الأحقاف ٢٨
کپی متن آیه |
---|
فَلَوْ لاَ نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْبَاناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذٰلِکَ إِفْکُهُمْ وَ مَا کَانُوا يَفْتَرُونَ |
ترجمه
الأحقاف ٢٧ | آیه ٢٨ | الأحقاف ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَلَوْ لا»: پس چرا؟ از چه روی؟ «قُرْبَاناً»: برای تقرّب و نزدیکی به خدا. مفعولله، یا حال است. «آلِهَةً»: مفعول دوم (إِتَّخَذُوا) است و مفعول اوّل آن محذوف است که (آلِهَةً) است. یعنی إِتَّخَذُوا آلِهَتَهُمْ ... آلِهَةً.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «28»
پس چرا معبودانى كه به جاى خداوند براى تقرّب برگزيده بودند، آنان را يارى نكردند؟ بلكه از نزد آنان محو شدند و اين بود (سرانجام) دروغ و انحراف آنان و آنچه دروغ مىبافتند.
پیام ها
1- بايد از ناتوانى و بىخاصيّتى معبودان غير الهى عبرت گرفت. «فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ»
2- تمايل به قرب الهى، فطرى است و حتّى بت پرستان، بتها را وسيله تقرّب به خدا مىدانستند. «قُرْباناً آلِهَةً»
3- به كسى تكيه كنيم كه در روز نياز و سختى، حاضر و فعال باشد، نه غايب و بى اثر. «بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ»
4- يارى رسانى بتها، خيالى دروغين و بى اساس و موهوم است. «ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «28»
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ: پس چرا نصرت و يارى نكردند آنها را آنانكه، اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ: فراگرفتند مشركان آنها را غير از خدا، قُرْباناً آلِهَةً:
چيزى را كه تقرب يابند به خدا، يعنى چرا اعانت مشركان ننمودند بتانى كه فرا گرفته بودند آنها را خدايان و به آنها تقرب مىجستند، بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ: بلكه گم شدند و غايب گشتند از ايشان، يعنى نزد نزول عذاب فايده به آنها نرسانيدند و مشركان از آنها نااميد شدند. وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ: و آن فرا گرفتن بتان براى تقرب به خدا، دروغ ايشان است، وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ: و آن چيزى است كه افترا مىبستند و به غير حق نسبت الوهيت و شفاعت به مخلوق عاجز مىدادند، يا آنكه امتناع نصرت الهه و غيبت از آنها نشانه دروغ و افتراى آنها است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «26» وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا ما حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرى وَ صَرَّفْنَا الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «27» فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «28» وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ «29» قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (30)
ترجمه
و بتحقيق متمكّن ساختيم آنها را در چيزى كه متمكن نساختيم شما را در آن و قرار داديم براى آنها گوشها و چشمها و دلهائى پس كفايت نكرد از آنها گوشهاشان و نه چشمهاشان و نه دلهاشان هيچ چيز چون بودند كه انكار ميورزيدند بآيتهاى خدا و احاطه كرد بآنها آنچه بودند كه بآن استهزاء ميكردند
و بتحقيق هلاك كرديم آنچه پيرامون شما است از آباديها و مكرّر آورديم آيتها را شايد آنها بازگردند
پس چرا يارى نكردند آنها را آنان كه گرفتند غير از خدا وسيله تقرّب معبودهائى را بلكه گم شدند از آنها و آن دروغ آنها بود و آنچه بودند كه افترا ميزدند
و هنگاميكه متوجّه ساختيم بسوى تو جماعتى را از جنّ كه ميشنيدند
جلد 4 صفحه 656
قرآن را پس چون حاضر شدند آن را گفتند خاموش باشيد پس چون تمام شد بازگشتند بسوى قومشان با آنكه بودند بيم دهندگان
