النساء ٩٠

از الکتاب
کپی متن آیه
إِلاَّ الَّذِينَ‌ يَصِلُونَ‌ إِلَى‌ قَوْمٍ‌ بَيْنَکُمْ‌ وَ بَيْنَهُمْ‌ مِيثَاقٌ‌ أَوْ جَاءُوکُمْ‌ حَصِرَتْ‌ صُدُورُهُمْ‌ أَنْ‌ يُقَاتِلُوکُمْ‌ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ‌ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ‌ لَسَلَّطَهُمْ‌ عَلَيْکُمْ‌ فَلَقَاتَلُوکُمْ‌ فَإِنِ‌ اعْتَزَلُوکُمْ‌ فَلَمْ‌ يُقَاتِلُوکُمْ‌ وَ أَلْقَوْا إِلَيْکُمُ‌ السَّلَمَ‌ فَمَا جَعَلَ‌ اللَّهُ‌ لَکُمْ‌ عَلَيْهِمْ‌ سَبِيلاً

ترجمه

مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بسته‌اند؛ یا آنها که به سوی شما می‌آیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده‌اند؛ (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایی مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلطّ می‌کند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کناره‌گیری کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی‌دهد که متعرّض آنان شوید.

ترتیل:
ترجمه:
النساء ٨٩ آیه ٩٠ النساء ٩١
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَصِلُونَ»: پناه می‌برند. می‌پیوندند. «مِیثَاق»: پیمان. «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ»: سینه‌هایشان تنگ می‌گردد و میان انتخاب این یا آن در می‌مانند. «إعْتَزَلُوکُمْ»: از شما کناره‌گیری و دوری کردند. «السَّلَمَ»: صلح. فرمانبرداری و تسلیم.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: عمر بن شبه گويد: اين قومى كه استثناء شده اند، طائفه بنومدلج اند كه از ميان آنان سراقة بن ملك بن جعثم المدلجى بعد از غزوه احد نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و تعهد سپرد كه به جنگ نپردازد و اگر قريش مسلمان بشوند آنان نيز اسلام بياورند زيرا ميان آنان با قريش معاهده اى در بين بوده.

امام باقر|امام محمدباقر عليه‌السلام فرمايد: كه منظور از إِلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ هلال بن عويمر السلمى است چنان كه سدى و ابن زيد و عكرمة نيز چنين گفته اند.[۳][۴][۵]

تفسیر

نکات آیه

۱- ممنوعیّت تعقیب و کشتن منافقان و کافرانى که با همپیمانان مسلمین رابطه اى ویژه (همانند پیمان نظامى) دارند. (فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم ... الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق) مراد از رابطه ویژه اى که از «یصلون الى ... » استفاده مى شود، رابطه اى است که اگر هر یک از آن دو طایفه مورد تعرض قرار گیرند، طایفه دیگر موظّف به حمایت از آنان شوند ; همانند پیمان نظامى.

۲- ممنوعیّت تعقیب و کشتن منافقان پناهنده، به همپیمانان مسلمین (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق) مراد از «یصلون»، مى تواند پناهنده شدن منافقان به همپیمانان مسلمین باشد. چون «یصلون» را به منافقان اسناد داده، نه به همپیمانان.

۳- لزوم وفادارى جامعه اسلامى به همپیمانها و معاهده هاى بین المللى خود (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق)

۴- جواز دوستى و یارى خواستن از منافقان و کافران پناهنده، به همپیمانان مسلمانان* (و لا تتخذوا منهم ولیّاً و لا نصیرا. الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق) در برداشت فوق احتمال داده شده که «الّا الّذین یصلون ... » استثنا از حکمى است که در جمله «و لا تتخذوا منهم ولیّاً و لا نصیرا» بیان شده است.

۵- جواز معاهده و پیمان همکارى و ترک مخاصمه با غیر مسلمانان (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق)

۶- ممنوعیّت تعقیب و کشتن منافقان و کافرانى که از نبرد با مسلمانان و اقوام کافر خویش بیزارند و بیطرفى خویش را ابراز مى دارند. (الّا الّذین ... او جاءوکم حصرت صدورهم ان یقتلوکم او یقاتلوا قومهم) «حصر صدور»، به معناى دلتنگى است که از آن به بیزارى تعبیر شده است.

۷- ضعف روحیه دشمنان و ناتوانى آنان از رویارویى با مسلمانان، از عنایات خداوند (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم) تقدیم «سلطهم» بر «قاتلوکم» مى رساند که مراد از سلطه، جرأت و بیباکى است ; یعنى اگر خدا مى خواست ترس را از آنان زایل مى کرد و در نتیجه با شما مى جنگیدند.

۸- بازماندن منافقان و کافران از رویارویى و نبرد با مسلمانان، برخاسته از مشیّت خداوند (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۹- توجّه به نقش اساسى مشیت الهى در تضعیف روحیّه دشمنان (منافقان و کافران)، زمینه پرهیز از غرور و خودبینى (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۱۰- برخوردارى انسانها از روحیه نبرد و شهامت جنگیدن، به خواست و مشیت خداوند است. (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۱۱- هشدار خداوند به مؤمنان از غرور و خودبینى، با مشاهده ضعف و ناتوانى دشمنان (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم) هدف از بیان این حقیقت که تنها مشیت الهى کارساز است، مى تواند این باشد که مسلمانان نباید ضعف دشمن را برخاسته از توانمندى خویش بدانند و این، مایه غرور و خودبینى آنان گردد.

