الأنبياء ٩١
ترجمه
الأنبياء ٩٠ | آیه ٩١ | الأنبياء ٩٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَحْصَنَتْ»: مصون و محفوظ داشت. «فَرْجَهَا»: عورت خود را. کنایه از پاکدامنی و عفّت است. «أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»: خود را از آمیزش با مرد، چه از راه حلال و چه از راه حرام، به دور داشت، خویشتن را از آلودگی به بیعفّتی مصون و محفوظ کرد و عفیف و پاکدامن زیست. «نَفَخْنَا»: مراد از نفخ و دمیدن، پدید آوردن رازی از رازهای الهی در شکم مریم است که در پرتو آن حیات جنینی فرزندش عیسی برقرار و بر دوام گردد (نگا: حجر / ). «مِن رُّوحِنَا»: از روح متعلّق به خود. مراد از چنین اضافهای بیان عظمت شیء مورد نظر است. به اصطلاح اضافه تشریفیّه است، همچون: بَیْتُ الله. شَهْرُ الله. صُنْعُ الله (نگا: نمل / ). «آیَةً»: دلیل و نشانه قدرت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا... (۲) قَالَ کَذٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ... (۲) وَ مَرْيَمَ ابْنَةَ عِمْرَانَ الَّتِي... (۵)
قَالَ کَذٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ... (۲) إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً... (۰)
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۹۱ سوره انبياء
- بيان آيه : ((و داود و سليمان اذيحكمان ...(( و شرح اينكه حكم آن دو جناب حكم واحد ومصون از خطا بوده است
- بررسى عقلى احتمالات مسئله و متعين شدن اينكه حكم سليمان و داود حكم واحدى بوده است
- تاءييد مطلبه به روايات وارده
- معناى تسخير كوهها و مرغ ها با داوود (عليه السلام )
- معناى اينكه صنعت لبوس را به داود تعليم كرديم
- مقصود از جريان بادبه امر سليمان (عليه السلام ) به سوى سرزمين شام (ولسليمانالريح عاصفة ...)
- معناى اينكه ذوالفنون (يونس عليه السلام ) ((ذهب مغاضا فظن ان لن نقدر عليه (( واينكه سپس در ظلمات ندا كرد: ((ان لا اله الا انى كنت من الظالمين ((
- بحث روايتى
- رواياتى ديگر در ذيل آياتى كه به ايوب ، يونس ، زكريا، و مريم (عليهم السلام )اشاره داشتند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ «91»
و (بياد آور مريم را، آن) زنى كه دامان خويش را پاك نگاه داشت، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش (عيسى مسيح) را (آيت و) نشانهاى براى جهانيان قرار داديم.
پیام ها
1- محور در بيان مطالب قرآنى، ارائه الگوها و كمالات انسانى است و زن و مرد در آن فرقى ندارند. «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها»
2- الطاف الهى زمانى نازل مىشود كه قابليّتى موجود باشد. «أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا»
3- پاكدامنى از برجستهترين كمالات زن است. «أَحْصَنَتْ فَرْجَها»
4- وجود يك كمال در انسان، بركتهاى زيادى را به همراه مىآورد. «أَحْصَنَتْ فَرْجَها، فَنَفَخْنا، رُوحِنا جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ»
5- پاكدامنى مادر مىتواند او وفرزندانش را به بالاترين مقامها برساند. «وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ»
6- مقام زن تا بدانجا مىرسد كه خداوند، او را همچون انبيا مىستايد و نشانه و آيت خويش در ميان جهانيان قرار مىدهد. «آيَةً لِلْعالَمِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 492
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ (91)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها: و ياد بياور اى پيغمبر آن زنى را كه نگاهداشت فرج خود را از حلال و حرام، چنانكه حكايت فرموده از او در آيه «وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا» مراد، مريم دختر عمران است كه خود را عفيف و پاكيزه داشت و دست هيچكس را بر دامن عصمت خود نگذاشت. فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا: پس دميديم، يعنى جبرئيل را فرموديم تا دميد در گريبان يا آستين پيراهن
جلد 8 - صفحه 438
يا در دهان مريم از روحى كه مخلوق ما و به امر ما باشد. مراد آنست كه جارى ساختيم در او روح عيسى را و به آن زنده گردانيديم وى را در شكم مريم. و ممكن است كه مراد روح جبرئيل باشد، يعنى دميديم در مريم به توسط روح ما كه جبرئيل است به اين وجه كه او را امر فرموديم تا نفخ نمود در شكاف پيراهن او، پس آن نفخ به جوف مريم رسيده به عيسى عليه السلام حامله شد (اين اضافه تشريفى است).
