الإسراء ٨٨
ترجمه
الإسراء ٨٧ | آیه ٨٨ | الإسراء ٨٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِجْتَمَعَتْ»: گرد آیند. اتّحاد و اتّفاق حاصل کنند. «ظَهِیراً»: پشتیبان. کمککننده (نگا: تحریم / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
از طریق سعید یا عکرمة از ابن عباس نقل گردیده که سلام بن مشکم با عده اى از یهود نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ما چگونه از تو پیروى نمائیم در حالتى که رو به قبله ما نماز میخواندى و اکنون آن را تغییر داده اى و کتابى که آورده اى آن را به ترتیب تورات و بروش آن نمى بینیم باید کتابى از آسمان بیاورى که ما آن را بپسندیم سپس این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره اسراى
- وجه اينكه قرآن براى مؤ منين ((شفاء(( و((رحمت (( ناميده شده است .
- توضيح اينكه قرآن ظالمين را جز زيان نمى افزايد
- حاصل معناى آيه واشاره به وجوهى كه مفسرين درباره آن گفته اند.
- بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى
- بحثى فلسفى (در بيان اينكه شرور بالعرضداخل در قضاى الهى هستند)
- تقسيمات ((عدم (( وبيان اينكه كدام قسم آن شر است .
- تقسيم كلى امور به پنج قسم
- سخن صاحب روح المعانى درباره شرور وكلام فخر رازى
- معناى ((كليعمل على شاكلته ((
- صفات درونى انسان علت تامه اعمال بدنى اونيست بلكه مقتضى آنست
- بيان اينكه سعادت وشقاوت ضرورى وتغييرناپذير نيست واكتسابى واز آثار اعتقاداتواعمال انسان مى باشد
- انسان داراى ((شاكله ((هايى است مختلف داراى آثا مختلف
- بيان وجه ارتباط واتصال اين آيه با ((وننزل من القرآن ...((
- سخن فخر رازى پيرامون آيه ((قلكل يعمل على شاكلته (( ونقد آن
- بحث فلسفى (درباره سنخيت وجودى ورابطه ذاتى بينفعل وعلت فاعلى )
- وجود رابطه وسنخيت بين فعل وفاعل از نظر قرآن
- معناى ((روح (( ومراد از ((امر خدا(( وتوضيح اينكه روح از امر خدا است
- موارد اطلاق واستعمال كلمه ((روح (( در آيات قرآن مجيد
- اقوال مختلف ومتعدد مفسرين درباره مراد از روح در آيه : ((يسئلونك عن الروح ...((
- تحدّى عمومى (همه انس وجن ) وبه تمامى خصوصيات قرآن (نه فقط بلاغت وفصاحت )
- مشروط كردن مشركين ايمان خود را به معجزاتى غريب وناممكن !
- تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركين ، در شاءن پيامبر (ص ) نيست
- گفتار بعضى مفسرين در ارتباط به دوكلمه بشرا ورسولا در آيه واشكالات آن
- تقرير وتوضيح برهان بر نبوت عامه واثبات آن
- توضيح برهانى عقلى بر اينكه تحمل وحى خاص انبياء الهى است
- توجهى به سياق آيه ودلات آن
- چون دليل وبرهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار
- معناى جمله : ((قادر على ان يخلق مثلهم ((
- بيان اينكه انسان مبعوث در قيامت عين انسان دنيايى است نه مانند او
- بحث روايتى
- رواياتى درباره نيت وعمل در ذيل جمله : ((كليعمل على شاكلته ((
- چند روايت درباره شاءن نزول آيه : ((يسئلونك عن الروح ...(( وبيان مراد از روح
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «88»
بگو: اگر (تمام) انس و جنّ گرد آيند تا همانند اين قرآن را بياورند، نمىتوانند مثل آن را بياورند، هر چند كه بعضى پشتيبان و ياور ديگرى باشند.
نکته ها
«ظهير»، از «ظَهر» به معناى پشتوانه و پشتيبان است.
