النساء ٩٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بسته‌اند؛ یا آنها که به سوی شما می‌آیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده‌اند؛ (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایی مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلطّ می‌کند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کناره‌گیری کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی‌دهد که متعرّض آنان شوید.

مگر آنها كه به گروهى پيوندند كه ميان شما و آنها پيمانى هست، يا در حالى نزد شما بيايند كه دل‌هايشان از پيكار با شما يا با قوم خود به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مى‌خواست قطعا آنها را بر شما چيره مى‌ساخت و با شما مى‌جنگيدند. پس اگر آنها از شما كناره گرفتن
مگر كسانى كه با گروهى كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، پيوند داشته باشند، يا نزد شما بيايند در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مى‌خواست، قطعاً آنان را بر شما چيره مى‌كرد و حتماً با شما مى‌جنگيدند. پس اگر از شما كناره‌گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.
مگر کسانی که به قومی که بین شما با آنها عهد و پیمانی است در پیوسته باشند یا (بر این عهد نزد شما آیند) که از جنگ با شما و با قوم خودشان (که دشمنان شما هستند) هر دو خودداری کنند و از جنگ دلتنگ باشند، (با این دو طایفه از کافران که در حقیقت به شما پناهنده‌اند نباید قتال کنید.) و اگر خدا می‌خواست آنها را بر شما مسلط می‌کرد تا با شما قتال می‌کردند، پس هر گاه از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و تسلیم شما شدند خدا برای شما راهی بر علیه آنها نگشوده است.
مگر آنان که به گروهی که میان شما و ایشان پیمانی [چون پیمان متارکه جنگ یا پیمان های دیگر] است بپیوندند، یا در حالی که سینه هایشان از جنگیدن با شما یا قوم خودشان به تنگ آمده باشد به نزد شما آیند. و اگر خدا می خواست قطعاً آنان را بر شما مسلط می کرد، در آن صورت به طور یقین با شما می جنگیدند. پس اگر از شما کناره گرفتند، و با شما به جنگ برنخاستند، و پیشنهاد صلح و آشتی دادند، [به آنان تعدّی نکنید که] خدا در این صورت برای تجاوز به آنان راهی برای شما قرار نداده است.
مگر كسانى كه به قومى كه ميان شما و ايشان پيمانى است مى‌پيوندند، يا خود نزد شما مى‌آيند در حالى كه از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود ملول شده باشند. و اگر خدا مى‌خواست بر شما پيروزشان مى‌ساخت و با شما به جنگ برمى‌خاستند. پس هرگاه كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح كردند، خدا هيچ راهى براى شما بر ضد آنان نگشوده است.
مگر کسانی که با قومی که بین شما و ایشان پیمانی هست، پیوند دارند، یا به نزد شما می‌آیند و دلهایشان تنگ است از اینکه با شما یا با قوم خویش کارزار کنند، و اگر خدا می‌خواست آنان را بر شما چیره می‌ساخت و با شما به کارزار برمی‌خاستند، ولی اگر از شما کناره گرفتند و با شما کارزار نکردند و از در تسلیم و اسلام وارد شدند، خداوند به شما اجازه مبارزه با آنان نمی‌دهد
مگر آنان كه به گروهى پيوندند كه ميان شما و ايشان پيمانى هست يا در حالى نزد شما آيند كه سينه‌هاشان از اينكه با شما يا با قوم خود پيكار كنند به تنگ آمده. و اگر خداى خواهد آنان را بر شما برگمارد تا با شما بجنگند، پس اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح و آشتى دادند، ديگر خداوند شما را بر آنان راهى [براى پيكار] قرار نداده است.
(چنین منافقانی را بکشید) مگر کسانی که با گروهی پیوند پیدا می‌کنند (و بدیشان پناه می‌برند) که میان شما و آنان پیمان است (و برابر آن، پناهندگان به شما و ایشان مصون از تعرّض باشند)، و یا کسانی که به پیش شما می‌آیند و نه سر جنگ با شما دارند و نه می‌خواهند با قوم خود بجنگند. و اگر خداوند می‌خواست ایشان را بر شما چیره می‌کرد و آنان با شما می‌جنگیدند. بنابراین اگر از شما کناره‌گیری کردند و با شما نجنگیدند و (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی‌دهد که متعرّض آنان شوید (و بلکه موظّفید دستی را بفشارید که برای صلح به سوی شما دراز شده‌است).
مگر کسانی را که با گروهی که میان شما و آنان پیمانی است، به ایشان برسند، یا نزد شما بیایند، در حالی که سینه‌‌هاشان از کشتار با شما یا کشتار با قومشان به تنگ آمده و اگر خدا می‌خواست، همانا آنان را بر شما چیره می‌کرد، (و آنان) حتماً با شما کشتار می‌کردند. پس اگر از (برخورد با) شما کناره‌گیری کردند و با شما کشتار نکردند و سوی شما (طرح) تسلیم افکندند، (دیگر) خدا برای شما هیچ راهی (برای تجاوز) بر آنان قرار نداده است.
مگر آنان که بپیوندند با گروهی که میان شما و ایشان است پیمانی یا بیایند شما را حالی که تنگ آمده باشد سینه‌های ایشان از آنکه نبرد کنند با شما یا نبرد کنند با قوم خود و اگر می‌خواست خدا همانا مسلّط می‌ساختشان بر شما تا جنگ کنند با شما ولی اگر کناره‌گیری کردند از شما و نبرد نکردند با شما و دست صلح بسوی شما دراز کردند همانا قرار نداده است خدا برای شما بر ایشان راهی‌


