روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۵۲

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۲ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۵۲ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۵۲ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، كِتَابُ الْحَج

و روي عن عيسي بن يونس قال :

كَانَ‏ اِبْنُ أَبِي اَلْعَوْجَاءِ مِنْ تَلاَمِذَةِ اَلْحَسَنِ اَلْبَصْرِيِ‏ فَانْحَرَفَ عَنِ‏ اَلتَّوْحِيدِ فَقِيلَ لَهُ تَرَكْتَ مَذْهَبَ صَاحِبِكَ وَ دَخَلْتَ فِيمَا لاَ أَصْلَ لَهُ وَ لاَ حَقِيقَةَ فَقَالَ إِنَّ صَاحِبِي كَانَ مِخْلَطاً كَانَ يَقُولُ طَوْراً بِالْقَدَرِ وَ طَوْراً بِالْجَبْرِ وَ مَا أَعْلَمُهُ اِعْتَقَدَ مَذْهَباً دَامَ عَلَيْهِ قَالَ وَ دَخَلَ‏ مَكَّةَ تَمَرُّداً وَ إِنْكَاراً عَلَى مَنْ يَحُجُّ وَ كَانَ يَكْرَهُ اَلْعُلَمَاءُ مُسَاءَلَتَهُ إِيَّاهُمْ وَ مُجَالَسَتَهُ لَهُمْ لِخُبْثِ لِسَانِهِ وَ فَسَادِ ضَمِيرِهِ فَأَتَى‏ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع‏ فَجَلَسَ إِلَيْهِ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ نُظَرَائِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنَّ اَلْمَجَالِسَ أَمَانَاتٌ وَ لاَ بُدَّ لِكُلِّ مَنْ كَانَ بِهِ سُعَالٌ أَنْ يَسْعُلَ‏ أَ فَتَأْذَنُ لِي فِي اَلْكَلاَمِ فَقَالَ تَكَلَّمْ فَقَالَ إِلَى كَمْ تَدُوسُونَ هَذَا اَلْبَيْدَرَ وَ تَلُوذُونَ بِهَذَا اَلْحَجَرِ وَ تَعْبُدُونَ هَذَا اَلْبَيْتَ‏ اَلْمَرْفُوعَ‏ بِالطُّوبِ وَ اَلْمَدَرِ وَ تُهَرْوِلُونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ اَلْبَعِيرِ إِذَا نَفَرَ مَنْ فَكَّرَ فِي هَذَا أَوْ قَدَّرَ عَلِمَ أَنَّ هَذَا فِعْلٌ أَسَّسَهُ غَيْرُ حَكِيمٍ وَ لاَ ذِي نَظَرٍ فَقُلْ فَإِنَّكَ رَأْسُ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ أَبُوكَ‏ أُسُّهُ وَ نِظَامُهُ فَقَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اَللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اِسْتَوْخَمَ اَلْحَقَ‏ فَلَمْ يَسْتَعْذِبْهُ وَ صَارَ اَلشَّيْطَانُ وَلِيَّهُ يُورِدُهُ مَنَاهِلَ اَلْهَلَكَةِ ثُمَّ لاَ يُصْدِرُهُ وَ هَذَا بَيْتٌ اِسْتَعْبَدَ اَللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِي إِتْيَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِيمِهِ وَ زِيَارَتِهِ وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِيَائِهِ وَ قِبْلَةً لِلْمُصَلِّينَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِيقٌ يُؤَدِّي إِلَى غُفْرَانِهِ مَنْصُوبٌ عَلَى اِسْتِوَاءِ اَلْكَمَالِ وَ مُجْتَمَعِ اَلْعَظَمَةِ وَ اَلْجَلاَلِ خَلَقَهُ اَللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ اَلْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ وَ أَحَقُّ مَنْ أُطِيعَ فِيمَا أَمَرَ وَ اُنْتُهِيَ عَمَّا نَهَى عَنْهُ وَ زَجَرَ اَللَّهُ‏ اَلْمُنْشِئُ لِلْأَرْوَاحِ بِالصُّوَرِ فَقَالَ‏ اِبْنُ أَبِي اَلْعَوْجَاءِ ذَكَرْتَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‏ فَأَحَلْتَ‏ عَلَى غَائِبٍ فَقَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ وَيْلَكَ وَ كَيْفَ يَكُونُ غَائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شَاهِدٌ وَ إِلَيْهِمْ أَقْرَبُ‏ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ يَسْمَعُ كَلاَمَهُمْ وَ يَرَى أَشْخَاصَهُمْ وَ يَعْلَمُ أَسْرَارَهُمْ وَ إِنَّمَا اَلْمَخْلُوقُ‏ اَلَّذِي إِذَا اِنْتَقَلَ عَنْ مَكَانٍ اِشْتَغَلَ بِهِ مَكَانٌ وَ خَلاَ مِنْهُ مَكَانٌ فَلاَ يَدْرِي فِي اَلْمَكَانِ اَلَّذِي صَارَ إِلَيْهِ مَا حَدَثَ فِي اَلْمَكَانِ اَلَّذِي كَانَ فِيهِ فَأَمَّا اَللَّهُ اَلْعَظِيمُ اَلشَّأْنِ اَلْمَلِكُ اَلدَّيَّانُ فَإِنَّهُ لاَ يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ وَ لاَ يَشْتَغِلُ بِهِ مَكَانٌ وَ لاَ يَكُونُ إِلَى مَكَانٍ أَقْرَبَ مِنْهُ إِلَى مَكَانٍ وَ اَلَّذِي بَعَثَهُ بِالْآيَاتِ اَلْمُحْكَمَةِ وَ اَلْبَرَاهِينِ اَلْوَاضِحَةِ وَ أَيَّدَهُ بِنَصْرِهِ وَ اِخْتَارَهُ لِتَبْلِيغِ رِسَالاَتِهِ صَدَّقْنَا قَوْلَهُ بِأَنَّ رَبَّهُ بَعَثَهُ وَ كَلَّمَهُ فَقَامَ عَنْهُ‏ اِبْنُ أَبِي اَلْعَوْجَاءِ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ مَنْ أَلْقَانِي فِي بَحْرِ هَذَا سَأَلْتُكُمْ‏ أَنْ تَلْتَمِسُوا لِي خُمْرَةً فَأَلْقَيْتُمُونِي عَلَى جَمْرَةٍ قَالُوا لَهُ مَا كُنْتَ فِي مَجْلِسِهِ إِلاَّ حَقِيراً فَقَالَ إِنَّهُ اِبْنُ مَنْ حَلَقَ رُءُوسَ مَنْ تَرَوْنَ


