النحل ٤٢
ترجمه
النحل ٤١ | آیه ٤٢ | النحل ٤٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صَبَرُوا ... یَتَوَکَّلُونَ»: استعمال فعل نخست به صورت ماضی و فعل بعدی به شکل مضارع، برای استمرار، یا استحضار آن سیمای زیبا و هیئت رعنائی است که داشتهاند.
نزول
داود بن ابى هند گوید: این آیه و آیه ۴۱ درباره ابوجندل بن سهیل نازل گردیده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل
- مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است
- علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل
- مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است
- معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))
- مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند
- معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))
- وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام
- انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )
- مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند
- گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق
- توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان
- رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند
- مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)
- در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است
- توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است
- مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند
- منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند
- معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است
- حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن
- ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .
- منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات
- معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))
- اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))
- رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است
- بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد
- چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «42»
(آنان) كسانى هستند كه صبر نمودند و بر پروردگارشان توكّل مىنمايند.
نکته ها
قرآن، در آيات متعدّدى دربارهى هجرت و آثار آن در دنيا و آخرت سخن گفته است.
چنانكه در آيه 100 سورهى نساء مىفرمايد: «مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً» يعنى هركس در راه خدا هجرت كند، در زمين جايگاههاى بسيار و وسيع مىيابد.
اين آيه تعبير به «هاجَرُوا فِي اللَّهِ» نموده كه طبيعتاً از «هجرت فى سبيل الله» خالصتر و دقيقتر است.
پیام ها
1- كسانىكه براى نشر دين يا حفظ دين و يا حفظ جانِ خود، از وطن ومال بگذرند و هجرت كنند به نتيجه مىرسند. وَ الَّذِينَ هاجَرُوا ... لَنُبَوِّئَنَّهُمْ
2- اگر قدرت مقابله با ظالم را ندارى، حقّ ندارى سلطهى او را بپذيرى، بلكه بايد هجرت كنى. «هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا»
3- هجرت، صبر و توكّل، رمز پيروزى در برابر دشمن است. هاجَرُوا ... صَبَرُوا ... يَتَوَكَّلُونَ
4- در برابر ستمگران، به ايمان، توكّل و مقاومت خود وابسته باشيد، نه
جلد 4 - صفحه 524
قدرتهاى بيگانه و خارجى. «صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
5- گشايش و آسايش، بدون تحمّل سختى هجرت، حاصل نمىشود. هاجَرُوا ... لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (42)
بعد از آن وصف ايشان را فرمايد:
الَّذِينَ صَبَرُوا: مهاجرين آنانند كه بردبارى نمودند در طاعت الهى بر آزار و اذيت مشركين و معاندين دين مبين. وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ: و بر پروردگارشان توكل نمايند و تمام كارهايشان را به او واگذارند.
تبصره: نزول قرآن مجيد براى تكميل جامعه بشريت و عمده آن تهذيب اخلاق است، يعنى تخليه از رذائل و تحليه به فضائل و لذا در آيات بيشمار تكرار و تأكيد آن را نمايد از جمله در اين آيه شريفه دو ركن ركين صفات حميده را
جلد 7 - صفحه 207
بيان فرمايد:
يكى صبر يعنى بردبارى بر ناملايمات كه آن موجب آسانى كارها و اقدام به نيكىها و سبب تحقق ايمان گردد، و لذا در حديث شريف تعبير به رأس فرموده.
در كافى «1» از حضرت صادق عليه السّلام قال الصّبر من الايمان بمنزلة الرّاس من الجسد فاذا ذهب الرّأس ذهب الجسد، كذلك اذا ذهب الصّبر ذهب الايمان يعنى: صبر در ناملايمات نسبت به ايمان به منزله سر باشد نسبت به بدن، چنانچه هرگاه سر برود جسد هم مىرود، همچنين به رفتن صبر، ايمان هم خواهد رفت.