النساء ٨٩ آیه ٩٠ النساء ٩١
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَصِلُونَ»: پناه می‌برند. می‌پیوندند. «مِیثَاق»: پیمان. «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ»: سینه‌هایشان تنگ می‌گردد و میان انتخاب این یا آن در می‌مانند. «إعْتَزَلُوکُمْ»: از شما کناره‌گیری و دوری کردند. «السَّلَمَ»: صلح. فرمانبرداری و تسلیم.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- ممنوعیّت تعقیب و کشتن منافقان و کافرانى که با همپیمانان مسلمین رابطه اى ویژه (همانند پیمان نظامى) دارند. (فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم ... الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق) مراد از رابطه ویژه اى که از «یصلون الى ... » استفاده مى شود، رابطه اى است که اگر هر یک از آن دو طایفه مورد تعرض قرار گیرند، طایفه دیگر موظّف به حمایت از آنان شوند ; همانند پیمان نظامى.

۲- ممنوعیّت تعقیب و کشتن منافقان پناهنده، به همپیمانان مسلمین (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق) مراد از «یصلون»، مى تواند پناهنده شدن منافقان به همپیمانان مسلمین باشد. چون «یصلون» را به منافقان اسناد داده، نه به همپیمانان.

۳- لزوم وفادارى جامعه اسلامى به همپیمانها و معاهده هاى بین المللى خود (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق)

۴- جواز دوستى و یارى خواستن از منافقان و کافران پناهنده، به همپیمانان مسلمانان* (و لا تتخذوا منهم ولیّاً و لا نصیرا. الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق) در برداشت فوق احتمال داده شده که «الّا الّذین یصلون ... » استثنا از حکمى است که در جمله «و لا تتخذوا منهم ولیّاً و لا نصیرا» بیان شده است.

۵- جواز معاهده و پیمان همکارى و ترک مخاصمه با غیر مسلمانان (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق)

۶- ممنوعیّت تعقیب و کشتن منافقان و کافرانى که از نبرد با مسلمانان و اقوام کافر خویش بیزارند و بیطرفى خویش را ابراز مى دارند. (الّا الّذین ... او جاءوکم حصرت صدورهم ان یقتلوکم او یقاتلوا قومهم) «حصر صدور»، به معناى دلتنگى است که از آن به بیزارى تعبیر شده است.

