المعارج ٤٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۹ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
کپی متن آیه
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ‌ تَرْهَقُهُمْ‌ ذِلَّةٌ ذٰلِکَ‌ الْيَوْمُ‌ الَّذِي‌ کَانُوا يُوعَدُونَ‌

ترجمه

در حالی که چشمهایشان از شرم و وحشت به زیر افتاده، و پرده‌ای از ذلّت و خواری آنها را پوشانده است! این همان روزی است که به آنها وعده داده می‌شد!

|در حالى كه ديدگانشان [هراسان‌] فرو افتاده، ذلت آنها را فرو گيرد. اين همان روزى است كه [به آن‌] وعده داده مى‌شدند
ديدگانشان فرو افتاده، [غبار] مذلّت آنان را فرو گرفته است. اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده مى‌شد.
در حالی که چشمهاشان (از هول و وحشت قیامت) به خواری فرو افتاده و ذلّت (کفر و عصیان) بر آنها احاطه کرده، این همان روزی است که به آنها وعده می‌دادند.
درحالی که دیدگانشان [از شدت ترس] فرو افتاده، خواری و ذلت آنان را می پوشاند. این همان روزی است که همواره وعده داده می شدند.
وحشت بر چشمانشان مستولى شده و به خوارى افتاده‌اند: اين است همان روزى كه آنها را وعده داده بودند.
دیدگانشان از [ترس‌] فرو افتاده باشد، غبار خفت و خواری بر رخسارشان نشسته، این همان روزی است که به آنان وعده داده بودند
در حالى كه ديدگانشان از ترس فروشده، خوارى و زبونى آنها را فروگرفته است اين است آن روزى كه وعده داده مى‌شدند.
در حالی که چشمانشان (از هول و هراس) به زیر افتاده است، و خواری و پستی ایشان را فرو گرفته است. (بدیشان گفته می‌شود:) این همان روزی است که به شما وعده داده می‌شد.
حال آنکه دیدگانشان (از ترس) فرو هشته، خواری فراگیرشان می‌گردد. این (همان) روزی است (که) وعده داده می‌شده‌اند.
سرافکنده است دیدگانشان فراگیردشان خواری این است روزی که بودند وعده داده می‌شدند

Their eyes cast down; overwhelmed by humiliation. This is the Day which they were promised.
ترتیل:
ترجمه:
المعارج ٤٣ آیه ٤٤ المعارج ٤٥
سوره : سوره المعارج
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»: (نگا: قلم / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ «40» عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ «41» فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «42» يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‌ نُصُبٍ يُوفِضُونَ «43» خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «44»

به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها سوگند مى‌خورم كه ما تواناييم. بر اين كه بهتر از آنان را به جاى ايشان بياوريم و ما قطعاً مغلوب و ناتوان نيستيم. پس آنان را به حال خود واگذار، ياوه بگويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شده‌اند، ملاقات كنند. روزى كه شتابان از قبرها بيرون آيند، چنان كه گويى به سوى نشان‌هايى نصب شده مى‌دوند. چشمانشان فرو افتاده و ذلّتى (وصف‌ناپذير) آنان را فرا گرفته است. اين است آن روزى كه به ايشان وعده داده مى‌شد.

نکته ها

مراد از «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، مشرق و مغرب‌هاى خورشيد است، زيرا خورشيد در هر روز از ايّام سال، مشرق و مغربى جداگانه دارد و از نقطه‌اى طلوع و در نقطه‌اى ديگر غروب‌

جلد 10 - صفحه 224

مى‌كند و هيچ گاه از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى‌كند. «1»

مراد از «خَيْراً مِنْهُمْ» بهتر بودن در ايمان است. يعنى ما قادريم منافقان را از ميان برداريم و به جاى آنان مردمانى با ايمان بياوريم كه پيرو حق باشند و آن را انكار نكنند.

در باره‌ى مشرق و مغرب، در قرآن سه گونه تعبير آمده است:

به صورت مفرد: «الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» «2»*، به صورت تثنيه: «الْمَشْرِقَيْنِ* و الْمَغْرِبَيْنِ» «3» و به صورت جمع. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

در نگاه كلّى يك سمت مشرق و يك سمت مغرب است.

