البقرة ١١٣
ترجمه
البقرة ١١٢ | آیه ١١٣ | البقرة ١١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَتْلُونَ»: میخوانند. «قَالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»: مراد بتپرستان و مشرکان عرب است.. «یَحْکُمُ»: قضاوت و داوری میکند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گويد: مسيحيان نجران نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده بودند در موقعى كه احبار يهود نزد او بودند و به منازعه و مشاجره با يكديگر پرداختند. رافع بن خزيمه به مسيحيان گفته بود شما چيزى نيستيد. لذا به عيسى و انجيل او كافر شده بود و مردى از اهل نجران در جواب به يهوديان گفته بود شما چيزى نيستيد و به موسى و تورات او كافر شده بود، سپس اين آيه نازل گرديد.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«113» وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
و يهوديان گفتند: مسيحيان بر حقّ نيستند، و مسيحيان گفتند: يهوديان بر حقّ نيستند، در حالى كه (هر دو گروه) آنان، كتاب آسمانى را مىخوانند! همچنين افراد نادان ديگر (همچون مشركان كه خبر از كتاب ندارند)، همانند سخن آنها را گفتند. پس خداوند در روز قيامت در آنچه اختلاف دارند، در بين آنان داورى خواهد نمود.
نکته ها
اين آيه ترسيم مجدّدى از سيماى متعصّبِ اهل كتاب است كه هرگروه در صدد نفى گروه ديگر است. يهوديان، مسيحيان را بر باطل و بىموقعيّت در پيشگاه خداوند معرّفى مىكنند و در مقابل، مسيحيان نيز يهود را بىمنزلت در نزد خداوند مىدانند. اينگونه برخوردها، از روحيّهى متعصّب آنها سرچشمه مىگيرد، در حالى كه اگر به كتاب آسمانى خود توجّه كنند، از اين برخوردها دست بر مىدارند. سپس مىفرمايد: مشركان و بتپرستان نيز با آنكه كتاب آسمانى ندارند، همان سخنان را مىگويند. يعنى صاحبان عقايد باطل همديگر را نفى مىكنند، ولى همهى اين اختلافات در روز قيامت، با داورى خداوند متعال پايان مىپذيرد و آنها حقّ را مشاهده مىكنند.
پیام ها
1- تعصّب بىجا و انحصارطلبى بىدليل، ممنوع است. تحقير و ناديده گرفتن ديگران، نشانهى استبداد و خودمحورى است. «1» «لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ ...
«1». هر گروهى به آنچه خود دارد مىبالد، و اين باليدنهاى بىجا ريشهى بسيارى از فتنههاست. در سورهى مؤمنون آيه 53، تعبير ديگرى دارد: «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» هر گروهى به آنچه در نزدشان هست، شادمان است.
جلد 1 - صفحه 184
لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ»
2- اگر تعصّب و خودخواهى باشد، علم هم نمىتواند هدايت كند. اهل كتاب قادر به تلاوت آن بودند ولى به خاطر داشتن روحيّهى انحصارطلبى تلاوتها كارساز نبود. «وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ»
3- در فضاى آميخته به تعصّب، عالم و جاهل همانند هم فكر مىكنند. مشركان جاهل همان حرفى را مىزدند كه تلاوت كنندگان تورات و انجيل مىگفتند.
«كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (113)
شأن نزول: جماعتى از نصاراى نجران به مدينه آمدند و با احبار يهود مناظره نمودند. (حرمله) كه از احبار يهود بود گفت: شما بر هيچ چيز از دين حق نيستيد و انكار نبوت حضرت عيسى عليه السلام نمود. يكى از نصارا گفت: شما بر هيچ امر نيكو اقدام نكنيد و انكار نبوت حضرت موسى عليه السلام نمود؛ آيه شريفه نازل شد:
وَ قالَتِ الْيَهُودُ: و گفتند يهود بر وجه انكار، لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ: نيستند نصارى بر چيزى از دين حق. وَ قالَتِ النَّصارى: و گفتند نصارى در مقابل آنان، لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ: نيستند يهود بر چيزى از دين حق. وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ: و حال آن كه آنها مىخوانند كتاب را
«1» اصول كافى كتاب الايمان و الكفر، باب الرياء، حديث 3 (جلد 2 صفحه 293)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 234
يعنى يهود در تورات مىخوانند حديث حضرت عيسى عليه السلام و نبوت او و بشارت آمدن او را بعد از حضرت موسى عليه السلام، و همچنين نصارى در انجيل مىخوانند وصف حضرت موسى عليه السلام و نبوت او را مىدانند كه هر دو حق است، با وجود بر اين انكار حق را نمايند. كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ: همچنين گفتند آنان كه نمىدانند، و اهل كتاب آسمانى نيستند، مانند مشركان، مِثْلَ قَوْلِهِمْ: مثل قول يهود و نصارى. در اين فرمايش توبيخ عظيمى است، زيرا تشبيه فرموده يهود و نصارى را در گفتار به جهال، و مساوى گردانيده ايشان را كه اهل كتاب هستند با كسانى كه كتاب آسمانى ندارند. فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ: پس خداوند حكم مىفرمايد ميان آنها، يَوْمَ الْقِيامَةِ: روز قيامت و جزا، فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ: در آنچه اختلاف مىكنند از حق و باطل و محق و مبطل، و حكم حق تعالى روز قيامت در باره آنها بر اين وجه باشد كه براى هر فريقى عذابى كه سزاوار باشند مقرر فرمايد و بنمايد ايشان را، كسانى كه بهشت روند و آنهائى كه به جهنم داخل كنند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (113)
ترجمه
و گفتند يهود نيستند نصارى بر چيزى و گفتند نصارى نيستند يهود بر چيزى و آنها ميخوانند كتاب را همچنين گفتند آنانكه نميدانند مانند گفتن آنها پس خدا حكم ميكند ميانشان روز قيامت در آنچه بودند كه در آن اختلاف ميكردند..
تفسير
يهود مدعى بودند كه نصارى بر دين حقى ثابت نيستند و نصارى هم همين نسبت را بيهود ميدادند و يكديگر را گمراه و بر باطل ميدانستند از روى تقليد بدون حجت و دليل با آنكه كتاب الهى را تلاوت ميكردند ولى تدبر و تامل در آن نمينمودند تا حق را تشخيص دهند و متابعت نمايند همچنين كسانيكه عالم بحق نبودند و نظر نميكردند در تحصيل آن از راهى كه امر فرموده است خدا گفتند مانند گفته آنها بدون دليل و نسبت دادند يكديگر را بكفر و ضلالت و خداوند حكم ميكند ميان آندو فرقه در روز قيامت در آنچه اختلاف مينمودند در آن چيز در دنيا بآنكه واضح ميكند گمراهى و فسق آنانرا و هر يك را بقدر استحقاق مجازات ميفرمايد امام حسن مجتبى (ع) فرموده كه اين آيه نازل شد براى آنكه قومى از يهود و فرقه از نصارى شرفياب خدمت ختمى مرتبت شدند و گفتند اى محمد (ص) حكم كن بين ما آنحضرت فرمود شرح حال خودتان را بيان كنيد جماعت يهود گفتند ما ايمان بخداوند يگانه حكيم داريم و اولياء او هستيم و نصارى بهره از دين حق ندارند نصارى هم همين مقاله را نسبت بيهود عرضه داشتند و پيغمبر فرمود همه شما دو فرقه بخطا و باطل رفتهايد و فسق و تجاوز از امر و دين حق نموديد پس هر يك از آندو فرقه عرضه داشتند چگونه ما كافر و فاسقيم با آنكه كتاب خداوند در نزد ما است و آنرا تلاوت مينمائيم پيغمبر (ص) بهر دو فرقه خطاب فرمود كه شما با تورية و انجيل مخالفت كرديد و بر طبق آن عمل ننموديد چون
