تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۲: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۳}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
<span id='link114'><span> | <span id='link114'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
وَ | وَ الَّئِى يَئسنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسائكمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتهُنَّ ثَلَثَةُ أَشهُرٍ وَ الَّئِى لَمْ يحِضنَ وَ أُولَت الاَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسراً(۴) | ||
ذَلِك أَمْرُ | ذَلِك أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكمْ وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سيِّئَاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً(۵) | ||
أَسكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْث سكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَ لا تُضارُّوهُنَّ لِتُضيِّقُوا عَلَيهِنَّ وَ إِن كُنَّ أُولَتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيهِنَّ حَتى يَضعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضعْنَ لَكمْ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكم بمَعْرُوفٍ وَ إِن تَعَاسرْتمْ فَسترْضِعُ لَهُ أُخْرَى (۶) | |||
لِيُنفِقْ ذُو سعَةٍ | لِيُنفِقْ ذُو سعَةٍ مِّن سعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا ءَاتَاهُ اللَّهُ لا يُكلِّف اللَّهُ نَفْساً إِلا مَا ءَاتَاهَا سيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسرٍ يُسراً(۷) | ||
<center> تفسير نمونه جلد ۲۴ صفحه ۲۴۲ </center> | <center> تفسير نمونه جلد ۲۴ صفحه ۲۴۲ </center> | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۵: | ||
<span id='link121'><span> | <span id='link121'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
وَ | وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَت عَنْ أَمْرِ رَبهَا وَ رُسلِهِ فَحَاسبْنَهَا حِساباً شدِيداً وَ عَذَّبْنَهَا عَذَاباً نُّكْراً(۸) | ||
فَذَاقَت وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كانَ عَقِبَةُ أَمْرِهَا خُسراً(۹) | فَذَاقَت وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كانَ عَقِبَةُ أَمْرِهَا خُسراً(۹) | ||
أَعَدَّ اللَّهُ لهَُمْ عَذَاباً شدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يَأُولى الاَلْبَبِ الَّذِينَ ءَامَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكمْ ذِكْراً(۱۰) | |||
رَّسولاً يَتْلُوا عَلَيْكمْ ءَايَتِ اللَّهِ مُبَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ مِنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صلِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً(۱۱) | |||
<center> تفسير نمونه جلد ۲۴ صفحه ۲۵۴ </center> | <center> تفسير نمونه جلد ۲۴ صفحه ۲۵۴ </center> | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۷: | ||
<span id='link124'><span> | <span id='link124'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سبْعَ سمَوَتٍ وَ مِنَ الاَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنزَّلُ الاَمْرُ بَيْنهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاط بِكلِّ شىْءٍ عِلْمَا(۱۲) | |||
ترجمه : | ترجمه : | ||
۱۲ - خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن را، فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود، تا بدانيد كه خداوند بر هر چيز توانا است و علم او به همه چيز احاطه دارد. | ۱۲ - خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن را، فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود، تا بدانيد كه خداوند بر هر چيز توانا است و علم او به همه چيز احاطه دارد. | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۸: | ||
بارالها! قرآن و پيامبر را براى بيرون بردن مؤ منان از ظلمات به نور نازل كردى ما را از ظلمت گناه و هواى نفس بيرون بر، و قلب ما را به نور ايمان و تقوا روشن نما آمين يا رب العالمين . | بارالها! قرآن و پيامبر را براى بيرون بردن مؤ منان از ظلمات به نور نازل كردى ما را از ظلمت گناه و هواى نفس بيرون بر، و قلب ما را به نور ايمان و تقوا روشن نما آمين يا رب العالمين . | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۳}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۱۷
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۴-۷
آيه و ترجمه
