سَرَاحا
از الکتاب
«سَراح» در اصل از مادّه «سرح» (بر وزن شرح) به معناى گیاه و درختى است که برگ و میوه دارد، و «سَرَحْتُ الإِبِلَ» یعنى شتر را رها کردم، تا از گیاهان و برگ درختان بهره گیرند; سپس به معناى وسیع تر، به معناى هرگونه رها کردن هر چیز و هر شخص اطلاق شده و گاه، به عنوان کنایه از طلاق دادن نیز مى آید. «تَسْرِیْحُ الشَّعْرِ» به شانه زدن مو گفته مى شود که در آن نیز معناى رهایى افتاده است.
ریشه کلمه
- سرح (۷ بار)