در نگاه ديگر، تغيير مدار در تابستان و زمستان است كه مدار تابستان در شمال و مدار زمستان در جنوب است پس خورشيد، دو مشرق و دو مغرب دارد.

و در نگاه دقيق‌تر، هر روز يك نقطه طلوع و غروب دارد كه در واقع 365 مشرق و 365 مغرب مى‌شود. حديثى از حضرت على عليه السلام نيز مؤيّد اين معناست. «4»

همانند آيه 41، خداوند در آيات ديگر نيز كافران و مشركان و منافقان را تهديد كرده كه قادر است آنان را از ميان بردارد و بهتر از آنان را بياورد: «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» «5»*، «إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» «6»

آيه 42 اين سوره، همانند آيه 83 سوره زخرف است. فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا ...

خروج از قبرها همراه با سراسيمگى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً» چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» «7» و يا «مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‌ رَبِّهِمْ‌


«1». تفسير الميزان.

«2». بقره، 115.

«3». الرّحمن، 17.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». فاطر، 16.

«6». محمّد، 38.

«7». قمر، 7.

جلد 10 - صفحه 225

يَنْسِلُونَ» «1»

«نُصُبٍ» به علامتى گويند كه در راهها نصب مى‌شود تا راه گم نشود. البتّه برخى مفسّران با توجّه به آيه‌ «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» «2» كه در مورد قربانى كردن در پاى بت‌هاست، مراد از «نُصُبٍ» در اين آيه را نيز بت‌ها دانسته‌اند كه اين معنا از كلام خدا به دور است. «3»

در سوره قلم آيه 44 مى‌خوانيم: «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» مرا با تكذيب كنندگان اين قرآن واگذار تا از جايى كه فكرش را هم نمى‌كنند آنها را با قهر خود مى‌گيريم و البتّه به آنان مهلت مى‌دهم و تدبير من قوى است.

جبهه‌گيرى در برابر پيامبر سبب ذلّت در دنيا: «يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ» «4» و آخرت است. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

آنان كه در دنيا قصد دارند با چشمان خود به پيامبر آسيبى بزنند، «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» «5» در آخرت چشم‌هاى فرو افتاده و شرمنده دارند. «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»

پیام ها

1- سوگند خداوند به مشرق و مغرب، بايد انسان را به فكر درباره آن‌ها وادار كند.

«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

2- مشرق و مغرب، تحت ربوبيّت الهى قرار دارند. «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

3- نظام هستى، بر پايه نظم و حكمت استوار است، به گونه‌اى كه مى‌توان طلوع‌ها و غروب‌هاى هر روز در هر مكان را دقيق حساب كرد. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

4- هم آفرينش به دست اوست و هم تبديل آن. خَلَقْناهُمْ‌ ... نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ‌

5- هيچگاه خود را بهترين ندانيد كه خداوند بهتر از شما را بياورد. «نُبَدِّلَ خَيْراً»

6- تا احتمال اثر هست، ارشاد لازم است، امّا بعد از يأس از هدايت بايد آنان را رها كرد. «فَذَرْهُمْ»

7- سخنان ياوه و بى‌پايه درباره دين و رهبران دينى، انسان را در باتلاق گناه‌فرومى‌برد و او را گرفتار و مشغول مى‌سازد. «يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

8- وظيفه دعوت و ارشاد، مادامى است كه زمينه‌اى براى پذيرش باشد، امّا اگر


«1». يس، 51.

«2». مائده، 3.

«3». تفسير الميزان.

«4». مجادله، 20.

«5». قلم، 51.

جلد 10 - صفحه 226

آنان ياوه‌گويى مى‌كنند و همه چيز را به بازى گرفته‌اند، بايد به حال خود رها شوند. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

9- رها كردن مردم لجوج، همان مهلت دادن به آنهاست. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا»

10- معاد، جسمانى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

11- سرعت در جمعيّت انبوه، نشانه وحشت و اضطراب كافران در قيامت است.

