الرحمن ٢٢
ترجمه
الرحمن ٢١ | آیه ٢٢ | الرحمن ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لُؤْلُؤ»: مروارید. «مَرْجَان»: بُسَّد، بُسَّدین، گوهر سرخ رنگی که از جانوری دریازی به نام مرجان بدست میآید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هٰذَا... (۱)
وَ مَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هٰذَا... (۱) يَا مَعْشَرَ الْجِنِ وَ الْإِنْسِ أَ... (۰) فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا... (۰) وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَيْکَ نَفَراً مِنَ... (۰) يَا مَعْشَرَ الْجِنِ وَ الْإِنْسِ أَ... (۰)
تفسیر
- آيا ۱ - ۳۰، سوره الرحمن
- غرض و مفاد سوره مباركه الرحمن
- معناى ((الرحمن )) و اشاره به وجه اينكه در آغاز شمارش نعمت هاى مادى و معنوى ، تعليمقرآن را ذكر فرمود
- مقصود از اينكه خداوند به انسان ((بيان آموخت و اهميت بيان در زندگى بشر
- چند قول ديگر در معناى آيات : ((خلق الانسان ، علمه البيان ))
- مراد از سجده گياه و درخت براى خدا و وجه اينكه آيات دوم و سوم سوره عطف نشده اند
- منظور از رفع سماء و وضع ميزان
- مراد از ((ميزان )) در آيه (الا تطغوا فى الميزان و...)
- مخاطب در آيه : ((فباءى الاء ربكما تكذبان )) جن و انس است
- وجه اينكه در ضمن شمارش نعم الهى از شدائد و نقمت هاى قيامت خبر داده شده است
- مقصود از مشرقين و مغربين و معناى آيه : ((مرج البحرين يلتقيان ...))
- مراد از فناى هر كه بر زمين است و وجه اينكه آن را از جمله نعمتهاى الهى شمرده است
- مقصود از وجه خدا و بقاى آن ، و معناى ((ذوالجلال و الاكرام ))
- منظور از سؤ ال هر كه در آسمان و زمين است از خدا، و معناى اينكه خدا در هر روز در شاءنىاست
- (رواياتى در ذيلبرخى آيات گذشته )
- دو دريا على و فاطمه عليه السلام و لؤ لؤ و مرجان حسن و حسين عليه السلام اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 9 - صفحه 389
از هر دو (دريا)، مرواريد و مرجان بيرون مىآيد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22»
نعمت 15: يَخْرُجُ مِنْهُمَا: بيرون مىآيند از اين دو دريا، اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ: مرواريد بزرگ و مرواريد ريزه. گويند لؤلؤ و مرجان از درياى شور حاصل شود نه درياى شيرين، يا آنكه چون هر دو مجتمعاند پس مخرج يكى از اين دو مثل مخرج ديگرى است. ابن عباس بحرين را تفسير به بحر آسمان و بحر زمين، و برزخ بين اين دو ابر باشد. بنابراين قطرات باران در دهن صدف آيد و از آن لئالى منعقد گردد، وقت باران صدف از دريا بيرون مىآيد و دهن باز مىكند، هر قطره باران كه در او افتد مرواريد شود. ابن جريح روايت نموده كه از بعضى ثقات شنيدم كه هسته خرمائى در صدف بود. قطره باران بر آن آمد، آن مقدار باران كه بر آن رسيده بود مرواريد شد و باقى هسته بر آن بماند. و از بعضى
جلد 12 - صفحه 410
غواصان نقل شده كه لؤلؤ حاصل نمىشود مگر نزد ملاقات درياى شيرين و شور بيكديگر. و خلق اين جواهر براى آنست كه مردمان از آن آرايش كنند و از خريد و فروش آن انتفاع برند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»
يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
ترجمه
خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده
و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند
ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان
پس بكدام يك از نعمتهاى
جلد 5 صفحه 113
پروردگارتان انكار ميورزيد
و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است
و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمدهاند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهرهبردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود
جلد 5 صفحه 114
باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفتهاند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّهئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:
يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفتهاند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نمودهاند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجارهها ببلاد بعيدهاند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس
جلد 5 صفحه 115
چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نمودهاند و بعضى گفتهاند مراد از وجه شىء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانستهاند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفتهاند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَخرُجُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
بيرون ميآيد از اينکه دو دريا لؤلؤ و مرجان گفتند لؤلؤ مرواريد درشت است و مرجان مرواريد ريز و نقل كردند از بعض غواصين که لؤلؤ و مرجان از درياي شور بيرون ميآيد و فرمود:
يَخرُجُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ بعضي جواب دادند که چون اينکه دو دريا بهم وصل شده يك دريا حساب ميشود از بعض آن اگر خارج شود از هر دو خارج شده چنانچه وَ جَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً با اينكه قمر در يكي از آسمانها هست
جلد 16 - صفحه 377
و همچنين ميفرمايد: يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ أَ لَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم انعام آيه 130 با اينكه رسل از انس بوده، بعضي گفتند درياي شيرين حكم لقاح دارد مثل گرد نر به درخت خرما و در بسياري از اخبار ماضيه از سلمان فارسي و سعيد بن جبير و سفيان ثوري و ابي ذرّ و إبن عبّاس و در برهان از حضرت صادق که فرمود: لؤلؤ و مرجان حسنين هستند که از دو درياي علوي و فاطمي خارج شدند بناء علي هذا اينکه آيات در شئون خمسه طيّبه وارد شده برزخ رسول خدا، بحرين علي و فاطمه، لؤلؤ و مرجان حسن و حسين.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 22)- سپس در ادامه همین سخن میافزاید: «از آن دو (دریا) لؤلؤ و مرجان خارج میشود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).
نکات آیه
۱ - شکل گیرى مرواریدها و مرجان ها، در عمق آب هاى شور و شیرین به تدبیر الهى (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان)
۲ - تزیین و تجمل، امرى طبیعى و ارزشى در زندگى انسان (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که یکى از کاربردهاى عمده مروارید و مرجان، تزیین و تجمل با آن دو است و خداوند به خاطر اعطاى آنها به انسان ها، بر ایشان منت نهاده و آن را منفعتى براى آنان شمرده است.
روایات و احادیث
۳ - «عن على(ع) قال: «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» قال: من ماء السّماء و من ماء البحر فإذا أمطرت فتحت الأصداف أفواهها فى البحر فیقع فیها من ماء المطر فتخلق اللؤلؤة الصغیرة من القطرة الصغیرة و اللؤلؤة الکبیرة من القطرة الکبیرة;[۱] از امام على(ع) درباره سخن خداوند «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» روایت شده: که فرمود: [پیدایش لؤلؤ] از باران آسمان و آب دریا است. آن گاه که باران مى بارد، صدف ها دهانه خود را در دریا باز نموده و از آب باران داخل آن مى شود. پس لؤلؤ کوچک از قطره هاى کوچک باران و لؤلؤ بزرگ از قطره هاى بزرگ باران به وجود مى آید».
موضوعات مرتبط
- انسان: زیباطلبى انسان ۲; طبع انسان ۲
- باران: نقش باران ۳
- خدا: آثار تدبیر خدا ۱
- مرجان: عوامل پیدایش مرجان ها ۳; منشأ پیدایش مرجان ها ۱
- مروارید: عوامل پیدایش مروارید ها ۳; منشأ پیدایش مروارید ها ۱
منابع
- ↑ قرب الاسناد حمیرى، ص ۱۳۷، ح ۴۸۵; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۹۱، ح ۲۰.