النمل ٢
ترجمه
النمل ١ | آیه ٢ | النمل ٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هُدیً»: هدایت. هادی (نگا: بقره / . «بُشْری»: مژده. مژدهرسان (بقره / ، نحل / و .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3»
كه (وسيلهى) هدايت و بشارت براى اهل ايمان است. كسانى كه نماز بر پامىدارند و زكات مىپردازند و تنها ايشانند كه به آخرت يقين دارند.
نکته ها
زكات دو معنا دارد: يكى معناى خاص كه زكات معروف است و ديگرى معناى عام كه كمك به نيازمندان به هر نحو است. در اين آيه مراد معناى دوّم زكات است، زيرا اين سوره در مكّه نازل شده و دستور زكات رسمى در مدينه صادر شده است. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»
كلمهى «مُبِينٍ» از «ابانة»، هم به معناى «روشن» به كار مىرود كه به اصطلاح فعل لازم است و هم به معناى «روشنگر» كه فعل متعدّى است.
پیام ها
1- يكى از سنّتهاى الهى اين است كه وحى را با برترى و مقامى كه دارد در دسترس انسان قرار دهد. «تِلْكَ»
2- دايرهى ارشاد از طريق گفتن و شنيدن، گستردهتر از نوشتن و خواندن است.
(كلمهى قرآن قبل از كتاب آمده است) «الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ»
3- حركت انبيا فرهنگى و با قرائت و كتابت همراه است. «آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ»
جلد 6 - صفحه 389
4- قرآن، كتابى بس بزرگ است. ( «كِتابٍ»، بدون «الف و لام» و همراه با تنوين نشانهى عظمت است)
5- قرآن براى مردم قابل درك است. «كِتابٍ مُبِينٍ»
6- ارشاد و تبليغ، بايد با محتواى روشن و شيوهاى صريح و قاطع همراه باشد.
«تِلْكَ- مُبِينٍ»
7- هدايت، درجات و مراحلى دارد: هدايت ابتدايى: «هُدىً لِلنَّاسِ»* هدايت تكميلى: هُدىً ... لِلْمُؤْمِنِينَ
8- از امتيازات قرآن، مكتوب بودن: «كِتابٍ» روشن و روشنگر بودن: «مُبِينٍ» هدايت كردن: «هُدىً» و بشارت دادن است. «بُشْرى»
9- رسالت اصلى قرآن، هدايت و بشارت است و توجّه قرآن به علوم و مسائل ديگر جنبى است. «هُدىً وَ بُشْرى»
10- ايمان، كليد هدايت و نجات است. «هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ»
11- در هدايت شدن، قابليّت شرط اصلى است. «لِلْمُؤْمِنِينَ»
12- براى ترويج خوبىها، از خوبان تجليل كنيم. الَّذِينَ ...
13- در تجليل، محور كردار مردم است، نه نام وعنوان آنها. يُقِيمُونَ ... يُؤْتُونَ ...
14- عمل، نشانهى ايمان است. لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ ...
15- حتّى مؤمنان اهل نماز و زكات براى تداوم كار خود به هدايت الهى نياز دارند. هُدىً ... لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ ... در قيامت نيز انسان به مرحلهاى از هدايت محتاج است. «يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» «1»
16- نمازى ارزش دارد كه با شرايط صحّت و كمال انجام گيرد. «يُقِيمُونَ» (معناىاقامهى نماز، انجام دادن آن با شرايط است)
17- رابطه با خداوند بر رابطه با مردم مقدّم است. «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»
«1». يونس، 9.
جلد 6 - صفحه 390
(نماز، قبل از زكات آمده است)
18- چون نماز و رابطه با خدا، زمينهساز ساير كارهاى خير است، نام آن در ابتدا آمده است. «الصَّلاةَ»
19- تداوم عمل، به عمل ارزش مىدهد. «يُقِيمُونَ- يُؤْتُونَ» (فعل مضارع نشانهى استمرار و تدوام است)
20- يكى از امتيازات اسلام اين است كه مسايل الهى و مردمى، معنوى و مادّى، اين جهانى و آن جهانى را در كنار هم قرار داده است. «الصَّلاةَ- الزَّكاةَ»
21- در تبليغ، اوّل كارهايى را مطرح كنيد كه براى مردم خرج ندارد. (اوّل نماز، بعد زكات) «الصَّلاةَ- الزَّكاةَ»
22- مؤمن در برابر مسايل اجتماعى و نياز محرومان و گرسنگان، احساس مسئوليّت مىكند. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»
23- هركجا حسّاسيّت لازم است، كلام را تكرار كنيد. (نماز وزكات با يك كلمه «الَّذِينَ» آمده، ولى يقين به معاد با دو بار كلمهى «هُمْ» بكار رفته است.)
24- نماز و زكاتى ارزش دارد كه با ايمان به معاد همراه باشد. «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ»
25- اهل يقين، تنها گروه خاصّى هستند. «هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» تكرار كلمهى «هُمْ» نشانهى اين است كه اين گروه، گروه خاصّى هستند.
26- مؤمنين برنده هستند؛ با نماز خودسازى مىكنند و با زكات مشكلات جامعه را حل و با يقين به معاد، آيندهى خود را تأمين مىكنند. يُقِيمُونَ الصَّلاةَ ...
الزَّكاةَ ... يُوقِنُونَ
27- علم، به فراموشى تبديل مىشود ولى يقين، با توجّه دائمى همراه است.