«سِراعاً»

12- رسوايى و ذلّت در قيامت، سراسر وجود كافران را فرامى‌گيرد. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

13- انبيا، همواره مردم را نسبت به قيامت هشدار مى‌دادند. يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ‌ ...

الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 228

سوره نوح‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ (44)

خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ‌: در حالتى كه ذليل و فرو افتاده باشند ديده‌هاى ايشان، چه از غايت هول و ترس چشم نتوانند بگشايند و سر به بالا نتوانند كرد،

جلد 13 - صفحه 322

تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ: بپوشد و فرا گيرد ايشان را خوارى و نگونسارى و رو سياهى، ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي‌: اين روز، آن روزى است كه در دنيا، كانُوا يُوعَدُونَ‌:

بودند كه وعده كرده و ترسانيده مى‌شدند به آن، و به سبب عناد و طغيان، تصديق به آن نمى‌كردند.

جلد 13 - صفحه 323

سوره هفتاد و يكم (سوره نوح عليه السّلام)

سوره نوح عليه السّلام: اين سوره مباركه مكى است.

عدد آيات: بيست و هشت به عدد كوفى، بيست و نه نزد بصرى و شامى.

عدد كلمات: دويست و بيست و چهار.

عدد حروف: نهصد و نه.

ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- از حضرت صادق عليه السّلام: هر كه ايمان دارد به خدا و كتاب او را قرائت مى‌كند، بايد كه ترك نكند تلاوت سوره نوح عليه السّلام را؛ چه هر بنده محتسب صابر كه اين سوره را در فريضه و نافله بخواند، حق تعالى او را در مساكن ابرار جاى دهد و ثلث بهشت به او عطا فرمايد، و انواع كرامت و اصناف نعمت، و تزويج نمايد او را دويست حور العين و چهار هزار ثيّب ان شاء اللّه. «1» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَما لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ (36) عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ (37) أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ (38) كَلاَّ إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ (39) فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)

عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (41) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (42) يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‌ نُصُبٍ يُوفِضُونَ (43) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ (44)

ترجمه‌

پس چيست آنانرا كه كافر شدند نزد تو شتابندگانند

از راست و چپ دسته‌هاى متعدّده حلقه زدگان‌

آيا طمع دارد هر مردى از آنها كه داخل شود در بهشت پر نعمت‌

نه چنين است همانا ما آفريديم آنها را از آنچه ميدانند

پس سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها همانا ما هر آينه توانائيم‌

بر آنكه بدل آوريم بهتر از آنها را و نيستيم ما آنكه پيشى گيرد بر ما ديگرى‌

پس واگذار آنها را كه در آيند در باطل و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند

روزى كه بيرون مى‌آيند از گورها شتاب كنندگان گوئيا آنها بسوى بتهاى منصوب خود ميشتابند

با آنكه از ترس بزير افكنده باشد چشمهاشان فرا ميگيردشان خوارى اين است آنروزى كه بآن وعده داده ميشدند.

تفسير

در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه هميشه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با منافقان الفت ميفرمود و آنها را نزديك بخود و در جانب راست و چپش مينشاند تا خداوند اذن فرمود كه آنها را از خود دور فرمايد آنجا كه فرموده و اهجرهم هجرا جميلا و فرموده فما للّذين كفروا قبلك مهطعين تا آخر آيات و گفته‌اند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود مردمان متفرّقه دسته دسته در طرف دست راست و چپ حضرت حلقه ميزدند و با ديده عداوت باو نظر مينمودند و با خود ميگفتند اگر اين بهشتى كه محمّد ميگويد راست باشد ما بآن سزاوارتريم و بنابر اين ظاهر آيات شريفه آنستكه چيست و چه موجب و باعث شده براى كفّار واقعى كه اهل‌


