القلم ٣٥
کپی متن آیه |
---|
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ کَالْمُجْرِمِينَ |
ترجمه
القلم ٣٤ | آیه ٣٥ | القلم ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمُسْلِمِینَ»: فرمانبرداران. تسلیم شوندگان فرمان یزدان (نگا: انعام / اعراف / یونس / ).
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۵۲، سوره قلم
- شرح مفاد آيه ((افنجعل المسلمين كالمجرمين )) و آيات بعد از آن كه در مقام نفى حكممكذبان به اينكه بر فرض وجود قيامت ، با مسلمانان برابرند مى باشد
- مراد از شركاى مشركين در آيه ((يوم يكشف عن ساق ))
- معناى اينكه درباره قيامت فرمود: ((يوم يكشف عن ساق ))
- معناى استدراج كفار و مكذبان (سنستدرجهم من حيث لايعلمون )
- امر به رسول الله (ص ) به صبر و نهى از اينكه چون يونس (ع ) ناشكيبا باشد
- بيان عدم منافات بين آيه : ((لو لا ان تداركه نعمة من ربه ...)) با آيه : ((فلولا انهكان من المسبحين ....))
- اشاره به اينكه دليلى بر نفى چشم زخم و خرافى بودن آن نيست
- رواياتى در ذيل آيه : ((يوم يكشف عن ساق ...))
- رواياتى در برهنه كردن خداوند ساق پايش را در قيامت كه به جهت مبتنى بودن برتشبيه مردوداند
- رواياتى درباره املاء و استدراج گنهكاران ، چشم زخم ، و....
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ «34» أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ «35» ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ «36» أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ «37» إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ «38» أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ «39» سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ «40» أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ «41»
جلد 10 - صفحه 185
همانا براى پروا پيشهگان نزد پروردگارشان باغهاى پر نعمت است. آيا ما مسلمانان را همچون مجرمان قرار مىدهيم؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟ آيا براى شما مكتوبى است كه در آن مىخوانيد، هر چه را اختيار كنيد براى شما خواهد بود؟ يا مگر براى شما بر گردن ما پيمانهائى است كه تا روز قيامت، هرچه را حكم كنيد براى شما باشد؟ از آنان سؤال كن كه كدام يك از آنان ضامن اين ادعا است؟ يا براى آنان شريكانى است (كه در قيامت به دادشان رسد) پس اگر راستگو هستند، شريكانشان را بياورند.
نکته ها
گروهى مىگفتند: قيامتى نيست و اگر باشد، در آنجا نيز ما در رفاه كامل خواهيم بود. «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى» «1» اين آيات، پاسخ آن تفكر باطل است.
پیام ها
1- در تربيت و ارشاد، بايد همراه هشدار، تشويق نيز باشد. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ- إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ»
2- باغ هاى بهشت مملو از نعمت است، بر خلاف باغ هاى دنيوى كه در كنار نعمت هايش دردسرها و آفتهايى است. (جنات النعيم)
3- كيفر و پاداش، بر اساس عدالت است. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ»
4- عدالت را هر وجدان و فطرت سالمى مىپسندد. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ»
5- استناد واستدلال بايد يا به كتاب آسمانى باشد كه حجّت است: «أَمْ لَكُمْ كِتابٌ» و يا به عقل «ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» يا بر اساس تعهّد و پيمان «ام لكم ايمان بالغة»
6- كتابهاى آسمانى تابع تمايلات لجام گسيخته انسانها نيست. أَمْ لَكُمْ كِتابٌ ...
إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (در هيچ كتاب آسمانى نيامده كه هر چه خواستيد بشود.)
«1». فصّلت، 50.
جلد 10 - صفحه 186
7- خداوند، هيچ تعهّدى نداده كه حقيقت همان چيزى است كه شما حكم مىكنيد. أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ ... إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35)
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ: آيا ما قرار دهيم مسلمانان را در حصول نجات و وصول به درجات، كَالْمُجْرِمِينَ: مانند مشركان اين ظلم، و از ساحت قدس سبحانى، منزه است. آنگاه به جهت توبيخ و سرزنش فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (34) أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35) ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (36) أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (37) إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (38)
أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ (39) سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ (40) أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41) يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ (42) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)
فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)
جلد 5 صفحه 253
ترجمه
همانا براى پرهيزكاران نزد پروردگارشان بهشتهاى پرنعمت است
آيا پس قرار ميدهيم منقادان را مانند گناهكاران
چيست شما را چگونه حكم ميكنيد
آيا براى شما كتابى است كه در آن ميخوانيد و مىيابيد
همانا براى شما است در آن آنچه را كه اختيار كنيد
يا مر شما را است عهدهاى مؤكّد بقسمى در نهايت تأكيد بعهده ما تا روز قيامت كه همانا براى شما است آنچه حكم ميكنيد
بپرس از آنها كه كدامشان باين امر ملتزم و ضامنند
يا براى آنها شريكهائى هستند پس بايد بياورند شريكهاى خودشان را اگر هستند راستگويان
روز كه دامن بكمر زده شود از شدّت و خوانده شوند بسوى سجود پس نتوانند سجده نمايند
با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان فرو گيردشان خوارى و بتحقيق بودند كه خوانده ميشدند به سجده كردن با آنكه بودند تندرستان
پس واگذار مرا و كسيرا كه تكذيب ميكند اين سخن را در آتيه بتدريج مستحق عذاب كنيم آنها را از جائيكه نميدانند
و مهلت دهم آنها را همانا تدبير من محكم است.