وَ الَّئِى يَئسنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسائكمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتهُنَّ ثَلَثَةُ أَشهُرٍ وَ الَّئِى لَمْ يحِضنَ وَ أُولَت الاَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسراً(۴) ذَلِك أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكمْ وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سيِّئَاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً(۵) أَسكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْث سكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَ لا تُضارُّوهُنَّ لِتُضيِّقُوا عَلَيهِنَّ وَ إِن كُنَّ أُولَتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيهِنَّ حَتى يَضعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضعْنَ لَكمْ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكم بمَعْرُوفٍ وَ إِن تَعَاسرْتمْ فَسترْضِعُ لَهُ أُخْرَى (۶) لِيُنفِقْ ذُو سعَةٍ مِّن سعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا ءَاتَاهُ اللَّهُ لا يُكلِّف اللَّهُ نَفْساً إِلا مَا ءَاتَاهَا سيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسرٍ يُسراً(۷)
ترجمه : ۴ - زنانى از شما كه از عادت ماهانه ماءيوسند، اگر در وضع آنها (از نظر باردارى ) شك كنيد، عده آنان سه ماه است ، و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديده اند، و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند، و هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند كار را بر او آسان مى سازد. ۵ - اين فرمان خدا است كه بر شما نازل كرده ، و هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند گناهان او را مى بخشد، و پاداش او را بزرگ مى دارد. ۶ - آنها (زنان مطلقه ) را هر جا خودتان سكونت داريد، و در توانائى شما است ، سكونت دهيد، و به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنان تنگ كنيد (و مجبور به ترك منزل شوند) و هرگاه باردار باشند نفقه آنها را بپردازيد تا وضع حمل كنند، و اگر براى شما فرزند را شير دهند پاداش آنها را بپردازيد، و (درباره فرزندان كار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد، و اگر بتوافق نرسيديد زن ديگرى شير دادن آن بچه را بر عهده مى گيرد. ۷ - آنها كه امكانات وسيعى دارند بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند، و آنها كه تنگدستند از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند، خداوند هيچكس را جز به مقدار توانائى كه به او داده تكليف نمى كند، خداوند به زودى بعد از سختيها آسانى قرار مى دهد. تفسير : احكام زنان مطلقه و حقوق آنها از جمله احكامى كه از آيات گذشته استفاده شد لزوم نگهداشتن عده بعد از طلاق است ، و از آنجا كه در آيه ۲۲۸ سوره بقره حكم زنانى كه عادت ماهيانه مى بينند در مساءله عده روشن شده است كه بايد سه بار پاكى را پشت سر گذاشته
عادت ماهانه ببينند هنگامى كه براى بار سوم وارد ماهانه شدند عده آنها پايان يافته ، ولى در اين ميان افراد ديگرى هستند كه به عللى عادت ماهانه نمى بينند و يا باردارند، آيات فوق حكم اين افراد را روشن ساخته و بحث عده را تكميل مى كند. نخست مى فرمايد: ((زنانى از شما كه ماءيوس از عادت ماهانه شده اند، اگر در وضع آنها (از نظر باردارى ) شك كنيد عده آنان سه ماه است )) (و اللائى يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدتهن ثلثة اشهر). «و همچنين زنانى كه عادت ماهانه نديده اند آنها نيز بايد سه ماه تمام عده نگهدارند» (و اللائى لم يحضن ) سپس به سومين گروه اشاره كرده مى افزايد: «عده زنان باردار اين است كه بار خويش را بر زمين بگذارند» (و اولات الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن ). به اين ترتيب حكم سه گروه ديگر از زنان در آيه فوق مشخص شده است ، دو گروه بايد سه ماه عده نگهدارند، و گروه سوم يعنى زنان باردار با وضع حمل عده آنان پايان مى گيرد، خواه يك ساعت بعد از طلاق وضع حمل كنند يا مثلا هشت ماه . در اينكه منظور از جمله «ان ارتبتم » (هرگاه شك و ترديد كنيد) چيست ؟ سه احتمال ذكر شده است : ۱ - منظور احتمال و شك در وجود «حمل » است ، به اين معنى كه اگر بعد از سن ياءس (سن پنجاه سالگى در زنان عادى و شصت سالگى در زنان قرشى ) احتمال وجود حمل در زنى برود بايد عده نگهدارد، اين معنى هر چند كمتر اتفاق مى افتد ولى گاه اتفاق افتاده است (توجه داشته باشيد كه واژه «ريبه »
