الأحزاب ٤٦
ترجمه
الأحزاب ٤٥ | آیه ٤٦ | الأحزاب ٤٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَاعِیاً»: دعوت کننده. «بِإِذْنِهِ»: برابر فرمان خدا و طبق برنامه الله. با توفیق خدا و در پرتو راهگشائی او. «سِرَاجاً»: چراغ. «مُنِیراً»: نورانی. نوربخش. «سِرَاجاً مُنِیراً»: مراد از چراغ روشن، خورشید تابان است (نگا: نوح / ). یعنی وجود خورشید گونه پیغمبر، تاریکیهای جهل و شرک و کفر را از افق آسمان روح انسانها میزداید، و راه منتهی به سعادت را برای همگان روشن مینماید.
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۴۸، سوره احزاب
- معنى و مراد از ذكر و تسبيحى كه مؤ منان بدان امر شده اند و وجه اينكه فرمود: ((سبحوهبكرة و اصيلا))
- مقصود از درود فرستادن خدا بربندگان كه بسيار ياد خدا مى كنند
- اشاره به معناى ((شاهد)) و ((سراج منير)) بودن پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله و سلم )
- بحث روايتى رواياتى درباره فضيليت ذكر خدا درذيل آيه : ((يا ايها الذين آمنوا ذكروا الله ذكرا كثيرا))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً «46»
و (نيز) دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابان (قرار داديم).
نکته ها
در اين دو آيه، نقش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جامعه بيان شده است.
او مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و شيوهى او در اين دعوت، بشارت و انذار است، امّا نه فقط با زبان، بلكه عمل او نيز حجّت بر مردم و الگويى براى آنان است.
پیام ها
1- بايد نقش و مسئوليّت افراد را به آنان و جامعه اعلام كرد. يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ ...
2- در برابر نيشها و آزار دشمن، تجليل لازم است. أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ ...
(در آيهى بعد مىخوانيم: «وَ دَعْ أَذاهُمْ»)
3- پيامبر بر اعمال مردم گواه است. «شاهِداً»
4- كسى مىتواند بشارت و هشدار دهد كه بر اعمال و رفتار مردم شاهد و در صحنه حاضر باشد. «شاهِداً وَ مُبَشِّراً»
5- در تبليغ و تربيت، بشارت و انذار هر دو لازم است. «مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»
6- بشارت و انذار، وسيلهى دعوت انبياست. «مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً»
7- انبيا مردم را به سوى خدا دعوت مىكنند، نه خود. «داعِياً إِلَى اللَّهِ»
8- انبيا نيز در برابر خداوند از خود استقلالى ندارند و موفقيّت و دعوت آنان با اذن الهى است. «بِإِذْنِهِ»
9- پيامبر در جامعه، چراغ هدايتى است كه نور آن سبب رشد، حركت و تشخيص
جلد 7 - صفحه 381
است. «سِراجاً مُنِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (46)
وصف چهارم:
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ: و خوانندهاى اهل شرك و جهل را به فرمان او به پرستش و اقرار به يگانگى او و به آنچه واجب است تصديق به آن از صفات
جلد 10 - صفحه 466
ثبوتيه و سلبيه.
وصف پنجم: وَ سِراجاً مُنِيراً: و چراغى روشن كه مردمان به تو از ظلمات جهالت و كفر، مستضىء شوند به طريق معرفت ايمان، و از نور تو اقتباس انوار بصائر كنند. 2- صاحب سراج منيرى كه قرآن است (به تقدير مضاف) 3- يا در حالى كه تلاوت كنندهاى سراج منيرى را كه قرآن است (به تقدير تاليا).
نكته: اطلاق «بشير» و «نذير» به آن حضرت و تقييد دعوت به اذن، اشعار است به آنكه دعوت، امرى مشكل و حاصل نمىشود مگر به معونت و تيسير حضرت احديت.