تفسير
براى كسانيكه بأقلّ مراتب تقوى كه پرهيز از معاصى است عمل نمودهاند نزد خداوند باغهاى بهشتى كه از كثرت نعمت و دوام آن باغهاى نعمت خوانده شده موجود است و چون گفتهاند كفّار مكّه ميگفتند چنانچه خداوند ما را در دنيا بوفور نعمت بر محمد و پيروانش فضيلت داده در آخرت هم خواهد داد خداوند در ردّ قول آنها ميفرمايد آيا چنين امرى ممكن است كه ما مسلمانانرا كه مطيع اوامر ما هستند مانند كفّار گناهكار قرار دهيم در فضل و عطاء خود چه ميشود شما را مگر اختلال فكرى براى شما روى داده چگونه چنين حكم ناروائى مينمائيد آيا براى شما كه اهل كتاب نيستيد كتاب آسمانى ميباشد كه در آن نوشته فضيلت شما را و آنرا ميخوانيد و مىيابيد كه براى شما در آن كتاب است كه آنچه بخواهيد باختيار خودتان بكنيد و بنابراين جمله انّ لكم فيه لما تخيّرون مفعول تدرسون است و كسر انّ بملاحظه دخول لام است در مدخول آن و
جلد 5 صفحه 254
محتمل است جمله مستأنفه باشد يا براى شما عهدهاى مؤكّد بقسم است كه بنهايت تأكيد رسيده و بر عهده خدا است بر حسب آن عهود و مواثيق تا روز قيامت كه بشما اجازه دهد هر حكمى خواسته باشيد از خير و شرف و فضل براى خودتان اثبات نمائيد اى پيغمبر بپرس از آنها كدام يكشان ملتزمند باثبات اين دعوى و حاضرند ضامن و كفيل شوند كه خداوند در قيامت همان معامله را كه با مسلمانان ميكند با آنها بنمايد يا آنها را فضيلت دهد آيا در ميان عقلاء عالم كسانى هستند كه با آنها شريك باشند در اين ادّعاء باطل و بگويند خدا عاصى را بر مطيع فضيلت داده يا با يكديگر مساوى قرار ميدهد در آخرت اگر چنين شركائى دارند بياورند شهادت بدهند بر اين ادّعا اگر راست ميگويند و بعضى گفتهاند مراد آنستكه آيا شركائى كه آنها براى خدا در عبادت قرار دادند كه بتها باشند چنين شركائى براى آنها هستند كه بتوانند آنانرا مانند مسلمانان در آخرت قرار دهند اگر چه بشفاعت نزد خدا باشد اگر راست ميگويند بروند آنها را بياورند تا معلوم شود كه هيچ كارى از دستشان بر نمىآيد در روز كه در شدّت و سختى مانند آنستكه مردم در ورطه هولناكى افتادهاند كه بايد براى خلاص از آن دامن بكمر زد يا جامه بالا كشيد كه ساق پا نمايان شود و آن روز قيامت و صحراى محشر است و گفتهاند اين در كلام عرب كنايه از شدّت امر و سختى آنست و در اخبار اينمعنى تأييد شده و از هول و هراس ميخواهند بزمين بيفتند و سجده كنند ولى از كثرت ازدحام نميتوانند و گفته شده در آنروز براى بحسرت انداختن آنها بر ترك سجود در دنيا و براى توبيخ و ملامت بآنها امر ميشود كه سجده كنيد در برابر خداوند ولى آنها متمكّن نميشوند و در روايات عدم تمكّنشان بخشك شدن فقرات پشتشان مانند آنكه يك پارچه شده باشد معلّل شده و از اين قبيل عذابها در قيامت بسيار است سرها بزير چشمها بزمين دوخته با كمال ذلّت و خوارى بمحشر رانده و مانده شوند چون در دنيا خوانده بسجود خدا شدند و سالم بودند و تخلّف نمودند از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه هيچ تخلّفى از امر و نهى خدا نيست مگر آنكه از طرف او براى آن حكمى و ابتلائى است و از قمّى ره كشف ساق ببروز اسرار منافقين در آنروز و دعوت بسجود ببعث بر
جلد 5 صفحه 255
قبول ولايت مولى و خضوع در برابر او در دنيا و علّت عدم استطاعت بخشك شدن گردنشان بعد از كشف ساق براى عقوبت تأويل شده و ظاهرا منقول از امام صادق عليه السّلام و از بواطن قرآن است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود فرموده كه آنها را كه تكذيب ميكنند سخنان مرا كه در قرآن است بمن واگذار كن تا من نزديك نمايم آنها را بعذاب درجه درجه بمهلت دادن و زياد نمودن نعمت و ثروت و ادامه صحّت و سلامت و فراموش نمودنشان ياد خدا را چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه و الّذين كذّبوا بآياتنا در تفسير اين آيه و آيه بعد گذشت خلاصه آنكه يك نوع غضب خدا بر بنده آنستكه وسائل مستحق عقوبت شدن او را در دنيا برايش فراهم نمايد تا بتدريج استحقاقش كامل گردد و يكمرتبه در حال غفلت و عدم توجّه بعلّت مأخوذ بعذاب اليم گردد و چون اينمعامله شبيه بكيد و مكر است و قابل دفع و جلوگيرى نيست از آن بكيد متين تعبير شده است در هر حال خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد جمع باشد كه خداوند انتقام او و ذريّه طاهرهاش را هر قسم باشد از كفّار و منافقين خواهد كشيد
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَنَجعَلُ المُسلِمِينَ كَالمُجرِمِينَ (35)
آيا پس از اينکه بيانات در حال منافقين و كفار و حال متقين باز هم جاي توهم است که ما قرار دهيم مسلمين را مثل مجرمين!.
