يوسف ١١١
ترجمه
يوسف ١١٠ | آیه ١١١ | يوسف ١١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی»: قرآن و از جمله این داستان، سخنی نیست که از سوی انسانها به هم بافته شده باشد و از اندیشه و خیال آنها سرچشمه گرفته باشد، بلکه یک واقعیّت عینی و جدای از یک خیال و پندار است و از هر نظر راهگشا است (نگا: یونس / و ، هود / و ). «تَصْدِیقَ الَّذِی ...»: مراد این است که قرآن تصدیقکننده کتابهای صحیح آسمانی پیشین است. «تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ»: تفصیل دهنده و شرح کننده همه چیزهائی است که مؤمن در عقیده و عمل خود بدان نیازمند است.
تفسیر
- آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف
- اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين
- توضيحى در مورد نسبى و اضافى بودن ايمان و شرك و امكان اجتماع بعض مراتب آن دوباهم
- اعلام راه : ((هذه سبيلى )) بيان راه : ((ادعوا الى الله على بصيرة )) دعوت كنندگان :رسول الله(صلى الله عليه و آله ) و پيروان او
- تطبيق دعوت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) با دعوت پيامبران پيش از آن حضرت
- معناى آيه : ((حتى اذا استياءس الرّسل و ظنّوا انّهم قد كذبوا..))
- بحث روايتى
- رواياتى در معناى جمله ! ((ما يؤ من اكثرهم بالله الّا و هم مشركون ))
- دو روايت در بيان اينكه مراد از: ((من اتّبعنى )) در آيه :((قل هذه سبيلى ...)) على (عليه السلام ) است
- چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))
نکات آیه
۱- داستان پیامبران و امتهاى ایشان حاوى پند و مایه عبرت است. (لقد کان فى قصصهم عبرة) «قصص» به معناى داستان است. ضمیر در «قصصهم» به «رسل» و نیز امتهاى ایشان - که از «من نشاء» و «القوم المجرمین» در آیه قبل استفاده مى شود - برمى گردد.
۲- تنها خردمندان از سرگذشتهاى پندآموز پیامبران بهره مى گیرند و عبرت مى آموزند. (لقد کان فى قصصهم عبرة لأولى الألبب) روشن است که داستان پیامبران براى همگان مى تواند عبرت باشد. بنابراین اختصاص دادن آن به خردمندان ، براى رساندن این حقیقت است که ایشان از داستان پیامبران درس مى گیرند و دیگران محرومند.
۳- سرگذشت یوسف(ع) و برادرانش سرگذشتى آموزنده و مایه عبرت است. (لقد کان فى قصصهم عبرة) مى توان گفت ضمیر در «قصصهم» به یوسف(ع) و برادران او و تمام کسانى که در داستان یوسف(ع) نظیر زلیخا نقش داشته اند باز مى گردد. بر این اساس دلالت جمله «لقد کان...» بر برداشت فوق صریح تر و روشن تر است.
۴- عبرت آموز بودن داستان ، از شرایط حسن آن داستان است. (نحن نقص علیک أحسن القصص ... لقد کان فى قصصهم عبرة) خداوند در مقدمه داستان یوسف(ع) بیان داشت که آن داستان نیکوترین داستان است و در پایان هدف از آن را عبرت و پند دانست. بنابراین حسن یک داستان از نظر قرآن به این است که مایه عبرت باشد.
۵- قرآن، گفتارى دروغ و بافته شده نبوده ; بلکه سخنى راست و درست است. (ما کان حدیثًا یفترى) مراد از ضمیر «کان» قرآن است. وصفهاى بیان شده در آیه (و لکن تصدیق ...) بیانگر این معناست.
۶- قرآن ، بسى فراتر از آن است که بافته شده و ساخته بشر باشد. (ما کان حدیثًا یفترى)
۷- تنها گفتار راست و درست - که از دروغ پیراسته باشد - مى تواند آموزنده بوده و مایه عبرت گردد. (لقد کان فى قصصهم عبرة ... ما کان حدیثًا یفترى) جمله «ما کان ...» به منزله تعلیل براى «لقد کان ...» است ; یعنى ، چون قرآن راست و درست است ، از داستانش مى توان عبرت گرفت.