ركن دوم- توكل. يعنى واگذار نمودن امر خود را به خداى تعالى و به هيچ وجه از خود رأى و استقلالى نداشته باشد، بنابراين اصلاح كار او شود، زيرا مىداند هر چه خداوند در باره او جارى فرمايد، عين صلاح و خير خواهد بود، و موجب بىنيازى و بزرگوارى گردد.
كافى «2»- فرمود حضرت صادق: انّ الغنى و العزّ يجولان فاذا ظفرا بموضع التّوكل اوطنا. يعنى: غنى و عزّت جولان مىنمايند، وقتى ظفر يافتند به محل توكّل، قرار گيرند. پس نتيجه اين دو صفت حميده، تنظيم امور زندگانى شخصى و نوعى را به نظر عاقل بصير فراهم گرداند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41) الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (42) وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43) بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
ترجمه
- و آنانكه هجرت نمودند در راه خدا بعد از آنكه ستم كرده شدند هر آينه جاى ميدهيم البته ايشانرا در دنيا جاى خوب و هر آينه مزد آخرت بزرگتر است اگر باشند كه بدانند
آنانكه صبر كردند و بر پروردگارشان توكل ميكنند
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بسوى ايشان پس بپرسيد از اهل دانش اگر دانا نباشيد
بدليلها و كتابها و فرستاديم بسوى تو قرآن را تا بيان كنى براى مردم آنچه را فرستاده شد بسوى آنها و باشد كه آنها تفكر نمايند.
تفسير
- كسانيكه براى رضاى خدا و در راه دين او از مكه معظمه بمدينه طيبه مهاجرت نمودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا بعد از آنحضرت كه هر يك را گفتهاند بعد از آنكه از كفّار قريش بآنها ظلم و ستم بسيار رسيد خداوند جاى داد ايشانرا در جاى خوب و اجر آخرت آنها بمراتب زيادتر و بزرگتر است از مقام و منزل خوبى كه خداوند بايشان در دنيا داد اگر كفار ميدانستند ثواب اخروى آنها را كه بيشتر موجب كدورتشان شود يا اگر خودشان ميدانستند مقامات رفيعه خودشان را در آخرت كه بيشتر موجب مسرّتشان گردد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه قرائت فرمود لنثوّبنّهم بثاء يعنى هر آينه پاداش ميدهيم بآنها در دنيا خوبى را كه عزّت و عظمت و فتح و ظفر بر دشمنان باشد چون صبر نمودند بر مفارقت از وطن و مجاهده با دشمن و تفويض كردند امر خود را بخالق ذو المنن و گفتهاند كفار به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميگفتند خدا برتر و بالاتر است از آنكه بشرى مانند ما را رسالت خود منصوب فرمايد و نزد ما بفرستد اگر خداوند ميخواست رسولى براى
جلد 3 صفحه 288
ما بفرستد از جنس ملائكه ميفرستاد كه ما او را بشناسيم و احكامش را اطاعت نمائيم و آنحضرت در جواب بيان حكمت آنكه پيغمبر بايد از جنس بشر باشد نه از جنس ملائكه براى آنها فرمود و در سوره انعام ذيل آيه و قالوا لو لا انزل عليه ملك گذشت اينجا هم خدا جواب فرموده كه نبودند پيغمبران گذشته هم مگر مردانى از جنس بشر كه وحى مينموديم ما بآنها پس اين چيز تازهاى نيست كه شما استبعاد نموديد و گفتيد پيغمبر بايد ملك باشد و سزاوار نيست بشرى مانند ما باشد اگر باور نداريد برويد از اهل علم و اطلاع باحوال امم سابقه مانند علماء يهود و نصارى سؤال كنيد تا حقيقت امر بر شما مكشوف شود كه ما فرستاديم مردانى را با معجزات باهرات و كتب آسمانى و نازل نموديم بتو كه پيغمبر خاتمى قرآن را كه آن هم معجز است و هم كتاب تا بيان كنى براى مردم احكاميرا