«1». نسبت به موارد ديگر نيز چنين است، همانگونه كه «خلقكم»، «يذهبكم». همانگونه كه «يعزّ»، «يذلّ»، همانگونه كه «يهدى»، «يضلّ»، همانگونه كه «احياكم»، «يميتكم»، همانگونه كه «ينصركم»، «يخذلكم». آرى، آفريدن و بردن، عزّت و ذلّت، هدايت و ضلالت، حيات و مرگ، يارى و خوارى تنها به دست اوست.
جلد 5 - صفحه 115
آيه، پاسخى است به سخن كفّار كه مىگفتند: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «1» ما هم اگر بخواهيم، مىتوانيم مثل قرآن را بياوريم. و اين دعوت قرآن به مبارزه و آوردن نمونهاى مثل خود (تحّدى)، قرنهاست كه بىجواب مانده است و تا كنون نيز دشمنان عرب زبان از اهلكتاب و مكتبهاى الحادى، با همهى دشمنىهايشان با اسلام و حمايت قدرتهاى گوناگون، نتوانستهاند مثل قرآن را بياورند.
ويژگىهاى بىهمتاى قرآن، عبارت است از اينكه: هم معجزه است، هم روان و متنوّع، هم خبر از آينده مىدهد، هم بهترين داستانها را دارد، هم بهترين شيوهى دعوت را دارد، هم بيان كنندهى همهى مسائل و نيازهاى فردى و اجتماعى، دنيوى و اخروى در همهى زمينهها و در تمام زمانهاست.
پیام ها
1- جنّيان نيز همانند انسانها مكلفنّد و قرآن، كتاب آنان نيز مىباشد. «اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ»
2- ناتوانى در آوردن نظيرِ قرآن، دليل اعجاز اين كتاب است. «لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (88)
«1» همان مدرك.
جلد 7 - صفحه 437
بعد از آن در مقام تحدى بقرآن خطاب فرمايد:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُ: بگو اى پيغمبر اگر جمع شوند آدميان و جنيان تماما عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ: بر اينكه بياورند بمانند اين قرآن در فصاحت و بلاغت و حسن نظم و كمال معنى و اخبار از غيب و جامعيت كليه فوائد روحى و جسمى و دنيائى و آخرتى تمام طبقات بشر را تا انقراض عالم لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ: نيارند مانند آن را در اين صفتها با آنكه در ميان آنها فصحا و بلغا و عرفا هستند. حاصل آنكه عاجزند تمام جن و انس از گفتن مثل قرآن، وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً: و اگرچه باشند برخى از ايشان مر برخى ديگر را هم پشت و مددكار.
تبصره: اين مطلب متواتر است كه زمان بعثت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ظهور مرتبه فصاحت بدرجه كمال بود و لذا اعظم معجزات آن سرور قرآن شريف واقع شد كه غايت فصاحت و بلاغت را دارا كه فوق آن متصور نخواهد بود و البته با آن عناد و لجاج و عصبيت كفار و مشركين كه معروف و مشهور آفاق بوده در مقام معارضه بر آيند و نهايت سعى را بنمايند به جهت اظهار فضل و ابطال افضل خصوصا بنزول اين آيه شريفه كه اخبار فرمايد عجز تمام ثقلين را از معارضه چنانچه همت گماشتند بالاخره حاضر گشتند و اعجاز قرآن و صدق نبى آخر الزمان مبرهن و مسلم آمد و اين عجز تا قيامت باقى خواهد بود و قوانين و احكام آن چنان متقن و مستحكم است كه اگر تمام عقلاى عالم جمع شوند و بخواهند قانون جامع كافى و وافى نظام بشريت را وضع كنند نتوانند، قرآنست كه تمام فوائد روحى و جسمى و دنيائى و آخرتى عموم طبقات بشر را تا انقراض عالم دارا و بدقت نظر، حقانيت آن هويدا خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (85) وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً (86) إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً (87) قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (88) وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (89)
ترجمه
- و ميپرسند تو را از روان بگو روان از فرمان پروردگار من است و داده نشديد از دانش مگر اندكى
و اگر بخواهيم هر آينه ببريم آنچه را وحى كرديم بتو پس نيابى براى خود بآن بر ما كار گذارى
مگر رحمتى از پروردگارت همانا فضل او باشد بر تو بزرگ
بگو هر آينه اگر جمع شوند تمام انس و جن بر آنكه بياورند مانند اين قرآن را نياورند مانند آنرا و اگر چه باشند بعضى از آنها مر بعضى را مدد كار
و بتحقيق مكرّر گردانديم براى مردم در اين قرآن از هر گونه بيان مذكّر شگفت آورى پس قبول نكردند بيشتر مردم مگر انكار را.