به معنى شك در حمل در روايات و كلمات فقهاء كرارا آمده است ) ۲ - منظور زنانى است كه به درستى نمى دانيم به سن ياءس رسيده اند يا نه ؟. ۳ - منظور شك و ترديد در حكم اين مساءله است ، بنابراين آيه مى گويد اگر حكم خدا را نمى دانيد، حكم خدا اين است كه چنين زنانى عده نگهدارند، ولى از همه اين تفسيرها مناسبتر تفسير اول است ، زيرا ظاهر جمله و اللائى يئسن ... اين است كه اين زنان به سن ياءس رسيده اند، در ضمن هرگاه زنانى بر اثر بيماريها يا عوامل ديگر، عادت ماهانه آنها قطع شود، مشمول همين حكمند، يعنى بايد سه ماه عده نگهدارند (اين حكم را از طريق قاعده اولويت و يا مشمول لفظ آيه مى توان استفاده كرد). جمله و اللائى لم يحضن (زنانى كه عادت ماهانه نديده اند) ممكن است به اين معنى باشد كه به سن بلوغ رسيده اند اما عادت نمى بينند، در اين صورت بدون شك بايد سه ماه عده نگهدارند، احتمال ديگرى كه در تفسير آيه داده اند اين است كه كليه زنانى كه عادت نديده اند خواه به سن بلوغ رسيده باشند يا نه ؟. ولى مشهور در ميان فقهاى ما اين است كه هرگاه زن به سن بلوغ نرسيده باشد بعد از طلاق عده ندارد، ولى اين مساءله نيز مخالفينى دارد كه به بعضى از روايات
در اين زمينه استدلال كرده اند، و ظاهر آيه فوق نيز با آنها موافق است (شرح بيشتر اين مساءله را نيز در كتب فقهى بايد مطالعه كرد). از شاءن نزولى كه براى جمله هاى اخير ذكر شده نيز تفسير فوق استفاده مى شود و آن اينكه «ابى بن كعب » به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) عرض كرد كه عده بعضى از زنان در قرآن نيامده است ، از جمله زنان صغيره و زنان كبيره (يائسه ) و باردار، آيه فوق نازل شد و احكام آنها را بيان كرد. در ضمن عده در صورتى است كه احتمال حمل درباره او برود، زيرا در آيه فوق عطف بر زنان يائسه شده ، و مفهومش اين است كه حكم هر دو يكسان مى باشند. و بالاخره در پايان آيه مجددا روى مساءله تقوا تكيه مى كند و مى فرمايد: «هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند كار را بر او آسان مى سازد» (و من يتق الله يجعل له من امره يسرا). هم در اين جهان و هم در جهان ديگر مشكلات او را، چه در رابطه مساءله جدائى و طلاق و احكام آن ، و چه در رابطه با مسائل ديگر به لطفش حل مى كند. در آيه بعد باز براى تاءكيد بيشتر روى احكامى كه در زمينه طلاق و عده در آيات قبل آمده مى افزايد: «اين فرمان خدا است كه آنرا بر شما نازل كرده است » (ذلك امر الله انزله اليكم ). «و هر كس تقواى الهى پيشه كند، و از مخالفت فرمان او بپرهيزد،
خداوند گناهان او را مى بخشد، و پاداش او را بزرگ مى سازد» (و من يتق الله يكفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا). بعضى از مفسران گفته اند كه منظور از «سيئات » در اينجا «گناهان صغيره » است ، و منظور از تقوا پرهيز از «گناهان كبيره » است به اين ترتيب پرهيز از كبائر سبب بخشودگى صغائر مى شود، شبيه آنچه در آيه ۳۱ سوره نساء آمده است . و لازمه اين سخن آن است كه مخالفت احكام گذشته در زمينه طلاق و عده جزء گناهان كبيره محسوب مى شود. البته درست است كه «سيئات » گاهى به معنى گناهان صغيره آمده است ، ولى در بسيارى از آيات قرآن مجيد «سيئات » به عموم گناهان اعم از صغيره و كبيره اطلاق شده است ، مثلا در آيه ۶۵ سوره مائده مى خوانيم : و لو ان اهل الكتاب آمنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم : «اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند ما تمام گناهان گذشته آنها را مى بخشيم » (اين معنى در آيات ديگرى نيز آمده است ). مسلم است كه ايمان و قبول اسلام سبب بخشودگى همه گناهان پيشين مى شود. آيه بعد توضيح بيشترى درباره حقوق زن بعد از جدائى مى دهد، هم از نظر «مسكن » و «نفقه » و هم از جهات ديگر. نخست درباره چگونگى مسكن زنان مطلقه مى فرمايد: «آنها را هر جا خودتان سكونت داريد و امكانات شما ايجاب مى كند سكونت دهيد» (اسكنوهن من حيث سكنتم من وجدكم ).
«وجد» (بر وزن حكم ) به معنى توانائى و تمكن است ، بعضى از مفسران تفسيرهاى ديگرى براى آن ذكر كرده اند كه در نتيجه به همين معنى باز مى گردد، راغب نيز در مفردات مى گويد: تعبير به «من وجدكم » مفهومش اين است كه به مقدار توانائى و به اندازه غناى خود مسكن مناسب براى زنان مطلقه در نظر بگيريد. طبيعى است آنجا كه مسكن بر عهده شوهر است بقيه نفقات نيز بر عهده او خواهد بود دنباله آيه كه درباره «نفقه » زنان باردار سخن مى گويد نيز شاهد اين مدعا است . سپس به حكم ديگرى پرداخته مى گويد: ((به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنها تنگ كنيد و مجبور به نقل مكان و ترك نفقه شما شوند) (و لا تضاروهن لتضيقوا عليهن ). مبادا كينه توزيها و عداوت و نفرت شما را از راه حق و عدالت منحرف سازد، و آنها را از حقوق مسلم خود در مسكن و نفقه محروم كنيد، و آنچنان در فشار قرار گيرند كه همه چيز را رها كرده ، فرار كنند!. در سومين حكم در مورد زنان باردار مى گويد: «و اگر باردار باشند مخارج آنها را تا زمانى كه وضع حمل كنند بدهيد» (و ان كن اولات حمل فانفقوا عليهن حتى يضعن حملهن ). زيرا مادام كه وضع حمل نكرده اند در حال عده هستند، و نفقه و مسكن بر همسر واجب است . و در چهارمين حكم در مورد حقوق «زنان شيرده » مى فرمايد: «اگر حاضر شدند بعد از جدائى ، فرزندان را شير دهند اجر و پاداش آنها را بپردازيد» (فان ارضعن لكم فاتوهن اجورهن ). اجرتى متناسب با مقدار و زمان شير دادن بر حسب عرف و عادت .
