کَوَاعِب

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن نمودار دفعات)

آیات شامل این کلمه

«کَواعِب» از مادّه «کَعب» جمع «کاعب» به معناى دوشیزه اى است که تازه برآمدگى سینه او آشکار شده، و اشاره به آغاز جوانى است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

كُعُوب و كِعابَة بزرگ شدن و برآمدن پستان دختر است (قاموس) كاعِب دختر نارپستان جمع آن كَواعِبَ است. [نباء:33-31]. براى پرهيزكاران نجات هست... و نار پستانهاى همسن مال آنهاست. * [مائده:6]. «اَرْجُلَكُم» هم با كسر و هم با فتح خوانده شده ولى شهرت در فتح است، آن در صورت فتح عطف است به محل «رُؤُسِكُم» كه مفتوح است زيرا مفعول «وَامْسَحُوا» است و در صورت كسر عطف است بر لفظ «رُؤسِكُم» و در هر دو حال وجوب مسح پاها را مى‏رساند، ناشيانه است كه بگوييم در صورت فتح عطف است به «اَيْديكُمْ» و وجوب غسل پا را مى‏رساند. زيرا لفظ «وَامْسَحُوا» مانع از آن است كه عطف به مفعول «فَاغْسَلُوا» باشدرجوع شود به «رفق‏مرفق». اما كعبين كه مفردش كعب است آيا مراد از آن مفصل پااست يا برجستگى استخوان روى پا يعنى قوزك پا؟ طبرسى فرموده: كعبين نزد اماميه عبارتند از دو استخوان روى پا (قوزك) ولى جمهور مفسران و فقهاءگفته‏اند مراد دو استخوان ساقها است يعنى دو قوزك ساقها كه در انتهاى استخوان ساق و در مفصل ساق و پا هستند. نگارنده گويد: على هذا در هر پا دو كعب است در مجمع فرموده:اماميه در رد اين سخن گفته‏اند: اگر مراد دو قوزك انتهاى ساق باشد لازم بود «اِلَى الْكِعاب» آيد زيرا مسح به چهار كعب است. به نظر نگارنده: تثنيه آمدن كعبين براى آن است كه بفهماند درهر پا يك كعب وجود دارد در باره دستها كه «المرافق» آمده روشن است كه نسبت به عموم مردم است و گرنه معلوم است كه هر شخص دو مرفق دارد و اگر «الى الكعاب» گفته مى‏شد بيشتر احتمال مى‏رفت كه در هر پا دو قوزك مراد است. ناگفته نماند از مجمع نقل شد كه در نزد اماميه كعب قوزك پاست در مستمسك عروه فرموده: شيخ در تهذيب بر آن ادعاى اجماع كرده، از معتبر نقل شده كه آن مذهب اهل بيت عليهم السلام است و نيز از ذكرى و محكى انتصار و محكى خلاف ادعاى اجماع نقل شده ولى علامه‏در مختلف و ديگران كعب را مفصل پا دانسته‏اند و آن موافق احتياط است چنانكه سيد در عروة فرموده است. اما قول اهل لغت: در قاموس گفته: كعب قوزك روى پا و دو قوزك در دو طرف پا و هر مفصل است. همچنين است قول اقرب الموارد. جوهرى آن را استخوان برجسته نزد مفصل مى‏داند بالاتر از قوزك. در مصباح گويد: اصمعى و جماعتى آن را دوقوزك در دو طرف پا دانسته‏اند، ابن اعرابى و جماعتى آن را مفصل ميان پا و ساق گفته‏اند . قول راغب نيز ظاهرا مانند جوهرى است.


در حال بارگیری...