البلد ١٧
ترجمه
البلد ١٦ | آیه ١٧ | البلد ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ثُمَّ»: گذشته از اینها. علاوه از اینها (نگا: ابنکثیر، المنتخب، فی ظلال القرآن، نوین). «ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ ...»: گذشته از اینها باید باشد از. سپس از زمره کسانی خواهد شد که (نگا: روحالبیان). معنی آیه با توجّه به بیان اخیر چنین میشود: سپس از زمره کسانی میگردد که ایمان میآورند و یکدیگر را به شکیبائی میخوانند و به مهربانی سفارش میکنند. «الْمَرْحَمَةِ»: لطف و مهربانی. شفقت و دلسوزی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ... (۲)
وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ... (۱) وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى... (۲)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۰، سوره بلد
- حقيقتى درباره خلقت انسان كه سوره مباركه بلد بيان مى كند صفحه
- سه وحه در معناى آيه : ((و انت حلّ بهذا البلد))
- بيان اينكه سوگند ((و والد و ما ولد)) سوگند به ابراهيم واسمعيل (عليهما السّلام ) است
- چند قول ديگر درباره مراد از ((والد و ما ولد))
- خلقت انسان در ((كبد)) و آميخته بودن حيات او با رنج و خستگى
- حكايت منت گذارى كسى كه مقدارى از مال خود را انفاق نموده ، مى گويد:مال هنگفتى را تلف كردم
- رد و انكار لازمه سخن كسى كه انفاق از مال بر او گران آمده گفت : ((اهلكت مالا لبدا))
- معناى ((عقبه )) و وجه تفسير آن به ((فك رقبه )) و ((اطعام در روز قحطى ))
- رواياتى درباره قسم به شهر مكه ، مراد از (( والد و ما ولد))
- رواياتى در ذيل ((هديناه النجدين )) و درباره اطعام مسكين و آزاد كردن برده
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17» أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «18» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19» عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ «20»
«17» سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده و همديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كردهاند. «18» آنان اصحاب يمين هستند. «19» و كسانى كه به آيات ما كفر ورزيدند اصحاب شومى و شقاوت هستند. «20» بر آنان آتشى سرپوشيده و فراگير احاطه دارد.
جلد 10 - صفحه 490
نکته ها
عبارت «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا» دو گونه معنا شده است:
الف: كارهاى خير مثل آزاد كردن برده و سير كردن گرسنه، بسترى براى گرايش به ايمان و سفارش ديگران به كارهاى نيك است.
ب: مقام و ارزش ايمان، بالاتر از سير كردن گرسنه و آزادى برده است، لذا با كلمه «ثُمَّ» فاصله شده است. «1»
«ميمنة» از يمن و يمين به معناى ميمنت و مباركى است و اصحاب ميمنة يعنى كسانى كه بركت دائمى، ملازم و مصاحب آنان است. گويا اصحاب ميمنه همان كسانى باشند كه نامه عملشان به دست راستشان داده مىشود.
«مشئمة» از شوم به معناى نامبارك است و كلمه «مُؤْصَدَةٌ» از «ايصاد» به معناى بستن درب و محكم كردن آن است.
در قرآن، چهار بار كلمه «تَواصَوْا»* به كار رفته است: يك بار «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»، دو بار «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» ويك بار «تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ».
تكرار كلمه «تَواصَوْا»* در يك آيه، يا براى تأكيد است و يا براى آنكه هر يك از صبر و مرحمت، يك تكليف مستقل هستند و با ترك يكى زمينه ديگرى از بين نمىرود. «2»
هيچكس بىنياز از سفارش و تشويق نيست. كلمه «تَواصَوْا» كه در قالب باب تفاعل آمده، به معناى آن است كه سفارش به نيكىها بايد طرفينى و به صورت يك جريان عمومى باشد نه يك طرفه.
در آيات قبل سفارش شد كه به يتيم و مسكين رسيدگى كنيم، در اين آيه مىفرمايد:
ديگران را هم به رسيدگى و رحم كردن سفارش كنيم. «تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
با اينكه معمولًا در كنار «آمَنُوا»*، «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* به كار مىرود، ولى در اينجا به جاى «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»*، «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» آمده است گويى اين دو سفارش،
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير راهنما.
