الإسراء ١١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب می‌کند آن گونه که نیکیها را می‌طلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است!

|و آدمى [بدون فكر] بدى را همان گونه مى‌طلبد كه نيكى را مى‌طلبد، و انسان همواره شتابزده است
و انسان [همان گونه كه‌] خير را فرا مى‌خواند، [پيشامد] بد را مى‌خواند و انسان همواره شتابزده است.
انسان با شوق و رغبتی که خیر و منفعت خود را می‌جوید (چه بسا به نادانی) با همان شوق و رغبت شر و زیان خود را می‌طلبد، و انسان بسیار بی‌صبر و شتاب‌کار است.
و انسان به همان صورت که نیکی ها را می طلبد [بدون توجه به عواقب امور و به سبب جهل به مصالح و مفاسد خویش، گزند و آسیب و] بدی ها را می طلبد و انسان بسیار شتاب زده و عجول است.
و آدمى به دعا شرى را مى‌طلبد چنان كه گويى به دعا خيرى را مى‌جويد. و آدمى تا بوده شتابزده بوده است.
و انسان همان گونه که در مورد خیر دعا می‌کند، در مورد شر نفرین می‌کند، و انسان شتاب‌کار است‌
و آدمى [از روى نادانى و شتاب‌] بدى را مى‌خواهد همان گونه كه نيكى را مى‌خواهد، و آدمى شتابزده است.
انسان (چه بسا در وقت خشم یا بلایا، دست دعا به سوی خدا برمی‌دارد و علیه خود و خویشاوندان و دوستان) دعای شرّ می‌کند، همان گونه که (به هنگام شادی یا عادی) دعای خیر می‌کند. اصلاً انسان همیشه شتابگر بوده است (و خوبی و بدی را آزمندانه و عجولانه از خدا خواسته است، و سود و زیان خود را چنان که باید ندانسته است).
و انسان (به جای درخواست) خواسته‌اش به وسیله‌ی خیر، (آن) را با شر درخواست می‌کند. و انسان بسی شتابان بوده است.
و می‌خواند انسان به بدی همانند خواندنش به خوبی و بوده است انسان شتاب کننده‌


الإسراء ١٠ آیه ١١ الإسراء ١٢
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَدْعُو»: دعا می‌کند. می‌طلبد. در رسم‌الخطّ قرآنی واو آن ذکر نشده است. «دُعَآءَهُ»: مثل دعایش. همچون طلبیدنش. مفعول مطلق است. «یَدْعُو الإِنسَانُ بِالشَّرِّ ...». شرّ و بلا یا خیر و صفا را فریاد زدن و خواستن، به دو صورت امکان‌پذیر است، یکی با گفتار (نگا: انفال / ، اعراف / ، انبیاء / ) دیگری با کردار خوب و رفتار پسندیده منتهی بدانها (نگا: یونس / ). «عَجُولاً»: بسیار عجله‌کننده. شتابگر. معنی آیه چنین نیز می‌تواند باشد: انسان همان گونه که نیکیها را طلب می‌کند، بر اثر شتابزدگی و عدم مطالعه کافی به طلب بدیها برمی‌خیزد، چرا که انسان ذاتاً عجول است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

درباره نزول این آیه چنین گویند که رسول خدا صلى الله علیه و آله یک نفر اسیر را به سودة دختر زمعة سپرده بود، اسیر مزبور همه شب مى نالید. سودة بر او ترحم نمود و او را بخشیده و بند اسارت وى را سست کرد. اسیر مزبور از موقعیت استفاده نموده از بند گریخت. پیامبر که بامداد اسیر را طلب نمود. گفتند: از اثر بخشودن سودة و سست گردانیدن بند او اسیر مزبور گریخته است.

پیامبر در خشم شد و فرمود: اللّهمّ اقطع یدیها، یعنى خدایا دست‌هاى سودة را قطع کن. سپس فرمود: از خداوند خواستم که لعنت و نفرین مرا بر کسى که از اهل من مستحق رحمت نباشد، نافذ نماید زیرا من بشر هستم و مانند بشر به خشم و غضب می‌افتم و نیز روایت کرده اند که پیامبر مى فرمود: خدایا من بشرم اگر کسى را نفرین بکنم تو نفرین مرا به دعا خیر مبدل گردان سپس این آیه نازل گردید.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا «11»

و انسان (شتابزده و نادان) همانگونه كه خير را مى‌طلبد، شرّ را هم مى‌طلبد و انسان همواره عجول است.

