ص ٣
کپی متن آیه |
---|
کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَ لاَتَ حِينَ مَنَاصٍ |
ترجمه
ص ٢ | آیه ٣ | ص ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَرْنٍ»: (نگا: انعام / مریم / و ). «مَنَاصٍ»: فرار. نجات. سلامت. «لاتَ»: لاء نفی جنس است همراه با (تَ) زائد. «لاتَ حِینَ مَنَاصٍ»: اینک وقت گریز نیست. اکنون زمان نجات نمیباشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۱ تا ۸:
محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از جابر و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که فرمود: ابوجهل با افرادى از قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: برادرزاده ات ما و خدایان ما را آزار میرساند.
به او بگو که از خدایان ما دست بردارد ما نیز از خداى او دست برمیداریم. ابوطالب کس نزد پیامبر فرستاد و او را نزد خود طلبید. پیامبر نزد ابوطالب آمد، دید در نزد او مشرکین گرد آمده اند پس از ورود فرمود: السلام على من اتبع الهدى یعنى سلام و درود بر کسانى که از هدایت حق پیروى کنند سپس نزد ابوطالب نشست.
ابوطالب گفتار ابوجهل را به وى گفت، پیامبر فرمود: من کارى به آنها ندارم جز این که آنان را به کلمه اى که سیادت آنان در ذکر و گفتار آنست دعوت میکنم. ابوجهل گفت: آن کلمه کدام است، فرمود: بگویند لا اله الّا اللّه.
ابوجهل با قریش پس از شنیدن آن انگشتان خود را در گوشهاى خویش فروبردند و گفتند: ما تا به حال چنین کلمه اى نشنیده ایم سپس این آیات نازل شد.[۱]
ابن عباس گوید: ابوطالب مریض بود، قریش نزد او آمدند در حالتى که پیامبر در نزد وى بود قریش از دست محمد نزد ابوطالب زبان به شکایت گشودند. ابوطالب به پیامبر گفت: اى برادرزاده از اینان چه میخواهى؟ پیامبر گفت: اى عمّ، از آنها میخواهم که فقط یک کلمه واحدة را که به آنها سیادت مى بخشد و سبب جزیه گرفتن از عجم میشود بر زبان جارى کنند. گفت: آن یک کلمه چیست؟ گفت: بگویند لا اله الّا اللّه.
قریش گفتند: عجیب است که ما تمام خدایان ما را به یک خدا تبدیل نمائیم سپس این آیات نازل گردید.[۲]
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۶ سوره ص
- محتواى كلى سوره مباركه ص
- توضيح معناى آيه : والقرآن ذى الذكر بل الذين كفروا فى عزة و شقاق
- بيان سخنان اشراف و بزرگان كفار در ردّ دعوت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسفارش به ادامه پرستش آلهه
- اعراض از سخنان آنان و تهديد و تحقيرشان
- رواياتى درباره شاءن نزول آيات : وعجبوا ان جائهم منذر منهم وقال الكافرون ... و درباره ص
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3»
چه بسيار اقوام پيش از اينان كه (به خاطر كفر و نفاق) هلاكشان كرديم، پس فرياد زدند، ليكن (چه سود) كه زمان، زمان فرار نبود.
نکته ها
كلمهى «عِزَّةٍ» و «عزيز» به معناى نفوذ ناپذيرى است. صلابت و نفوذ ناپذيرى، گاهى بجاست، نظير ان لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ ... و گاهى نابجاست كه به معناى سرسختى و يكدندگى و لجاجت است. گاهى سرچشمه عزّت، علم و قدرت و كمالات است، نظير عزّتى كه براى خدا و رسول و مؤمنان گفته مىشود ولى گاهى سرچشمه عزّت، تكبّر و غرور و تعصّب و خودپسندى است، نظير آيه مورد بحث. «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ»
كلمهى «شِقاقٍ» به معناى اختلاف و مخالفت شديدى است كه به جدايى بيانجامد. «قَرْنٍ» به مردمى گفته مىشود كه مقارن يكديگر و در يك زمان زندگى مىكنند.
كلمهى «لاتَ» مركب از دو حرف است، «لا» كه به معناى نفى است و حرف «ت» كه براى مبالغه و تأكيد است، نظير حرف تاء در علامة. «لاتَ» در نفى زمان به كار مىرود، يعنى:
جلد 8 - صفحه 79
زمان، زمان چنين كارى نيست. كلمهى «مَناصٍ» از «نوص» به معناى پناهگاه است. «1»
حرف «ص» از حروف مقطعه است كه در حديث مىخوانيم اين حروف از متشابهاتى است كه خداوند علم آن را مخصوص خود قرار داده است. «2»
مراد از نداى كفّار در «نادوا» اعلام پشيمانى آنان از كردههاى پيشين است كه ديگر سودى به حال آنان ندارد. چنانكه در آيه 14 سوره انبياء سخن آنان را چنين بيان مىكند كه مىگويند: «يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ» اى واى بر ما، ما از ستمگران بوديم.