جلد 10 - صفحه 491
خود عمل صالح است.
اسلام، علاوه بر كار نيك، به عقائد و انگيزههاى افراد نيز توجه كامل دارد يعنى فرد علاوه بر آزاد كردن برده و اطعام بينوايان بايد اهل ايمان نيز باشد. چه بسيارند كسانى كه حاضرند كمكهاى مالى و خدمات انسان دوستانه ارائه دهند ولى حاضر نيستند مكتب و راه و استدلال حق را بپذيرند! اينگونه افراد نيز واماندگانند و از عقبهها و گردنهها عبور نكردهاند، لذا قرآن مىفرمايد: شرط عبور از گردنه، خدمات و كمكهاى مالى به اسير و مسكين و يتيم است به شرط آنكه همراه با روحيه حق پذيرى و ايمان باشد. «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا»
شايد مراد از دوزخ سرپوشيده، همان باشد كه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ» «1»
پیام ها
1- ايمان، شرط پذيرش كارهاى نيك است. «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا»
2- همه مسلمانان بايد يكديگر را به صبر و رحمت سفارش كنند. «آمَنُوا وَ تَواصَوْا»
3- دانستن كافى نيست، گفتن و شنيدن نيز مؤثر است. «تَواصَوْا»
4- بهترين معروفها كه بايد به آن سفارش شود، صبر و رحمت است. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
5- بعد از خودسازى بايد ديگران را به كار خير دعوت كرد. «تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
6- تشكر از نعمت چشم، ديدن آيات الهى و تشكر از نعمت زبان، سفارش به ديگران است. «تَواصَوْا»
7- ايمان و صبر و محبّت، مايه بركت است. «أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
8- كسى كه با كفر و بخل، روى حق و رحمت را بپوشاند در قيامت در آتشى
«1». اعراف، 41.
جلد 10 - صفحه 492
سرپوشيده قرار خواهد گرفت. «عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ»
9- مؤمنانى كه به سير كردن گرسنه و آزادى برده موفق شوند، هم براى جامعه، مايه خير و بركت هستند و هم آخرت خود را آباد كردهاند و چه ميمنت و بركتى بالاتر از اين؟ «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
10- هركارى با بردبارى و پايدار به نتيجه مىرسد و لذا سفارش به صبر، مقدّم بر هر امرى است. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
11- منشأ هرگونه شوى و پليدى، به كفر و حق پوشى بازمىگردد. وَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...
هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 494
سوره شمس
سوره شمس، پانزده آيه دارد و در مكّه نازل شده است.
نام آن برگرفته از آيه اول است كه با سوگند به خورشيد آغاز مىشود.
بيشترين سوگندهاى قرآن، به صورت پشت سر هم در اين سوره آمده است كه با يازده سوگند پياپى بر خورشيد وماه، روز و شب و آسمان زمين، بر ارزش و اهميّت تزكيه نفس، تأكيد مىورزد.
مضمون اين سوره آن است كه انسان با الهام خدايى، كار نيك را از كار زشت تشخيص مىدهد و اگر بخواهد رستگار شود، بايد باطن خود را تزكيه كند و با انجام كارهاى نيك، آن را رشد و پرورش دهد و گرنه از سعادت محروم مىماند. «1»
آنگاه به عنوان شاهد، داستان قوم ثمود را ذكر مىكند كه به خاطر تكذيب پيامبرشان حضرت صالح و كشتن شترى كه معجزه الهى بود، به عذابى سخت گرفتار شدند.
«1». تفسير الميزان.