نکته ها

در قرآن از شتاب‌زدگى انسان و شرّخواهى او بارها سخن به ميان آمده است: «وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ» «1» يعنى از تو عذاب فورى مى‌خواهند. در آيه‌اى ديگر از قول كافران مى‌فرمايد: «فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» «2» مى‌گويند: خدايا اگر دين حقّ است، از آسمان بر ما سنگ بباران. سرچشمه‌ى اين شتاب‌ها، جهل و عناد و تعصّب است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «انما أهلك الناس العجلة» «3» بيشترين هلاكت و تباهى انسان از عجله است. بسيارى از نفرين‌هايى را هم كه انسان عليه خود يا فرزندانش مى‌كند از همين عجله است.

پیام ها

1- عجله و شتاب، از آفات فكر و عمل بشر است. وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ ... عَجُولًا

2- انسان، فطرتاً خيرگِراست. «يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ» تشبيه شرّخواهى انسان به خيرخواهى او، نشانه‌ى آن است كه انسان در اصل، خيرگِرا مى‌باشد.

3- آنان كه به هدايت استوار قرآن‌ «يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» راه نيابند، شتابزده سراغ شرّ خواهند رفت. «يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ»

4- عجله در نهاد هر انسانى وجود دارد، امّا بايد جاى استفاده‌ى صحيح آن را بشناسيم. «كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا»


«1». رعد، 6.

«2». انفال، 32.

«3». بحار، ج 17، ص 340.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 27

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً «11»

بعد از آن، بيان حال انسان و الطاف خاصه سبحانى را نسبت به او بيان فرمايد:

وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ: و دعا مى‌كند انسان دعاى بد، يعنى نفرين. دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ: همچنان كه دعاى خير كند، يعنى در حال غضب و سختى و ملامت،

جلد 7 - صفحه 337

نفرين كند در حق خود و ديگران از اهل و اولاد و خويشان به هلاكت، چنانكه در فشار ناملايمات گويد: خدا مرگم دهد، يا خير نبينى و غيره، اگرچه در وقت دوم پشيمان شود. حاصل آن كه: آدمى در حال زجر، نفرين كند بر نفس و قوم و اهل و مال خود به آنچه اجابت نشود مانند دعاى خيرى كه نمايد، و لكن خداى متعال به فضل و رحمت، مستجاب نفرمايد، زيرا در اجابت آن هلاك او باشد. يا معنى آن كه آدمى به تعجيل، طلب چيزهائى كند كه او را بدتر باشد به گمان انتفاع، چنانچه دعا كند تا آن كه آنچه او را بهتر باشد، يا دعا كند در طلب محظور، مثل دعايش در طلب مباح.

وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا: و بوده است آدمى هميشه شتاب كننده، يا در جمله كارها مستعجل است، يا تعجيل دارد در انقلاب از حالى به حالى، نه در خوشى تحمل دارد نه در سختى، نه در گرما صبر دارد، نه در سرما. عياشى‌ «1» از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: چون خداى تعالى آدم را خلق و روح در او دميده شد، برجست تا برخيزد قبل از تمامى خلقتش، پس افتاد، خداى عزّ و جلّ فرمود: (خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ) نزد جمعى از مفسرين مراد جنس انسان و اسناد داده شده به او حال بعض افرادش، يا حكايت شده حال او در بعض اوقات، و اولى حمل آيه است بر عموم.

تبصره: آيه شريفه اشعار دارد به آنكه عجله در كارها شايسته نباشد، زيرا موجب پشيمانى است، و لكن تأمل و تأنى سبب رستگارى خواهد بود.