تفسير
اجمالى از بيان حقيقت روح در سوره حجر ذيل آيه فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى گذشت و در اين آيه ظاهرا يا سؤال از حقيقت آن شده يا از مبدء پيدايشش و بر هر تقدير جواب از آن بنحو احسن اتقن اصلح بحال سائل داده شده
جلد 3 صفحه 386
كه خداوند به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو روح از امر يعنى كار يا فرمان پروردگار من است چون مجرّد از مادّه و لوازم آن است و فقط بفعل خداوند و امر كن وجودى او بدون احتياج بمادّه و مدّت وجود پيدا ميكند و در اين كلمه شريفه لطيفه جامعه اشاره بحقيقت و بيان مبدء پيدايش آن شده است بنحوى كه عقل مات ميشود با معذرت از بيان تفصيلى براى عدم استعداد و قصور علم بشر از ادراك حقائق موجودات خصوصا مجرّدات كه از آن بعالم امر تعبير ميشود كه فرموده و داده نشديد شما از علم مگر كمى يعنى كمى از علم يا كمى از شما چنانچه از روايت قمّى ره استفاده ميشود كه مراد كمى علم بشر است در برابر علم خداوند و از روايت عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام معلوم ميشود مراد باطنى، كمى علماء است در بين مردم و منافات ندارد كه هر دو مراد باشد در ظاهر و باطن چنانچه مكرّر بيان شده است چون قمّى ره فرموده يهود پرسيدند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روح فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشديد شما از علم مگر كمى آنها عرض كردند اين مخصوص بما است حضرت فرمود خير شامل تمام مردم است آنها گفتند اين چگونه ميشود تو ميگوئى بر من قرآن نازل شده و بر شما تورية و ميگوئى كسى را كه خداوند باو حكمت داده خير كثير عطا فرموده پس آيه وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه علم خداوند غير متناهى و نامحدود است و علم بشر هر قدر باشد در برابر آن كم و محدود است و در بعضى از روايات تأييد از روايت عيّاشى ره شده است و استشهاد باين آيه بر كمى علم بعضى از مردم فرمودهاند در هر حال اقوال مفسّرين كه بعضى گفتهاند خداوند عدول فرموده از جواب بمراعات حال سؤال كنندگان و قصور ادراك آنها يا براى اثبات نبوّت پيغمبر چون آنها معتقد بودند كه كسى كه جواب از اين سؤال دهد پيغمبر نيست يا مراد از روح روح القدس است يا عيسى عليه السّلام است كه روح اللّه است و سؤال شده از آن كه قديمند يا حادث و جواب داده شده كه از امر پروردگار است كه دلالت بر حدوث دارد يا آن كه مراد از روح قرآن است چون خداوند فرموده وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا و سؤال شده از كيفيّت نزول و اعجاز آن و جواب داده شده كه آن كار خدا و نازل بامر او و از قدرت بشر
جلد 3 صفحه 387
خارج است اين اقوال بنظر حقير يا بىوجه است يا خلاف ظاهر و آنچه در بيان حقيقت روح از ائمه اطهار نقل شده منافى با بيان حقير در سوره حجر و آنچه بدوا در اين آيه ذكر شد نيست بلكه مويّد و مؤكّد است و مراد از روح همان جوهر لطيفه قدسيّه است كه از عالم غيب باجسام مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد و مقام مقتضى براى بسط مقال نيست در هر حال چون معلوم شد كه مبدء علم بشر ذات احديّت است و مخزن آن وحى الهى و قرآن كريم است براى انذار و تخويف و بيان آن كه وضع و رفع