غافر ٧٧
ترجمه
غافر ٧٦ | آیه ٧٧ | غافر ٧٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَتَوَفَّیَنَّکَ»: تو را میمیرانم.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ «77»
پس (اى پيامبر!) صبر كن كه وعدهى خداوند حقّ است. پس هرگاه بخشى از آن چه را به آنان وعده دادهايم به تو نشان دهيم، يا (پيش از آن) تو را از دنيا ببريم، (در هر صورت) به سوى ما بازمىگردند (و عذاب را مىچشند).
«1». يونس، 58.
جلد 8 - صفحه 294
نکته ها
در اين سوره ضمن اين كه سه بار از مجادله و ستيز كفّار سخن به ميان آمده است، «1» خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: پس صبر كن كه وعدهى خدا حقّ است.
هم تهديد دشمنان لازم است و هم تسلى دوستان. آيات قبل براى تهديد كفّار ستيزهجو بود و اين آيه براى تسلّى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و مؤمنان.
رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم
تمام برخوردهاى پيامبر با مردم، طبق فرمان خداوند بوده است، نه سليقهى شخصى و اين برخوردها در موارد گوناگون و با افراد مختلف، متفاوت بوده است. آياتى را كه در اين زمينه وجود دارد مىتوان به دو دسته تقسيم كرد:
دستهى اوّل: آياتى كه دربارهى رفتار و برخورد آرام با مردم سخن مىگويد.
دستهى دوم: آياتى كه در مورد برخوردهاى تند با منحرفان و نااهلان نازل شده است.
در اين جا از هر دو مورد، آياتى را به عنوان نمونه ذكر مىكنيم:
دستهى اول: آيات مربوط به برخوردهاى آرام و مثبت پيامبر با مردم.
«فَاصْبِرْ» (آيهى مورد بحث).
«وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» «2» بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، بگستر.
«وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» «3» بر آنان درود فرست (و دعا كن) زيرا دعاى تو، مايهى آرامش آنان است.
«ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» «4» با حكمت و اندرز نيكو، مردم را به سوى پروردگارت دعوت نما.
«فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» «5» آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بخواه و با
«1». غافر، 35، 56 و 61.
«2». شعراء، 215.
«3». توبه، 103.
«4». نحل، 125.
«5». آل عمران، 159.
جلد 8 - صفحه 295
آنان مشورت كن.
«ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» «1»* بدى را با نيكى دفع كن.
«تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ» «2» بياييد به سوى كلام و سخنى كه ميان ما و شما يكسان است.
«فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ» «3» با آنها بيعت كن و براى آنها (از درگاه خداوند) طلب آمرزش نما.
«قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ» «4» بگو گوش دادن او به نفع شما است.
«إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «5» هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند به آنها بگو سلام بر شما.
«لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» «6» اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مىشدند.
«وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» «7» اگر (دشمنان) به صلح تمايل داشتند (تو نيز) تمايل نشان بده.
«بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً» «8» مؤمنان را بشارت ده كه براى آنها از سوى خداوند فضل و پاداش بزرگى است.
دستهى دوم: آيات مربوط به رفتار قاطعانه با نااهلانى كه قابل هدايت نيستند.
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» «9»* از آنها روى بگردان.
«فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» «10» از تكذيب كنندگان اطاعت مكن كه آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا نرمش نشان دهند. (نرمشى توأم با انحراف از مسير حقّ)
«جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» «11»* با كافران و منافقان ستيز كن و بر آنان سختگيرى.
«1». فصّلت، 34.
«2». آل عمران، 64.
«3». ممتحنه، 12.
«4». توبه، 61.
«5». انعام، 53.
«6». آل عمران، 159.
«7». انفال، 61.
«8». احزاب، 47.
«9». سجده، 30.
«10». قلم، 8- 9.
«11». توبه، 73.
جلد 8 - صفحه 296
«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ» «1» آنان دشمنان تو هستند، از آنها برحذر باش.
«لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلَّا قَلِيلًا» «2» اگر منافقين و آنها كه در دلهايشان بيمارى است و (همچنين) آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مىكنند دست از كار خود برندارند تو را بر ضد آنها مىشورانيم و جز مدّت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند.
«لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ» «3» بر مردهى هيچ يك از منافقان نماز مگزار (و براى دعا و استغفار) برابرش نايست.
«ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» «4» آنها را در گفتگوهاى لجاجت آميزشان به حال خود رها كن تا بازى كنند.
«لا تَقُمْ فِيهِ» «5» در آن (مسجد ضرار) هرگز (براى نماز) نايست.
«لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ» «6» از كافران و منافقان اطاعت مكن و به آزارهاى آنها اعتنا مكن.
پیام ها
1- ياد قدرت الهى نسبت به تنبيه و كيفر مجرمان، عامل اميد و صبر است. «فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ فَاصْبِرْ»
2- تأخير در كيفر مجرمان، نبايد سبب شك و ترديد شود. «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»
3- حقّ بودن وعدههاى الهى، مايهى صبر و آرامش است. «فَاصْبِرْ» زيرا «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»
4- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در انتظار كيفر كفّار در دنياست، ولى خداوند طبق حكمت كار مىكند و انتظارات پيامبر حكمت او را به هم نمىزند. «فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ .. أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ»
5- صبر در برابر ناملايمات، حدّى ندارد و تا پايان عمر بايد صبر كرد. فَاصْبِرْ ...
«1». منافقون، 4.
«2». احزاب، 60.
«3». توبه، 84.
«4». انعام، 91.
«5». توبه، 108.
«6». احزاب، 48.
جلد 8 - صفحه 297
فَإِمَّا ... نَتَوَفَّيَنَّكَ»
6- خداوند در كيفر مجرمان عجله ندارد. فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ ... أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ
7- در دنيا ممكن نيست مجرمان مجازاتِ كامل شوند؛ سراى ديگرى لازم است.
«بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ»
8- كارهاى الهى زمان بندى دارد و هر يك در زمان خود واقع مىشود. نُرِيَنَّكَ ...
أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ
9- مرگ نابودى نيست، تحويل و تحوّل است. «نَتَوَفَّيَنَّكَ»
10- مرگ براى همه است، حتّى براى پيامبران. «نَتَوَفَّيَنَّكَ»
11- هيچ كس از دست قدرت خداوند فرار نخواهد كرد. «فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ»
12- احضار افراد در قيامت اجبارى است. «يُرْجَعُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ (77)
فَاصْبِرْ: پس صبر كن اى پيغمبر بر ايذاى قوم، يعنى بر طريق حق ثابت قدم باش اگرچه مستلزم مشقت و اذيت باشد. إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ: بدرستى كه وعده خدا به نصرت اولياء و اهلاك اعداء در دنيا و عقبى، راست و درست است و بلا شبهه واقع خواهد شد. فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ: پس هر آينه اگر بنمائيم تو را در زمان حيات، بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ: برخى از آنچه وعده مىدهيم ايشان را از عذاب و عقاب چنانچه در جنگ بدر واقع شد از كشتن و اسيرى، أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ: يا اگر بميرانيم تو را و به جوار رحمت خود بريم، فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ: پس بسوى ما باز گرديده خواهند شد در قيامت و به جزاى خود خواهند رسيد، يعنى به هيچ وجه ايشان را فروگذار نخواهيم كرد.
شأن نزول: كفار از روى جدال از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله آيات مقترحه مىخواستند مانند روان كردن چشمهها و ظاهر ساختن بستانها به انواع
جلد 11 - صفحه 337
ميوهها و غيره؛ حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (76) فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ (77) وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ (78) اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (79) وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ (80)
ترجمه
داخل شويد از درهاى جهنم جاودانيان در آن پس بد است جايگاه تكبر كنندگان
پس صبر كن همانا وعده خدا حق است پس يا مينمايانيم تو را برخى از آنچه وعده ميدهيم بآنها يا ميميرانيم تو را پس بسوى ما بازگردانده ميشوند
و بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى پيش از تو بعضى از آنها كسانى هستند كه خوانديم قصه ايشانرا بر تو و بعضى از آنها كسانى هستند كه نخوانديم قصه ايشان را بر تو
جلد 4 صفحه 541
و روا نبود براى پيغمبرى كه بياورد معجزى مگر بدستور خدا پس چون بيايد فرمان خدا حكم شود بحق و زيان نمايند آنجا اهل باطل
خدا است آنكه قرار داد براى شما چهارپايان را تا سوار شويد بعض آنها را و بعضى از آنها را بخوريد
و براى شما در آنها منفعتها است و تا برسيد بوسيله سوار شدن بر آنها بحاجتى كه در دلهاى شما است و بر آنها و بر كشتى حمل كرده ميشويد.