گفتند اى قوم ما همانا ما شنيديم كتابى را كه فرستاده شده بعد از موسى با آنكه تصديق كننده است آنچه را پيش روى او است هدايت ميكند بسوى حق و بسوى راه راست.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر شمهئى از احوال قوم عاد در آيات سابقه متذكّر فرموده است كفّار مكّه را بمكنت و ثروت و قوّت و قدرتيكه بآنان عطا فرموده بود و به اينان عطا نفرموده تا بتمكّن خودشان مغرور نشوند و از فرمان الهى سرپيچى ننمايند و ضمنا اشاره فرموده كه قواى ظاهريّه و باطنيّه از گوش و چشم و قلب مواهب الهيّهاند كه بايد در محلّ لايق و مورد قابل صرف شود و الّا بى ثمر بلكه مضرّ خواهد بود چنانچه براى قوم عاد مفيد نشد و بعذاب الهى گرفتار شدند و همچنين اقوام ديگرى كه مانند قوم عاد در حوالى مكّه جاىگزين بودند مانند قوم صالح در حجر و قوم لوط در راه اهالى مكّه بشام كه هر يك بنوبه خود آيات الهى را مشاهده نمودند و نصايح و مواعظ انبياء عظام را شنيدند و متنبّه و مستبصر نشدند چون تفكّر و تأمّل ننمودند و بوبال اعمال خودشان رسيدند و جز خدا آنان را كه براى خودشان معبودهائى قرار داده بودند تا مقرّب آنها بخداى بزرگ باشند نتوانستند يارى نمايند آنها را و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و ظاهرا قربانا مفعول دوم اتّخذوا است كه مفعول اوّل آن حذف شده و آلهة بدل يا بيان براى قربانا ميباشد و مكرّر ذكر شده كه سمع بر واحد و جمع اطلاق ميشود و صرف آيات تكرار آن بعناوين متعدّده و بيانات مختلفه است و اين بتپرستى و انتظار شفاعت از بتها دروغ واضح و افتراى آشكارى بود كه از قبل آنها اظهار ميشد و از دستشان رفت و مبدّل به نااميدى گرديد و اين معناى گمشدن معبود و مأمولهاى باطل است و اينها همه براى تخويف و انذار اهالى مكّه است كه در صورت مخالفت با نبىّ اكرم بهمان بلايا مبتلا گردند و قمّى ره نقل فرموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از مكّه ببازار عكاظ تشريف برد و گفتهاند آن بازارى بود كه سالى بيست روز از اوّل ذو القعدة الحرام ميان نخله و طائف دائر ميشد و زيد بن حارثه با آنحضرت بود كه مردم را دعوت باسلام ميكرد و كسى اجابت ننمود او را و قبول نكرد دين اسلام
جلد 4 صفحه 657
را پس مراجعت بمكّه فرمود و چون بمكانى رسيد كه آنرا وادى مجنّه ميخواندند حضرت در تهجّد خود قرائت قرآن فرمود در نيمه شب پس مرور نمودند باو جماعتى از جنّ كه در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده آنها نه نفر بودند يكنفر از جنّ نصيبين و هشت نفر از بنى عمر و بن عامر و گفتهاند نفر بتحريك بر كمتر از ده اطلاق ميشود و در منتهى الارب از سه تا ده تعيين شده پس چون شنيدند جنّيان قرائت قرآن حضرت را با خود گفتند گوش دهيد يعنى ساكت باشيد و چون تمام گشت يعنى فارغ شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از قرائت قرآن بازگشتند بسوى قوم خودشان بيم دهندگان و گفتند آنچه را خداوند نقل فرموده در اين آيات و آيات آتيه تا قول خود فى ضلال مبين و محتمل است تا عذاب اليم باشد پس آمدند نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و اسلام آوردند و مؤمن شدند و آنحضرت شرايع اسلام را بآنها تعليم فرمود پس خداوند سوره قل اوحى الىّ انّه استمع نفر من الجنّ را تا آخر نازل فرمود و نقل نمود قول آنها را و از آنها والى براى آنان تعيين كرد و ميآمدند خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هر وقت لازم بود و امير المؤمنين عليه السّلام به آنها احكام دين را مىآموخت بدستور پيغمبر و در آنها كافر بأقسام مختلف و مؤمن وجود دارد و همه از اولاد جانّ ميباشند و ظاهرا تخصيص كتاب موسى عليه السّلام بذكر از بين كتب سماوى به تبع ذكر آن در اوائل اين سوره است كه وجه آن بيان شد و بعضى گفتهاند آنها جنّيان يهود بودند و بر حسب اعتقاد خودشان سخن گفتند ولى در مجمع فرموده كه اين آيات دلالت دارد بر آنكه پيغمبر ما صلى اللّه عليه و اله مبعوث بود بر جنّ و انس با آنكه هيچ پيغمبرى قبل از او مبعوث بر جن و انس نشده بود و در بيان اين واقعه تفاصيل ديگرى نقل فرموده كه با وجود فرمايش قمّى ره حاجت بذكر آنها نيست و اللّه اعلم بحقائق الامور و واضح است كه مراد از تصديق قرآن ما بين يديه را كتب سماوى قبل است كه در اصول معارف حقّه با يكديگر موافقت دارند.