أَ فَنَجعَلُ المُسلِمِينَ مراد اينکه نيست که كساني که اسم اسلام روي خود گذاردهاند بلكه مسلمين يعني كساني که تسليم كليه اوامر الهيه و تسليم جميع واردات هستند که گفتند: تسليم فوق مرتبه رضا است و اعلي درجه ايمان است.
كَالمُجرِمِينَ مجرم كسي است که مستحق جرم باشد و اينکه درجات زيادي دارد هر که باندازه استحقاقش، جرم كفار و مشركين و ضالين و مضلين و منافقين و مخالفين و ناصبين و خوارج تفاوت دارد با جرم اهل معصيت آنهم باندازه معاصي تفاوت پيدا ميكند، و مجرم هم دو قسم است يك قسم از قابليت عفو و مغفرت و شفاعت افتاده و يك قسم قابل هست قسمت اول بكلي مأيوس هستند ليس لهم ناصر و لا معين و قسمت دوم بايد بين خوف و رجاء باشند نه مأيوس از رحمت و نه ايمن از عذاب.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- ولی از آنجا که جمعی از مشرکان و ثروتمندان خود خواه بودند که ادعا میکردند همان طور که در دنیا وضع ما عالی است در قیامت نیز بسیار خوب است، خداوند در این آیه شدیدا آنها را مورد مؤاخذه قرار داده بلکه محاکمه میکند، میفرماید: «آیا مؤمنانی را (که در برابر حق و عدالت تسلیمند) همچون
ج5، ص252
مشرکان و مجرمان قرار دهیم»؟ (ا فنجعل المسلمین کالمجرمین).
نکات آیه
۱ - مسلمانان، در نگاه نظام ارزشى اسلام، با مجرمان برابر نیستند; بلکه از آنان برتراند. (أفنجعل المسلمین کالمجرمین) استفهام در «أفنجعل...»، انکارى و درصدد نفى برابرى مسلمانان با مجرمان و اثبات برترى آنان است.
۲ - فرمانبران و تسلیم شدگان فرمان هاى الهى، در نگاه ارزشى اسلام با مجرمان و تبهکاران برابر نیستند; بلکه آنان برتراند. (أفنجعل المسلمین کالمجرمین) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که «مسلمین» در معناى لغوى آن به کار رفته باشد; نه اصطلاحى
۳ - مسلمانان و مجرمان، داراى دو سرنوشت متفاوت و گوناگون اند. (أفنجعل المسلمین کالمجرمین) برابر نبودن مسلمانان و مجرمان، بیشتر ناظر به سرنوشت آنان است; یعنى، مربوط به سعادت و شقاوت دنیوى و اخروى آنان است.
۴ - اسلام و تسلیم خدا بودن، از ملاک هاى برترى و ارزشمندى و جرم و تبه کارى از معیارهاى پستى و ضدارزشى براى انسان ها است. (أفنجعل المسلمین کالمجرمین)
۵ - تقواپیشگى، بهترین نشانه و شاخصه مسلمانى است. (إنّ للمتّقین ... أفنجعل المسلمین کالمجرمین) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که مقصود از «مسلمین» همان «متّقین» است که در آیه پیش آمده است; یعنى، مسلمانانى که در مقابل مجرمان قرار دارند، تقواپیشگان اند.
۶ - کفر و شرک، جرم است و کافران و مشرکان از تبهکاران اند. (أفنجعل المسلمین کالمجرمین) از مقابله مجرمان با مسلمانان به دست مى آید که مقصود از آن، کافران و مشرکان است.
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۴
- اسلام: ارزش اسلام ۴
- تسلیم: فضایل اهل تسلیم ۲; قیاس اهل تسلیم با گناهکاران ۲
- تقوا: آثار تقوا ۵
- شرک: جرم شرک ۶
- کفر: جرم کفر ۶
- گناه: پلیدى گناه ۴
- گناهکاران: فرجام گناهکاران ۳
- مسلمانان: فرجام مسلمانان ۳; فضایل مسلمانان ۱; قیاس مسلمانان با گناهکاران ۱; نشانه هاى مسلمانان ۵
منابع