۷- ضعف روحیه دشمنان و ناتوانى آنان از رویارویى با مسلمانان، از عنایات خداوند (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم) تقدیم «سلطهم» بر «قاتلوکم» مى رساند که مراد از سلطه، جرأت و بیباکى است ; یعنى اگر خدا مى خواست ترس را از آنان زایل مى کرد و در نتیجه با شما مى جنگیدند.

۸- بازماندن منافقان و کافران از رویارویى و نبرد با مسلمانان، برخاسته از مشیّت خداوند (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۹- توجّه به نقش اساسى مشیت الهى در تضعیف روحیّه دشمنان (منافقان و کافران)، زمینه پرهیز از غرور و خودبینى (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۱۰- برخوردارى انسانها از روحیه نبرد و شهامت جنگیدن، به خواست و مشیت خداوند است. (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۱۱- هشدار خداوند به مؤمنان از غرور و خودبینى، با مشاهده ضعف و ناتوانى دشمنان (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم) هدف از بیان این حقیقت که تنها مشیت الهى کارساز است، مى تواند این باشد که مسلمانان نباید ضعف دشمن را برخاسته از توانمندى خویش بدانند و این، مایه غرور و خودبینى آنان گردد.

۱۲- هشدار و تهدید خداوند به مسلمانان، در مورد تعرض به کافران و منافقانى که پیکار با آنان ممنوع شده است. (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۱۳- حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى که از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند. (فان اعتزلوکم فلم یقتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

۱۴- جایگاه مهمّ حفظ روابط صلح آمیز با اقوام و ملتها، در حقوق بین الملل اسلامى (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق ... و القوا الیکم السلم فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

۱۵- جهاد و نبرد در اسلام، براى دفع دشمنان است، نه سلطه بر آنان و یا تحمیل عقیده (فان اعتزلوکم ... فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

۱۶- جنگ اهل ایمان و نیز صلح آنان، همواره باید بر اساس موازین تعیین شده از سوى خداوند صورت گیرد. (فان اعتزلوکم ... فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۲، ۵، ۶، ۱۳
  • انسان: شهامت انسان ۱۰
  • پناهندگى: احکام پناهندگى ۲
  • تضعیف روحیه: عوامل تضعیف روحیه ۹
  • جامعه: مسؤولیت جامعه اسلامى ۳
  • جنگ: احکام جنگ ۱۳ ; جنگ حرام ۱۲، ۱۳ ; شرایط جنگ ۱۶
  • جهاد: فلسفه جهاد ۱۵
  • حقوق: بین الملل ۱۴
  • خدا: تهدید خدا ۱۲ ; لطف خدا ۷ ; مشیت خدا ۸، ۹، ۱۰ ; هشدار خدا ۱۱، ۱۲
  • دشمنان: جنگ با دشمنان ۱۳ ; ضعف دشمنان ۷، ۱۱
  • ذکر: آثار ذکر ۹
  • روابط بینخالملل:۱
  • صلح: اهمیّت صلح ۱۴ ; شرایط صلح ۱۶
  • عجب: موانع عجب ۹
  • عهد: اهمیّت وفاى به عهد ۳
  • قتل: حرام ۱، ۲، ۶
  • کافران: استمداد از کافران ۴ ; جنگ با کافران ۱۲ ; دوستى با کافران ۴ ; ضعف کافران ۸، ۹ ; قتل کافران ۱، ۶ ; کافران بیخطرف ۶ ; کافران پناهنده ۴ ; همکارى با کافران ۵
  • محرمات:۱۳
  • مسلمانان: و کافران ۸ ; مسلمانان و منافقان ۸ ; معاهدات مسلمانان ۱، ۲، ۴ ; هشدار به مسلمانان ۱۲
  • معاهدات: بین المللى ۳ ; معاهدات با کافران ۵
  • منافقان: استمداد از منافقان ۴ ; جنگ با منافقان ۱۲، ۱۳ ; دوستى با منافقان ۴ ; ضعف منافقان ۸، ۹ ; قتل منافقان ۱، ۶ ; منافقان بیخطرف ۶ ; منافقان پناهنده ۴
  • مؤمنان: هشدار به مؤمنان ۱۱

منابع