تفسير
خداوند متعال در روز قيامت بكفار سابق الذكر خطاب ميفرمايد كه داخل شويد در جهنم از درهاى هفتگانه آن كه هر يك مخصوص بدستهاى است و قبلا بيان شده و بدانيد كه بايد هميشه آنجا باشيد و بد جايگاهى است آن براى اهل تكبر از عبادت خدا و سركشى از فرمان پيغمبر او يعنى بسيار سخت و ناگوار است توقف در آنجا و به پيغمبر خاتم در مقابل آزار و انكار آنها دستور فرموده كه صبر و بردبارى فرمايد و بداند كه وعده عذاب خداوند آنها را حق و محقّق است و تخلّف پذير نيست نهايت آنكه يا در دنيا ارائه ميدهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خوارى و ذلّت و قتل و اسارت آنها را يا در آخرت با حضور آن حضرت آنها را بجزاى كامل اعمالشان خواهد رسانيد چون بازگشت تمام خلق بحكم او است و اينكه فرموده بعض آنچه وعده داديم براى آنست كه عذاب كامل آنها در قيامت است كه بر هر تقدير بايد بكفار برسد چه در دنيا معذّب شده باشند چه نشده باشند و خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم از انكار و اصرار كفار بر كفر و آزار اشاره فرموده است بقصص انبياء عظام و صدمات ايشان از اقوامشان كه پارهاى از آنها در قرآن ذكر شده و بيشتر ذكر نشده چون در خصال از ائمه اطهار نقل نموده كه عدد ايشان يكصد و بيست و چهار هزار بوده و در مجمع هشت هزار نيز نقل نموده كه چهار هزار از بنى اسرائيل و چهار هزار از غير آنها بودهاند و معتمد قول اول است و بنا نبوده كه پيغمبرى بدلخواه خود يا قومش هر معجزهاى كه بخواهد يا بخواهند بياورد چون معجزه خلاف جريان امور است بر وفق عادت و بايد ضرورتى باشد كه ايجاب كند آنرا و مصلحتى كه اهمّ از مصلحت جريان امور عادى باشد و خداوند مقدّر فرموده است بمقتضاى حكمت و مصلحت براى هر پيغمبرى معجزى را كه ثابت شود بر اهل انصاف نبوت او به آن نه آنكه واگذار نموده
جلد 4 صفحه 542
باشد جريان امور را باختيار كسانى تا بدلخواه خودشان هر روز چيز نو ظهور و خلاف عادتى مشاهده نمايند يا از آن بهرهمند گردند و چون بيايد فرمان خداوند بعذاب كفار خواه در دنيا باشد خواه در آخرت حكم الهى بحق و صدق و عدل صادر گردد كه نجات اهل حق و عذاب اهل باطل است و زيانى بالاتر از معذّب شدن بعذاب الهى و محروم شدن از نعم نامتناهى نيست و خداوند انعام را كه شتر و گاو و گوسفند باشد خلق فرموده براى استفاده بندگان از خود آنها بسوارى و خوردن گوشتشان نهايت آنكه استفاده از گوسفند منحصر بخوردن و استفاده از شتر اعمّ از خوردن و سوارى است و استفاده از گاو غالبا خوردن و احيانا سوارى است و نيز از منافع حاصله از آنها مانند شير و پشم و كرك و امثال آنها و براى رسيدن بندگان باغراض و آمال خودشان بوسيله سوارى يا بار نمودن بر آنها در سفرهاى تجارتى يا سياحتى و فرموده بر بعضى انعام كه شتر باشد و بر كشتى خود و زنانتان و اطفال و اموالتان حمل كرده ميشويد در صحرا و دريا و بعضى انعام در اين آيه را مخصوص بشتر دانستهاند چون عرب آن را كشتى بيابان خوانده و اينجا با فلك ازدواج شده است و شتر است كه واجد هر دو ثمر سوارى و خوردن است و فرد اكمل انعام و اين تذكّرات موجب تشكّر از نعم بىپايان خداوند منّان خواهد شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ فَإِمّا نُرِيَنَّكَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم أَو نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَينا يُرجَعُونَ (77)
پس صبر كن بر اذيتهاي قوم محقّقا وعده الهي حق است پس يا نشان ميدهيم و بتو مينمائيم بعض از عقوبتهايي که بآنها وعده داديم يا تو را ميگيريم و وفات ميكني پس بسوي ما رجوع ميكنند.