جلد 5 صفحه 275

نفاقند كه نزد تو بشتاب جمع ميشوند يا بعداوت بر تو نظر مينمايند چون مهطعين در هر دو معنى استعمال مى‌شود و از راست و چپ تو دسته دسته و فرقه فرقه دور هم حلقه ميزنند و تماشا ميكنند و هر يك از آنها طمع دارند بدون ايمان و عمل صالح داخل در بهشت كه دار نعمت جاويد الهى است شوند نه چنين است آرزوى محالى نموده‌اند ما بنى آدم را از نطفه و آب گنديده نجسى خلق نموديم كه همه ميدانند و چيزى باين پستى بخودى خود قابل دخول در بهشت نميگردد بايد بايمان و عمل صالح خود را از آلودگيهاى مادّه پاك كند تا قابل بهشت گردد پس قسم نميخورم چون محتاج بقسم نيست يا پس نه چنين است كه شما تصوّر نموديد قسم ياد ميكنم بپروردگار مشرقها و مغربها و كلمه لا در فلا اقسم براى نفى مقاله آنها است يا سوگند ياد ميكنم بپروردگار و لا زائده است و اين اظهر است چنانچه قمى ره نقل فرموده و آنكه مراد از مشارق و مغارب مشارق و مغارب تابستان و زمستان است و از امير المؤمنين عليه السّلام بمشارق و مغارب روزانه از ايّام سال شمسى كه سيصد و شصت روز است تفسير شده و فرموده خورشيد در هر روز از ايّام سال مشرق و مغربى دارد كه عود نميكند بآن تا سال ديگر و متعلّق قسم آنستكه خدا قدرت دارد تمام آنها را نيست و نابود فرمايد در يك آن و بجاى آنها مردمى ايجاد فرمايد كه مؤمن و خداشناس و مخلص باشند و كسى نميتواند بر عذاب خدا سبقت گيرد بفرار بطوريكه دست انتقام الهى باو نرسد و مسبوق گردد پس امر فرموده به پيغمبر اكرم كه آنها را بحال خودشان وا گذارد تا در درياى جهالت و غوايت غوطه‌ور شوند و بلهو و لعب كودكانه موقت مشغول گردند تا بملاقات وعده گاه الهى كه روز قيامت است و عذاب آنروز واصل گردند و آن روزى است كه آنها از قبورشان بيرون ميآيند و بسرعت در محشر حاضر ميشوند مانند آنكه در دنيا بجانب بتهائيكه براى عبادت خودشان آنها را نصب نموده‌اند بسرعت ميروند و بر يكديگر سبقت ميگيرند يا بجانب علمى كه براى خودشان در لشگرگاهشان بپا داشته‌اند ميشتابند و نصب بفتح نون و سكون صاد نيز قرائت شده و بضمّتين كه قرائت مشهوره است محتمل است جمع باشد مانند سقف و سقف و ميشود هر يك لغتى جداگانه باشد و استعمال گردد و


جلد 5 صفحه 276

در هر حال با كمال خوارى و مذلّت سر بزير چشمها از شدّت ترس بزمين دوخته شده ببارگاه عدل الهى حاضر ميگردند و آنروز همان روز موعود الهى است كه در دنيا بتوسط انبياء و اولياء بآنها وعده داده ميشد و باور نميكردند. در ثواب الاعمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره سئل سائل را زياد بخوانيد چون كسى كه آن را زياد بخواند خداوند روز قيامت از گناهش سؤال نميكند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در بهشت او را جاى ميدهد و در مجمع مانند اين حديث را از امام باقر عليه السّلام نقل نموده است و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.


جلد 5 صفحه 277

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


خاشِعَةً أَبصارُهُم‌ تَرهَقُهُم‌ ذِلَّةٌ ذلِك‌َ اليَوم‌ُ الَّذِي‌ كانُوا يُوعَدُون‌َ (44)

چشم‌ها فرو افتاده‌ ذلت‌ خواري‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فرو گرفته‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌آن‌ روزي‌ ‌که‌ بودند وعده‌ داده‌ ‌شده‌.

خاشِعَةً أَبصارُهُم‌ ‌از‌ مشاهده‌ احوال‌ قيامت‌ زمين‌ مثل‌ كوره حدادي‌ خورشيد يك‌ ني‌! بالاي‌ سر آتش‌ جهنم‌ نعره‌ و شعله‌ دارد ملائكه‌ غلاظ و شداد ‌با‌ تازيانه‌هاي‌ آتشي‌ و غلها و زنجيرها نميتوانند مشاهده‌ كنند چشمها فرو افتاده‌.