جلد 4 صفحه 658
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَو لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللّهِ قُرباناً آلِهَةً بَل ضَلُّوا عَنهُم وَ ذلِكَ إِفكُهُم وَ ما كانُوا يَفتَرُونَ «28»
پس چرا ياري نكردند آنها را كساني که اينها گرفتند آنها را از غير از خدا آلهه جهت تقرب بآنها بلكه از آنها ضلالت پيدا كردند و اينکه براي اينکه است که دروغ بستند بآنها که اينها ما را ياري ميكنند و آنچه که بودند و افترا ميزدند.
فَلَو لا نَصَرَهُمُ نه جلب نفعي بر آنها كردند نه دفع ضري الَّذِينَ اتَّخَذُوا كساني را که اينکه كفار آنها را گرفتند، مِن دُونِ اللّهِ قُرباناً که تقرب بآنها پيدا كنند آلِهَةً آلهه خود مثل اصنام و ازلام و ساير آلهه آنها.
بَل ضَلُّوا عَنهُم علاوه از اينكه ياري نكردند از آنها جدايي جستند که ديگر آنها را نيافتند.
وَ ذلِكَ اينکه اتخاذ آلهه إِفكُهُم دروغي بود که نسبت باين آلهه ميدادند.
وَ ما كانُوا يَفتَرُونَ و افترا ميبستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در این آیه، آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیدا محکوم میکند: «پس چرا معبودانی را که غیر خدا برگزیدند به گمان این که آنها را به خدا نزدیک میکنند در آن لحظات سخت و حساس به یاری آنها نشتافتند»؟! (فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً).
راستی اگر این معبودان بر حق بودند پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یاری نکردند، و از چنگال عذابهای هولناک نجاتشان ندادند؟
سپس میافزاید: نه تنها به آنان کمکی نکردند «بلکه از میان آنها گم شدند» (بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ).
موجوداتی این چنین بیعرضه و بیارزش که مبدأ هیچ اثری نیستند، و به هنگام حادثه گم و گور میشوند، چگونه شایسته پرستش و عبودیتند؟! و در پایان آیه میگوید: «این بود (نتیجه) دروغ آنها، و آنچه را افترا میبستند»! (وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
این هلاکت و بدبختی، این عذابهای دردناک، و این گم شدن معبودان در
ج4، ص436
زمان حادثه، نتیجه دروغها و پندارها و افتراهای آنها بود.
نکات آیه
۱- ناتوانى معبودهاى مشرکان، از یارى آنان به هنگام نزول عذاب (فلولا نصرهم الذین اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة) ارتباط این آیه با آیات پیشین - که در زمینه نزول عذاب مى باشد - گویاى برداشت یاد شده است.