جلد 10 - صفحه 495
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17»
ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا: (عطف بر سابق) يعنى اقتحام عقبه نكرد آن انسان جاحد معاند، پس بوده باشد از آنان كه ايمان آوردهاند به خدا و رسول، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: و وصيت كردند يكديگر را به بردبارى بر طاعت، يا از معصيت، يا در نصرت دين الهى بر انواع مشقّت، يا مطلق محن كه به آن مبتلا مىشوند، وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ: و وصيت نمودهاند يكديگر را به بخشايش و مهربانى به بندگان خدا، خصوصا بر محتاجين و اقربا، يا به موجبات رحمت الهى كه آن به جا آوردن طاعات و اجتناب از محرّمات است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ «1» وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ «2» وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ «4»
أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ «5» يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً «6» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ «7» أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ «9»
وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ «10» فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «11» وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ «12» فَكُّ رَقَبَةٍ «13» أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ «14»
يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ «15» أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ «16» ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17» أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «18» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19»
عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ «20»
ترجمه
سوگند ميخورم باين شهر
با آنكه تو اقامت دارندهاى در اين شهر
و بپدر و آنچه تولّد نموده است
بتحقيق آفريديم آدمى را در مشقّت و تعب
آيا گمان ميكند كه قدرت پيدا نميكند بر او احدى
ميگويد ضايع كردم مال بسيارى را
آيا گمان ميكند كه نميبيند او را احدى
آيا قرار نداديم براى او دو چشم
و يك زبان و دو لب
و ارائه داديم باو دو راه روشن را
پس در نيامد و وارد نشد در راه پر زحمت خيرات
و چه مىدانى تو چيست راه پر زحمت خيرات
آزاد نمودن بندهاى است
يا طعام دادنى در روز گرسنگى و سختى
يتيمى خويشاوند
يا فقيرى خاك نشين را
پس بوده باشد از آنانكه ايمان آوردند و توصيه نمودند ببردبارى و توصيه نمودند بمهربانى
آن جماعت ياران دست راست ميباشند
و آنانكه كافر شدند بآيتهاى ما آنان ياران دست چپند
كه بر آنها آتشى است محيط و در بسته.
تفسير
گفتهاند خداوند قسم ياد فرموده ببلد و شهر مكّه براى وجود و توقف و حلول پيغمبر آخر الزّمان در آن شهر تا اشاره باشد كه اين موجب مزيد شرافت آن شده و بنابر اين كلمه لا زائده است كه مكرّر ذكر شده كه گفتهاند
جلد 5 صفحه 390
معمول در كلام عرب است ولى مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنستكه خداوند فرموده قسم نميخورم باين بلد مكّه براى آنكه اهالى آن ظلم و ستم و تهمت و شتم و آزار تو را در آن حلال قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده بوالد و اولادش كه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد حضرت آدم و اولاد او از انبياء و اوصياء و اتباع ايشان است و قمّى ره نيز اين معنى را نقل نموده و در كافى نقل نموده كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد او كه ائمه اطهارند ميباشد و بنظر حقير اگر خداوند قسم ببلد مكّه ياد فرموده باشد چنانچه مفسرين گفتهاند اظهر آنست كه مراد از والد حضرت اسمعيل و از ما ولد پيغمبر خاتم و ائمه اطهار باشد يا مراد از والد حضرت ابراهيم و مراد از ما ولد حضرت اسمعيل و اولاد او باشد چون عرب عدنانى و پيغمبر ما از نسل آن حضرتند و اين دو پيغمبر در بناى كعبه و آبادى مكّه پيش قدم بودند و ذكر آن دو اينجا مناسب است و جواب قسم آنست كه خدا ميفرمايد بتحقيق خلق نموديم ما انسان را در تعب و مشقّت چون از وقت تولّد بأنواع زحمات و صدمات دنيا مبتلا ميشود تا دم مرگ بسختى آن و بعدا بوحشت برزخ و سختيهاى قيامت و گفتهاند براى تسليت خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده و بعضى گفتهاند مراد از كبد استوا و استقامت است چون خداوند از بين حيوانات فقط