قرآن، ذكر است. «ذِي الذِّكْرِ»
ذكر مبارك است. «هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ» «3»
براى همهى جهانيان ذكر است. «ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» «4»*
در دسترس همگان است. «لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» «5»*
پیام ها
1- سوگند خداوند به قرآن، نشانه عظمت اين كتاب و حقانيّت پيامبر است. «وَ الْقُرْآنِ»
2- قرآن، فطرتهاى خفته را بيدار و دانستههاى فراموش شده را يادآورى مىكند. «ذِي الذِّكْرِ»
3- با اين كه مطالب متفاوت و متنوّع بسيارى در قرآن آمده است، ولى خط اصلى در همهى آنها هدايت مردم و تذكّر به آنان است. «ذِي الذِّكْرِ»
4- عظمت قرآن به ذكر بودن آن است. «الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» همان گونه كه ارزش
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير راهنما.
«3». انبياء، 50.
«4». ص، 87.
«5». قمر، 17.
جلد 8 - صفحه 80
عالم به غافل نبودن اوست. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» «1»* و نفرمود: «فسئلوا اهل العلم»
5- انسان اختيار دارد ودر انتخاب راه آزاد است. قرآن براى تذكّر وهدايت انسان نازل شده ليكن برخى راه كفر را انتخاب مىكنند. «ذِي الذِّكْرِ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا»
6- كفر كافران، ناشى از عناد و لجاجت آنان است نه قصور قرآن در بيان حقّ. «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ»
7- از حوادث تاريخ درس بگيريم. «كَمْ أَهْلَكْنا»
8- همهى غرورها، زمانى خواهد شكست و به ناله و فرياد تبديل خواهد شد.
«فَنادَوْا»
9- در برابر قهر خدا پناهى نيست. «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ»
10- توبه و ناله تا قبل از وقوع قهر كارساز است. «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3»
«1» مجمع البيان (چ 1401 ق) ج 4 ص 465.
جلد 11 - صفحه 177
بعد از تذكر، فرمايد كه آيا نمىدانند:
كَمْ أَهْلَكْنا: چه بسيار هلاك كرديم، مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ: پيش از ايشان از اهل روزگار به جهت استكبار و شقاق و تكذيب انبياء، فَنادَوْا: پس ندا كردند نزد مشاهده عذاب ما و به آواز بلند استغاثه نمودند به رسل تا به فرياد ايشان رسند و عذاب را دفع كنند. وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ: و نبود آن هنگام، هنگام گريختن و فرار نمودن از عذاب.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ «1» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2» كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3» وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ «4»
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ «5»
ترجمه
سوگند به قرآن موجب تذكّر بلى آنها كه كافر شدند در سركشى و مخالفتند
چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل عصرها پس ندا كردند و نبود هنگام خلاصى
و تعجّب كردند از اينكه آمد آنها را بيم دهندهئى از خودشان و گفتند كافران اين جادوگرى بسيار دروغگو است
آيا قرار داد خدايان ما را خداى يگانه همانا اين چيزى است بسيار عجيب
تفسير
حكمت ذكر فواتح السّور در اوّل سوره بقره گذشت و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ص اسمى است از اسماء خداى تعالى كه قسم ياد نموده است بآن و بعضى گفتهاند اشاره است بصمد و صادق و بصير و مانند آنها از اسماء اللّه و در چند روايت بنام چشمهاى در ساق عرش تفسير شده و بنابراين يا خداوند قسم ياد فرموده بصاد و قرآن مشتمل بر پند و موعظه كه موجب تذكّر است يا فقط قسم ياد نموده بقرآنيكه داراى نام نيك و شهرت بخوبى در عالم است كه آن حقّ است و خللى در آن نيست و اين جمله كه جواب قسم است حذف شده براى دلالت قول خداوند بر آن كه ميفرمايد بلكه اشخاصيكه منكر حقّ بودن آن شدهاند در سركشى و استكبار از قبول حقّ و مخالفت با پيغمبر خدايند و لذا قمّى ره فرموده كه و القرآن قسم است و جوابش بل الّذين كفروا است و پس از آن خداوند
جلد 4 صفحه 457