جلد 1 صفحه 161
علم بآندو كتاب نداشتيد و الا هر يك از شما دو فرقه ديگرى را بدون دليل نسبت به كفر و ضلالت نميداديد و از براى مدعاى خودتان بكتاب خدا تمسك مينموديد چون كتب سماوى براى شفاء از كورى و نجات از گمراهى است هدايت مينمايد عمل كنندگان را براه راست و وبال ميشود براى اعراض كنندگان و حجت خدا است بر خلق كه در صورت عصيان و تخلف مورد غضب و مستحق عذاب الهى شوند پس خطاب بيهود فرمود و بيم داد آنانرا از عذاب خداوند مانند عذابى كه بر پيشينيان آنها نازل شده بود حقير عرض ميكنم از اين روايت معلوم ميشود اعراض از كتاب خدا و ترك تدبر و عمل بر طبق آن موجب كفر و ضلالت و عدم وصول براه هدايت است بلكه هر ادعائيكه دليلى از كتاب خداوند بر آن اقامه نشود صاحب آن مورد طعن و ملامت خواهد بود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَتِ اليَهُودُ لَيسَتِ النَّصاري عَلي شَيءٍ وَ قالَتِ النَّصاري لَيسَتِ اليَهُودُ عَلي شَيءٍ وَ هُم يَتلُونَ الكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ مِثلَ قَولِهِم فَاللّهُ يَحكُمُ بَينَهُم يَومَ القِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَختَلِفُونَ (113)
(يهود گفتند که نصاري بر چيزي نيستند و نصاري گفتند که يهود بر چيزي نيستند و حال آنكه هر دو گروه كتاب خود را ميخوانند، و همچنين گفتند آنهايي که نميدانند مانند گفتار ايشان، پس خدا در روز قيامت ميان آنان حكم فرمايد در باره آنچه اختلاف ميكنند.
قالَتِ اليَهُودُ الاية گفتار يهود درباره نصاري از اينجهت بود که يهود نبوت حضرت مسيح را منكر بوده و العياذ باللّه نسبت ناروا بمسيح و مريم مادر او ميدادند لذا مذهب آنان را بر حق نميدانستند، و اما گفتار نصاري درباره يهود براي اينکه بود که نصاري ميگفتند بآمدن مسيح شريعت موسي نسخ شده و بايد يهود بدستورات حضرت مسيح «ع» رفتار كنند و حال آنكه يهود نه تنها نبوّت حضرت مسيح «ع» را منكر بودند بلكه چنانچه گذشت نسبتهاي ناروا هم بمسيح ميدادند.
و اما اينكه بعضي از مفسرين گفتهاند که نصاري انكار نبوت موسي و كتاب او و تورات را نمودند و طبق آن خبري از إبن عباس نقل كردهاند، كاشف از بي اطلاعي آنهاست زيرا نصاري اسفار تورات و ساير كتب يهود را وحي الهي
جلد 2 - صفحه 156
ميدانند و بعهد قديم نام نهاده و بجميع لغات ترجمه و طبع و منتشر نمودهاند، چگونه منكر نبوت موسي و كتاب او تورات ميشوند!
وَ هُم يَتلُونَ الكِتابَ و هر كدام از اينکه دو طايفه كتاب مذهبي خود را خوانده و ملاك دين و نجات ميدانند.
كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ مِثلَ قَولِهِم مراد از الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ ظاهرا جهال هر قومي باشند نه اينكه اختصاص بمشركين قريش داشته باشد چنانچه در قرآن از قول قوم نوح درباره مؤمنين بنوح نقل ميفرمايد:
فَقالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ ما نَراكَ إِلّا بَشَراً مِثلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُم أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأيِ«1» و درباره قوم صالح ميفرمايد قالَ المَلَأُ الَّذِينَ استَكبَرُوا مِن قَومِهِ لِلَّذِينَ استُضعِفُوا لِمَن آمَنَ مِنهُم أَ تَعلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرسَلٌ مِن رَبِّهِ قالُوا إِنّا بِما أُرسِلَ بِهِ مُؤمِنُونَ، قالَ الَّذِينَ استَكبَرُوا إِنّا بِالَّذِي آمَنتُم بِهِ كافِرُونَ«2» و غير اينها از آيات ديگر.