انسان را مستقيم و مستوى القامه خلق فرموده و اين معنى مستفاد از نقل قمّى ره و بعضى از روايات اين مقام است كه بانتصاب انسان بر خلاف حيوانات تفسير فرمودهاند آيا گمان ميكند كه احدى بر او قدرت پيدا نميكند كه مجازات نمايد او را براى ستمى كه از او بكسى رسيده و تخلّفى كه از فرمان خالق خود نموده چنين نيست خداوند قادر بر انتقام از او است و قمّى ره نقل نموده از امام باقر عليه السّلام كه فرمود مراد آنست كه كشته ميشود در مقابل كشتن او دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و بعيد نيست اشاره بدومى يا سوّمى باشد و بر سبيل تطبيق تفسير شده كه معمول در تفاسير ائمه اطهار است و با كمال افتخار ميگويد من مال فراوان و مجتمعى در راه جلوگيرى از پيشرفت اسلام صرف نمودم چنانچه از
جلد 5 صفحه 391
امام باقر عليه السّلام نقل شده كه عمرو بن عبد ود در جنگ خندق بعد از آنكه امير المؤمنين عليه السّلام اسلام را بر او عرضه داشت گفت پس اين همه مالى كه من در جلوگيرى از رواج اسلام خرج نمودم چه ميشود پس حضرت او را كشت آيا كينه مسلمانان و ساير عقائد و اخلاق فاسده كه در ضمير خود جاى ميدهد و اعمال قبيحه را كه در خلوت مرتكب ميشود گمان ميكند كسى او را نميبيند خدا ميبيند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميداند آيا ما براى او دو چشم و يك زبان و دو لب قرار نداديم كه ببيند و سخن بگويد و دهانش پوشيده باشد و بآسانى بخورد و بياشامد و شكر كند چرا نميكند آيا راه روشن خير و شرّ را باو نشان نداديم چنانچه در روايات تصريح بآن شده چرا راه خير را نميپيمايد پس اين انسان با اين همه وسائلى كه ما برايش فراهم نموديم و اين همه قدرت و تمكّنى كه براى خود فرض ميكند و ميپندارد بزحمت وارد در طى طريق پر زحمتى از طرق خيرات كه براى او مانند از جاى دشوار كوه بالا رفتن است نميشود و چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست مانند از جاى دشوار كوه بالا رفتن آزاد كردن بندهاى است از قيد رقيّت يا طعام دادن است در روز مجاعه و گرسنگى مردم بيكى از اقارب يتيم خود يا بيك فقير خاك نشين با آنكه اگر تمام اينكارها را هم بكند هزار يك حقّ شكر نعمت حقّ را بجا نياورده در كافى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه وقتى مشغول بصرف طعام ميشد ميفرمود قدحى بياورند و نزديك خوان طعام بگذارند پس هر خوراك خوبى كه ميآوردند مقدارى از آن را در آن قدح ميگذارد و امر ميفرمود بفقراء بدهند و اين آيه را تلاوت ميفرمود يعنى فلا اقتحم تا آخر پس ميفرمود خدا ميدانست هر كس قدرت بر عتق رقبه پيدا نميكند پس راه بهشت را براى آنها باز كرد و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه اطعام كند مؤمنين را بقدريكه سير شود نميداند از خلق خدا ثواب او را در آخرت احدى نه ملك مقرّبى و نه نبى مرسلى مگر خدا و از موجبات مغفرت اطعام مسلمان گرسنه است پس تلاوت فرمود او اطعام تا آخر و نيز از آن حضرت نقل شده كه بعضى از اصحاب سؤال نمود از اين آيه پس فرمود كسيكه اكرام كرده است او را خدا بولايت ما بتحقيق عبور نموده است از عقبه
جلد 5 صفحه 392
و مائيم آن عقبهاى كه هر كس وارد در آن شود نجات يافته و بعد فرمود مردم تمامى گرفتار آتش ميباشند غير از تو و اصحابت كه خداوند آزاد نموده است رقبه شما را از آتش بولايت ما اهل بيت و قريب باين مضامين روايات بسيار است و اخيرا خداوند شرط قبول كليّه اعمال خيريّه را بيان فرموده كه ميفرمايد آنكه اين قبيل اعمال خير را بجا بياورد پس بوده باشد از كسانيكه ايمان آوردند و توصيه نمودند يكديگر را بصبر بر طاعت و از معصيت و توصيه نمودند يكديگر را بترحّم و مهربانى و احسان بفقراء و ايتام بلكه به كليّه بندگان خدا اين اشخاص صاحبان ميمنت و مباركى باشند و آنانند كه در محشر نامه اعمالشان بدست راستشان است و شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام ميباشند كه ببهشت ميروند و مستغرق در نعم آنند و آنانكه كافر شدند بآيات خداوند و منكر شدند ولايت اولياء او را كه اعظم آيات الهى هستند آنان صاحبان شئامت و نحوستند كه نامه اعمالشان را بدست چپشان ميدهند از اعداء آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آتش جهنّم بر آنها احاطه خواهد نمود در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نماز واجبش لا اقسم بهذا البلد باشد در دنيا شناخته شود از شايستگان و در آخرت شناخته شود بمنزلت نزد خدا و باشد در روز قيامت از رفقاء پيغمبران و شهدا و شايستگان و الحمد للّه ربّ العالمين.