در مقام تهديد و تحذير كفار از عواقب و خيمه كفر و عصيان فرموده چه بسيار هلاك و مشمول عذاب دنيوى نموديم پيش از آنها از اقوام سابقه و اهل قرون سالفه پس ندا و استغاثه نمودند بما و پيغمبرانشان براى نجات از عذاب بعد از مشاهده آن و ما و ايشان اغاثه ننموديم از آنها چون ديگر موقع رهائى و خلاص و نجات آنها نبود و وقت آن گذشته بود و كلمه لات مركّب است از لاء نافيه مشبّهه بليس و تاء زائده براى تأكيد و اسم لا محذوف است يعنى و نيست حين مشاهده عذاب حين خلاصى و نجات و تعجّب نمودند كفّار قريش از آنكه يكنفر از طايفه خودشان مانند آنها در لوازم بشريّت آمده و آنها را بعنوان نبوّت و رسالت از طرف خدا بيم ميدهد از عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن كفّار بيخرد بعلّت كفر و حسد و جهل و نادانى گفتند اين مدّعى نبوت هر معجزهئى كه اظهار مينمايد سحر است و هرچه ميگويد از جانب خدا دروغ است مگر ميشود از چندين خدا و معبود صرف نظر نمود و قائل بوجود يك خداى ناديده شد و فقط عبادت و اطاعت از او نمود كه اين مدّعى چنين ادّعا و تقاضائى مينمايد و اين بسيار امر عجيبى است كه ما از عبادت تمام معبودهاى پدرانمان دست بكشيم و عبادت يك خداى محمّد يتيم را نمائيم در مجمع از مفسّرين نقل نموده كه بيست و پنج نفر از اشراف قريش كه از آن جمله وليد بن مغيره و ابو جهل و عتبه و شيبه و نضر بن حارث بودند آمدند نزد حضرت ابو طالب و عرضه داشتند تو آقا و بزرگتر مائى برادرزادهات عقلاى ما را سفيه خوانده و خدايان ما را دشنام ميدهد ما خدمت تو رسيديم براى آنكه حكم كنى ميان ما و او و او حضرت رسول را طلبيد و گفت اى برادرزاده قوم تو از تو خواهشى دارند حضرت فرمود چه ميخواهند آنها عرضه داشتند ما را بخدايانمان واگذار ما هم ترا بخداى خودت واميگذاريم حضرت فرمود يك كلمه بخواهش من ميگوئيد تا مالك عرب و عجم شويد ابو جهل گفت بلى ده كلمه خواهيم گفت حضرت فرمود بگوئيد لا اله الّا اللّه پس آنها برخاستند و گفتند آيا چندين خدا را يك خدا بايد قرار داد پس اين آيات نازل شد و فرموده روايت شده است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گريه كرد و فرمود اى عمو و اللّه اگر آفتابرا در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند اين قول را ترك نميكنم تا رواج دهم آنرا يا كشته
جلد 4 صفحه 458
شوم در راهش و حضرت ابو طالب گفت برو در پى انجام مقصودت پس قسم بخدا ترك نميكنم يارى تو را هرگز.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَم أَهلَكنا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ فَنادَوا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3»
چه بسيار هلاك كرديم از قبل از اينها از قرنها پس هر چه فرياد زدند دادرسي نداشتند و نبود هرگز براي آنها چارهاي که نجات پيدا كنند و پناه ببرند.
كَم أَهلَكنا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ مثل قوم نوح که بغرق هلاك شدند و نماند روي زمين جز اصحاب سفينه نه انساني و نه حيواني و نه عمارتي و نه بستاني و قوم هود که به باد هلاك شدند سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ- الحاقه آيه 7- و قوم صالح فَأَخَذَتهُم صاعِقَةُ العَذابِ الهُونِ بِما كانُوا يَكسِبُونَ فصلت آيه 17- و قوم شعيب که ميفرمايد:
فَأَخَذَهُم عَذابُ يَومِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَومٍ عَظِيمٍ- شعراء آيه
جلد 15 - صفحه 210
189- فَأَخَذَتهُمُ الصَّيحَةُ مُصبِحِينَ- حجر آيه 83- و قوم لوط فَجَعَلنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَيهِم حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ- حجر آيه 74- و قوم موسي فرعون و جنوده فَأَخَذناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذناهُم فِي اليَمِّ فَانظُر كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمِينَ- قصص آيه 40- و قوم ابرهه اصحاب الفيل وَ أَرسَلَ عَلَيهِم طَيراً أَبابِيلَ تَرمِيهِم بِحِجارَةٍ مِن سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُم كَعَصفٍ مَأكُولٍ- فيل آيه 3 الي آخر- و غير اينها از كفار و مشركين.
