المائدة ٤٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!

[آنها] جاسوس و گوش سپارنده به دروغند و فراوان مال حرام مى‌خورند. پس اگر نزد تو آمدند، ميان آنها داورى كن، يا [اگر صلاح نبود] آنها را به حال خود واگذار. و اگر از آنها روى گردانى به تو هيچ زيانى نمى‌رسانند و چون داورى كردى، به انصاف ميانشان داورى كن، ب
پذيرا و شنواى دروغ هستند [و] بسيار مال حرام مى‌خورند. پس اگر نزد تو آمدند، [يا] ميان آنان داورى كن، يا از ايشان روى برتاب. و اگر از آنان روى برتابى هرگز زيانى به تو نخواهند رسانيد. و اگر داورى مى‌كنى، پس به عدالت در ميانشان حكم كن كه خداوند دادگران را دوست مى‌دارد.
آنها جاسوسان دروغ‌زن و خورندگان مال حرامند، اگر به نزد تو آمدند خواهی میان آنها حکم کن یا روی از آنها بگردان، و چنانچه روی از آنها بگردانی هرگز کوچکترین زیان به تو نتوانند رسانید، و اگر حکم کردی میان آن‌ها به عدالت حکم کن، که خدا دوست می‌دارد آنان را که حکم به عدل کنند.
آنان فوق العاده شِنوای دروغ اند [با آنکه می دانند دروغ است و] بسیار خورنده مال حرام؛ پس اگر نزد تو آمدند میان آنان [در آنچه تو را داور قرار دادند] داوری کن، یا [اگر نخواستی داوری کنی] از آنان روی برتاب. و اگر روی برتابی هرگز هیچ زیانی به تو نمی رسانند. و اگر میانشان داوری کردی به عدالت داوری کن؛ زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.
گوش‌نهادگان بر دروغند، خورندگان حرامند. پس اگر نزد تو آمدند ميانشان حكم كن يا از ايشان رويگردان شو؛ و اگر رويگردان شوى هيچ به تو زيانى نرسانند. و اگر ميانشان حكم كنى به عدالت حكم كن كه خدا عدالت‌پيشگان را دوست دارد.
پذیرا و شنوای دروغ و رشوه‌خوار هستند و اگر به نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا از آنان روی بگردان، و اگر از آنان رویگردان شدی بدان که هرگز زیانی به تو نخواهند رسانید، و چون داوری کردی، به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست دارد
شنوندگان دروغ و خورندگان [مال‌] حرام‌اند پس اگر نزد تو آيند ميانشان داورى كن يا از آنان روى بگردان، و اگر از آنان روى بگردانى هرگز زيانى به تو نتوانند رسانيد و اگر داورى كنى به داد و انصاف ميانشان داورى كن زيرا كه خداوند دادگران را دوست دارد.
آنان بسی دروغ را می‌شنوند و می‌پذیرند، و بسیار مال حرام را می‌خورند. اگر ایشان نزد تو آمدند (و داوری از تو خواستند) در میانشان داوری کن یا از ایشان روی بگردان و (کاری به داوری آنان نداشته باش و مترس که) اگر از آنان روی بگردانی، هیچ زیانی نمی‌توانند به تو برسانند. ولی اگر در میانشان داوری کردی، دادگرانه داوری کن. (چرا که) بیگمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد.
بسی شنوایانی پذیرای دروغند (و) بسیار حرام‌خوارند. پس اگر نزد تو آیند میانشان داوری کن یا از ایشان روی بگردان و اگر از آنان روی برتابی هرگز زیانی به تو نتوانند رسانید و اگر داوری کنی، به عدالت در میانشان داوری کن (که) خدا دادگران را همی دوست می‌دارد.
شنوندگانند دروغ را خورندگانند رشوت را اگر آمدند تو را پس حکم کن میان ایشان یا روی گردان از ایشان و اگر روی گردانی از ایشان همانا آسیبت نرسانند به چیزی و هرگاه حکم کنی پس حکم کن میان ایشان به داد همانا خدا دوست دارد دادگران را


المائدة ٤١ آیه ٤٢ المائدة ٤٣
سوره : سوره المائدة
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَکَّالُونَ»: بسیارخورندگان. «سُحْت»: مال حرام. «الْقِسْطِ»: عدل و داد. «الْمُقْسِطِینَ»: دادگران.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- رغبت فراوان یهود به حرامخوارى و شنیدن دروغ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن (سمعون للکذب اکلون للسحت) صیغه مبالغه «سمعون» و «اکلون» دلالت بر رغبت فراوان دارد. در برداشت فوق دو خصلت یاد شده، وصف عموم یهودیان (عالمان و پیروان) آنان گرفته شده است.