و از آنجا كه بسيار مى شود نوزادان و كودكان مال المصالحه اختلافات دو همسر بعد از جدائى واقع مى شوند در پنجمين حكم يك دستور قاطع در اين زمينه صادر كرده ، مى فرمايد: «درباره سرنوشت فرزندان با مشاوره يكديگر و به طور شايسته تصميم بگيريد» (و اءتمروا بينكم بمعروف ). مبادا اختلافات دو همسر ضربه بر منافع كودكان وارد سازد از نظر جسمى و ظاهرى گرفتار خسران شوند، و يا از نظر عاطفى از محبت و شفقت لازم محروم بمانند، پدر و مادر موظفند خدا را در نظر گيرند، و منافع نوزاد بى دفاع را فداى اختلافات و اغراض خويش نكنند. جمله «واءتمروا» از ماده «ايتمار» گاه به معنى «پذيرا شدن دستور» و گاه به معنى مشاوره مى آيد، و در اينجا معنى دوم مناسبتر است و تعبير «بمعروف » تعبير جامعى است كه هرگونه مشاوره اى را كه خير و صلاح در آن باشد شامل مى گردد. و از آنجا كه گاهى توافق لازم ميان دو همسر بعد از طلاق براى حفظ مصالح فرزند و مساءله شير دادن حاصل نمى شود در ششمين حكم مى فرمايد: «و اگر هر كدام بر ديگرى سخت گرفتيد و به توافق نرسيديد زن ديگرى مى تواند شير دادن آن بچه را بر عهده گيرد تا كشمكشها ادامه نيابد» (و ان تعاسرتم فسترضع له اخرى ). اشاره به اينكه اگر اختلافها به طول انجاميد خود را معطل نكنيد، و كودك را به ديگرى بسپاريد، در درجه اول حق مادر بود كه اين فرزند را شير دهد، اكنون كه با سختگيرى و كشمكش اين امر امكان پذير نيست نبايد منافع كودك را به دست فراموشى سپرد، بايد آن را بر عهده دايه اى گذارد. آيه بعد، هفتمين و آخرين حكم را در اين زمينه بيان كرده ، مى افزايد:
«آنهائى كه امكانات وسيعى دارند، از امكانات خود انفاق كنند، و آنها كه تنگدستند، از آنچه خدا به آنها داده انفاق نمايند، خداوند هيچكس را جز به اندازه آنچه به او داده ، تكليف نمى كند» (لينفق ذو سعة من سعته و من قدر عليه رزقه فلينفق مما آتاه الله لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها). آيا اين دستور يعنى انفاق به اندازه توانائى ، مربوط به زنانى است كه بعد از جدائى ، شير دادن كودكان را بر عهده مى گيرند، و يا مربوط به ايام عده است كه در آيات قبل به طور اجمال اشاره شده بود، و يا مربوط به هر دو است ؟. معنى اخير از همه مناسبتر است ، هر چند جمعى از مفسران ، آن را تنها مربوط به زنان شيرده دانسته اند، در حالى كه در آيات گذشته در اين باره تعبير به اجر شده نه «نفقه و انفاق ». به هر حال آنها كه توانائى كافى دارند، بايد مضايقه و سختگيرى نكنند، و آنها كه تمكن مالى ندارند، بيش از توانائى خود ماءمور نيستند، و زنان نمى توانند ايرادى به آنها داشته باشند. به اين ترتيب به آنها كه دارند بخل كنند، و نه آنها كه ندارند مستحق ملامتند. و در پايان آيه ، براى اينكه تنگى معيشت ، سبب خارج شدن از جاده حق و عدالت نگردد، و هيچ يك زبان به شكايت نگشايند، مى فرمايد: «خداوند به زودى بعد از سختيها، آسانى و راحتى قرار مى دهد» (سيجعل الله بعد عسر يسرا). يعنى غم مخوريد، بيتابى نكنيد، دنيا به يك حال نمى ماند، مبادا مشكلات مقطعى و زودگذر رشته صبر و شكيبائى شما را پاره كند. اين تعبير براى هميشه و مخصوصا هنگام نزول اين آيات كه مسلمانان از نظر معيشت سخت در فشار بودند، نويد و بشارتى است از آينده اميدبخش
صابران ، و اتفاقا چيزى نگذشت كه خداوند درهاى رحمت و بركت خود را به روى آنها گشود.
نكته ها:
۱ - احكام «طلاق رجعى » گفتيم «طلاق رجعى » آن است كه شوهر مادام كه عده بسر نيامده هر زمان بخواهد مى تواند بازگردد و پيوند زناشوئى را برقرار سازد، بى آنكه نياز به عقد تازه اى باشد، و جالب اينكه رجوع با كمتر سخن و عملى كه نشانه بازگشت باشد حاصل مى گردد. بعضى از احكامى كه در آيات فوق آمده ، مانند نفقه و مسكن ، مخصوص عده طلاق رجعى است ، و همچنين مساءله عدم خروج زن از خانه همسرش در حال عده و اما در طلاق بائن يعنى طلاقى كه قابل رجوع نيست (مانند سومين طلاق ) احكام فوق وجود ندارد. تنها در مورد زن باردار حق نفقه و مسكن تا زمان وضع حمل ثابت است . تعبير به لا تدرى لعل الله يحدث بعد ذلك امرا: «تو نمى دانى شايد خداوند وضع تازه اى به وجود آورد» نيز اشاره به اين است كه همه يا قسمتى از احكام فوق ، مربوط به طلاق رجعى است .
خدا تكليف ما لا يطاق نمى كند
نه تنها حكم عقل ، بلكه حكم شرع نيز بر اين معنى گواه است كه تكاليف
انسانها بايد در حدود توانائى آنها باشد، جمله «لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها» كه در ضمن آيات فوق آمده نيز اشاره به همين معنى است . ولى در بعضى از روايات مى خوانيم كه منظور از «ما آتاها»، «ما اعلمها» است ، يعنى خداوند هر كس را به مقدارى تكليف مى كند كه به او «اعلام » كرده است ، و لذا به اين آيه در مباحث «اصل برائت » در علم اصول استدلال كرده اند، كه اگر انسان حكمى را نمى داند، مسئوليتى در برابر آن ندارد. ولى از آنجا كه عدم آگاهى ، گاهى سبب عدم توانائى مى شود، ممكن است ، منظور، جهلى باشد كه سرچشمه عجز گردد. بنابراين آيه مى تواند مفهوم وسيعى داشته باشد، كه هم عدم قدرت را شامل شود و هم جهل را كه موجب عدم قدرت بر انجام كار مى گردد.
