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ»
4- الطاف پروردگار، در انحصار گروه خاصّى نيست. نبوّت و هدايت، فضل الهى است كه به هركس بخواهد مىدهد. «إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ»
5- گزينش پيامبران از سوى خداوند، بر اساس علم اوست. «واسِعٌ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (73)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 146
چون ديدند از مكر آنان، مؤمنان اطلاع يافتند، طريق ديگر را با هم گفتگو نمودند، چنانچه فرمايد:
وَ لا تُؤْمِنُوا: و ايمان نياوريد و اعتراف نكنيد به تصديق قلبى خود، إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ: مگر كسانى را كه پيروى نمايند دين شما را كه ملت يهوديت است. يا بعد از يأس از ارتداد مؤمنان، به يكديگر گفتند: اظهار ايمان خود در اول روز مكنيد، مگر آنكه بر دين شما بوده و مسلمان شده، چه بازگشت آنها اهم و اولى باشد. حق تعالى فرمايد: قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ: بگو اى پيغمبر به آنها، بدرستى كه دين حق ما كه موجب هدايت به مطلوب است، هدايت خدا است كه به توسط پيغمبر ابلاغ شده و موجب رستگارى از مهالك و فوز به سعادت دنيا و آخرت است.
نكته: اين فرمايش، جمله معترضه است، يعنى متكلم در بين كلام خود قسمتى را كه لازم است، گفتن آن را در عرض تكلم خود فرمايد به منظور مطلب اهمى، كه آن ابلاغ هدايت تامه حقه الهيه است به آنان.
بعد تتمه مكالمات اهل كتاب را فرمايد كه يكديگر را نصيحت كردند كه غير پيروان ملت خود را اعتراف مكنيد و باور مداريد، أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ: به آنكه داده شده است هيچكس را از اهل اسلام، مثل آنچه به شما عطا شده از علم و حكمت و براهين و معجزات، مانند نزول منّ و سلوى و انفجار حجر و خروج آب از آن و شكافتن دريا و غير آن. يا ايمان نياوريد غير كسانى كه پيروى كنند دين شما را به آنكه داده شده احدى را مثل آنچه عطا شده است شما را به اعتبار انبياء شما و كتب شما از نبوت و رسالت و كتاب و شريعت، و مىباشد بر وفق آنچه طلب كرديد از حضرت اسمعيل مثل حضرت موسى عليه السّلام و قرار دهد خداى تعالى كلام خود را در دهان او.
أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ: يا ايمان آوريد مر ايشان را تا محاجّه كنند شما را نزد پروردگار شما به آنچه خبر داده شما را در شأن حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قرآن و كلام او براى اهل اسلام، تا بر شما حجتى باشد نزد
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 147
پروردگار شما به آنچه معرفت به حق پيدا كرديد. پس به جهت رد و ابطال قول يهود مىفرمايد: قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ: بگو اى پيغمبر بدرستى كه فضل و برترى و علم و حكمت در يد قدرت الهى است، يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ: عطا فرمايد آن را به هر كه خواهد و قابليت دارد، وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ: و خداى تعالى واسع الرّحمه، دانا است به مصالح بندگان در اعطاء فضل و رحمت خود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (73)
ترجمه
و ايمان نياوريد مگر از براى كسيكه پيروى كرده است دين شما را بگو هدايت هدايت خداوند است كه داده شود بيكنفر مانند آنچه داده شديد شما تا
جلد 1 صفحه 437
آنكه محاجه كنند با شما نزد پروردگارتان بگو همانا فضيلت در دست خدا است ميدهد آنرا بهر كس ميخواهد و خدا وسعت دهنده دانا است..