تَرهَقُهُم‌ ذِلَّةٌ ذليل‌ و خوار عريان‌ و برهنه‌ نه‌ ناصري‌ دارند نه‌ معيني‌ نه‌ فرياد رسي‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ لَقَد جِئتُمُونا فُرادي‌ كَما خَلَقناكُم‌ أَوَّل‌َ مَرَّةٍ انعام‌ آيه 94.

ذلِك‌َ اليَوم‌ُ ‌اينکه‌ روزي‌ ‌است‌ ‌که‌ يوم القيامة ‌باشد‌.

الَّذِي‌ كانُوا يُوعَدُون‌َ و ‌شما‌ منكر شديد حال‌ مشاهده‌ كنيد ‌که‌ وعده‌ الهي‌ حق‌ ‌است‌: إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُم‌ُ الحَياةُ الدُّنيا وَ لا يَغُرَّنَّكُم‌ بِاللّه‌ِ الغَرُورُ لقمان‌ آيه 33. منكرين‌ قيامت‌ چند طايفه‌ هستند يك‌ طائفه‌ دهري‌ و طبيعي‌ ‌که‌ بكلي‌ منكر وجود حق‌ و دين‌ و قيامت‌ هستند ‌که‌ امروز اكثر روي‌ زمين‌ اينها هستند، يك‌ طائفه‌ ميگويند انسان‌ چون‌ مرد بدنش‌ خاك‌ شد روح‌ ‌او‌ تعلق‌ ميگيرد ببدن‌ ديگري‌ و هكذا و همين‌ ‌است‌ معاد ‌او‌ و اينها ‌هم‌ چهار دسته‌ هستند نسخ‌ و فسخ‌ و رسخ‌ و مسخ‌ شرحش‌ بماند ‌اگر‌ روحش‌ صالح‌ ‌باشد‌ ببدن‌ ديگر ‌که‌ تعلق‌ بگيرد ‌در‌ ناز و نعمت‌ ‌است‌ و همين‌ ‌است‌ بهشت‌، و ‌اگر‌ خبيث‌ ‌باشد‌ ببدن‌ ديگر ‌که‌ تعلق‌ بگيرد ‌در‌ بلا و محنت‌ ‌باشد‌ و همين‌ جهنم‌ ‌او‌ ‌است‌، يك‌ دسته‌ ميگويند روح‌ تعلق‌ ميگيرد ‌به‌ قالب‌ مثالي‌ ‌ يا ‌ متنعم‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ معذب‌ بنعم‌ روحي‌ و عذاب‌ روحي‌، يك‌ دسته‌ ميگويند: روح‌ ببدن‌ حور قليايي‌ تعلق‌ ميگيرد ‌که‌ شيخيه‌ قائلند، يك‌ دسته‌ منكر خلود هستند و طوايف‌ ديگر و قيامت‌ ‌بر‌

جلد 17 - صفحه 202

همه‌ معلوم‌ ميشود.

‌هذا‌ آخر ‌ما اردنا ‌في‌ تفسير ‌سورة‌ المعارج‌ و يتلوها تفسير ‌سورة‌ نوح‌ و بقية السوران‌ شاء اللّه‌ ‌تعالي‌ و الحمد للّه‌ و الصلاة ‌علي‌ ‌محمّد‌ و آله‌ و انا العبد ‌عبد‌ الحسين‌ طيب‌.

‌سورة‌ نوح‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- سپس به نشانه‌های دیگری پرداخته، می‌افزاید: «در حالی که چشمهایشان از شرم و وحشت به زیر افتاده» و خاضعانه نگاه می‌کنند (خاشعة ابصارهم).

«و پرده‌ای از ذلت و خواری آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذلة).

ج5، ص284

و در پایان آیه می‌فرماید: «این همان روزی است که به آنها وعده داده می‌شد» (ذلک الیوم الذی کانوا یوعدون).

آری! این همان روز موعود است که آن را به باد مسخره می‌گرفتند، و گاه می‌گفتند: به فرض که چنین روزی در کار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.