۱۲- هشدار و تهدید خداوند به مسلمانان، در مورد تعرض به کافران و منافقانى که پیکار با آنان ممنوع شده است. (و لو شاء اللّه لسلّطهم علیکم فلقاتلوکم)

۱۳- حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى که از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند. (فان اعتزلوکم فلم یقتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

۱۴- جایگاه مهمّ حفظ روابط صلح آمیز با اقوام و ملتها، در حقوق بین الملل اسلامى (الّا الّذین یصلون الى قوم بینکم و بینهم میثاق ... و القوا الیکم السلم فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

۱۵- جهاد و نبرد در اسلام، براى دفع دشمنان است، نه سلطه بر آنان و یا تحمیل عقیده (فان اعتزلوکم ... فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

۱۶- جنگ اهل ایمان و نیز صلح آنان، همواره باید بر اساس موازین تعیین شده از سوى خداوند صورت گیرد. (فان اعتزلوکم ... فما جعل اللّه لکم علیهم سبیلا)

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۲، ۵، ۶، ۱۳
  • انسان: شهامت انسان ۱۰
  • پناهندگى: احکام پناهندگى ۲
  • تضعیف روحیه: عوامل تضعیف روحیه ۹
  • جامعه: مسؤولیت جامعه اسلامى ۳
  • جنگ: احکام جنگ ۱۳ ; جنگ حرام ۱۲، ۱۳ ; شرایط جنگ ۱۶
  • جهاد: فلسفه جهاد ۱۵
  • حقوق: بین الملل ۱۴
  • خدا: تهدید خدا ۱۲ ; لطف خدا ۷ ; مشیت خدا ۸، ۹، ۱۰ ; هشدار خدا ۱۱، ۱۲
  • دشمنان: جنگ با دشمنان ۱۳ ; ضعف دشمنان ۷، ۱۱
  • ذکر: آثار ذکر ۹
  • روابط بینخالملل:۱
  • صلح: اهمیّت صلح ۱۴ ; شرایط صلح ۱۶
  • عجب: موانع عجب ۹
  • عهد: اهمیّت وفاى به عهد ۳
  • قتل: حرام ۱، ۲، ۶
  • کافران: استمداد از کافران ۴ ; جنگ با کافران ۱۲ ; دوستى با کافران ۴ ; ضعف کافران ۸، ۹ ; قتل کافران ۱، ۶ ; کافران بیخطرف ۶ ; کافران پناهنده ۴ ; همکارى با کافران ۵
  • محرمات:۱۳
  • مسلمانان: و کافران ۸ ; مسلمانان و منافقان ۸ ; معاهدات مسلمانان ۱، ۲، ۴ ; هشدار به مسلمانان ۱۲
  • معاهدات: بین المللى ۳ ; معاهدات با کافران ۵
  • منافقان: استمداد از منافقان ۴ ; جنگ با منافقان ۱۲، ۱۳ ; دوستى با منافقان ۴ ; ضعف منافقان ۸، ۹ ; قتل منافقان ۱، ۶ ; منافقان بیخطرف ۶ ; منافقان پناهنده ۴
  • مؤمنان: هشدار به مؤمنان ۱۱

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۲۶.
  3. در تفسير ابن ابى‌حاتم و تفسير ابن مردويه از حسن بصرى موضوع سراقة بن مالك المدلجى روايت شده و نيز در تفسير ابن ابى‌حاتم از ابن عباس و مجاهد نقل شده كه راجع به هلال بن عويمر السلمى و سراقة بن مالك المدلجى و بنى جذيمة بن عامر بن عبدمناف است.
  4. در دنباله شأن و نزول آيه ۸۹ كه از تفاسير على بن ابراهيم و برهان نقل شده بود باز در همان تفاسير چنين افزوده شده كه طائفه اشجع كه خود را در مسير افراد و لشكريان رسول خدا صلی الله علیه و آله ديدند، ترسيدند كه مبادا جنگى در ميان آن‌ها رخ بدهد در اين موقع كه عده آن‌ها به هفتصد نفر مي‌رسيد با رئيس خود بنام مسعود بن رجيلة در شعب سلع فرود آمدند و اين واقعه در ماه ربیع الاول يا ربیع الثانی سال ششم هجرت بوده است. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله اسيد بن حصين را احضار فرمود و به وى دستور داد كه با چند نفر به طرف طائفه اشجع برود و از نيت آن‌ها باخبر شود. اسيد با سه نفر از يارانش به دستور پيامبر به طرف طائفه اشجع رهسپار گرديد. بين اسيد و مسعود ملاقاتى دست داد. مسعود گفت: ما قصد جنگ نداريم بلكه مايل هستيم با پيامبر اسلام عهد و پيمان صلح ببنديم. اسيد موضوع نيت آن‌ها را به اطلاع پيامبر رسانيد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: طائفه اشجع از جنگ با ما در وحشت افتاده اند و حاضر به صلح شدند، پيامبر حاضر شد كه با آن‌ها صلح كند و ميثاق و عهدى فيما بين برقرار گرديد و اين آيه در اين باره نزول يافت.
  5. محمد بن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از سه واسطه از فضل ابى‌العباس او از امام صادق علیه‌السلام و نيز در تفسير عياشى از سيف بن عمير او از امام صادق علیه‌السلام روايت شده كه درباره بنى‌مدلج نازل شده است.