آن بدست خدا است فرموده و اگر بخواهيم ميبريم از دلها و محو ميكنيم از مصاحف، وحى الهى و قرآن كريم را و كسى نميتواند با مادر اين امر معارضه نمايد و مانع از اجراء اراده ما شود تا شما او را كار گذار خود كنيد مگر باز رحمت الهى و فضل نامتناهى حقّ شامل حال شما گردد و باقى و برقرار دارد كتاب خود و مخزن علم شما بلكه اوّلين و آخرين را براى تفضّل بر محمّد و آل او صلوات اللّه عليهم اجمعين چون فضل خداوند بر اين خاندان بزرگ بوده و هست و خواهد بود و بعضى اين آيه را مؤيّد احتمال آنكه مراد از روح قرآن باشد قرار دادهاند. و براى دفع توهّمى كه ممكن است از آيات سابقه براى اشخاص ضعيف النّفس حاصل شود كه تصوّر نمايند علم مستفاد از قرآن كم و غير مستقرّ است و موجب آن شود كه از قدر و عظمت آن در انظار كاسته گردد در مقام تحدّى و اثبات اعجاز قرآن بر آمده و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو اگر تمام انس و جنّ جمع و متّفق شوند كه مانند اين قرآن در اشتمال بر علوم و معارف و احكام نافعه مفيده بحال بشر و فصاحت و بلاغت و لطافت و جزالت و بداعت بياورند نميتوانند اگر چه پشت بپشت هم دهند و با يكديگر كمك كنند در خرائج نقل نموده كه ابن ابى العوجاء و سه نفر از دهريه در مكّه متّفق شدند كه هر يك يك چهارم مانند قرآن را انشاء نمايند و در سال آينده براى معارضه حاضر شوند و چون موعد رسيد و در مقام ابراهيم جمع شدند يكى از آنها گفت من چون بآيه يا ارض ابلعى ماءك رسيدم عاجز شدم ديگرى گفت من چون بآيه فلمّا استيأسوا منه خلصوا نجيّا رسيدم منصرف شدم و ميخواستند امر
جلد 3 صفحه 388
را مخفى كنند كه امام صادق عليه السّلام رسيد و ملتفت شد و اين آيه را تلاوت فرمود و آنها مبهوت ماندند و شمهاى از اين مقوله در اوائل سوره بقره ذيل آيه وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا گذشت و در آيه اخيره بيان فرموده عدم استعداد و قابليّت بيشتر بشر را براى تعلّم و هدايت باين تقريب كه ما مكرّر بوجوه مختلفه و طرق متعدّده در اين قرآن براى مردم دليل و مثل و حكايت ذكر نموديم كه موجب تذكّر و تنبّه و عبرت آنها گردد ولى مع الاسف بيشتر ابا كردند و قبول ننمودند مگر انكار و كفر بحقّ و حقيقت را چون مثل بر هر بيان شگفت آور موجب تذكّر و تنبّه و عبرتى اطلاق ميشود و آيات قرآنيه نوعا از اين قبيل است و در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه فأبى اكثر النّاس بولاية على الاكفورا نازل شده و مكرر بيان شد كه ظاهرا مراد تفسير است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل لَئِنِ اجتَمَعَتِ الإِنسُ وَ الجِنُّ عَلي أَن يَأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لا يَأتُونَ بِمِثلِهِ وَ لَو كانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهِيراً (88)