فَاصبِر صبر بر اذيتهاي قوم که شرحش در آيه 57 گذشت.
إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ وعده الهي بر مشركين و كفّار و من يحذوا حذوهم عذاب دنيا و آخرت است چنانچه ميفرمايد وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدني دُونَ العَذابِ الأَكبَرِ- سجده آيه 21 و ميفرمايد سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَينِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلي عَذابٍ عَظِيمٍ- توبه آيه 102 که مرتين دنيا و برزخ است و عذاب عظيم قيامت.
فَإِمّا نُرِيَنَّكَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم يعني يك قسمت از عذابهايي که بآنها
جلد 15 - صفحه 402
وعده داده شده مثل قتل و اسيري و ذلّة و خفّت و امثال اينها که در دنيا به آنها متوجّه شده بشما ارائه ميدهيم.
أَو نَتَوَفَّيَنَّكَ و يك قسمت پس از آنست که از ميان آنها بيرون روي و وفات فرمودي باز مشاهده ميكني عذاب آنها را در روز قيامت.
فَإِلَينا يُرجَعُونَ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 77)- باز هم صبر کن: به دنبال بحثهای گذشته در زمینه کارشکنیهای کفار و کبر و غرور و تکذیب آنها نسبت به آیات الهی در این آیه و آیه بعد، پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را دلداری داده، امر به صبر و استقامت در مقابل این مشکلات میکند.
نخست میفرماید: «اکنون که چنین است صبر کن که وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
هم وعده پیروزی که به تو داده شده، و هم وعده مجازات دردناک مستکبران مغرور و تکذیب کننده، هر دو حق است و بدون شک تحقق مییابد.
سپس برای اینکه دشمنان حق چنین تصور نکنند که اگر در مجازاتشان تأخیری رخ دهد میتوانند از چنگال کیفر و عذاب الهی بگریزند اضافه میکند:
«و هر گاه قسمتی از مجازاتهایی را که به آنها وعده دادهایم در حال حیاتت به تو ارائه دهیم، و یا تو را (پیش از آن که آنان گرفتار عذاب شوند) از دنیا ببریم (مهم نیست) چرا که همه آنان را تنها بسوی ما باز میگردانند» و ما به وعدههای خود در باره آنان عمل خواهیم کرد (فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ).
وظیفه تو تنها ابلاغ آشکار و اتمام حجت بر همگان است، تا دلهای بیدار در پرتو تبلیغ تو روشن گردد، و برای مخالفان نیز جای عذر و بهانهای باقی نماند، تو به هیچ چیزی جز به انجام این وظیفه، دلبستگی نداشته باش!
نکات آیه
۱ - خداوند، پیامبر(ص) را به صبر در برابر مخالفت هاى کافران حق ناپذیر و تداوم رسالت خویش فرا خواند. (فاصبر)
۲ - وعده خداوند به پیامبر(ص)، مبنى بر یارى کردن او و پیروز شدن آن حضرت در مبارزه با کافران حق ستیز (فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ)
۳ - دلدارى خداوند به پیامبر(ص)، در برابر مخالفت هاى کافران حق ستیز و لجوج (فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ)
۴ - خداوند، مشرکان و کافران حق ستیز را کراراً به عذاب استیصال تهدید کرده است. (فإمّا نرینّک بعض الذى نعدهم) فعل مضارع «نعد» دلالت بر استمرار مى کند. این کلمه مشتق از «وعد» است و «وعد» هم در خیر استعمال مى شود و هم در شر. چون در این جا ضمیر به مشرکان و کافران بر مى گردد، براى شر و تهدید است.