۸- قرآن تصدیق کننده و تأیید کننده کتابهاى آسمانى پیشین است. (و لکن تصدیق الذى بین یدیه) «تصدیق» مصدر است و به معناى اسم فاعل تصدیق کننده مى باشد. این کلمه به وسیله «لکن» بر «حدیثاً» عطف شده است.
۹- کتابهاى آسمانى هماهنگ و هم خوان با یکدیگرند. (و لکن تصدیق الذى بین یدیه)
۱۰- قرآن ، دلیل راستى و درستى کتابهاى آسمانى پیشین است. (و لکن تصدیق الذى بین یدیه) تصدیق کتابهاى آسمانى پیشین از سوى قرآن مى تواند به این معنا باشد که: نزول قرآن موجب شد ، اخبار و پیشگوییهاى آن کتابها مبنى بر آمدن قرآن تحقق یابد. از این رو نزول قرآن خود دلیلى براى اثبات راستى و درستى آن کتابهاست.
۱۱- قرآن هر آنچه را مردم براى رسیدن به سعادت دنیا و آخرت بدان نیازمندند ، به روشنى بیان کرده است. (و لکن ... تفصیل کل شىء) توصیف قرآن به «هدًى» و «رحمة» پس از «و لکن ... تفصیل کل شىء» مى رساند که مراد از «هر چیز» مسائل هدایتى و هر آنچه رحمت آفرین و مایه سعادت بشر مى باشد ، در آن بیان شده است.
۱۲- قرآن ، کتابى هدایت گر است. (لکن ... هدًى)
۱۳- هدایتهاى قرآن ، پیراسته از هر گمراهى و منزّه از کمترین پیامدى ناهنجار (و لکن ... هدًى) «هدًى» مصدر است و در این جا به معناى اسم فاعل (هدایت کننده) مى باشد. به کارگیرى مصدر به جاى اسم فاعل اشاره به این حقیقت دارد که: موصوفش (قرآن) محض هدایت است ; یعنى ، رهنمودهاى آن مستلزم هیچ گمراهى و آمیخته به هیچ ضلالتى نیست.
۱۴- قرآن ، براى مردم رحمت آفرین است. (و لکن ... هدًى و رحمة )
۱۵- تنها مؤمنان به قرآن ، از هدایتها و رحمت آفرینیهاى آن بهره مند مى شوند. (و لکن ... هدًى و رحمة لقوم یؤمنون) دلیل این برداشت نظیر سخنى است که در توضیح برداشت شماره ۲ از همین آیه آورده شد.
موضوعات مرتبط
- امتها: عبرت از سرنوشت امتها ۱
- انبیا: عبرت از قصه انبیا ۱، ۲
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ۱۱
- اولوالالباب: عبرت پذیرى اولوالالباب ۲; ویژگیهاى اولوالالباب ۲
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۱، ۲
- راستگویى: آثار راستگویى ۷
- سعادت: عوامل سعادت اخروى ۱۱; عوامل سعادت دنیوى ۱۱
- صداقت: آثار صداقت ۷
- عبرت: زمینه عبرت ۷; عوامل عبرت ۱، ۲، ۳
- قرآن: تعالیم قرآن ۱۱; تنزیه قرآن ۵، ۱۳; رحمت بودن قرآن ۱۴;صداقت قرآن ۵; فضیلت قرآن ۶; قرآن و کتب آسمانى ۸، ۱۰; مشمولان رحمت قرآن ۱۵; نقش قرآن ۸، ۱۰; وحیانیت قرآن ۶; ویژگیهاى قرآن ۵، ۶، ۱۲، ۱۴; ویژگیهاى هدایت قرآن ۱۳; هدایتگرى قرآن ۱۲، ۱۵
- قصه: شرایط حُسن قصه ۴; عبرت آموزى قصه ۴
- کتب آسمانى: تصدیق کتب آسمانى ۸; دلایل صداقت کتب آسمانى ۱۰; هماهنگى کتب آسمانى ۹
- مؤمنان: فضایل مؤمنان ۱۵; ویژگیهاى مؤمنان ۱۵; هدایت پذیرى مؤمنان ۱۵
- یوسف(ع): عبرت از قصه یوسف(ع) ۳