بفرما هر آينه اگر اجتماع كنند جن و انس بر اينكه بياورند بمثل اينکه قرآن نميتوانند بياورند بمثل آن و لو بوده باشند بعض آنها بر بعضي كمك كننده و با هم متفق شوند و بيكديگر كمك دهند معجزه قرآن كلام در آن طويل الذيل است ما در مجلد اول كلم الطيب از صفحه 307 الي صفحه 335 بيست و هشت صفحه بيان كردهايم و در مقدمه اطيب البيان جلد اول از صفحه 40 الي 58 هيجده صفحه و در آيه شريفه در سوره بقره آيه 21 وَ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ الاية و در سوره هود آيه 13 أَم يَقُولُونَ افتَراهُ الاية و همين آيه شريفه بيان مفصل كردهايم و جهات اعجاز قرآن را هم مبسوطا ذكر كردهايم از جهت فصاحت و بلاغت و حسن اسلوب و از جنبه تاريخي و مقايسه با كتب عهد قديم و جديد يهود و نصاري و از جهت اخبار غيبي و از جهت عدم تناقض و اختلاف و از جهت احكام و غير اينها احتياج بتكرار ندارد مراجعه فرمائيد فقط اشاره بمفاد آيه شريفه ميشود (قل) بكفار و مشرك که منكر رسالت شما هستند لَئِنِ اجتَمَعَتِ
جلد 12 - صفحه 304
الإِنسُ وَ الجِنُّ با دعاوي علمي و صنعتي و كمالي عَلي أَن يَأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ كلا او بعضا حتي يك سوره لا يَأتُونَ بِمِثلِهِ بلكه تا دامنه قيامت قدرت ندارند بياورند وَ لَو كانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهِيراً که تمام متفق شوند و بيكديگر كمك دهند و در سوره بقره ميفرمايد:
فَإِن لَم تَفعَلُوا وَ لَن تَفعَلُوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ أُعِدَّت لِلكافِرِينَ آيه 22.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 88)- هیچگاه همانند قرآن را نخواهند آورد! با توجه به این که آیات قبل و بعد در ارتباط با مباحث قرآن است، پیوند این آیه که با صراحت از اعجاز قرآن سخن میگوید با آنها نیاز به گفتگو ندارد.
به هر حال خداوند روی سخن را در اینجا به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: «بگو:
اگر انسانها و پریان- جن و انس- اتفاق کنند تا همانند این قرآن را بیاورند همانند آن را نخواهند آورد هر چند یکدیگر را کمک کنند» (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً).
این آیه با صراحت تمام، همه جهانیان را اعم از کوچک و بزرگ، عرب و غیر عرب، انسانها و حتّی موجودات عاقل غیر انسانی، دانشمندان، فلاسفه، ادباء، مورخان، نوابغ و غیر نوابغ، خلاصه همه را بدون استثناء در همه اعصار دعوت به مقابله با قرآن کرده است و میگوید: اگر فکر میکنید قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستید، همانند آن را بیاورید و هرگاه بعد از تلاش و کوشش همگانی، خود را ناتوان یافتید، این بهترین دلیل بر معجزه بودن قرآن است.
ج2، ص667
این دعوت به مقابله که در اصطلاح علماء عقائد، «نحدّی» نامیده میشود یکی از ارکان هر معجزه است، و هر جا چنین تعبیری به میان آمد به روشنی میفهمیم که آن موضوع، از معجزات است.
نکات آیه
۱- مأموریت پیامبر(ص) به اعلام ناتوانى انس و جن در آوردن همانند قرآن (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لایأتون بمثله)
۲- فراخوانى همه مخاطبان قرآن (جن و انس) به آزمودن اعجاز قرآن (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن یأتوا بمثل)
۳- قرآن، حاوى حقایق، آموزه ها و معارفى است که انس و جن هرگز توان دست یافتن به آن حقایق را، بدون وحى پیدا نخواهند کرد. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن یأتوا بمثل هذا القرءان لایأتون ... ظهیرًا) ناتوانى انسانها و جنیان از آوردن همانندى براى قرآن، مطلق است و شامل معارف و آموزه هاى آن نیز مى شود.