فَاللّهُ يَحكُمُ بَينَهُم الاية يعني در روز قيامت بين يهود و نصاري و جاهلين بمقام انبياء و گروندگان بآنها در مورد اختلافات آنان حكم ميفرمايد و مقالات باطل را از گفتارهاي حق جدا ميفرمايد و هر که را بجزاء خود ميرساند چون روز قيامت روز فصل قضاء و خداوند متعال حاكم و ديان در آن روز است.
1- سوره هود آيه 29
2- سوره الاعراف آيه 73
157
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 113
شأن نزول:
جمعی از مفسران از ابن عباس چنین نقل کردهاند:
هنگامی که گروهی از مسیحیان «نجران» خدمت رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله آمدند، عدهای از علمای یهود نیز در آنجا حضور یافتند، بین آنها و مسیحیان در محضر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نزاع و مشاجره در گرفت، «رافع بن حرمله» (یکی از یهودیان) رو به جمعیت مسیحیان کرد و گفت: آیین شما پایه و اساسی ندارد و نبوّت عیسی و کتاب او انجیل را انکار کرد، مردی از مسیحیان نجران نیز عین این جمله را در پاسخ آن یهودی تکرار نمود و گفت: آیین یهود پایه و اساسی ندارد، در این هنگام آیه نازل
ج1، ص112
شد و هر دو دسته را به خاطر گفتار نادرستشان ملامت نمود.
تفسیر:
تضادهای ناشی از انحصار طلبی- در آیات گذشته گوشهای از ادّعاهای بیدلیل جمعی از یهود و نصاری را دیدیم آیه مورد بحث نشان میدهد که وقتی پای ادّعای بی دلیل به میان آید نتیجهاش انحصار طلبی و سپس تضاد است.
میگوید: «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خدا ندارند، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند و بر باطلند»! (وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ).
سپس اضافه میکند: «آنها این سخنان را میگویند در حالی که کتاب آسمانی را میخوانند»! (وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ). یعنی با در دست داشتن کتابهای الهی که میتواند راهگشای آنها در این مسائل باشد این گونه سخنان که سر چشمهای جز تعصّب و عناد و لجاجت ندارد بسیار عجیب است.
سپس قرآن اضافه میکند: «مشرکان نادان نیز همان چیزی را میگفتند که اینها میگویند» با این که اینها اهل کتابند و آنها بتپرست (کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ).
در پایان آیه آمده است «خداوند داوری این اختلاف را در قیامت به عهده خواهد گرفت) (فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
آنجاست که حقایق روشنتر میشود و اسناد و مدارک هر چیز آشکار است، کسی نمیتواند حق را منکر شود.
نکات آیه
۱ - یهودیان، آیین نصرانیت را پوچ و بى پایه و اساس مى دانستند. (و قالت الیهود لیست النصرى على شىء)
۲ - نصارا، آیین یهود را آیینى پوچ و بى پایه و اساس مى شمردند. (و قالت النصرى لیست الیهود على شىء)
۳ - بى اساس بودن آیین یهود و نصارا در دیدگاه طرف مقابل، ساخته و پرداخته عالمانشان است. (و قالت الیهود ... هم یتلون الکتب) تلاوت کتابهاى دینى به ویژه در عصرهاى گذشته، مخصوص عالمان دینى بوده است. بنابراین جمله حالیه «و هم یتلون الکتاب» (با اینکه کتاب آسمانى را تلاوت مى کنند) حاکى است که سرچشمه و منشأ سخن یاد شده - که همه یهود و نصارا بدان اذعان داشتند (قالت الیهود ... و قالت النصارى) - به عالمان ایشان بوده است.