تنبيه: در تفسير كاشفى: حق سبحانه و تعالى پيغمبر ما را «چراغ» خوانده به وجوهى:
1- چنانكه نور چراغ، ظلمت را محو كند، نور وجود آن حضرت نيز ظلمت كفر را از عرصه جهان نابود ساخت:
چراغى روشن از نور خدائى
جهان را داده از ظلمت رهائى
2- هر چه در ظلمت گم شود به نور چراغ باز توان يافت، و حقايقى كه از مردم پوشيده بود به نور اين چراغ بر مقتبسان انوار معرفت روشن گشت:
از او جان را به دانش آشنائى است
و ز او چشم جهان را روشنائى است
در گنج معانى برگشاده
و ز او صاحب دلان را مايه داده
3- چراغ، اهل خانه را سبب امن و راحت است، و دزد را واسطه خجلت و عقوبت، آن حضرت نيز دوستان را وسيله نجات و سلامتى است، و منكران را سبب حسرت و پشيمانى است. و «منيرا» تأكيد است، يعنى تو چراغى نه مانند چراغهاى ديگر، زيرا آن چراغها گاهى روشن و گاهى خاموش، لكن تو از اول تا به آخر روشنى. چراغهاى ديگر به بادى مقهور شوند و هيچكس تو را منتفى نتواند نمود، كه «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» «1».
چراغى را كه رحمان برفروزد
هر آنكس پف كند ريشهاش بسوزد
«1» تفسير منهج الصادقين، چ 1346 ش، ج 7 ص 338 و 339 بنقل از تفسير كاشفى و آيه در سوره صف آيه 8.
جلد 10 - صفحه 467
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (41) وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (42) هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (43) تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً (44) يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (45)
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً (47) وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً (48)
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد ياد كنيد خدا را ياد كردنى بسيار
و تسبيح كنيد او را در بامداد و شبانگاه
او است آنكه درود ميفرستد بر شما و فرشتگان او تا بيرون آورد شما را از تاريكىها بروشنى و ميباشد بگروندگان مهربان
تهنيت ايشان روزى كه ملاقات ميكنند او را سلام است و آماده كرده براى آنان پاداشى بزرگ
اى پيغمبر همانا ما فرستاديم تو را گواه و بشارت دهنده و بيم دهنده
و خواننده بسوى خدا باجازهاش و چراغى روشنى بخش
و مژده ده مؤمنان را بآنكه براى ايشانست از خدا بخششى بزرگ
و اطاعت مكن كافران و منافقانرا و واگذار آزارشان را و واگذار كارت را بخدا و كافى است خدا كه كار گذار باشد.
تفسير
ذكر كثير ظاهرا معناى عرفى دارد كه بر حسب احوال و از منه و اشخاص متفاوت ميشود و شامل است انواع ذكر را از قبيل قلبى و لسانى و اقسام آنرا از قبيل تقديس و تحميد و تهليل و تمجيد و تسبيح در اوّل روز و آخرش كه افضل از ساير اوقات است براى آنكه مشهود است و ذكر و شكر خدا در بدو ورود در كار و ختم آن مناسب است و ملائكه روز و شب در اوّل آندو حاضرند و از ائمه اطهار ذكر كثير بتسبيحات اربعه سى مرتبه و تسبيح حضرت زهرا و مقدار نامحدود از ذكر تفسير شده و مراد از تسبيح تنزيه ذات احديّت است از آنچه لايق او نيست لذا بعضى آنرا
جلد 4 صفحه 329
بنماز صبح و شام تفسير نمودهاند كه مشتمل بر تسبيح و تنزيه و تقديس است و اخبار و اقوال در باب ذكر كثير بسيار است و خداوند آنذات اقدسى است كه رحمت ميفرستد بتوسط ملائكه و كاركنان دستگاه خود بر شما پى در پى تا تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى و او باهل ايمان مهربان بوده و هست و اگر قصور يا تقصيرى در اين سير از ظلمات بعالم نور براى آنها روى دهد خودش كمك ميكند بهدايت و مغفرت و ملائكهاش باستغفار و طلب رحمت براى آنها در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد ده مرتبه صلوات ميفرستند خدا و ملائكه بر او صد مرتبه و كسيكه صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد صد مرتبه صلوات ميفرستند خدا و ملائكه بر او هزار مرتبه آيا نميشنوى قول خداوند را هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ تا آخر آيه و در مجمع از پيغمبر (ص) نقل نموده كه فرمود رحمت فرستادند ملائكه بر من و على هفت سال چون نبود در آنوقت كسيكه مشمول رحمت شود غير از من و او و بعضى درود و رحمت الهى را به بيان معارف و احكام و صلوات ملائكه را باستغفار و خروج از ظلمات بنور را بخروج از كفر و معاصى و دخول در ايمان و طاعت تفسير فرمودهاند و رحمت خدا بر مؤمنين را باستعمال ملائكه را در تهيّه صلاح آنها دانستهاند در هر حال تحيّت و تعارف اهل ايمان با يكديگر روز كه ملاقات نمايند ثواب خدا را كه بهشت جاويد است سلام است كه دلالت بر سلامتى و آسايش دائمى دارد يا تهنيت و مباركباد و خير مقدم ايشان از طرف خدا بتوسط ملائكه آنست و آماده نموده خدا براى آنها اجر و پاداش خوب پسنديدهئى كه فوق آن تصوّر نمىشود از حور و قصور و انهار و اشجار و اثمار كه در بهشت برين است و بزرگترين الطاف الهى بر بندگان آنستكه پيغمبر خاتم را فرستاده تا شاهد و ناظر بر عقائد و اعمال آنها باشد و صحيح و فاسد و بد و خوب را بآنها بشناساند و گواهى دهد بر آنان در محضر عدل الهى و بشارت دهد ايشانرا بثواب آخرت و بترساند از عذاب آن و دعوت فرمايد آنانرا بتوحيد و عدل و نبوّت و امامت و ساير معارف حقه بدستور الهى و چراغ نور افكنى باشد براى آنها كه تمام حقائق را بر
جلد 4 صفحه 330
ايشان روشن كند و تمام شكوك و شبهات را از آنها دفع فرمايد و راه هدايت و نجات و نيل بدرجات عاليات را بايشان ارائه دهد و فضل و مزيّت اهل ايمان بخود و ذرّيه طاهرهاش را بر تمام امم در اجر بر اعمال آنان نزد خدا بآنها اعلام فرمايد و بايشان به اين معنى بشارت دهد يا بتفضّل الهى بر آنها زائد از ميزان استحقاقشان در اجر اعمال يا بفضيلت زائده ايشان بر امم از جانب خدا در هر جهت و از هر باب يا بتفضّلات بينهايت الهى كه بخودى خود بزرگ است در باره ايشان و بدلخواه و توقّعات اهل كفر و نفاق عمل نفرمايد چنانچه در اوّل سوره گذشت و اعتنا نكند بآزار و اذيّت لسانى و عملى آنها يا آزار و اذيّت نكند آنانرا و بقتل نرساندشان و توكّل كند بخدا در دفع شرّ آنها چون همه در قبضه تصرّف اويند و كافى است خدا كه كار گذار متوكّلين بخود باشد در تمام امور و احوال و لذا بعضى گفتهاند اين آيه منسوخ است بآيه قتال و قمّى ره فرموده پنج سال قبل از هجرت از مكّه نازل شده و اين دليل بر خلاف تأليف است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (45) وَ داعِياً إِلَي اللّهِ بِإِذنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (46)
اي نبي محترم ما تو را فرستاديم که شاهد باشي و بشارت دهنده و انذار كننده و دعوت كننده بسوي خدا و چراغ نور دهنده.