تفسير
گفتهاند جمله اولى تا قل ان الهدى هدى اللّه كلام يهود است و اينجمله كلام خدا است و معترضه است بين فعل يعنى لا تؤمنوا و مفعول آن كه ان يؤتى باشد كه آن كلام يهود است تا قل ان الفضل و حاصل معنى آنستكه يهود ضمنا باشخاصيكه از خودشان مأمور باظهار اسلام مينمودند براى تشكيك مسلمانان سفارش هم مينمودند كه قلبا تصديق و اقرار نكنيد كه باحدى داده شود مثل آنچه بشما داده شده است از علم و حكمت و كتاب و حجت و من و سلوى و ساير فضايل و كرامات مگر براى اهل دين خودتان چون اين فضائل را خداوند مخصوص بحضرت موسى و امت او نموده و محال است بكس ديگر برسد و نيز باور نكنيد كه مسلمين محاجه مىكنند با شما در نزد خدا و شما مغلوب ميشويد زيرا كه دين شما محكمترين اديان است و آنها نمىتوانند بر شما اقامه حجت نمايند و بعضى آن يؤتى را بمد خواندهاند بنابر آنكه استفهام انكارى باشد و بنابراين معنى آنستكه آيا ممكن است داده شود بكسى فضايل شما يا بتوانند كسانى با شما محاجه كنند يعنى ممكن نيست و خداوند از آنها دو جواب داده يكى آنكه دين دين خدا است كه اسلام است و ديگر آنكه فضل و شرف بهدايت و توفيق الهى است بهر كس خواسته باشد ميدهد نهايت آنكه جواب اول بين نقل كلام آنها واقع شده فيض عليه الرحمه فرموده و در اين آيه وجوه ديگرى است از معنى و اين آيه از متشابهاتى است كه از ائمه اطهار بيانى راجع بآن بما نرسيده و در مجمع و منهج و ساير تفاسير چندين وجه ذكر نمودهاند كه انصافا هيچ يك از آنها خالى از خلل نيست و بنظر حقير آيه از متشابهات نيست و معنى ظاهرى دارد كه خالى از خلل و تكلف است و آن اين است كه بعد از نقل كلام يهود ميفرمايد بگو در جواب آنها كه هدايت هدايت الهى است كه ثابت و حقيقى است نه مانند هدايت شما كه موقت و صورى و براى اضلال و تشكيك در اعتقاد مؤمنين است يا براى ياوه گوئى و سخريه است و آن هدايت الهى آنستكه كه ميدهد بيكنفر از اهل حق كه آن پيغمبر است مانند آنچه بشما داده است از كتاب و حكمت و معجزات و ساير نعم و كرامات تا آنكه محاجه كنند با شما نزد پروردگارتان و بنابراين او بمعنى حتى است و ممكن است همان معنى شايع او مراد باشد
جلد 1 صفحه 438
يعنى يا داده شود بيكنفر بشر چيزيكه اكمل و اعلى و احسن باشد از آنچه بشما داده شده است كه محاجه بكنند اهل حق با شما بسبب آن و معلوم است كه علم و حكمت و كتاب و معجزات چنانچه موجب هدايت است وسيله احتجاج در مقابل خصم است و تقدير كلام او ما يحاجوكم به عند ربكم است و معلوم است كه اكمليت و اعجاز قرآن موجب احتجاج بآن است لذا بذكر لازم اكتفا شده است گويا از مثل اضراب فرموده و خواسته بفرمايد بالاتر است و بنابراين ممكن است او بمعنى بل باشد و احتمال اول اگرچه اسهل و اوضح است ولى احتمال دويم براى آنكه موافق با ظاهر لفظ او و اكمليت قرآن است اوفق و احسن است اگرچه او بمعنى الى كه بعد از آن ان ناصبه مقدر است هم شايع است و باين ملاحظه حقير ترجمه بتا آنكه نمودم و تمام معانى محتمله آيه مشتركند در آنكه فاعل يحاجوكم كلمه احد است باعتبار آنكه داراى معنى جمع است نهايت آنكه بنابر معنائيكه حقير نمودم جمله معترضه در بين نيست و ممكن است فاعل را احد و پيروان او كه مقام دلالت بر آن دارد قرار داد پس از اين براى رفع استبعاد يهود از آنكه خداوند چنين مقامى را بكسى عطا كند ميفرمايد بگو فضل در دست خدا است بهر كس ميخواهد ميدهد و خدا وسعت دهنده است رحمت خود را بدوستان خود و داناتر است بمحل كرامت و رسالت خود و اتفاقا مقام صالح براى محاجه با يهود نزد خدا است زيرا كه آنها ميخواستند بمكر و حيله مسلمين را از دين حق منحرف يا متزلزل در آن نمايند و يا بسخريه و طعن در نسخ احكام از وقر اسلام بكاهند لذا خداوند از اسرار آنها پيغمبر را مطلع و خبردار فرمود و جواب آنها را برسول خود اعلام داشت و قرآن و معجزات و كرامات پيغمبر ما مثل تورية و معجزات و كرامات حضرت موسى است در آنكه هر دو آيات الهى هستند و فوق آنها است در آنكه اكمل و ناسخ و حجت خدا است بر عالميان از اولين و آخرين و اللّه اعلم بحقائق آياته.