اهميت نظام خانواده
دقت و ظرافتى كه در بيان احكام زنان مطلقه و حقوق آنها در آيات فوق به كار رفته ، و حتى بسيارى از ريزه كاريهاى اين مساءله ، در آيات قرآن ، كه در حقيقت قانون اساسى اسلام است ، بازگو شده ، دليل روشنى است به اهميتى كه اسلام براى نظام خانواده و حفظ حقوق زنان و فرزندان قائل است . از طلاق تا آنجا كه ممكن است جلوگيرى مى كند، و ريشه هاى آن را مى خشكاند، اما هرگاه كار به بنبست كشيد و چاره اى جز طلاق و جدائى نبود، اجازه نمى دهد، حقوق فرزندان و يا زنان در اين كشمكش پايمال گردد، حتى طرح جدائى را طورى مى ريزد كه امكان بازگشت غالبا وجود داشته باشد. دستوراتى همچون امساك به معروف و جدائى به معروف و نيز عدم زيان و ضرر و تضييق و سخت گيرى نسبت به زنان ، و همچنين مشاوره شايسته براى روشن
ساختن سرنوشت كودكان ، و مانند اينها كه در آيات فوق آمده است ، همگى گواه بر اين معنى است . اما متاءسفانه عدم آگاهى بسيارى از مسلمانان از اين امور، و يا عدم عمل به آن در عين آگاهى ، سبب شده است كه در هنگام جدائى و طلاق مشكلات زيادى براى خانواده ها و مخصوصا فرزندان ، به وجود آيد، و اين نيست جز به خاطر اينكه مسلمانان از چشمه فيض بخش قرآن دور ماندند. مثلا با اينكه قرآن با صراحت مى گويد: زنان مطلقه نبايد در دوران عده از خانه شوهر بيرون روند و نه شوهر حق دارد آنها را بيرون بفرستد، كارى كه اگر انجام شود، اميد بازگشت غالب زنان به زندگى زناشوئى بسيار زياد است ، اما كمتر زن و مرد مسلمانى را پيدا مى كنيد كه بعد از جدائى و طلاق به اين دستور اسلامى عمل كند، و اين راستى مايه تاءسف است .
آيه ۸-۱۱
آيه و ترجمه
وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَت عَنْ أَمْرِ رَبهَا وَ رُسلِهِ فَحَاسبْنَهَا حِساباً شدِيداً وَ عَذَّبْنَهَا عَذَاباً نُّكْراً(۸) فَذَاقَت وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كانَ عَقِبَةُ أَمْرِهَا خُسراً(۹) أَعَدَّ اللَّهُ لهَُمْ عَذَاباً شدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يَأُولى الاَلْبَبِ الَّذِينَ ءَامَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكمْ ذِكْراً(۱۰) رَّسولاً يَتْلُوا عَلَيْكمْ ءَايَتِ اللَّهِ مُبَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ مِنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صلِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً(۱۱)
ترجمه : ۸ - چه بسيار شهرها و آباديها كه اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپيچى كرده اند و ما حساب آنها را به شدت رسيديم ، و به مجازات كم نظيرى گرفتار ساختيم . ۹ - آنها وبال كار خود را چشيدند، و عاقبت كارشان خسران بود. ۱۰ - خداوند عذاب شديدى براى آنها فراهم ساخته ، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، اى كسانى كه ايمان آورده ايد، (زيرا) خداوند چيزى كه مايه تذكر شما است بر شما نازل كرده . ۱۱ - رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن الهى را بر شما تلاوت مى كند، تا آنها را كه ايمان آورده ، و عمل صالح انجام داده اند از تاريكيها به نور هدايت كند و هر كس به خدا ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد او را در باغهائى از بهشت وارد سازد كه از زير درختانش نهرها جارى است ، جاودانه در آن مى مانند، و خداوند روزى نيكوئى براى او قرار داده است . تفسير : سرانجام دردناك سركشان شيوه قرآن اين است كه در بسيارى از مواد بعد از ذكر يك سلسله از دستورات عملى اشاره به وضع امتهاى پيشين مى كند، تا مسلمانان نتيجه «اطاعت » و «عصيان » را در سرگذشت آنها با چشم ببينند، و مساءله شكل حسى به خود گيرد. لذا در اين سوره نيز بعد از ذكر وظايف ، مردان و كنان در موقع طلاق و جدائى به سراغ همين معنى رفته ، و به عاصياى و گردنكشان هشدار مى دهد. نخست مى فرمايد: «چه بسيار شهر و آباديها كه اهل آن در برابر فرمان پروردگار و رسولانش طغيان و سرپيچى كردند، و ما حساب آنها را با دقت و شدت رسيديم و آنها را به مجازات وحشتناك و عذاب كم نظيرى گرفتار ساختيم »! (و كاين من قرية عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها شديدا و
عذبناها عذابا نكرا). منظور از قريه ، چنانكه قبلا نيز گفته ايم ، محل اجتماع انسانها اعم از شهر و روستا است ، و در اينجا منظور اهل آنها مى باشد. عتت از ماده «عتو» (بر وزن غلو) به معنى سرپيچى از اطاعت است . و «نكر» (بر وزن شكر) به معنى كار مشكل و بى سابقه يا كم سابقه مى باشد. «حسابا شديدا» يا به معنى حساب دقيق و تواءم با سختگيرى است ، و يا به معنى مجازات شديد است كه نتيجه حساب دقيق مى باشد، و در هر حال اشاره به عذاب اين اقوام سركش در اين دنيا است كه گروهى با طوفان ، گروهى با زلزله هاى ويرانگر، گروهى با صاعقه و مانند آن ، ريشه كن شدند، و شهرها و ديار ويران شده آنها به صورت درس عبرتى براى آيندگان باقى ماند. لذا در آيه بعد مى افزايد: «آنها وبال كفر و گناه خود را چشيدند، و عاقبت امر آنها خسران و زيان بود» (فذاقت وبال امرها و كانت عاقبة امرها خسرا). چه زيانى از اين بدتر كه سرمايه هاى خداداد، را از كف دادند، و در اين بازار تجارت دنيا نه تنها متاعى نخريدند بلكه سرانجام با عذاب الهى نابود شدند.