۴ - هر یک از تورات و انجیل، تأیید کننده یکدیگر و تصدیق کننده شریعت برخاسته از آنهاست. (و قالت الیهود ... و هم یتلون الکتب) مراد از «الکتاب» تورات و انجیل است و از آن جا که جمله «و هم یتلون الکتاب» به عنوان دلیلى بر ناصواب بودن پندار مذکور (بى پایگى آیین یهود و نصارا) ایراد شده است، معلوم مى شود: هر یک از تورات و انجیل گواه صحت یکدیگر بودند.
۵ - اتهام یهود و نصارا علیه یکدیگر (بى پایه و اساس خواندن آیین طرف مقابل) مخالف با کتاب آسمانى خود آنان است. (و قالت الیهود ... و هم یتلون الکتب)
۶ - رسوخ افکار و اندیشه هاى مخالف کتابهاى آسمانى، در عقاید و باورهاى دینى یهود و نصارا (و قالت الیهود ... و هم یتلون الکتب)
۷ - کتاب آسمانى هر امت، باید مرجع عقاید و باورهاى دینى آنان باشد. (و هم یتلون الکتب)
۸ - تورات و انجیل، راهگشاى حل اختلاف مذهبى یهود و نصارا (قالت الیهود ... و قالت النصرى ... و هم یتلون الکتب) جمله حالیه «و هم یتلون الکتاب» مى تواند به داعى تعجب ایراد شده باشد; یعنى، باعث شگفتى است که یهود و نصارا کتابهاى آسمانى را مى خوانند، ولى در عین حال این گونه اختلاف دارند.
۹ - جاهلان (مشرکان و صاحباى آیینهاى غیر الهى) دین یهود و نصارا را بى پایه و اساس مى شمردند. (کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم) مقصود از «الذین لایعلمون» [به گفته مفسّران] مشرکان و معتقدان به ادیان غیر الهى هستند.
۱۰ - مشرکان، مردمى جاهل هستند. (کذلک قال الذین لایعلمون) «لایعلمون» در جمله فوق، به منزله فعل لازم و بى نیاز از مفعول است. بنابراین «الذین لایعلمون»; یعنى، جاهلان.
۱۱ - امتها، بدون داشتن کتاب آسمانى و تدین به ادیان الهى، مردمى جاهلند. (کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم)
۱۲ - بى پایه و اساس خواندن ادیان الهى، سخنى برخاسته از جهل است. (کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم) توصیف مشرکان به بى دانشى، پس از بیان ادعاى آنان (بى اساس بودن دین یهود و نصارا) اشاره به این حقیقت دارد که: بى پایه شمردن ادیان الهى، ریشه در جهل و نادانى دارد.
۱۳ - تمامى ادیان آسمانى، داراى اساسى استوار هستند. (و قالت الیهود ... و هم یتلون الکتب کذلک قال الذین لایعلمون)
۱۴ - اتهام هریک از یهود و نصارا به یکدیگر (بى پایه و اساس بودن آیین یکدیگر) اتهامى جاهلانه است. (و قالت الیهود لیست النصرى ... کذلک قال الذین لایعلمون) برداشت فوق از تشبیه سخن یهود و نصارا به گفته جاهلان، استفاده شده است.
۱۵ - قیامت، صحنه داورى میان امتهاست. (فاللّه یحکم بینهم یوم القیمة)
۱۶ - خداوند، داور و حاکم در صحنه قیامت است. (فاللّه یحکم بینهم یوم القیمة)
۱۷ - خداوند، در قیامت میان یهود، نصارا و مشرکان داورى کرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهامهاى ناروایشان خواهد رساند. (فاللّه یحکم بینهم یوم القیمة فیما کانوا فیه یختلفون) مراد از حکومت و داورى خدا در قیامت، مجرد بیان حق نیست; زیرا خداوند حقایق را با نازل کردن قرآن بیان داشته و آیه مورد بحث نیز پندار باطل یهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراین، مقصود از «یحکم ...» به کیفر رساندن متخلفان است.