جلد 5 صفحه 393
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَةِ «17»
اينکه فك رقبة و اطعام ذي مسغبة به يتيم ذا مقربه و مسكين ذا متربه موقعي موجب ميشود اقتحام و گذشتن از عقبه را که ايمان داشته باشد و الا اگر ايمان نباشد مخلد در عذاب ميشود بلي اينکه امور باعث تخفيف در عذاب ميشود بلكه بسا سبب ميشود که موفق بايمان بشود و با ايمان از دنيا برود چون ايمان شرط صحت كليه اعمال است لذا ميفرمايد:
(ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا) که اگر از غير اينها باشد اقتحام از عقبه نميكند.
(وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ) و سفارش كنند ضعفاء شيعه را بصبر چه صبر بر بلاهاي الهيه و بر فقر و بر اذيت ظالمين و مصائب وارده و چه صبر بر مشقت عبادت و اداء فرائض که از إبن عباس مروي است گفت:
(و تواصوا بالصبر علي الفرائض)
و چه صبر بر ترك معاصي که ميفرمايد: خداي متعال: إِنَّما يُوَفَّي الصّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ زمر آيه 10.
(وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَةِ) مراد ترحم مؤمنين است بيكديگر زيرا المؤمنون اخوة و فرمودند:
(علي المؤمن علي اخيه ثلاثون حقا لا برائة له الا بالاداء او العفو).
تنبيه لا يسبقني احد: و آن اينکه است که نظر به اينكه گذشت که محمّد (ص) و علي و ائمه اطهار آباء اينکه امت هستند و مراد از امت هم مؤمنين هستند زيرا غير مؤمن از فرق اسلامي خارج شدند از تحت عنوان امت چنانچه فرداي قيامت پيغمبر آنها را رد ميكند و ميفرمايد: شما امت من نيستيد چون معني امت متابعت تمام دستورات او است پس مؤمنين كلا ابناء اينکه خاندان هستند و اينکه ابوّت و بنوّت نسبي نيست که نسلا بعد نسل باشد و لو بهزار واسطه بلكه تمام مؤمنين در عرض يكديگر ابناء آنها هستند بلا واسطه لذا تمام مؤمنين برادر يكديگر هستند که فرمود:
(المؤمن اخ المؤمن).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- در ادامه تفسیری که برای این گردنه صعب العبور بیان فرموده، در این آیه میافزاید: «سپس از کسانی باشد که ایمان آورده، و یکدیگر را به صبر و رحمت توصیه میکنند» (ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة).
به این ترتیب کسانی از این گردنه سخت عبور میکنند که هم دارای ایمان هستند و هم اخلاق والائی همچون دعوت به صبر و عواطف انسانی دارند، و هم اعمال صالحی همچون آزاد کردن بردگان و اطعام یتیمان و مسکینان انجام دادهاند.
نکات آیه
۱ - تنها کسانى گام هاى بلند انفاق را برمى دارند که از زمره مؤمنان باشند. (ثمّ کان من الذین ءامنوا) فعل «کان» یا عطف بر فعل «اقتحم» است; یعنى، «فلااقتحم العقبة و لا کان مؤمنًا» و یا عطف بر جمله «فلااقتحم العقبة»; یعنى، «فلااقتحم العقبة بعد کونه مؤمنًا...». در هر دو صورت، جمله «ثمّ کان من الذین آمنوا...» بیانگر مصداقى دیگر از مصادیق «عقبة» است; ولى شرافت افزون تر آن، سبب شده است که در ردیف «فکّ رقبة» و «إطعام» شمرده نشود; بلکه با جمله اى مستقل، بر اصل کلام عطف گرفته شود، بنابراین پیمودن «عقبة»، زمانى براى افراد محقق مى شود که از مؤمنان باشند.