۵ - پیامبر(ص) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشرکان و کافران بود. (فإمّا نرینّک بعض الذى نعدهم أو نتوفّینّک فإلینا یرجعون) آیه شریفه، در مقام دلدارى به پیامبراسلام(ص) است و این، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حکایت مى کند.
۶ - مشرکان و کافران حق ستیز، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند، مهلت دادن خداوند به آنان نگران کننده نیست. (فإمّا نرینّک بعض الذى نعدهم أو نتوفّینّک فإلینا یرجعون)
۷ - امکان نزول عذاب استیصال، پس از رحلت پیامبراکرم(ص) براى جوامعى که استحقاق آن را دارند. (أو نتوفّینّک فإلینا یرجعون)
۸ - انسان، موجودى است مرکب از جسم و روح. (أو نتوفّینّک) «توفّى» (مصدر «نتوفّینّک») به معناى دریافت تام و کامل شىء است و آنچه از انسان به وقت مرگ دریافت مى شود، روح او است نه جسم وى. پس انسان از دو عنصر جسم و روح تشکیل شده است.
۹ - مرگ، دریافت کامل حقیقت آدمى است. (أو نتوفّینّک)
۱۰ - روح و جان آدمى، حقیقتى است باقى و فنا ناپذیر. (أو نتوفّینّک)
۱۱ - روح، عنصر اصلى حقیقت آدمى است. (أو نتوفّینّک) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که انسان در آغاز آفرینشش، با نفخ روح تکوّن یافته است و با دریافت شدن روحش مى میرد. سپس با بازگشت همین روح به سوى خدا بازمى گردد (فإلینا یرجعون). بنابراین، روح عنصر اصلى حقیقت آدمى و ثابت و فنا ناپذیر خواهد بود.
۱۲ - همه انسان ها، براى کیفر و پاداش به سوى خدا بازمى گردند. (فإلینا یرجعون)
موضوعات مرتبط
- امداد: وعده امداد ۲
- انسان: ابعاد انسان ۸; بدن انسان ۸; پاداش انسان ۱۲; حقیقت انسان۱۱; روح انسان ۸; کیفر انسان ۱۲
- بازگشت به خدا: ۶ فلسفه بازگشت به خدا ۱۲
- پیروزى: وعده پیروزى ۲
- جهنم: نجات از جهنم ۶
- حق: تهدید حق ستیزان ۴; حتمیت کیفر حق ستیزان ۶; عذاب استیصال حق ستیزان ۴; مخالفت حق ستیزان ۳; مهلت به حق ستیزان ۶
- خدا: توصیه هاى خدا ۱; تهدیدهاى خدا ۴; مهلتهاى خدا ۶; وعده هاى خدا ۲
- دشمنان: صبر بر اذیتهاى دشمنان ۱
- روح: بقاى روح ۱۰; نقش روح ۱۱
- صبر: توصیه به صبر ۱
- عذاب: تهدید به عذاب استیصال ۴
- کافران: انتظار عذاب کافران ۵; پیروزى بر کافران ۲; تهدید کافران ۴; حتمیت عذاب کافران ۶; عذاب استیصال کافران ۴; مخالفت کافران ۱، ۳; مهلت به کافران ۶
- محمد(ص): اضطراب محمد(ص) ۵; امداد به محمد(ص) ۲; توصیه به محمد(ص) ۱; دلدارى به محمد(ص) ۳; صبر محمد(ص) ۱; عذاب پس از محمد(ص) ۷; مخالفان محمد(ص) ۳; نگرانى محمد(ص) ۵; وعده به محمد(ص) ۲
- مرگ: حقیقت مرگ ۹
- مشرکان: انتظار عذاب مشرکان ۵; حتمیت عذاب مشرکان ۶; مهلت به مشرکان ۶