كه نازل شده براى آنها از حلال و حرام و ساير معارف تا تأمل و نظر كنند در آن و بيابند حقيقت و صحت و صلاحيت آن احكام را و بنابر اين با لبيّنات و الزّبر در آيه اخيره متعلّق است بما ارسلنا در صدر آيه قبل و جمله فاسئلوا اهل الذكر معترضه ميباشد يا بايد در صدر آيه اخيره ارسلنا هم تقدير نمود و خطاب در فاسئلوا بكفّار است در صورتى كه كلام قبلا راجع بمهاجرين و اهل ايمان بوده و اينها همه خلاف ظاهر و تكلّف است و بنظر حقير خطاب باهل ايمان است و خداوند بعد از ذكر اوصاف مهاجرين و مؤمنين ميفرمايد هميشه رجال وحى و تنزيل بودهاند مشكلات خودتان را در احكام و معارف بآنها و كسانيكه مانند ايشان اهل علم و دانشند رجوع نمائيد و بپرسيد اگر نميدانيد و علم نداريد ببراهين قطعيه در اصول و كتب سماويّه در فروع ما قرآن را به پيغمبر خاتم نازل نموديم تا بيان كند معارف و احكام آنرا براى مردم و آنها تأمل و تفكّر كنند و مشكلاتشان حلّ شود و تكاليفشان روشن گردد و بنابراين بالبينات و الزبر متعلّق است بلا تعلمون و تكلفى نيست و معنى واضح و مطابق با روايات از ائمه اطهار است كه بطرق متعدده در كتب معتبره از قبيل كافى و عيون و بصائر و قمّى ره و عياشى ره و غيره نقل نمودهاند و قريب بتواتر است و حاصل همه آنستكه خدا فرموده قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ پس مراد از ذكر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و مراد از اهل ذكر آل اويند كه مائيم و نيز فرموده و انزلنا اليك الذّكر لتبيّن
جلد 3 صفحه 289
للنّاس ما نزّل اليهم پس ذكر قرآن است و ما اهل اوئيم نه يهود و نصارى كه ميگويند شما بايد از آنها سؤال كنيد اگر چنين باشد آنها شما را بدين خودشان دعوت ميكنند ما مسئوليم و خدا امر بسؤال از ما فرموده وسائل شيعيان و اهل ايمانند و بنابراين وجهى براى اقوال مفسّرين كه قبلا ذكر شد نيست و متّبع ظاهر قرآن و صريح روايات است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ (42)
اينکه مهاجرين كساني هستند که بر اذيتهاي مشركين صبر كردند و بر خداي خود توكل ميكنند دو صفت بزرگ که از آثار ايمانست در اينکه مهاجرين که هجرت آنها براي خدا بوده بيان ميفرمايد.
اما صبر در قرآن مجيد ميفرمايد: إِنَّما يُوَفَّي الصّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ زمر آيه 13 و در حديث است
الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد فمن لا صبر له لا ايمان له
و از براي صبر سه درجه بيان كردند «1» صبر بر بليات و مصائب 300 درجه «2» صبر بر عبادت و اطاعت 600 درجه «3» صبر بر ترك معاصي و مخالفت هواي نفس 900 درجه و اما توكل در قرآن مجيد است.
وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ طلاق آيه 3 و از لوازم توحيد افعاليست و از براي توحيد افعالي چهار مرتبه گفتند «1» بزبان اقرار ميكند که تمام امور تحت مشيت الهيست و لكن قلبا مستند باسباب و وسائط ميداند و اينکه توحيد منافقين است.
«2» قلبا هم معتقد است لكن رسوخ در قلب نكرده و متوجه باسباب است و اينکه توحيد عوام است.
«3» رسوخ در قلب كرده و اسباب را بمنزله آلات ميداند و توكل در اينکه مرتبه پيدا ميشود و اينکه توحيد خواص است.
«4» بكلي نظر باسباب ندارد نميخواهد جز خدا نميبيند جز خدا و ميگويد لا مؤثر في الوجود الا اللّه و اينکه توحيد انبياء و اولياء است که تعبير خاص الخاص ميكنند.