۱۸ - عالمان دینى در صورت بى توجّهى به تعالیم کتابهاى آسمانى، سزاوار توبیخ و ملامت بوده و در قیامت بسزاى کردارشان خواهند رسید. (قالت الیهود ... و هم یتلون الکتب ... فاللّه یحکم بینهم یوم القیمة)
۱۹ - حقایق، در پرتو داورى خداوند در قیامت، بر همگان آشکار مى شود. (فاللّه یحکم بینهم یوم القیمة فیما کانوا فیه یختلفون)
۲۰ - اختلافات مذهبى جز به دست خدا و داورى او حل نخواهد شد.* (فاللّه یحکم بینهم یوم القیمة فیما کانوا فیه یختلفون)
موضوعات مرتبط
- اختلاف: حل اختلاف دینى ۸، ۲۰
- ادیان: تهمت به ادیان ۱۲; حقانیت ادیان ۱۲، ۱۳
- امتها: امتها در قیامت ۱۵
- انجیل: تصدیق انجیل ۴; مخالفت با انجیل ۵; نقش انجیل ۸; هدایتگرى انجیل ۸
- اهل کتاب: اختلاف اهل کتاب ۸
- تورات: تصدیق تورات ۴; تورات و انجیل ۴; مخالفت با تورات ۵; نقش تورات ۸; هدایتگرى تورات ۸
- تهمت: تهمت جاهلانه ۸
- جاهلان: ۱۰، ۱۱
- جهل: آثار جهل ۱۲; ملاکهاى جهل ۱۱
- خدا: آثار قضاوت خدا ۱۹; قضاوت اخروى خدا ۱۶، ۱۷، ۱۹; قضاوت خدا ۲۰
- دین: نقش دین ۱۱
- سخن: سخن جاهلانه ۱۲
- عقیده: مرجع عقیده دینى ۷
- علما: عوامل سرزنش علماى دین ۱۸; کیفر اخروى علما دین ۱۸
- علماى مسیحیت: ۳
- علماى یهود: ۳
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱۹; قاضى قیامت ۱۶; قضاوت در قیامت ۱۵، ۱۶، ۱۷; ویژگیهاى قیامت ۱۵
- کتب آسمانى: آثار اعراض از کتب آسمانى ۱۸; اهمیّت کتب آسمانى ۱۱; کیفر اعراض از کتب آسمانى ۱۸; نقش کتب آسمانى ۷، ۱۱
- کیفر: عوامل کیفر اخروى ۱۸
- مسیحیان: ادعاهاى مسیحیان ۵; انحراف عقیدتى مسیحیان ۶; تهمت مسیحیان به یهود ۱۴; عقیده مسیحیان ۲; کیفر اخروى مسیحیان ۱۷; مسیحیان در قیامت ۱۷; مسیحیان و یهودیت ۲
- مسیحیت: بطلان مسیحیت ۱، ۳، ۵; تصدیق مسیحیت ۴; حقانیت مسیحیت ۹
- مشرکان: جهل مشرکان ۱۰; کیفر اخروى مشرکان ۱۷; مشرکان در قیامت ۱۷; مشرکان و مسیحیت ۹; مشرکان و یهودیت ۹
- یهود: اختلاف یهود با مسیحیان ۸; ادعاهاى یهود ۵; انحراف عقیدتى یهود ۶; تهمت یهود به مسیحیان ۱۴; عقیده یهود ۱; کیفر اخروى یهود ۱۷; یهود در قیامت ۱۷; یهود و مسیحیت ۱
- یهودیت: بطلان یهودیت ۲، ۳، ۵; تصدیق یهودیت ۴; حقانیت یهودیت ۹
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۹.
- ↑ در تفسير ابن ابى حاتم نيز از طريق سعيد يا عكرمة او از ابن عباس اين روايت ذكر شده است.
- ↑ صاحب تفسير برهان اين موضوع را با اندك اختلاف از امام حسنمجتبى عليهالسلام نقل نموده است.