۲- عالمان یهود در عصر پیامبر (ص) گوش سپارنده به شایعات دروغین و راغب به حرمخوارى و رشوه گیرى (سمعون لقوم ءاخرین ... سمعون للکذب اکلون للسحت) برداشت فوق بر این مبناست که دو صفت یاد شده درباره عالمان یهود باشد. توصیف عوام یهود در آیه قبل به «سمعون للکذب»، این مبنا را تأیید مى کند، و «سحت» به معناى مال حرام است و از مصادیق مورد نظر آن، به مناسبت مورد، رشوه مى باشد.

۳- عوام یهود، قبول کننده تحریفات صورت گرفته به دست عالمان آنها* (سمعون للکذب) چنانچه «سمعون» وصف عوام یهود باشد، مراد از «کذب» به قرینه «یحرفون» تحریفاتى خواهد بود که به دست عالمان یهود صورت مى گیرد و شنیدن تحریف به معناى قبول کردن آن است.

۴- نیل به متاع دنیا، انگیزه عالمان یهود در تحریف حقایق تورات و احکام آن (یحرفون الکلم من بعد مواضعه ... اکلون للسحت)

۵- رشوه خوارى عالمان کفرپیشه یهود براى پذیرش و تأیید دروغپردازیهاى رشوه دهندگان (لقوم ءاخرین ... سمعون للکذب اکلون للسحت) ذکر رشوه خوارى عالمان یهود پس از توصیف آنان به دروغ پذیرى، بیانگر آن است که آنان براى پذیرش و تأیید دروغهاى بافته شده توسط گروهى از یهودیان رشوه مى گرفتند.

۶- حرص و آزمندى شدید عالمان یهود عصر پیامبر (ص) به متاع دنیا (اکلون للسحت) صیغه مبالغه «اکلون» نشان از رغبت و حرص فراوان عالمان یهود دارد.

۷- حرص و آزمندى به دنیا، مایه تحریف احکام و حقایق دین (یحرفون الکلم من بعد مواضعه ... اکلون للسحت)

۸- رغبت به شنیدن دروغها و شایعات، پذیرش احکام تحریف شده، حرامخوارى و رشوه گیرى، بسى زشت و نارواست. (سمعون للکذب اکلون للسحت)

۹- رشوه خوارى، حرامى ننگ آور (اکلون للسحت) «سحت» حرامى است که مایه ننگ مرتکب آن مى شود (مفردات راغب.) و به قرینه «لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا»، در آیات بعد، مى توان گفت که مراد از آن رشوه خوارى است.

۱۰- رشوه گیرى، حرامخوارى و آزمندى به دنیا، مایه خوارى و رسوایى در دنیا و عذابى بزرگ در آخرت (لهم فى الدنیا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظیم ... اکلون للسحت)

۱۱- پیامبر (ص)، از جانب خداوند، اختیار دار داورى در میان یهودیان و یا خوددارى از آن (فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم)

۱۲- یهودیان، در اندیشه آسیب رسانى به پیامبر (ص)، در صورت اعراض آن حضرت از داورى بین آنان (و إن تعرض عنهم فلن یضروک شیئاً)

۱۳- پیامبر (ص)، نگران آسیب رسانى یهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بین آنان (و إن تعرض عنهم فلن یضروک شیئاً) به نظر مى رسد مراد از «یضروک» آسیب رسانى به اسلام و جامعه ایمانى باشد، زیرا رسول خدا (ص) نگران آسیب دیدن شخص خود نبوده است.