على بن ابراهيم روايت نموده كه: جبرئيل در گريبان مريم دميد، پس در آن شب حامله شد به عيسى، صبح وضع حمل نمود، مدت حمل او نه ساعت بود. [حق تعالى] به عدد ماه حمل زنان ديگر ساعت براى او مقرر فرمود «1».
وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ: و قرار داديم حال مريم و فرزند او را كه از نفخه حاصل شده بود بدون واسطه نطفه، بر خلاف ساير مردمان علامتى و حجتى براى تمام عالميان كه چون تأمل نمايند، هر آينه دريابند كه ظهور عيسى بدون پدر از بتول عذرا، به مجرد نفخه، دلالت مىكند بر كمال قدرت صانع حكيم جل ذكره.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ (91) إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (92) وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93) فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94) وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)
حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96)
ترجمه
- و ياد كن آنزن را كه نگهداشت عورت خود را پس دميديم در او از روح خود و گردانيديم او و پسرش را آيتى براى جهانيان
همانا اين ملّت شما است با آنكه ملّت يگانه است و من پروردگار شمايم پس بپرستيد مرا
و جدا نمودند كار دينشان را ميانشان تمامى باشند بسوى ما بازگشت كنندگان
پس كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه اهل ايمان باشد پس نيست ناسپاسى مرسعيش را و همانا مائيم مر آنرا نويسندگان
و حرام است بر اهل بلدى كه هلاك نموديم آنها را براى آنكه آنها باز گشت نميكنند
تا وقتى كه باز شود سدّ يأجوج و مأجوج و آنها از هر بلندى ميشتابند.
تفسير
- خداوند در ذيل احوال انبياء مخصوصا خانواده حضرت زكريّا متذكّر حال مريم و فرزند برومندش عيسى عليهما السلام شد چون اين دو خانواده با يكديگر نسبت داشتند و حضرت عيسى پسر خاله حضرت يحيى بود و از اوصاف حضرت مريم ببزرگترين صفت كمال و جمال زن كه حفظ ناموس و عفّت و عصمت است اكتفاء فرمود با اشارهئى بدو آيت و معجزه مشهوره در وجود آن دو چون عيسى عليه السّلام بدون پدر بدنيا آمد و در مهد، شهادت ببرائت ساحت مادرش از تهمت يهود داد و اين واقعه امر فوق العاده و كرامتى بود براى حضرت مريم و فرزندش حضرت عيسى با آنكه يك امر و واقعه مشهورهئى بود لذا حاجت بتعبير از آن بآيتين كه صيغه تثنيه است نداشت و در خاتمه بيان فرمود قدر مشترك ميان دعوت تمام انبياء و اولياء خدا را كه آن توحيد و معاد، اصل دين اسلام و پيروى از سفراء خدا است باين تقريب كه اين ملّت و دين شما است كه يك ملّت و دين است ولى مردم هوا پرست مانند يهود و نصارى و مجوس بدلخواه خودشان امر مشتركى را تجزيه و تقسيم و پاره پاره و متفرّق نمودند و هر دستهئى براى خودشان ملّت و طريقه و كيشى اختيار كردند و خود را بآن معرّفى نمودند و هر يك از آن فرق و ملل و تمامى آنها روز قيامت در پيشگاه ما حاضر خواهند شد و بپاداش اعمال خودشان خواهند رسيد پس هر كس اعمال صالحهئى بجا آورده با آنكه مؤمن بخدا و روز جزا و وسائط فيض الهى باشد خداوند اجر او را ضايع نميكند و نميگذارد سعى و كوشش او هدر رود و از عمل او قدردانى خواهد فرمود و در صحيفه اعمالش نوشته و ثبت
جلد 3 صفحه 577