خصال صدوق قدس الله سره قال الصّادق عليه السّلام: مع التّثبّت تكون السّلامة و مع العجلة تكون النّدامة و من ابتدأ بعمل فى غير وقته كان بلوغه فى غير حينه‌ «2» فرمود حضرت صادق عليه السّلام: با درنگ و تأنى، سلامتى؛ و با شتاب‌


«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 283.

«2» خصال، باب الثلاثه، حديث 52.

جلد 7 - صفحه 338

كردن؛ پشيمانى باشد. و هر كه ابتدا كند كارى را در غير وقتش، مى‌باشد رسيدنش در غير زمانش.

در محاسن برقى‌ «1» فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: جز اين نيست كه هلاك نمود مردم را عجله، و اگر درنگ مى‌كردند هلاك نمى‌شد هيچكس.

مكن در مهمى كه دارى شتاب‌

ز راه تأنى عنان برمتاب‌

كه اندر تأنى زيان كس نديد

ز تعجيل بسيار خجلت كشيد

بيان: استثناء شده از اين قسمت عجله در كارهاى خير كه سرعت در آن نمايند، و احاديث بسيار در آن وارد شده از جمله:

1- بحار الانوار «2»- فرمود رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: ان اللّه يحب من الخير ما يعجّل: بدرستى كه خداى تعالى دوست مى‌دارد از خير آنچه تعجيل شود.

2- حضرت صادق عليه السّلام‌ «3» فرمايد: من هم بخير فليعجّله فان كلّ شى‌ء فيه تأخير فان للشيطان فيه نظرة: هر كه قصد خير نمايد، پس بايد عجله كند او را، پس بدرستى كه هر شيئى كه تأخير شود، شيطان در آن نظر نمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً «9» وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً «10» وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً «11» وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِيلاً «12»

ترجمه‌

- همانا اين قرآن هدايت ميكند بآنچه راست و درست‌تر است و بشارت ميدهد اهل ايمان را كه بجا مى‌آورند كارهاى شايسته را بآنكه از براى ايشان است مزدى بزرگ‌

و بآنكه كسانيكه ايمان نمى‌آورند بروز جزاء مهيا كرديم براى آنها عذابى دردناك‌

و درخواست ميكند آدمى شرّ را مانند درخواست نمودنش خير را و بوده است آدمى شتاب كننده‌

و قرار داديم شب و روز را دو نشانه قدرت پس محو نموديم نشانه شب را و گردانديم نشانه روز را نور دهنده تا بجوئيد روزى را از پروردگارتان و تا بدانيد شماره سالها و حساب مدّتها را و هر چيزى را تفصيل داديمش تفصيل دادنى.

تفسير

- قرآن هدايت ميكند مردم را بطريقه حقّه اثنى عشريّه و دين قويم اسلام كه راست‌تر و درست‌ترين مذاهب و اديان است و بشارت ميدهد اهل ايمان را كه اعمالشان شايسته و بر طبق دستور پيغمبر و امام است بآنكه براى ايشان است در آخرت ثوابى كه برتر است از دنيا و ما فيها و نيز بشارت ميدهد ايشانرا بآنكه براى كسانيكه ايمان نميآورند بروز جزا خداوند مهيّا فرموده است در آنروز عذاب اليم را تا موجب خوشنودى ايشان شود از آنكه دشمنانشان معذّب خواهند بود و بسا باشد كه آدمى در حال سختى و غضب از خداوند چيزى طلب ميكند كه براى او شرّ و ضرر است مانند آنكه از خداوند طلب ميكند چيزيرا