۱۴- نوید خداوند به مصونیت پیامبر (ص) از توطئه هاى یهودیان به خاطر ترک داورى بین آنان (و إن تعرض عنهم فلن یضروک شیئاً)

۱۵- پیامبر (ص)، مأمور به قضاوت عادلانه بین یهودیان در صورت تصمیم بر داورى میان آنان (و إن حکمت فاحکم بینهم بالقسط)

۱۶- ضرورت رعایت قسط و عدالت در داورى میان مردم (فاحکم بینهم بالقسط)

۱۷- ضرورت اجراى عادلانه قانون درباره پیروان تمامى ادیان (و إن حکمت فاحکم بینهم بالقسط)

۱۸- خداوند، دوستدار عدالت پیشگان (إنّ اللّه یحب المقسطین)

۱۹- تنها عدالت پیشگان شایسته مهر و محبت هستند. (إنّ اللّه یحب المقسطین)

۲۰- داورى بر پایه عدل و داد، مایه جلب محبت خداوند (فاحکم بینهم بالقسط إنّ اللّه یحب المقسطین)

۲۱- توجه به خشنودى خداوند از عدالت پیشگان، بر انگیزاننده داوران به رعایت قسط و عدل (فاحکم بینهم بالقسط إنّ اللّه یحب المقسطین)

روایات و احادیث

۲۲- حرامخوارى حاکمان یهود، به صورت رشوه (اکلون للسحت) از رسول خدا (ص) روایت شده: رشوة الحکام حرام و هى السحت الذى ذکر اللّه فى کتابه.[۱]

موضوعات مرتبط

  • احکام:۹
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲، ۱۴
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۲۱
  • پیروان ادیان: عدالت با پیروان ادیان ۱۷
  • تحریف: قبول تحریف ۸
  • تورات: انگیزه تحریف تورات ۴
  • حرامخوارى: آثار حرامخوارى ۱۰ ; سرزنش حرامخوارى ۸
  • خدا: بشارت خدا ۱۴ ; رضایت خدا ۲۱ ; زمینه محبت خدا ۲۰
  • دروغ: سرزنش استماع دروغ ۸ ; علاقه استماع دروغ ۱، ۲ ; عوامل دروغ ۵
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۴، ۷
  • دین: زمینه تحریف دین ۷
  • ذکر: آثار ذکر ۲۱
  • ذلّت: عوامل ذلّت دنیوى ۱۰
  • رشوه خوارى: آثار رشوه خوارى ۱۰ ; احکام رشوه خوارى ۹ ; حرمت رشوه خوارى ۹ ; سرزنش رشوه خوارى ۸
  • شایعه: سرزنش استماع شایعه ۸
  • طمع: آثار طمع ۷، ۱۰
  • عدالت: اهمیّت عدالت ۱۷، ۲۰
  • عدالتخواهان: فضایل عدالتخواهان ۱۸، ۱۹، ۲۱
  • عذاب: مراتب عذاب ۱۰ ; موجبات عذاب اخروى ۱۰
  • قضاوت: آثار قضاوت عادلانه ۲۰ ; اهمیّت عدالت در قضاوت ۱۶ ; قضاوت عادلانه ۲۱
  • محبوبان خدا:۱۸
  • محرمات:۹
  • محمد (ص): اختیارات محمد (ص) ۱۱ ; قضاوت محمد (ص) ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵ ; محافظت از محمد (ص) ۱۴ ; محمد (ص) و یهود ۱۱، ۱۳، ۱۵ ; مسؤولیت محمد (ص) ۱۵ ; نگرانى محمد (ص) ۱۳
  • مشمولان محبت:۱۹
  • یهود: تحریفگرى علماى یهود ۳، ۴ ; توطئه یهود ۱۲، ۱۴ ; حرامخوارى رهبران یهود ۲۲ ; حرامخوارى علماى یهود ۲ ; حرامخوارى یهود ۱ ; دنیاطلبى علماى یهود ۶ ; رشوه خوارى علماى یهود ۲، ۵ ; رشوه خوارى یهود ۲۲ ; طمع علماى یهود ۶ ; علایق علماى یهود ۲ ; علایق یهود ۱ ; قضاوت بین یهود ۱۱، ۱۲ ; کفر علماى یهود ۵ ; مقلدان یهود ۳ ; یهود صدر اسلام ۶ ; یهود و اسلام ۱۳ ; یهود و محمد (ص) ۱۲ ; یهود و مسلمانان ۱۳

منابع

  1. الدر المنثور، ج ۳، ص ۸۱.