۴- نیروهاى بشرى و جنى، حتى در صورت پشتیبانى و همیارى یکدیگر، از آوردن همانند قرآن و هماوردى با آن، عاجزند. (قل لئن اجتمعت ... و لو کان بعضهم لبعض ظهیرًا)
۵- قرآن، معجزه جاودان الهى که همواره کتابى بى مانند بوده و تا ابد نیز بى همانند خواهد ماند. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرًا) از اینکه آیه تصریح مى کند هیچ انس و جنى توان آوردن مانند قرآن را ندارد، به دست مى آید که قرآن، همواره کتابى بى مانند خواهد ماند.
۶- اعطاى کتابى بى مانند چون قرآن به پیامبر(ص) نشان فضل عظیم الهى به آن حضرت است. (إن فضله کان علیک کبیرًا . قل لئن اجتمعت ... لایأتون بمثله)
۷- پیروزمندى قرآن در صحنه تحدى و مبارزطلبى، تبلور حقانیت بى چون آن است. (قل جاء الحقّ ... قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لایأتون بمثله)
۸- عجز انسان از آوردن همانند قرآن، بیانگر دانش و توان اندک وى در برابر خداست. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً ... قل لئن اجتمعت ... لایأتون بمثله)
۹- جن، همانند انسان موجودى شعورمند است. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن یأتوا بمثل)
۱۰- امکان ارتباط، اتفاق نظر، همکارى و تعاون میان انسان و جن (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن یأتوا بمثل) از اینکه خداوند فرمود: «اگر جن و انس دست به دست هم دهند، باز نمى توانند مثل قرآن بیاورند» استفاده مى شود که امکان ارتباط و تعاون میان آنان وجود دارد و اگر نه، تحدى لغو بود.
۱۱- اعجاز قرآن در همه زمینه ها و ابعاد (لفظى، معنوى، معرفتى و ...) بوده و تحدى آن در همه این ابعاد است. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لایأتون بمثله) مخاطب قرار گرفتن همه جن و انس در طول تاریخ، نشانگر آن است که تنها عرب مخاطب این تحدى نیست تا زمینه تحدّى فقط بعد لفظى و ادبى قرآن باشد.
۱۲- اعتقاد برخى از مردم عصر پیامبر(ص) به عدم وحیانیت قرآن و ساختگى بودن آن (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لایأتون بمثله) از اینکه قرآن با قاطعیت تمام اعلام تحدى مى کند، مى توان آن را پاسخ این شبهه که «قرآن وحى نیست» تلقى کرد.
۱۳- عدم امکان آوردن کتابى همانند قرآن، خود دلیلى قاطع بر الهى بودن و بشرى نبودن آن است. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لایأتون بمثله)
موضوعات مرتبط
- انسان: دعوت از انسان ها ۲; عجز انسان ۱، ۳، ۴، ۸; نشانه هاى محدودیّت علم انسان ۸
- جن: دعوت از جن ۲; روابط با جن ۱۰; شعور جن ۹; عجز جن ۱، ۳، ۴; همکارى با جن ۱۰
- خدا: نشانه هاى فضل خدا ۶
- قرآن: آثار تحدى قرآن ۷; ابعاد اعجاز قرآن ۱۱; ابعاد تحدى قرآن ۱۱; اعجاز قرآن ۲; افترا به قرآن ۱۲; اهمیت قرآن ۶; بى نظیرى قرآن ۳، ۵، ۱۳; تحدى قرآن ۲; جاودانگى قرآن ۵; دلایل وحیانیت قرآن ۱۳; نشانه هاى حقانیت قرآن ۷; وحیانیت قرآن ۳; ویژگیهاى قرآن ۳، ۱۱; همانندسازى براى قرآن ۱، ۴، ۸، ۱۳
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۱; نزول قرآن بر محمد(ص) ۶; نشانه هاى تفضل به محمد(ص) ۶
- مردم: افتراهاى مردم مقارن بعثت ۱۲; عقیده مردم مقارن بعثت ۱۲
- موجودات: موجودات باشعور ۹
منابع
- ↑ تفاسیر جامع البیان و ابن اسحق.