جلد 12 - صفحه 127
(تنبيه) تمام مهاجرين اينکه نحو نبودند ميان آنها منافقين و ضعفاء ايمان بسيار بودند مشايخ ثلاثه و بني اميه و اتباع آنها هم جزو مهاجرين بودند الَّذِينَ صَبَرُوا آن مهاجرين که مورد آيه قبل بودند که ميفرمايد هجرت آنها للّه بوده و مشمول لنبوئنهم في الدنيا حسنة و از براي آنها در آخرت اجر اكبر هست كساني هستند که داراي مقام صبر هستند وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- سپس در این آیه، این مهاجران راستین و پر استقامت و با ایمان را
ج2، ص570
با دو صفت توصیف کرده، میگوید: «آنها کسانی هستند که شکیبایی و صبر و استقامت را پیشه خود ساخته، و توکل و تکیه آنها بر پروردگارشان است» (الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
نکات آیه
۱- مسلمانان مهاجر از ستم مشرکان مکه، مردمانى صبور بودند که در برابر ستم ظالمان شکیبایى پیشه کردند. (و الذین هاجروا فى الله ... الذین صبروا) «الذین» عطف بیان براى «الذین» در آیه سابق است.
۲- صبر در برابر ناملایمات، داراى ثمرات دنیوى و اخروى است. (لنبوّئنّهم فى الدنیا ... و لأجر الأخرة أکبر ... الذین صبروا)
۳- صبرپیشگى و توکل بر خداوند، از جمله شرایط و عوامل سعادت دنیوى و اخروى مهاجران راه خدا (و الذین هاجروا فى الله ... لنبوّئنّهم فى الدنیا ... و لأجر الأخرة أکبر ... الذین صبروا و على ربّهم یتوکّلون)
۴- ترک وطن و مهاجرت در راه خدا، داراى مشکلات و ناملایمات است. (و الذین هاجروا ... الذین صبروا) ذکر وصف «صبروا» براى مهاجران در راه خدا و نیز پاداشى که براى آن در نظر گرفته شده است، مى تواند مشعر به این نکته باشد که هجرت ناملایماتى را در پى داشته و مهاجران آن را بر خود هموار کردند.
۵- مهاجران در راه خدا، همواره و در همه چیز تنها بر پروردگار خویش متکى هستند. (و الذین هاجروا فى الله ... و على ربّهم یتوکّلون) تقدیم «على ربّهم» مى تواند براى حصر باشد و مضارع آوردن فعل «یتوکّلون» و حذف متعلق آن، مى تواند دلالت بر استمرار و مشعر به این باشد که مهاجران در همه چیز توکل مى کنند.
۶- توکل بر خداوند در همه امور، امرى بس شایسته و پسندیده و داراى ثمرات دنیوى و اخروى (الذین هاجروا ... و على ربّهم یتوکّلون)
۷- ربوبیت خداوند، شایسته توکل همه جانبه به اوست. (و على ربّهم یتوکّلون)
۸- صبر، نیازى موقت و توکل بر خداوند نیازى دائمى براى مسلمانان (الذین هاجروا ... الذین صبروا و على ربّهم یتوکّلون) از اینکه در توصیف صبر مهاجران، از فعل ماضى استفاده شده و براى تعریف توکل آنها از فعل مضارع استفاده گردیده است، مى توان نکته یاد شده را به دست آورد.
موضوعات مرتبط
- توکل: آثار توکل بر خدا ۳; توکل بر خدا ۵، ۶، ۷، ۸; فواید اخروى توکل ۶; فواید دنیوى توکل ۶; ملاک توکل ۷
- خدا: آثار ربوبیت ۷
- سختى: صبر در سختى ۲
- صابران ۱:
- صبر: آثار صبر ۳; فواید اخروى صبر ۲; فواید دنیوى صبر ۲
- عمل: عمل پسندیده ۶
- مسلمانان: نیازهاى معنوى مسلمانان ۸
- مشرکان مکه: صبر بر ظلم مشرکان مکه ۱
- مهاجران: توکل مهاجران ۵; صبر مهاجران ۱; عوامل سعادت اخروى مهاجران ۳; عوامل سعادت دنیوى مهاجران ۳; فضایل مهاجران ۵
- نیازها: نیاز به توکل ۸; نیاز به صبر ۸
- هجرت: سختیهاى هجرت در راه خدا ۴
منابع
- ↑ تفسیر جامع البیان.