۲ - مؤمنان، تنها در صورتى دشوارترین راه هاى انفاق را مى پیمایند که یکدیگر را به شکیبایى و مهرورزى سفارش کنند. (ثمّ کان من الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة) «مرحمة»، مصدر میمى و به معناى «رحمت» (رقّت، مغفرت و عطوفت داشتن) است (قاموس). تکرار «تواصوا» براى تأکید بوده و ممکن است اشاره به این نکته باشد که سفارش به صبر و توصیه به محبت، دو وظیفه مستقل و در عرض هم است و با ترک یکى، زمینه دیگرى از بین نرفته و تکلیف ساقط نمى شود.
۳ - ایمان آوردن و تشویق یکدیگر به صبر و ترحّم، برتر از اقدام به آزادسازى بردگان و تغذیه یتیمان و مساکین است. (ثمّ کان من الذین) حرف «ثمّ» براى تراخى رتبى است و دلالت دارد که آنچه بعد از آن آمده، در مرتبه اى والاتر از کارهاى قبل است.
۴ - ایمان به آیات الهى، سفارش یکدیگر به استقامت در تکالیف دشوار و اظهار محبت به بردگان، یتیمان و تنگدستان، قدردانى از نعمت هاى بینایى، گویایى و هدایت است. ألم نجعل له عینین . و لسانًا و شفتین . و هدینه النجدین ... ثمّ کان من الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة «الذین آمنوا» گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها - به قرینه «و الذین کفروا بآیاتنا» در آیات بعد - مؤمنان به آیات الهى است و آیات پیشین - که بعضى از تکالیف را «عقبة» نامیده بود - قرینه بر مراد از «صبر» است و سیاق آیات نشان مى دهد که مراد از «مرحمة»، ترّحم بر «رقبة»، «یتیم» و «مسکین» است. ارتباط این آیات با آیه هاى پیشین - که نعمت هاى الهى را برشمرده - گویاى برداشت یاد شده است; زیرا «بینایى و بصیرت»، زمینه ساز «ایمان» و «داشتن زبان و لب»، زمینه ساز توصیه است.
۵ - کافران، از حالت شکیبایى، مهرورزى و عطوفت، محروم بوده و از توصیه یکدیگر به آن خصلت ها خاموش اند. (الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة) این آیه تعریض به کافرانى دارد که در آیات آغاز و پایان سوره، از آنان سخن به میان آمده است.
موضوعات مرتبط
- استقامت: توصیه به استقامت ۴
- انفاق: اهمیت صبر در انفاق ۲; اهمیت مهربانى در انفاق ۲; زمینه انفاق ۲
- انفاقگران :۱
- ایمان: اهمیت ایمان ۳; ایمان به آیات خدا ۴
- برده: اهمیت عتق برده ۳; مهربانى با برده ۴
- تکلیف: عمل به تکلیف سخت ۴
- شکر: شکر نعمت ۴
- صبر: اهمیت تشویق به صبر ۳; توصیه به صبر ۲; محرومان از صبر ۵; معرضان از صبر ۵
- کافران: محرومیت کافران ۵
- مؤمنان: انفاق مؤمنان ۱، ۲; فضایل مؤمنان ۱; مسؤولیت مؤمنان ۲
- مساکین: اهمیت تأمین مساکین ۳; مهربانى با مساکین ۴
- مهربانى: اهمیت تشویق به مهربانى ۳; محرومان از مهربانى ۵; معرضان از مهربانى ۵
- نعمت: نعمت بینایى ۴; نعمت سخن ۴; نعمت هدایت ۴
- یتیم: اهمیت تأمین یتیم ۳; مهربانى با یتیم ۴