خداوند علت و سبب ارسال حضرت رسالت را در اينکه چند آيه بيان ميفرمايد:
اول: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً که شهادت دهي بر اعمال و افعال خوب و بد- امت چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد فَكَيفَ إِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً (نساء آيه 41). مسئله: در باب شهادت ميگويند شهادت علمي كافي نيست بلكه بايد حسي باشد مثلا در شهادت بزنا گفتند رؤيت كند
«كالميل في المكحله»
در شهادت به هلال رؤيت لازم است بلكه از حضرت رسالت است که اشاره بخورشيد نمود و فرمود «علي مثل هذا تشهد» و اينکه آيه و آيه مذكوره بدلالت التزاميه دلالت دارد بر اينكه پيغمبر (ص) حيا و ميتا بر جميع افعال امت الي يوم القيامة حاضر و ناظر است بلكه در مفهوم شهادت حضور دلالت دارد که شاهد مقابل غائب است و همين مرتبه از حضور در ائمه اطهار هست و اخبار بسياري داريم که از ما في الضمير مردم خبر ميدادند و در زيارت جامعه دارد
«و شهداء يوم القيامه»
جلد 14 - صفحه 513
حتي رأس مطهر ابي عبد اللّه به إبن وكيده از قلبش خبر داد
«اما علمت انا معاشر الأئمة احياء عند ربنا نرزق»
و چه بسيار زشت است که ما در حضور پيغمبر و ائمه و حضرت بقية اللّه اينکه اعمال سيئه و افعال قبيحه را مرتكب شويم و شهداء روز قيامة بسيار هستند ملائكه كتبه، اعضاء و جوارح زمين، قرآن و غير اينها.
دويم: وَ مُبَشِّراً بشارت اهل ايمان و تقوي و اعمال صالحه به بهشت و سعادت و رضاء الهي و فيوضات و مثوبات و حشر با انبياء و ساير نعم الهي.
سيم: وَ نَذِيراً انذار كفار و مشركين و فساق و فجار و ظلمه از آتش و جهنم و عقوبات و غضب الهي.
چهارم: وَ داعِياً إِلَي اللّهِ بِإِذنِهِ دعوت الي اللّه دعوت به معرفت اللّه و توحيده و صفاته و افعاله و دينه و كتابه و احكامه و فرامينه و رخصه و عزائمه و عدله و انبيائه و رسله و حججه و نحو اينها.
پنجم: وَ سِراجاً مُنِيراً از براي نور اطلاقاتي است يكي از اسماء الحسناي الهي نور است « يا نور و يا قدوس رب الملائكة و الروح» اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ- الايه (نور آيه 35) زيرا تمام ماهيات ممكنه ظهورش بواسطه وجود او است و تا وجود پيدا نكرده در ظلمت عدم است و نفس وجود ظاهر بالذات است.
هستي تو هستي پيوند نهبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 46)- این آیه به چهارمین و پنجمین وصف پیامبر اشاره کرده، میگوید:
«ما تو را دعوت کننده به سوی اللّه به فرمان او (قرار دادیم) و هم چراغ روشنی بخش» (وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً).
او چراغ روشنی است که خودش گواه خویش است، تاریکیها و ظلمات را میزداید، و چشمها و دلها را به سوی خود متوجّه میکند، و همانگونه که «آفتاب آمد دلیل آفتاب» وجود او نیز دلیل حقانیت اوست.
وجود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مایه آرامش، و فرار دزدان دین و ایمان و پرورش و نموّ روح ایمان و اخلاق، و خلاصه مایه حیات و جنبش و حرکت است، و تاریخ زندگی او شاهد و گواه زنده این موضوع است.
ج3، ص620
نکات آیه
۱ - دعوت مردم به خداوند، از جمله مسؤولیت هاى پیامبر(ص) بود. (یأیّها النبىّ إنّا أرسلنک ... و داعیًا إلى اللّه)
۲ - دعوت پیامبر(ص) از مردم براى حرکت در راه خداوند، به اذن و فرمان خدا است. (و داعیًا إلى اللّه بإذنه)
۳ - پیامبر(ص)، به منزله چراغى فروزان (براى هدایت) است. (و سراجًا منیرًا)
موضوعات مرتبط
- تشبیهات قرآن: تشبیه به چراغ ۳; تشبیه محمد(ص) ۳
- خدا: اذن خدا ۲; دعوت به خدا ۱، ۲
- قرآن: تشبیهات قرآن ۳
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۱، ۲; هدایتگرى محمد(ص) ۳