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تُؤمِنُوا إِلاّ لِمَن تَبِعَ دِينَكُم قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ أَن يُؤتي أَحَدٌ مِثلَ ما أُوتِيتُم أَو يُحاجُّوكُم عِندَ رَبِّكُم قُل إِنَّ الفَضلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤتِيهِ مَن يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (73)
و ايمان نياوريد مگر بكسي که متابعت كند دين شما را بگو اي پيغمبر که هدايت حقيقي همانا هدايتيست که خدا نموده به اينكه بدهد بكسي مثل آنچه بشما داده يا محاجّه كنند با شما نزد پروردگار بگو محققا فضل بدست خدا است بهر که بخواهد ميدهد و خداوند فضل و رحمتش وسعت دارد و عالم بموارد افاضه آنها است اينکه آيه شريفه از آيات مشكله است و ميان مفسرين اختلافاتي هست از آن جمله در جمله وَ لا تُؤمِنُوا إِلّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُم که كلام كيست بعضي گفتند كلام يهود است و اينکه جمله عطف است بر جمله آيه سابقه که بجاسوسان خود گفتند که ايمان ظاهري بياوريد در روزها و شبها بهمان كفر باطني باشيد و ايمان واقعي نياوريد مگر با كسي که هم كيش شما باشد چنانچه ظاهر آيه همين است بقرينه لفظ قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ.
و بعضي گفتند که مخاطب مؤمنين هستند که خداوند ميفرمايد فريب جاسوسان يهود را نخوريد و از دين اسلام رجوع نكنيد و ايمان نياوريد مگر بكسي که متابعة دين اسلام كند.
و اينکه خلاف ظاهر است زيرا اگر اينکه معني مراد بود بايد كلمه قل قبل از اينکه جمله باشد.
و از آن جمله جمله أَن يُؤتي أَحَدٌ مِثلَ ما أُوتِيتُم بعضي گفتند متعلق است بجمله وَ لا تُؤمِنُوا و جزو كلام يهود است يعني ايمان نياوريد به اينكه خدا بكسي
جلد 4 - صفحه 249
بدهد مثل آنچه بشما يهود داده که عبارت از كتاب باشد که اشاره بقرآن است مثل تورية و معني اينکه ميشود و لا تؤمنوا ان يؤتي الخ و اينکه خلاف ظاهر آيه است زيرا اگر اينکه معني مراد بود اولا بايد قبل از جمله قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ باشد و ثانيا محتاج بحرف عاطفه است بگويد و ان يؤتي احد الخ.
و بعضي گفتند بيان جمله قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ است و كلام نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که بفرما بيهود که هدايت حقّه هداية الهيست به اينكه عطا فرمايد بكسي که لايق ميداند كتابي مثل آنكه بشما يهود عطاء فرموده و همين ظاهر آيه است.
و از آن جمله جمله أَو يُحاجُّوكُم عِندَ رَبِّكُم که همين اختلاف هست که بعضي گفتند كلام يهود است که بهم كيشان خود گفتند ايمان نياوريد بكساني که با شما احتجاج كنند در پيشگاه الهي.
و بعضي گفتند كلام نبي است و بيان هدايت است که خداوند هدايت فرمايد كساني را که از روي برهان و منطق و دليل با شما يهود احتجاج كنند و اقامه حجة نمايند که شما يهود هيچ راه عذري نداشته باشيد در مخالفت آنها و همين معني ظاهر است.