من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۵۱ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۵۳
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۲
بخش : كتاب الحج
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۲ كِتَابُ الْحَج‏‏ مَنْ أَرَادَ الْكَعْبَةَ بِسُوء
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۳ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۰۴

و از عيسى بن يونس روايت شده است كه گفت: «ابن ابى العوجاء از شاگردان حسن بصرى بود، پس از آن از توحيد منحرف شد، پس او را گفتند: مذهب رفيق خود را واگذاشتى، و بمذهبى درآمدى كه نه اصلى دارد، و نه حقيقتى! وى گفت: رفيق و مصاحب من پريشان گوى بود، گاهى به «قدر» قائل ميشد، و گاهى به «جبر»، و من او را چنان نميشناسم كه مذهبى را معتقد شده و به آن ثابت مانده باشد. گويد: و ابن ابى العوجاء از سر تمرّد و بمنظور انكار بر كسى كه حجّ بجاى مى‏آورد، بمكّه رفت. و دانشمندان سؤال و جواب او، و همنشينى او را بعلّت بد زبانى و فساد ضمير خوش نميداشتند، پس بنزد جعفر بن محمّد عليهما السّلام آمد، و با جمعى از امثال خود در محضر آن حضرت بنشست، و آنگاه گفت: مجالس اماناتست، و هر كس كه سرفه‏اى داشته باشد، ناگزير ميبايد سرفه كند. آيا مرا اجازه سخن گفتن ميدهى؟ امام فرمود: سخن بگوى، گفت: تا كى شما اين خرمن را ميكوبيد، و به اين سنگ پناه ميبريد و اين بيت برآورده با آجر و كلوخ را پرستش ميكنيد؟ و همچون اشتران رم كرده گرد آن هروله مينمائيد؟ كسى كه در اين باره تفكّر كند، يا حقيقت آن را بر آورد نمايد، خواهد فهميد كه اين كاريست كه غير حكيمى و غير صاحب نظرى آن را تأسيس كرده، پس اكنون تو در اين باره سخن آغاز كن، زيرا كه تو سر رشته دار اين كار و بزرگ آن هستى، و پدرت پايه و نظام آنست. پس امام صادق عليه السّلام شروع كرده فرمود: بيگمان كسى كه خدا او را گمراه كرده و قلبش را كور ساخته، حقّ را بر طبع خويش گران مى‏يابد، و از اين رو آن را گوارا نميدارد، و شيطان دوست و سرپرست او مى‏شود، و او را بمهالك درمى‏افكند، و بيرون نمى‏آورد، و اين- يعنى كعبه- بيتى است كه خدا بوسيله آن خلق خود را به بندگى خويش درآورده، تا با آمدن بسوى آن طاعتشان را بيازمايد، و از اين رو ايشان را به بزرگداشت و زيارت آن تهييج كرده، و آن را محلّ پيمبران خود، و قبله نمازگزاران براى خويش قرار داده، پس آن، شعبه‏اى از رضوان او، و طريقى منتهى‏ بغفران او است. كه بر حدّ استواء كمال و مجتمع عظمت و جلال نصب شده است، خدا دو هزار سال قبل از دحو الأرض آن را مخلّد و جاويد ساخته، و سزاوارترين كسى كه در برابر او امرش مطيع شوند، و از آنچه نهى و منع كرده باز ايستند، خداى موجد ارواح در صور است. پس ابن ابى العوجاء گفت: سخن گفتى- اى ابا عبد اللّه- پس حواله بر غائب كردى. و امام عليه السّلام گفت: واى بر تو؟ و چگونه غائب باشد، كسى كه با خلق خود شاهد و ناظر، و از رگ گردن به ايشان نزديكتر است، سخنشان را ميشنود، و اشخاصشان را مى‏بيند، و اسرارشان را ميداند، و همانا كه اين مخلوق است كه چون از مكانى منتقل شود مكانى شاغل و مشتمل بر او شود، و مكانى ديگر از آن خالى گردد، و از اين رو در آن مكان كه بطرف آن رفته نميداند كه در مكانى كه در آن ميزيسته چه رخ داده است، ولى خداى عظيم الشأن ملك ديّان، هيچ مكانى از او خالى نيست، و هيچ مكانى او را مشغول نميدارد. و به هيچ مكانى نزديكتر از مكان ديگر نيست، و كسى كه خدا او را با آيات محكم و براهين روشن مبعوث كرده، و بنصرت خود تأييد نموده، و براى تبليغ پيامهاى خود برگزيده است تا سخنش را دائر بر اينكه‏ پروردگارش او را مبعوث كرده، و با او سخن گفته است تصديق كرده‏ايم. پس ابن ابى العوجاء از محضر امام عليه السّلام بپا خاست، و ياران خود را گفت: چه كسى مرا به درياى معارف و علوم اين درافكند؟! از شما خواستم تا شرابى براى من طلب كنيد تا بنوشم، ولى شما مرا به آتش شعله‏ورى درافكنديد تا از لهيب آن بسوزم. شرح: «مقصود آن عنصر مردود اينست كه من از شما خواستم تا مرا به نزد كسى ببريد كه با او مجادله كنم، و او را ببازى و ريشخند بگيرم، و به او بخندم، نه به نزد كسى كه مرا با لهيب بلاغت بيان و شعله برهان خود بسوزاند». ياران او گفتند: تو در محضر او جز موجودى حقير نبودى. وى در جواب گفت: اين پسر همان كسى است كه سرهاى جمعى را كه مى‏بينيد تراشيده است.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)