۲- توبیخ مشرکان از سوى خداوند، به خاطر پرستش موجوداتى ناتوان و بى تأثیر در سرنوشتشان (فلولا نصرهم الذین اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة)
۳- معبود راستین، قادر به نجات انسان در همه شرایط دشوار (فلولا نصرهم الذین اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة) مفهوم آیه، گویاى برداشت یاد شده است.
۴- اعتقاد مشرکان به نقش معبودهاى خویش، در تقرب آنان به خداوند (اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة)
۵- اعتقاد مشرکان به حقیقتى برتر از معبودهاى خود، به عنوان خداى هستى (اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة) در معناى «قرباناً» و تقرب، این معنا نهفته است که باید طرفى وجود داشته باشد که به او تقرب جسته شود; یعنى، آلهه متعدد، تنها از آن جهت مورد پرستش قرار گرفته بودند که وسیله تقرب به خداى اصلى تلقى مى شدند.
۶- ظهور پوچى و بى اثرى معبودهاى مشرکان، به هنگام نزول عذاب الهى (بل ضلّوا عنهم) «ضلّوا عنهم» کنایه از وجود بى خاصیتى است که معدوم به شمار مى آید.
۷- تنها خداى یگانه هستى، حاضر در همه صحنه ها و قادر به یارى انسان (فلولا ... اتّخذوا من دون اللّه ... بل ضلّوا عنهم) برداشت بالا با استفاده از مفهوم آیه به دست مى آید; زیرا این آیه به مشرکان تعریض دارد که چرا خدایانى را پرستیدند که به هنگام نیاز، بدان ها دسترسى نداشته و آنها را گم کنند و چرا رو به خدایى نیاورده اند که همه جا هست و هیچ مکانى از او خالى نیست؟
۸- شرک، دروغ و افترا به خداوند است. (اتّخذوا من دون اللّه ... و ذلک إفکهم و ما کانوا یفترون) «ذلک» اشاره به اتخاذ آلهه است - که از «اتّخذوا من دون اللّه» استفاده مى شود - و «إفک» در آیه شریفه مصداقى جز شرک و وسیله تقرب قرار دادن آلهه ندارد.
۹- تنها ماندن مشرکان در طوفان عذاب، بازتاب دروغ ها و افتراهایشان به خداوند (بل ضلّوا عنهم و ذلک إفکهم) چنانچه «ذلک» اشاره به عدم نصرت مشرکان از سوى آلهه باشد - که از مضمون صدر آیه استفاده مى شود - و بعد از «ذلک» کلمه اى در تقدیر باشد; یعنى، «ذلک أثر إفکهم» مى توان به نکته یاد شده پى برد.
۱۰- واسطه نبودن هیچ چیزى به عنوان معبود میان خدا و انسان (فلولا نصرهم الذین اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة ... و ذلک إفکهم و ما کانوا یفترون) از جمله «إتّخذوا...» استفاده مى شود که وسیله قرار دادن چیزى به عنوان آلهه براى تقرب به خداوند، کارى باطل و غیر مجاز است.
موضوعات مرتبط
- افترا: افترا به خدا ۸; کیفر افترا به خدا ۹
- انسان: امداد به انسان ۷; نفى واسطه میان انسان و خدا ۱۰
- تقرب: تقرب به خدا ۴; عوامل تقرب ۴
- خدا: اختصاصات خدا ۷; امدادهاى خدا ۷; حضور خدا ۷; سرزنشهاى خدا ۲; قدرت خدا ۷
- شرک: پوچى شرک ۸; حقیقت شرک ۸
- عذاب: آثار عذاب ۶; بى یاورى اهل عذاب ۱; موجبات طوفان عذاب ۹
- مشرکان: بى یاورى مشرکان ۹; خداشناسى مشرکان ۵; سرزنش مشرکان ۲; عذاب مشرکان ۱; عقیده مشرکان ۴، ۵
- معبودان باطل: پوچى معبودان باطل ۶; عجز معبودان باطل ۱، ۲; نقش معبودان باطل ۴
- معبودراستین: نجات بخشى معبودراستین ۳; ویژگیهاى معبودراستین ۳
منابع