و تعبير بكلمه او براي اينست که يهود اگر معتقد شدند به اينكه خداوند بر پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم قرآن نازل فرموده مثل اينكه تورية بر موسي، زبور بر داود، يا نصاري انجيل بر عيسي که سعادتمند ميشوند و اگر انكار نمودند حجة بر آنها فرداي قيامت تمام شده و هيچ راه عذري ندارند.
قُل إِنَّ الفَضلَ بِيَدِ اللّهِ براي رفع توهّم يهود است که خيال ميكنند كسي غير از بني اسرائيل لياقت نبوّت ندارد و قابل اينکه تفضّل نيست حتّي معتقدند که آن نبي که حضرت موسي بشارت داده و هنوز نيامده و بعد از اينکه ميآيد از بني اسرائيل است بلكه ميگويند غير بني اسرائيل لياقت بهشت را هم ندارد بآنها بگو فضل بدست
جلد 4 - صفحه 250
خدا است او ميداند كي لياقت دارد و كي ندارد اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ سوره انعام آيه 124.
يُؤتِيهِ مَن يَشاءُ خواه از بني اسرائيل باشد يا بني اسمعيل يا غير اينها.
وَ اللّهُ واسِعٌ رحمت و فضل و عنايتش سرتاسر ممكنات را فرو گرفته وَ رَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ اعراف آيه 155.
عليم به اينكه كي قابليت دارد و كي ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 73)- ولی برای این که پیروان خود را از دست ندهند تأکید کردند که ایمان شما باید تنها جنبه صوری داشته و کاملا محرمانه باشد «شما جز به کسی که از آیینتان پیروی میکند (واقعا) ایمان نیاورید» (وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ).
سپس در یک جمله معترضه که از کلام خداوند است، میفرماید: «به آنها بگو: هدایت تنها هدایت الهی است» و این توطئههای شما در برابر آن بیاثر است
ج1، ص296
(قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللَّهِ).
بار دیگر به ادامه سخنان یهود باز میگردد، و میفرماید: آنها گفتند «هرگز باور نکنید به کسی همانند شما (کتاب آسمانی) داده شود، (بلکه نبوت مخصوص شماست) و همچنین تصور نکنید آنها میتوانند در پیشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو کنند» (أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ).
به این ترتیب روشن میشود که آنها گرفتار خود برتربینی عجیبی بودند خود را بهترین نژادهای جهان میپنداشتند و همیشه در این فکر بودند که برای خود مزیّتی بر دیگران قائل شوند.
در پایان آیه خداوند جواب محکمی به آنها میدهد و با بیاعتنایی به آنها روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده میفرماید: «بگو: فضل و موهبت به دست خداست و به هر کس بخواهد و شایسته ببیند میدهد و خداوند واسع (دارای مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته) میباشد» (قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
یعنی بگو مواهب الهی اعم از مقام والای نبوت و همچنین موهبت عقل و منطق و افتخارات دیگر همه از ناحیه اوست، و به شایستگان میبخشد.
نکات آیه
۱ - علماى یهود، به پیروانشان هشدار دادند; که مبادا به غیر همکیش خود اعتماد کنند. (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم) بنابراینکه «لا تؤمنوا»، به معناى عدم اعتماد باشد; نه به معنى عدم تصدیق و باور.
۲ - علماى یهود، به پیروانشان هشدار دادند که مبادا به غیر همکیش خود ایمان بیاورند. (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم) بنابراینکه ایمان، به معنى گرایش و باور باشد.
۳ - نگرانى علماى یهود، از افشاى توطئه آنان علیه اسلام (و قالت طائفة من اهل الکتاب ... و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم) نهى عالمان یهود از اعتماد به غیر همکیشان، پس از طرح توطئه علیه مسلمانان، بیانگر نگرانى آنان از افشاى توطئه مى باشد.
۴ - نهى علماى یهود پیروان خویش را از بازگویى توطئه شان علیه اسلام، مگر در میان همکیشان خود (و قالت طائفة ... امنوا بالذى ... و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم)
۵ - نگرانى علماى یهود، از گرایش پیروانشان به اسلام (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم) نهى علماى یهود، پیروان خود را از گرایش به غیر همکیش خود، بیانگر نگرانى آنان است. (بنابراینکه ایمان، به معناى گرایش باشد).
