کَوَاعِب
«کَواعِب» از مادّه «کَعب» جمع «کاعب» به معناى دوشیزه اى است که تازه برآمدگى سینه او آشکار شده، و اشاره به آغاز جوانى است.
ریشه کلمه
- کعب (۲ بار)
قاموس قرآن
كُعُوب و كِعابَة بزرگ شدن و برآمدن پستان دختر است (قاموس) كاعِب دختر نارپستان جمع آن كَواعِبَ است. [نباء:33-31]. براى پرهيزكاران نجات هست... و نار پستانهاى همسن مال آنهاست. * [مائده:6]. «اَرْجُلَكُم» هم با كسر و هم با فتح خوانده شده ولى شهرت در فتح است، آن در صورت فتح عطف است به محل «رُؤُسِكُم» كه مفتوح است زيرا مفعول «وَامْسَحُوا» است و در صورت كسر عطف است بر لفظ «رُؤسِكُم» و در هر دو حال وجوب مسح پاها را مىرساند، ناشيانه است كه بگوييم در صورت فتح عطف است به «اَيْديكُمْ» و وجوب غسل پا را مىرساند. زيرا لفظ «وَامْسَحُوا» مانع از آن است كه عطف به مفعول «فَاغْسَلُوا» باشدرجوع شود به «رفقمرفق». اما كعبين كه مفردش كعب است آيا مراد از آن مفصل پااست يا برجستگى استخوان روى پا يعنى قوزك پا؟ طبرسى فرموده: كعبين نزد اماميه عبارتند از دو استخوان روى پا (قوزك) ولى جمهور مفسران و فقهاءگفتهاند مراد دو استخوان ساقها است يعنى دو قوزك ساقها كه در انتهاى استخوان ساق و در مفصل ساق و پا هستند. نگارنده گويد: على هذا در هر پا دو كعب است در مجمع فرموده:اماميه در رد اين سخن گفتهاند: اگر مراد دو قوزك انتهاى ساق باشد لازم بود «اِلَى الْكِعاب» آيد زيرا مسح به چهار كعب است. به نظر نگارنده: تثنيه آمدن كعبين براى آن است كه بفهماند درهر پا يك كعب وجود دارد در باره دستها كه «المرافق» آمده روشن است كه نسبت به عموم مردم است و گرنه معلوم است كه هر شخص دو مرفق دارد و اگر «الى الكعاب» گفته مىشد بيشتر احتمال مىرفت كه در هر پا دو قوزك مراد است. ناگفته نماند از مجمع نقل شد كه در نزد اماميه كعب قوزك پاست در مستمسك عروه فرموده: شيخ در تهذيب بر آن ادعاى اجماع كرده، از معتبر نقل شده كه آن مذهب اهل بيت عليهم السلام است و نيز از ذكرى و محكى انتصار و محكى خلاف ادعاى اجماع نقل شده ولى علامهدر مختلف و ديگران كعب را مفصل پا دانستهاند و آن موافق احتياط است چنانكه سيد در عروة فرموده است. اما قول اهل لغت: در قاموس گفته: كعب قوزك روى پا و دو قوزك در دو طرف پا و هر مفصل است. همچنين است قول اقرب الموارد. جوهرى آن را استخوان برجسته نزد مفصل مىداند بالاتر از قوزك. در مصباح گويد: اصمعى و جماعتى آن را دوقوزك در دو طرف پا دانستهاند، ابن اعرابى و جماعتى آن را مفصل ميان پا و ساق گفتهاند . قول راغب نيز ظاهرا مانند جوهرى است.