مَس

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«مَسّ» در لغت به معناى تماس پیدا کردن و لمس کردن است و در سوره «بقره» کنایه از عمل زناشوئى است.

اما در سوره «قمر» مفهومش آن است که به دوزخیان گفته مى شود: بچشید! حرارت سوزانى را که از لمس آتش دوزخ حاصل مى شود، بچشید، و نگوئید اینها دروغ، خرافه و اسطوره است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

دست زدن. رسيدن و يافتن در مجمع گفته مس نظير لمس است و فرقشان آن است كه در لمس احساس هست. و اصل مس چسبيدن و شدت جمع است. [آل عمران:140]. اگر به شما شكستى رسيد به قوم كفّار هم شكستى مثل آن رسيده بود. [بقره:237]. مراد از «تَمَسّوُهُنَّ» مقاربت است كه نوعى دست زدن ولصوق است. و مراد از آن در [آل عمران:47]. نكاح است يعنى كسى بوسيله نكاح با من نزديكى نكرده است. تماس: مس كردن يكديگر است [مجادله:3]. يعنى بايد عبدى آزاد كند پيش از آنكه با هم نزديكى كنند. * [قمر:48]. مس سقر عذاب جهنّم است كه به انسان مى‏رسد ولاصق مى‏شود يعنى برو در آتش كشيده مى‏شوند بچشيد آنچه را كه از سقر به شما مى‏رسد. * [طه:97]. در اقرب الموارد گويد: مَساس به فتح اوّل اسم فعل است يعنى مرا مس كن «لامَساس» يعنى مرا مس نكن به من دست نزن. ولى قرائت مشهور در قرآن به كسر ميم است در قاموس گويد: معنى لامِساس در قرآن آن است كه كسى را مس نمى‏كنم و كسى مرا مس نميكند. آيه درباره سامرى است كه موسى «عليه السلام» بوى گفت: وظيفه تو اين است كه با كسى خلطه نداشته و كسى با تو خلطه نداشته باشد و اين بزرگترين عذاب است كه كسى در اجتماع زندگى كند ولى با كسى افت و خيز و گفت و شنود و مراوده نداشته باشد يعنى: بايد مادام العمر تنها زندگى كنى. بقولى: اين نفرينى است از حضرت موسى به سامرى كه در اثر آن به درد عقام مبتلى شد وهر كه به او نزديك مى‏شد تب مى‏گرفت و هر كه پيش او مى‏آمد مى‏گفت: لامِساس لامِساس. رجوع شود به «سمر».