۶ - علماى یهود مى پنداشتند که پیامبر (ص) باید از میان آنان برگزیده شود. (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم)
۷ - خودبرتربینى دینى و تعصب نابجاى یهود (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم)
۸ - پیامبر (ص)، مأمور ابلاغ اینکه: هدایت واقعى، تنها هدایت خداوند است. (قل أن الهدى هدى الله)
۹ - توصیه علماى یهود به یکدیگر، بر مخفى کردن ادلّه رسالت پیامبر اسلام* (و لا تؤمنوا ... ان یؤتى احد مثل ما اوتیتم) احتمالاً مراد از «ما اوتیتم»، دلایل رسالت پیامبر (ص) است.
۱۰ - علماى یهود، منکر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پیامبر اسلام (ص) (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم ... او یجاجّوکم عند ربّکم) بنابراینکه «او یحاجّوکم»، که عطف به «ان یؤتى» است، مفعول له براى «لا تؤمنوا» باشد; به تقدیر «لا» یعنى: لان لا یحاجّوکم عند ربّکم.
۱۱ - نگرانى علماى یهود، از احتجاج مسلمانان با آنها در پیشگاه خداوند (و لا تؤمنوا ... او یحاجّوکم عند ربّکم)
۱۲ - افشاى توطئه علماى یهود علیه مسلمانان، از جانب خداوند (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم ... او یحاجوکم عند ربّکم)
۱۳ - تمام فضلها در دست خداست. (قل انّ الفضل بید اللّه)
۱۴ - خداوند، هر که را بخواهد، مشمول فضل خویش قرار خواهد داد. (قل انّ الفضل بید اللّه یؤتیه من یشاء)
۱۵ - پیامبرى و هدایت، تفضّلى است از خداوند که به هر کس بخواهد اعطا مى کند. (و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دینکم ... قل انّ الفضل بید اللّه یؤتیه من یشاء) ظاهراً «قل ان الفضل ... »، ردّ پندار یهودیان است که مى گفتند پیامبر فقط از میان آنان باید برگزیده شود.
۱۶ - خداوند، «واسع» (داراى سعه وجودى) و «علیم» (بسیار دانا) است. (و اللّه واسع علیم)
۱۷ - برگزیدن پیامبران از سوى خداوند، بر مبناى علم اوست. (قل انّ الفضل بید اللّه یؤتیه من یشاء و اللّه واسع علیم) بنابراینکه مراد از فضل الهى، چنانچه قبلاً توضیح داده شد، نبوت و برگزیدن پیامبران باشد.
موضوعات مرتبط
- اسلام: ۳، ۴، ۵
- اسماء و صفات: علیم ۱۶ ; واسع ۱۶
- افشاگرى: ۳، ۱۲
- انبیا: گزینش انبیا ۱۷
- اهل کتاب: خصلتهاى اهل کتاب ۱، ۲ ; عقاید اهل کتاب ۶ ; علماى اهل کتاب ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲ ; اهل کتاب و کتمان حق ۹ ; اهل کتاب و اسلام ۳، ۴ ; محمّد (ص) و اهل کتاب ۹، ۱۰ ; مسلمانان و اهل کتاب ۱۰، ۱۱
- خدا: علم خدا ۱۷ ; فضل خدا ۱۳، ۱۴ ۱۵ ; مشیّت خدا ۱۴، ۱۵ ; هدایت خدا ۸
- کتمان حق: ۹
- محمّد (ص): ۹، ۱۰ مسؤولیت محمّد (ص) ۸
- مسلمانان: ۱۰، ۱۱، ۱۲
- نبوت: ۱۵ دلایل نبوت ۱۰
- هدایت: ۱۵
- یهود: توطئه یهود ۳، ۴، ۱۲ ; اسلام و یهود ۳، ۴، ۵ ; خودبرتربینى یهود ۷ ; صفات یهود ۱، ۲، ۷ ; عقاید یهود ۶ ; نژادپرستى ۱، ۲، ۷ ; یهود و کتمان حق ۹ ; محمّد (ص) و یهود ۹، ۱۰ ; مسلمانان و یهود ۱۰، ۱۱، ۱۲