جلد 3 صفحه 346

كه براى او خير و نفع است پس بايد شخص متوجّه بحال و نفع و ضرر خود باشد و از خدا بخواهد چيزيرا كه خير و نجات او در آنست نه چيزيرا كه شرّ و هلاك او در آنست و منشأ اين امر عجله است كه از صفات ذميمه آدمى است و بايد بكمك عقل و فكر در عواقب و خيمه آن مرتفع شود عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند آدم را خلق فرمود و دميد در او از روح خود از جا جستن كرد كه برخيزد پيش از آنكه خلقتش تمام شود پس افتاد و باين سبب خدا فرموده و كان الانسان عجولا و از ابن عباس نقل شده كه اين وقتى بود كه روح بنافش رسيده بود و خداوند شب و روز را دو نشانه و علامت بر قدرت و وحدانيّت خود قرار داد چون هر دو متغيّرند دائما بكمى و زيادى و تغيّر نشانه حدوث و حدوث دلالت بر وجود محدث قديم دارد پس محو و ناپديد فرمود آيت شب را بنور روز بطوريكه تصوّر ميشود شب وجود ندارد با آنكه موجود و مخلوق است ولو بتبع روز و قرار داد آيت روز را پديدار و پديدار كننده هر پديدارى تا به بينند مردم در آن نعم الهى را و كسب نمايند روزى حلال را كه از فضل خداوند براى ايشان مقدّر شده است و تا بدانند عدد سالها و ماهها و حساب عمرها و مدت دينها و ساير امور مربوطه بانقضاء ايّام و ليالى را و هر چه محتاج باشند بآن در اصلاح معاش و معادشان خداوند در قرآن براى ايشان بيان مفصّل كافى فرموده و بعضى آيت ليل و نهار را بآفتاب و ماه تفسير نموده‌اند و بنابراين اضافه مفيد اختصاص است نه بيان و مراد از محو كمى نور ماه است براى امتياز شب از روز و از اخبار شواهدى بر اين معنى نقل شده و آنكه اثر محو خطوط سياهى و تيرگى است كه در آن مشهود است و در چند روايت الّتى هى اقوم بولايت و امام عليه السّلام تفسير شده و از امام سجاد عليه السّلام نقل شده كه امام بايد معصوم باشد و آن شناخته نميشود مگر بآنكه منصوص باشد و او است معتصم بحبل اللّه كه قرآن است و آن هدايت ميكند امام را چنانچه خداوند فرموده‌ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ‌ و بنابراين هادى قرآن و مهدى امام و مهدىّ اليه حقّ و حقيقت است كه همه با يكديگر در عالم انوار اتّحاد دارند و اللّه اعلم.


جلد 3 صفحه 347

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يَدع‌ُ الإِنسان‌ُ بِالشَّرِّ دُعاءَه‌ُ بِالخَيرِ وَ كان‌َ الإِنسان‌ُ عَجُولاً «11»

و ميخواند انسان‌ بامور شريه‌ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ ميخواند بامور خيريه‌ هست‌ انسان‌ عجول‌ مفسرين‌ وجوهي‌ گفتند ‌در‌ مراد ‌از‌ شر و خير ‌هر‌ كدام‌ وجهي‌ و اخباري‌ ‌هم‌ ‌در‌ برهان‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ نقل‌ كرده‌ لكن‌ ‌اينکه‌ وجوه‌ تفسير برأي‌ ‌است‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ ميكند.

و توضيح‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ انسان‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ عالم‌ بحكم‌ و مصالح‌ و عواقب‌ امور نيست‌ و بسيار خطا و اشتباه‌ دارد خير ‌را‌ شر ميپندارد و شر ‌را‌ خير توهم‌ ميكند چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ميفرمايد:

وَ عَسي‌ أَن‌ تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم‌ وَ عَسي‌ أَن‌ تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم‌

جلد 12 - صفحه 228

بقره‌ ‌آيه‌ 213.

و نيز انسان‌ بسا ظاهر امري‌ ‌را‌ ‌در‌ بدو امر خوب‌ بنظر دارد لكن‌ خبر ‌از‌ عاقبت‌ ‌آن‌ ندارد ‌که‌ بضررش‌ تمام‌ مي‌شود لذا تعجيل‌ ميكند و فكر عواقب‌ ‌آن‌ ‌را‌ نمي‌كند و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ اشاره‌ ‌به‌ ‌هر‌ دو مطلب‌ دارد وَ يَدع‌ُ الإِنسان‌ُ بِالشَّرِّ تصور مي‌كند ‌که‌ خير ‌است‌ مثل‌ اكثر ناس‌ طلب‌ مال‌ و جاه‌ و زخارف‌ دنيوي‌ و لذائذ نفساني‌ ميكنند و حال‌ آنكه‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ سم‌ قاتل‌ ‌است‌.

حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة

غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ مال‌ و منال‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ دين‌ خارج‌ ميكند و ‌از‌ ‌خدا‌ دور مي‌كند.

وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ.

وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ يَبخَلُون‌َ بِما آتاهُم‌ُ اللّه‌ُ مِن‌ فَضلِه‌ِ هُوَ خَيراً لَهُم‌ بَل‌ هُوَ شَرٌّ لَهُم‌ سَيُطَوَّقُون‌َ ما بَخِلُوا بِه‌ِ يَوم‌َ القِيامَةِ الاية آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172 و 175 دُعاءَه‌ُ بِالخَيرِ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ دعاء خير ميكند دعاء سعادت‌ و رستگاري‌ و مغفرت‌ و ازدياد ايمان‌ و تقوي‌ و امثال‌ اينها وَ كان‌َ الإِنسان‌ُ عَجُولًا

العجلة ‌من‌‌-‌ الشيطان‌

و التأني‌ ‌من‌ الرحمن‌ بايد انسان‌ ‌در‌ ‌هر‌ امري‌ فكر و تأمل‌ و مشورت‌ كند و ‌اگر‌ ‌در‌ شرعيت‌ ‌آن‌ مشكوك‌ شد سؤال‌ كند ‌تا‌ مطمئن‌ نشود اقدام‌ نكند و الا پشيمان‌ مي‌شود و پشيماني‌ سودي‌ ندارد چه‌ اندازه‌ ‌در‌ اخبار سفارش‌ ‌به‌ فكر و تدبر ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 11)- در این آیه به تناسب بحث گذشته به یکی از علل مهم بی‌ایمانی که عدم مطالعه کافی در امور است اشاره کرده، چنین می‌فرماید: «و انسان

ج2، ص622

همان گونه که نیکیها را طلب می‌کند (به خاطر دستپاچگی و عدم مطالعه کافی) به طلب بدیها برمی‌خیزد» (وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ).

«چرا که انسان ذاتا عجول است» (وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا).

در حقیقت «عجول» بودن انسان برای کسب منافع بیشتر و شتابزدگی او در تحصیل «خیر» و منفعت سبب می‌شود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسی قرار ندهد، و چه بسیار که با این عجله، نتواند خیر واقعی خود را تشخیص دهد، بلکه هوی و هوسهای سرکش چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شرّ برود.

و در این حال همان گونه که انسان، از خدا تقاضای نیکی می‌کند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدیها را از او تقاضا می‌کند، و همان گونه که برای نیکی تلاش می‌کند، به دنبال شر و بدی می‌رود، و این بلای بزرگی است برای نوع انسانها و مانع عجیبی است در طریق سعادت، و موجب ندامت و خسران! در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «مردم را عجله هلاک می‌کند، اگر مردم با تأمل کارها را انجام می‌دادند کسی هلاک نمی‌شد».

البته در روایات اسلامی بابی در زمینه «تعجیل (و سرعت) در کار خیر داریم» از جمله در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم: «خداوند کار نیکی را دوست دارد که در آن شتاب شود».

به هر حال عجله مذموم آن است که به هنگام بررسی و مطالعه در جوانب کار و شناخت صورت گیرد، اما سرعت و عجله ممدوح آن است که بعد از تصمیم گیری لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روایات می‌خوانیم: «در کار خیر، عجله کنید» یعنی بعد از آن که خیر بودن کاری ثابت شد دیگر جای مسامحه نیست.

نکات آیه

۱- انسان، شرّ و بدى را چونان خیر و خوبى، طالب و خواستار است. (و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر) مراد از «دعا» مطلق درخواست است اعم از اینکه به لفظ دعا باشد و یا به غیر آن.

۲- خیرطلبى در انسان، اصیل و در پى شرّ بودنش، تبعى و غیر اصیل است. (و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر) برداشت فوق از تشبیه شرخواهى انسان به طالب خیر بودنش استفاده گردیده است; یعنى، همان طور که انسان همواره و به طور طبیعى و اصیل طالب خیر است، به دنبال شر هم خواهد رفت.