فَنادَوا هر چه فرياد زدند و دادرس طلبيدند.
وَ لاتَ نفي ابد است يعني هرگز نيست از براي آنها.
حِينَ زماني که بلاء نازل شد.
مَناصٍ راه نجاتي و پناهگاهي و دادرسي انسان تا بلاء نازل نشده اگر توبه كرد و هدايت شد و ايمان آورد مورد قبول است لكن چون بلاء نازل شد ديگر نجاتي نيست و در توبه بسته ميشود و ايمان پذيرفته نميشود چنانچه فرعون إِذا أَدرَكَهُ الغَرَقُ قالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِهِ بَنُوا إِسرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ المُسلِمِينَ خطاب شد آلآنَ وَ قَد عَصَيتَ قَبلُ وَ كُنتَ مِنَ المُفسِدِينَ- يونس آيه 90 و 91- و همچنين حين احتضار ميفرمايد وَ لَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذِينَ يَعمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ إِنِّي تُبتُ الآنَ- نساء آيه 22.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- سپس برای بیدار ساختن این مغروران غافل دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ بشر میبرد، و سرنوشت اقوام مغرور و متکبر و لجوج را به آنها نشان میدهد، شاید عبرت گیرند، میگوید: «چه بسیار اقوامی که قبل از آنها بودند و ما آنها را (به خاطر تکذیب پیامبران و انکار آیات الهی و ظلم و گناه) هلاک کردیم» (کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ).
«و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند (و کمک میخواستند) ولی وقت نجات گذشته بود»! (فَنادَوْا وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ).
ج4، ص174
آن روز که پیامبران الهی و اولیای حق آنها را اندرز دادند و از عاقبت شوم اعمالشان بر حذر داشتند نه تنها گوش شنوا نداشتند بلکه به استهزا و سخریه و آزار مؤمنان و حتی قتل آنها پرداختند، و فرصتها از دست رفت و پلهای پشت سر ویران گشت، و در حالی عذاب استیصال برای نابودی آنها نازل شد که درهای توبه و بازگشت همه بسته شده بود و فریادهای استغاثه آنها به جایی نرسید!
نکات آیه
۱ - نابودى بسیارى از امت ها و ملت هاى کافر پیش از امت عرب جاهلى، از سوى خداوند (کم أهلکنا من قبلهم من قرن) «قرن» به امت و مردمى گفته مى شود که در یک عصر و زمان زندگى کنند.
۲ - خوى سرکشى، تکبر، حق ناپذیرى و ستیزه جویى، عامل نابودى بسیارى از امت ها و ملت هاى گذشته (بل الذین کفروا فى عزّة و شقاق . کم أهلکنا من قبلهم من قرن) آیه شریفه، درصدد بیان این حقیقت است که آنچه موجب ایمان نیاوردن کافران صدراسلام شد، همان سبب کفر بسیارى از امت ها و ملت هاى گذشته گردید.
۳ - نقش اراده خداوند در تحولات تاریخ (کم أهلکنا من قبلهم من قرن)
۴ - نابودى امت ها و ملت هاى کفرپیشه تاریخ، درس عبرتى براى همه کفرپیشگان است. (کم أهلکنا من قبلهم من قرن) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که آیه شریفه با یادآورى نابودى کافران گذشته، درصدد تهدید کفرپیشگان و اخطار به آنان است.
۵ - فریاد استغاثه و کمک خواهى کافران گذشته به هنگام عذاب، بى نتیجه بود و آنان نجات نیافتند. (فنادوا و لات حین مناص) «مناص» به معناى ملجأ و راه گریز است.
۶ - فرار و نجات از عذاب الهى، براى کافران ممکن نیست. (فنادوا و لات حین مناص)
موضوعات مرتبط
- امتها: آثار حق ستیزى امتهاى پیشین ۲; آثار عصیان امتهاى پیشین ۲; تاریخ امتها ۱; عبرت از امتهاى پیشین ۴; عوامل هلاکت امتهاى پیشین ۲; هلاکت امتهاى پیشین ۱
- تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۳
- خدا: آثار اراده خدا ۳
- عبرت: عوامل عبرت ۴
- عذاب: اهل عذاب ۶
- کافران: بى تأثیرى استمداد کافران ۵; حتمیت عذاب کافران ۶; عذاب کافران ۵
منابع