بعضى «حساب شديد» و «عذاب نكر» را در اينجا اشاره به «عذاب قيامت » دانسته اند، و فعل ماضى را به معنى مستقبل گرفته اند، ولى هيچ موجبى براى اين كار نيست ، بخصوص اينكه در مورد عذاب قيامت در آيه بعد سخن گفته خواهد شد، و اين خود گواه زنده اى است بر اينكه عذاب در اينجا عذاب دنيا است . سپس به عذاب اخروى آنها اشاره كرده ، مى فرمايد: «خداوند عذاب شديدى براى آنها آماده ساخته » (اعد الله لهم عذابا شديدا). عذابى دردناك ، شديد، وحشت انگيز، خوار كننده ، رسواگر، و هميشگى در دوزخ براى آنها از هم اكنون فراهم است . حال كه چنين است «از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد اى صاحبان انديشه و مغز، اى كسانى كه ايمان آورده ايد»! (فاتقوا الله يا اولى الالباب الذين آمنوا). فكر و انديشه از يكسو، ايمان و آيات الهى از سوى ديگر، به شما هشدار مى دهد كه سرنوشت اقوام متمرد و طغيانگر را ببينيد، و از آن عبرت بگيريد، مبادا در صف آنها واقع شويد كه خداوند هم در اين جهان شما را به مجازات هولناك و بى سابقه اى گرفتار مى كند، و هم عذاب شديد آخرت در انتظار شما است . سپس مؤ منان انديشمند را مخاطب ساخته مى افزايد: «خداوند آن چيزى كه مايه تذكر شما است بر شما نازل كرده است » (قد انزل الله اليكم ذكرا) و رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن الهى را بر شما تلاوت مى كند
تا كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند از تاريكيها به سوى نور، هدايت كند)) (رسولا يتلوا عليكم آيات الله مبينات ليخرج الذين آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الى النور). در اينكه منظور از «ذكر» چيست ؟ و مراد از «رسول » كيست ؟ در ميان مفسران گفتگو است . جمعى «ذكر» را به معنى «قرآن » مى دانند، در حالى كه جمع ديگرى به «رسول خدا» (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تفسير كرده اند، چرا كه مايه تذكر و يادآورى مردم است ، مطابق اين تفسير «رسولا» كه بعد از آن آمده شخص پيامبر است (و كلام محذوفى ندارد) ولى منظور از «نازل كردن » در اينجا اعطاى وجود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به امت از سوى خدا است . اما اگر «ذكر» را به معنى قرآن مجيد بگيريم «رسولا» نمى تواند بدل از آن باشد، و در اين جمله محذوفى است و در تقدير چنين است «انزل الله اليكم ذكرا و ارسل رسولا»: خداوند مايه تذكرى براى شما نازل كرد، و رسولى فرستاد. بعضى «رسول » را به معنى «جبرئيل » تفسير كرده اند، و در اين صورت نزول او نزول حقيقى خواهد بود، چرا كه از آسمان نازل مى شد، ولى اين تفسير با جمله «يتلوا عليكم آيات الله »: «آيات خدا را بر شما مى خواند» سازگار نيست ، زيرا جبرئيل مستقيما آيات الهى را بر مؤ منان نمى خواند. كوتاه سخن اينكه هر يك از اين تفسيرها «مزيت » و «مشكلى » دارد، ولى رويهمرفته تفسير اول (ذكر به معنى قرآن و رسول به معنى پيامبر اكرم ) (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از همه بهتر است ، زيرا در آيات بسيار زيادى از قرآن مجيد كلمه ذكر بر قرآن اطلاق شده مخصوصا آنجا كه با كلمه «انزال » همراه باشد، به گونه اى كه هرگاه «نزول ذكر» گفته شود تداعى قرآن مى كند.
در آيه ۴۴ سوره نحل مى خوانيم : و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم «ما ذكر را بر تو نازل كرديم تا براى مردم تبيين كنى آنچه بر آنها نازل شده است » و در آيه ۶ سوره «حجر» آمده است و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون : دشمنان گفتند: «اى كسى كه ذكر بر تو نازل شده تو ديوانه اى »! و اگر در بعضى از روايات از ائمه اهلبيت (عليهمالسلام ) آمده كه منظور از ذكر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و «اهل الذكر» مائيم ممكن است اشاره به بطون آيه باشد، زيرا مى دانيم «اهل الذكر» كه در آيه فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون (از اهل ذكر سؤ ال كنيد اگر نمى دانيد) (نحل ۴۳) آمده به معنى خصوص اهل بيت (عليهمالسلام ) نيست بلكه شاءن نزول آن علماى اهل كتاب است ولى با توجه به اينكه «ذكر» معنى وسيعى دارد كه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را نيز شامل مى شود اين يكى از مصداقهاى آن محسوب مى شود. به هر حال هدف نهائى از ارسال اين رسول و انزال اين كتاب آسمانى اين است كه با تلاوت آيات الهى آنها را از ظلمتهاى كفر و جهل و گناه و فساد اخلاق بيرون آورده ، به سوى نور ايمان ، و توحيد، و تقوا، رهنمون گردد، و در حقيقت تمام اهداف بعثت پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و نزول قرآن در همين يك جمله خلاصه شده ، خارج كردن از ظلمتها به نور، و قابل توجه اينكه «ظلمات » به صيغه جمع و «نور» به صيغه مفرد ذكر شده ، زيرا شرك و كفر و فساد، عامل پراكندگى و چندگانگى است ، در حالى كه ايمان و توحيد و تقوا عامل وحدت و يگانگى مى باشد.