«يُوقِنُونَ»
28- گمان و دانستن كافى نيست، باور قلبى و يقين لازم است. «يُوقِنُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 391
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2»
هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ: در حالتى كه اين قرآن راه نماينده است به راه راست و مژده دهنده است مر ايمان آرندگان را به سعادت كبرى كه بهشت اعلى باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است
كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند
آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند
و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا
هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شدهئى شايد كه شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد
جلد 4 صفحه 138
آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان
اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار
و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان
مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم
و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان
پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است
و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مىپنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت
جلد 4 صفحه 139
عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعلهئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نمودهاند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پارهاى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعلهور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مىكند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا
جلد 4 صفحه 140
جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمىترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفتهاند و فرمودهاند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانستهاند و بعضى گفتهاند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفتهاند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنهكاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهونتر است چون اصل
جلد 4 صفحه 141
عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّتآميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانستهاند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانستهاند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننمودهاند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كردهاند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزودهاند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.
جلد 4 صفحه 142
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هُديً وَ بُشري لِلمُؤمِنِينَ «2»
اينکه قرآن هدايت كننده و بشارت دهنده است براي قومي که ايمان ميآورند.
اما هدايت قرآن که به بهترين راهها و محكمترين راهها راهنمايي ميكند چنانچه ميفرمايد:
إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ وَ يُبَشِّرُ المُؤمِنِينَ (الاسري آيه 9) چيزي در قرآن فرو گذار نشده وَ لا رَطبٍ وَ لا يابِسٍ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ (انعام آيه 59).
و اما بشري سر تا سر قرآن بشارت مؤمنين است و در بسياري از آيات بشارت را براي مؤمنين به طور اطلاق فرموده مثل همين آيه و در بعضي مقرون به تقوي فرموده الّذين آمنوا و اتقوا در بعضي مقرون به عمل صالح كرده الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اما اگر ايمان باشد و تقوي از معاصي و مقرون به اعمال صالحه «لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم» آنهم هر چه درجه ايمان و تقوي و عمل صالح بالا رود درجات بالا ميرود تا برسد به درجات انبياء و ائمه اطهار و اما اگر اعمال صالحه چندان نداشته باشد يا تقواي از معاصي اگر باعث زوال ايمان شد که هيچ گونه بشارتي ندارد و اما اگر با ايمان رفت عاقبت نجات است يا به مغفرت الهي يا به عفو پروردگار يا به شفاعت شفعاء يا به دعاي مؤمنين يا وسائل ديگر و لو در حين موت يا در قبر يا در عالم برزخ يا در صحراي محشر گرفتار باشد به تفاوت مراتب لذا در اينکه آيه به طور اطلاق فرمود:
(وَ بُشري لِلمُؤمِنِينَ) سپس مصداق مؤمنين را بيان ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- در این آیه دو توصیف دیگر برای قرآن بیان شده: قرآنی که «مایه هدایت، و وسیله بشارت برای مؤمنان است» (هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ).
چرا که تا مرحلهای از تقوا و تسلیم و ایمان به واقعیتها در دل انسان نباشد به دنبال حق نمیرود.
نکات آیه
۱ - آیات قرآن، آیاتى هدایتگر و بشارت دهنده (تلک ءایت القرءان ... هدًى و بشرى للمؤمنین) کلمه هاى «هدًى» و «بشرى» مصدر به معناى اسم فاعل (هادیة و مبشرة) و حال براى «آیات» است.
۲ - تنها مؤمنان، از هدایت ها و بشارت هاى قرآن بهره مندند. (هدًى و بشرى للمؤمنین)
۳ - رهنمودها و بشارت هاى قرآن، خالى از ابهام و پیچیدگى و به دور از هر نقص و کاستى است. (و کتاب مبین . هدًى و بشرى) به کارگیرى مصدر (هدًى و بشرى) به جاى اسم فاعل (هادیة و مبشرة) بیانگر پیراسته بودن برنامه هاى هدایتى و بشارت هاى قرآن از هرگونه نقص و کاستى است. قید «کتاب مبین» در آیه پیش نیز نشانگر خالى بودن آن از ابهام و پیچیدگى است.
۴ - پیام هدایت قرآن، عام و براى همگان است و بشارت هاى آن، خاص و ویژه مؤمنان. (هدًى و بشرى للمؤمنین) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «للمؤمنین» قید براى «بشرى» باشد. بنابراین «هدًى» از آن جهت که فاقد قید است، افاده عموم مى کند.
۵ - برخوردارى از روحیه حق جویى، شرط بهرهورى از پیام هاى روشن و هدایتگر قرآن (تلک ءایت القرءان و کتاب مبین . هدًى و بشرى للمؤمنین) از آن جا که «ایمان» وصفى مقابل «کفر» است و کافران به خاطر داشتن روحیه استکبارى و حق ستیزى (به جاى بهره مند شدن از هدایت هاى آن) با آن به ستیز بر مى خاستند، مى توان گفت که قید «للمؤمنین» اشاره به این حقیقت دارد که روحیه ایمان و تسلیم در برابر حق، شرطى است لازم براى بهرهورى از هدایت هاى قرآن.
موضوعات مرتبط
- حق طلبى: آثار حق طلبى ۵
- قرآن: بشارتهاى قرآن ۱، ۲، ۳; شرایط استفاده از قرآن ۵; عمومیت هدایتهاى قرآن ۴; مشمولان هدایتهاى قرآن ۲; وضوح قرآن ۳; ویژگیهاى بشارتهاى قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۱، ۳; هدایتگرى آیات قرآن ۱
- مؤمنان: بشارت به مؤمنان ۲، ۴; فضایل مؤمنان ۲