۳- منکران آخرت شرّ و بدى را بسان خیر و خوبى خواستارند. (و أن الذین لایؤمنون بالأخرة ... و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر) برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که مقصود از «الإنسان» مطلق انسانها نباشد - چنانکه برخى از مفسّران گفته اند -; بلکه الف و لام «الإنسان» براى عهد ذکرى است و اشاره به منکران معاد مى باشد که در آیه قبل (الذین لایؤمنون بالأخرة...) آمده است.

۴- سرشت انسان، آمیخته با عجله و شتابزدگى است. (و کان الإنسن عجولاً)

۵- انسان بر اثر خصلت شتابزدگى براى نیل به خواسته هاى خود، از ابزار و وسایل شرّ و ناپسند بهره مى گیرد. (و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر و کان الإنسن عجولاً) برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که باء در «بالشرّ» و «بالخیر» براى استعانت باشد; یعنى، انسان عجول وسایل خیر و شرّ را مساوى مى بیند; مثلاً براى رسیدن به رفاه زندگى، از ابزارى چون دزدى، استثمار و احتکار استفاده مى کند.

۶- شتابزدگى انسان، عامل اشتباه وى در شناخت سود و زیان واقعى خود (و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر و کان الإنسن عجولاً) جمله «و کان الإنسان عجولاً» در مقام تعلیل براى «و یدع الإنسان...» است; یعنى، چون انسان عجول است، شر و خیر و سود و زیان خویش را یکسان مى بیند و به دنبال هر دو مى شتابد.

۷- انکار آخرت، نتیجه نقدطلبى و ناشکیبایى انسان است. (الذین لایؤمنون بالأخرة ... و یدع الإنسن بالشرّ ... و کان الإنسن عجولاً) برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که جمله «و یدع الإنسان ...» براى بیان و تفسیر «الذین لایؤمنون بالأخرة...» در آیه قبل بوده و الف و لام «الإنسان» براى عهد ذکرى و اشاره به افرادى باشد که در همین جمله از آنان یاد شده است; یعنى، چون انسان عجول و ناشکیباست، به آخرت ایمان نمى آورد و به دنبال متاع نقد دنیاست.

۸- عجله و شتابزدگى، از آفات شناخت است. (و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر و کان الإنسن عجولاً)

۹- انسان وظیفه دار تأمّل در جوانب خواسته ها و آمال خویش (و یدع الإنسن بالشرّ دعاءه بالخیر و کان الإنسن عجولاً) در آیه فوق، یکى از نقاط ضعف بشرى - که منشأ آن شتابزدگى و دوراندیش نبودن است - بیان شده که در حقیقت هشدارى است به اینکه انسانها باید دوراندیش باشند و پیرامون مصالح خویش تأمّل و تفکر نمایند.

موضوعات مرتبط

  • آخرت: خیرخواهى مکذبان آخرت ۳; شرخواهى مکذبان آخرت ۳; صفات مکذبان آخرت ۳; عوامل تکذیب آخرت ۷; گرایشهاى مکذبان آخرت ۳
  • انسان: آثار عجله انسان ۵; خیرخواهى انسان ۱، ۲; شرخواهى انسان ۱، ۲;صفات انسان ۱، ۴; طبع انسان ۴; عجله انسان ۴; گرایشهایانسان ۱، ۲; مسؤولیت انسان ۹
  • انگیزش: زمینه انگیزش ۵
  • تفکر: تفکر در آرزوها ۹
  • خطا: عوامل خطا ۶
  • خیرخواهى: اصالت خیرخواهى ۲
  • دوراندیشى: اهمیت دوراندیشى ۹
  • زیان: موانع تشخیص زیان ۶
  • شرور: زمینه بهره گیرى از شرور ۵
  • شناخت: آفات شناخت ۶، ۸
  • عجله: آثار عجله ۵، ۶، ۷، ۸
  • گرایشها: گرایش به خیر ۱، ۲; گرایش به شرور ۱، ۲
  • منافع: موانع تشخیص منافع ۶

منابع

  1. تفسیر کشف الاسرار.