و در پايان آيه به اجر و پاداش كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند اشاره كرده مى افزايد: «كسى كه به خدا ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، و اين راه را تداوم بخشد، خداوند او را در باغهائى از بهشت داخل مى كند كه از زير درختانش نهرها جارى است ، جاودانه و براى هميشه در آن خواهد ماند، و خداوند روزى نيكوئى براى او قرار داده است » (و من يؤ من بالله و بى عمل صالحا يدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها اءبدا قد احسن الله له رزقا). تعبير به «يؤ من » و «يعمل » به صورت فعل مضارع اشاره به اين است كه ايمان و عمل صالح آنها محدود به زمان خاصى نيست بلكه استمرار و تداوم دارد. و تعبير به «خالدين » دليل بر جاودانگى بهشت است ، بنابراين ذكر كلمه «ابدا» بعد از آن تاءكيدى براى «خلود» محسوب مى شود. تعبير «رزقا» به صورت «نكره » اشاره به عظمت و اهميت روزيهاى نيكوئى است كه خداوند براى اين جمعيت فراهم مى سازد، و مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه موهبت الهى را در آخرت و حتى در دنيا نيز دربر مى گيرد، چرا كه نتيجه ايمان و تقوا تنها مربوط به آخرت نيست ، افراد مؤ من و پرهيزگار در اين دنيا نيز زندگى پاك تر و آرام تر و لذتبخش ترى دارند.
آيه ۱۲
آيه و ترجمه
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سبْعَ سمَوَتٍ وَ مِنَ الاَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنزَّلُ الاَمْرُ بَيْنهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاط بِكلِّ شىْءٍ عِلْمَا(۱۲) ترجمه : ۱۲ - خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن را، فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود، تا بدانيد كه خداوند بر هر چيز توانا است و علم او به همه چيز احاطه دارد. تفسير : هدف از آفرينش عالم معرفت است اين آيه كه آخرين آيه سوره طلاق است ، اشاره پرمعنى روشنى به عظمت قدرت خداوند در آفرينش آسمانها و زمين ، و نيز هدف نهائى اين آفرينش دارد، و بحثهائى را كه در آيات گذشته پيرامون وعده ثواب عظيم به مؤ منان پرهيزگار، و همچنين وعده هائى كه به گشودن گره مشكلات آنها داده تكميل مى كند، بديهى است خداوندى كه قدرت بر اين آفرينش عظيم دارد، توانائى بر انجام آن وعده ها در اين جهان و جهان ديگر نيز دارد. نخست مى فرمايد: «خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد» (الله الذى خلق سبع سماوات ). «و از زمين نيز همانند آن » (و من الارض مثلهن ). يعنى همانگونه كه آسمانها «هفتگانه » اند زمينها نيز هفتگانه مى باشند، و اين تنها آيه اى از قرآن مجيد است كه اشاره به زمينهاى هفتگانه مى كند. اكنون ببينيم منظور از اين آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى مشابه آن
چيست ؟ در اين زمينه در جلد اول ذيل آيه ۲۹ سوره بقره و در جلد بيستم ذيل آيه ۱۲ سوره فصلت ، بحثهاى مشروحى داشتيم ، لذا در اينجا به اشاره فشرده اى قناعت مى كنيم ، و آن اينكه : ممكن است ، منظور از عدد هفت ، همان كثرت باشد، زيرا اين تعبير در قرآن مجيد و غير آن گاه به معنى كثرت آمده است ، مثلا مى گوئيم اگر هفت دريا را هم بياورى كافى نيست . بنابراين منظور از هفت آسمان و هفت زمين ، تعداد عظيم و كثير كواكب آسمانى و كراتى مشابه زمين است . اما اگر عدد هفت را براى «تعداد» و شماره بدانيم ، مفهوم آن وجود هفت آسمان مى شود، و با توجه به آيه ۶ سوره صافات كه مى گويد: انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب : ((ما آسمان نزديك (آسمان اول ) را با كواكب و ستارگان زينت بخشيديم )) روشن مى شود كه آنچه ما مى بينيم و علم و دانش بشر به آن احاطه دارد همه مربوط به آسمان اول است ، و ماوراى اين ثوابت و سيارات ، شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس علم ما بيرون است . اين در مورد آسمانهاى هفتگانه ، و اما در مورد زمينهاى هفتگانه ممكن است اشاره به طبقات مختلف كره زمين باشد، زيرا امروز ثابت شده كه زمين از قشرهاى گوناگونى تشكيل يافته ، و يا اشاره به اقليمهاى هفتگانه روى زمين چرا كه هم در گذشته و هم امروز كره زمين را به هفت «منطقه » تقسيم مى كردند (البته طرز تقسيم در گذشته و امروز متفاوت است ، امروز زمين به دو منطقه منجمد شمالى و جنوبى و دو منطقه معتدله و دو منطقه حاره و يك منطقه استوائى تقسيم مى شود، اما در گذشته اقليمهاى هفتگانه به شكل ديگرى تقسيم مى شد).