خواهد شد براى تدارك آن بثواب و نعيم بهشتى ولى آن ثواب و نعيم حرام و ممنوع است بر اهالى بلدى كه هلاك نموديم ما آنها را بعذاب دنيوى براى آنكه آنها ديگر بدنيا بر نميگردند تا احتمال داده شود كه عمل صالحى بجا آورند و مستحق ثواب شوند بلكه بهمين حال بر قرارند تا سدّ يأجوج و مأجوج منهدم شود كه از علائم بر پا شدن قيامت است و البتّه در آنروز خلق اولين و آخرين در پيشگاه الهى حاضر خواهند شد و بمقام لايق خود خواهند رسيد اين معنائى است كه بنظر حقير رسيده براى آيه پنجم كه مناسب با آيه قبل و بعد و خالى از خلل و اشكال است ولى حضرات مفسّرين بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بدنيا و بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بتوبه و بر اين دو تقدير لا زائده است و بعضى حرام را بمعناى واجب و حتم گرفتهاند و بعضى گفتهاند حرام است رجوع ننمودن آنها در روز جزا و در هر حال حرام را خبر انّهم لا يرجعون دانستهاند با آنكه زائده بودن لا خلاف اصل است خصوص در مقاميكه مأمون از اشتباه نيست و بودن حرام بمعناى واجب اگر ثابت باشد در لغت با آنكه نيست از زائده بودن لا بعيدتر است و همچنين است حتم اگر چه بهتر است از واجب و مصحّحى ميتوان براى آن فرض نمود ولى اين تركيب فى نفسه و بخودى خود حسنى ندارد چنانچه بر ارباب سليقه و ذوق ادبى پوشيده نيست و معناى اخير كه عبارت از حرمت رجوع ننمودن آنها در روز جزا باشد تخصيص بلا مخصّص و موجب لغويّت حتّى در صدر آيه بعد است چون تمام خلق بايد در روز جزا حاضر شوند اختصاص بآنها ندارد و ديگر تا فتح سدّ يأجوج و مأجوج معنى ندارد علاوه بر آنكه اين معنى مخالف است با اخبار مفسّره اين آيه كه رجوع را بمعناى باز گشت بدنيا و رجعت بآن گرفتهاند و فتح سدّ يأجوج و مأجوج منتهاى اين رجوع ننمودن است نه منتهاى رجوع نمودن در روز جزاء كه مستفاد از حرمت و ممنوعيّت عدم رجوع در آنروز است بنابر معناى اخير و هيچيك از اين اشكالات بر معناى مختار وارد نيست با آنكه منطبق بر مفاد اخبار است و حاجت بتقديرى ندارد جز مبتدا براى حرام كه مستفاد از آيات سابقه و مؤيّد بساير آيات و اخبارى است كه دلالت دارد بر حرمت و ممنوعيّت نعيم بهشت بر كفّار و اضمار لام تعليل قبل از كلمه أنّ بقرائت مشهوره كه رايج است با تأييد آن بقرائت كسر كه
جلد 3 صفحه 578
محتاج باضمار نيست چون بعضى بكسر انّ قرائت نمودهاند ولى مشهو أنّهم بفتح است در فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در خطبه روز جمعه فرمود آيا نمىبينيد پيشينيان خود را كه باز گشت نميكنند و باز ماندگان را كه باقى نميمانند خدا فرموده وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه فرمودند هر بلدى كه هلاك كرد خداى عزّ و جلّ اهل آنرا بعذاب رجوع نميكنند در رجعت و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر بلديكه هلاك كرد آنرا خدا بعذاب پس همانا آنها رجوع نميكنند و معلوم است كه مراد دنيا است و شرح انهدام سدّ اسكندر و باز شدن راه يأجوج و مأجوج پيش از صور اسرافيل بدنيا و اختلال امور مردم و بر پا شدن قيامت در سوره كهف گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّتِي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فِيها مِن رُوحِنا وَ جَعَلناها وَ ابنَها آيَةً لِلعالَمِينَ (91)
و آن زني که حفظ كرد عورت خود را پس دميديم ما در او از روح خود و قرار داديم او را و پسرش را آيت بر جميع عالمين.
اشاره به حضرت مريم است و فرزندش عيسي عليه السلام که خداوند در چندين موضع بيان فرموده در سوره آل عمران از آيه 31 تا آيه 50 در بيست آيه بيان فرمود، و در سوره مريم از آيه 16 تا آيه 37 در بيست و دو آيه ذكر فرموده و در موارد ديگر و چون شرح و تفسير آنها گذشت تكرار نميكنيم فقط به تفسير آيه اكتفاء ميكنيم.
(وَ الَّتِي أَحصَنَت فَرجَها): که بر حسب نذر مادرش او را در بيت المقدّس مقرّر داشتند و متكفّل حال او زكريّا بود و موائد بهشتي بر او ميآمد و داراي مقام عصمت بود و اختيار شوهر نكرده بود.
جلد 13 - صفحه 238
(فَنَفَخنا فِيها مِن رُوحِنا) که جبرئيل مأمور شد و نفخ روح كرد و بفوري حمل پيدا كرد و عيسي متولد شد.
(وَ جَعَلناها وَ ابنَها): عيسي عليه السلام را (آيَةً لِلعالَمِينَ): که بدون فحل و بدون مضيّ مدّت حمل عيسي عليه السلام متولّد شد و در همان زمان ولادت تكلّم فرمود و گفت: «إِنِّي عَبدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا» الي آخر الآيات مريم آيه 31.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 91)- مریم بانوی پاکدامن: در این آیه به مقام مریم و عظمت و احترام او و فرزندش حضرت مسیح (ع) اشاره شده است، میگوید: «و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت» (وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها).
«سپس ما از روح خود در او دمیدیم» (فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا).
«و او و فرزندش [مسیح] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم» (وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ).
نکات آیه
۱- داستان حضرت مریم و پاک دامنى و فرزنددار شدن او، درس آموز و شایسته یاد و یادآورى است. (و التى أحصنت فرجها فنفخنا فیها) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که «التى» منصوب به عامل مقدرى چون «أذکر» یا «أذکروا» باشد.
۲- مریم(س)، زنى عفیف و پاک دامن و داراى مقامى بلند در پیشگاه خداوند (والتى أحصنت فرجها ) «إحصان» (مصدر «أحصنت») به معناى منع و بازداشتن است و «فرج» در اصل به معناى شکاف میان دو شىء مانند (شرمگاه و...) است. منع و بازداشتن فرج، کنایه از پاک دامنى و عفاف است.
۳- عفت و پاک دامنى، از برجسته ترین اوصاف زنان و از بهترین کمالات آنان است. (والتى أحصنت فرجها ) برداشت یاد شده به خاطر این است که خداوند در مقام توصیف و تمجید مریم(س) - که در این آیات نام او در ردیف پیامبران قرار گرفته - صفت عفت و پاک دامنى او را یادآور شده است.
۴- باردارى مریم(س) و تولد حضرت مسیح(ع) با دمیده شدن روح الهى در او بود. (فنفخنا فیها من روحنا )
۵- روح ، پدده ا لطف است . (فنفخنا فیها من روحنا ) تعبر از القا روح در جسم با کلمه «نفخ» - که به معنا ادخال هوا در اجسام است - بانگر مطلب فوق م باشد.
۶- عفت و پاک دامنى مریم(س)، زمینه ساز برخوردارى وى از عنایات ویژه الهى بود. (التى أحصنت فرجها فنخنا فیها من روحنا ) تقدم عبارت «والتى أحصنت فرجها» بر «فنفخنا فیها من روحنا» مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۷- بهره مندى از عنایات و الطاف خداوند، نیازمند بودن زمینه هاى لایق و مستعد است. والتى أحصنت فرجها فنفخنا فیها
۸- عفت و پاک دامنى، راه تکامل و تعالى زن و زمینه ساز برخوردارى او از الطاف و عنایات الهى (والتى أحصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا ) برداشت یاد شده به خاطر این است که عفت و پاک دامنى مریم(س) موجب شد که او رشد پیدا کند و به حدى برسد که از الطاف ویژه الهى برخوردار گشته و روح بلند حضرت مسیح(ع) با عنایت الهى در او دمیده شود.
۹- فرزند مریم(س) (عیسى(ع))، پرتو روح الهى و داراى مقامى بس بلند در پیشگاه خداوند (فنفخنا فیها من روحنا ) اضافه «روح» به «نا» اضافه تشریفى و براى بیان شرافت و عظمت این روح است.
۱۰- مریم(س) و فرزندش عیسى(ع)، آیت الهى و نشانه رمز و راز آفرینش خداوندى براى جهانیان (و جعلنها و ابنها ءایة للعلمین )
۱۱- تجلّى عظمت و قدرت الهى در باردارى مریم(س) و تولد اعجاز آمیز عیسى(ع) (و جعلنها و ابنها ءایة للعلمین )
۱۲- مریم(س) برخوردار از منزلتى والا و مقامى بلند در پیشگاه خداوند و شخصیتى جهانى (والتى أحصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلنها و ابنها ءایة للعلمین) برداشت یاد شده با توجه به سه نکته است: ۱- «التى» منصوب به عامل مقدرى چون «أذکر» یا «أذکروا» است که دراین صورت فرمان به یادآورى داستان مریم(س) براى همه انسان ها است. ۲- نام مریم(س) در ردیف پیامبران الهى قرار گرفت و به دنبال نام آنان آمد. ۳-خداوند مریم(س) را آیت خود براى جهانیان معرفى کرد (و جعلناها و ابنها آیة للعالمین).
موضوعات مرتبط
- آفرینش: رازهاى آفرینش ۱۰
- استعدادها: نقش استعدادها ۷
- خدا: روح خدا ۴; زمینه لطف خدا ۷، ۸; نشانه هاى روح خدا ۹; نشانه هاى قدرت خدا ۱۱
- ذکر: ذکر قصه مریم(ع) ۱
- روح: حقیقت روح ۵; لطافت روح ۵
- زن: اهمیت عفت زن ۳; عوامل تکامل زن ۸; کمال زن ۳
- عبرت: عوامل عبرت ۱
- عفت: آثار عفت ۸
- عیسى(ع): اعجاز ولادت عیسى(ع) ۱۱; عیسى(ع) از آیات خدا ۱۰; فضایل عیسى(ع) ۱۰; مقامات عیسى(ع) ۹
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۶
- مریم(ع): آثار عفت مریم(ع) ۶; اعجاز باردارى مریم(ع) ۱۱; تقرب مریم(ع) ۱۲; شخصیت مریم(ع) ۱۲; عبرت از قصه مریم(ع) ۱; عفت مریم(ع) ۱، ۲; فضایل مریم(ع) ۲، ۶، ۱۰، ۱۲; قصه مریم(ع) ۴; مریم(ع) از آیات خدا ۱۰; منشأ باردارى مریم(ع) ۴; نفخ روح در مریم(ع) ۴