«پایان سوره معارج»

ج5، ص285

سوره نوح [71]

اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 28 آیه است

محتوای سوره:]

این سوره چنانکه از نامش پیداست سرگذشت نوح پیامبر را بیان می‌کند، در سوره‌های متعددی از قرآن مجید به سرگذشت این پیامبر بزرگ اشاره شده، از جمله سوره‌های «شعرا»، «مؤمنون»، «اعراف»، «انبیاء» و از همه مشروحتر در سوره «هود» آمده، ولی آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصی از زندگی اوست که در جائی دیگر به این سبک نیامده است، و این قسمت مربوط به دعوت مستمر و پی‌گیر او به سوی توحید، و کیفیت، و عناصر این دعوت است.

با توجه به این که این سوره در مکّه نازل شده، و پیامبر و مسلمانان اندک آن زمان در شرائطی مشابه شرائط زمان نوح و یارانش قرار داشتند، مسائل زیادی را به آنها می‌آموزد.

1- به آنها یاد می‌دهد که چگونه از طریق استدلال منطقی توأم با محبت و دلسوزی کامل دشمنان را تبلیغ کنند.

2- به آنها می‌آموزد که هرگز در طریق دعوت به سوی خدا خسته نشوند.

3- به آنها می‌آموزد که در یک دست وسائل تشویق، و در دست دیگر عوامل انذار را داشته باشند، و از هر دو در طریق دعوت بهره گیرند.

4- آیات آخر این سوره هشداری است برای مشرکان لجوج که اگر در برابر حق تسلیم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناکی در پیش دارند.

ج5، ص286

به تعبیر دیگر این سوره ترسیمی است از بیان مبارزه دائمی طرفداران حق و باطل و برنامه‌هایی که طرفداران حق در مسیر خود باید به کار بندند.

فضیلت تلاوت سوره:]

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم:

«کسی که سوره «نوح» را بخواند از مؤمنانی خواهد بود که شعاع دعوت نوح پیامبر او را فرا می‌گیرد».

ناگفته پیداست که هدف از تلاوت آن این است که انسان از راه و رسم این پیامبر بزرگ و استقامت و شکیبائی یاران او در راه دعوت به سوی حق الهام گیرد، و خود را در شعاع دعوت او قرار دهد، نه خواندن فاقد اندیشه و فکر و نه اندیشه‌ای خالی از عمل.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

نکات آیه

۱ - کافران حق ناپذیر، با چشمانى فروافتاده و فروتنانه در محکمه عدل الهى حاضر مى شوند. (خشة أبصارهم)

۲ - ذلّت و خوارى، تمام وجود کافران حق ناپذیر را در قیامت فرامى گیرد. (ترهقهم ذلّة) «رهق» (مصدر «ترهق») به معناى پوشاندن به اجبار است (مفردات راغب) و «ترهقهم ذلّة» اشاره به فراگیر بودن ذلت دارد که تمام وجود کافران را مى پوشاند.

۳ - زندگى خفّت بار و ذلّت آفرین در آخرت، وعده همیشگى خداوند به کافران حق ناپذیر (ذلک الیوم الذى کانوا یوعدون) آمدن فعل «کانوا» با فعل مضارع «یوعدون»، بر استمرار وعده الهى دلالت دارد.

۴ - کفر و باطل گرایى و پوچى در زندگى، موجب ذلّت و خوارى شدید در روز قیامت (فذرهم یخوضوا و یلعبوا ... ترهقهم ذلّة ذلک الیوم الذى کانوا یوعدون)

موضوعات مرتبط

  • حق: چشمهاى حق ناپذیران در قیامت ۱; ذلت اخروى حق ناپذیران ۱، ۲
  • خدا: وعده هاى خدا ۳
  • ذلت: عوامل ذلت اخروى ۴
  • زندگى: آثار پوچى زندگى ۴
  • کافران: چشمهاى کافران در قیامت ۱; ذلت اخروى کافران ۱، ۲، ۳
  • کفر: آثار کفر ۴
  • گرایشها: آثار گرایش به باطل ۴

منابع