ولى ممكن است در اينجا نيز عدد هفت كه از تعبير «مثلهن » استفاده مى شود نيز براى «تكثير» و اشاره به زمينهاى متعددى باشد كه در عالم هستى وجود دارد. تا آنجا كه بعضى از دانشمندان فلكى مى گويند كراتى كه مشابه كره زمين بر گرد خورشيدها در اين عالم بزرگ گردش مى كند حداقل سيصد ميليون كره است !. هر چند با اطلاعات كمى كه ما از ماوراى منظومه شمسى داريم به دست دادن عدد در اين زمينه كار مشكلى است ، ولى به هر حال دانشمندان ديگر فلكى نيز تاءكيد مى كنند كه در كهكشانى كه منظومه شمسى جزء آن است ميليونها ميليون كره وجود دارد كه در شرايطى مشابه كره زمين قرار گرفته ، و مركز حيات و زندگى مى باشد. البته ممكن است پيشرفت علم و دانش بشر در آينده اطلاعات بيشترى درباره تفسير اينگونه آيات در اختيار ما بگذارد. سپس به مساءله تدبير اين عالم بزرگ به وسيله فرمان خداوند اشاره كرده مى افزايد: «امر و فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود» (يتنزل الامر بينهن ). پيدا است كه منظور از «امر» در اينجا همان فرمان تكوينى خداوند در مورد تدبير اين عالم بزرگ و آسمانها و زمينهاى هفتگانه است ، چرا كه او پيوسته با فرمان مخصوص خود آنها را در مسير منظمى هدايت و رهبرى مى كند در حقيقت اين آيه شبيه آيه ۴ سوره سجده كه مى فرمايد: يدبر الامر من السماء
الى الارض «او تدبير امور مى كند از آسمان به زمين ». به هر حال اگر تدبير او لحظه اى از اين عالم برداشته شود نظام همگى درهم مى ريزد، و راه فنا پيش مى گيرند. و در پايان به هدف اين آفرينش عظيم اشاره كرده ، مى گويد: «اينها همه به خاطر آن است كه شما بدانيد خداوند بر هر چيزى توانا است و علم و آگاهى او به همه چيز احاطه دارد» (لتعلموا ان الله على كل شى ء قدير و ان الله قد احاط بكل شى ء علما). چه تعبير جالبى كه هدف اين آفرينش عظيم را آگاهى انسان از صفات خدا از علم و قدرت او مى شمرد كه آگاهى از اين دو صفت براى تربيت انسان كافى است . انسان بايد بداند او بر تمام اسرار وجودش احاطه دارد، و از همه اعمالش باخبر است ، و نيز بداند وعده هايش در زمينه معاد و رستاخيز، در زمينه پاداش و كيفر و در زمينه وعده پيروزى مؤ منان تخلف ناپذير است . آرى خدائى كه چنين «علم » و «قدرتى » دارد و نظام عالم هستى را اداره مى كند اگر احكامى در زمينه زندگى انسانها، در رابطه با طلاق و حقوق زنان قرار داده ، همگى روى حساب دقيق و متقن است . در زمينه «هدف آفرينش » بحث مشروحى ذيل آيه ۵۶ ذاريات جلد ۲۲ تفسير نمونه داشته ايم . قابل توجه اينكه در آيات مختلف قرآن اشاراتى به هدف آفرينش انسان يا مجموع اين جهان شده كه در بدو امر ممكن است مختلف به نظر برسد، ولى با دقت مى بينيم همه به يك حقيقت بازمى گردند: ۱ - در آيه ۵۶ ذاريات هدف آفرينش انسان و جن را «عبادت » مى شمرد (و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ).
۲ - و در آيه ۷ سوره هود هدف آفرينش عظيم آسمانها و زمين را آزمون بشر معرفى مى كند (و هو الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام و كان عرشه على الماء ليبلوكم ايكم احسن عملا). ۳ - در آيه ۱۱۹ هود هدف را رحمت الهى مى شمرد (و لذلك خلقهم ) ۴ - و بالاخره در آيه مورد بحث هدف را علم و آگاهى از صفات خدا دانسته است (لتعلموا...) كمى دقت در اين آيات نشان مى دهد كه بعضى مقدمه براى بعضى ديگر است ، آگاهى و معرفت مقدمه اى است براى بندگى و عبادت ، و آن نيز مقدمه اى است براى آزمون و تربيت بشر و آن هم مقدمه اى است براى بهره گيرى از رحمت خدا (دقت كنيد). خداوندا! اكنون كه ما را به هدف آفرينش بزرگت آشنا فرمودى ، در وصول به اين هدف بزرگ ما را يارى كن ! پروردگارا! علم و قدرتت بى پايان و رحمتت نيز بى انتها است ، ما را از اين رحمت بى انتها بهره اى عنايت فرما! بارالها! قرآن و پيامبر را براى بيرون بردن مؤ منان از ظلمات به نور نازل كردى ما را از ظلمت گناه و هواى نفس بيرون بر، و قلب ما را به نور ايمان و تقوا روشن نما آمين يا رب العالمين .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |