گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۳: خط ۳۵:
==آيات ۱ - ۱۴، سوره تكوير ==
==آيات ۱ - ۱۴، سوره تكوير ==
سوره تكوير مكى است و بيست و نه آيه دارد
سوره تكوير مكى است و بيست و نه آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِذَا الشمْس كُوِّرَت (۱)
إِذَا الشمْس كُوِّرَت (۱)
وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت (۲)
وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت (۲)
وَ إِذَا الجِْبَالُ سيرَت (۳)
وَ إِذَا الجِْبَالُ سيرَت (۳)
وَ إِذَا الْعِشارُ عُطلَت (۴)
وَ إِذَا الْعِشارُ عُطلَت (۴)
وَ إِذَا الْوُحُوش حُشِرَت (۵)
وَ إِذَا الْوُحُوش حُشِرَت (۵)
وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت (۶)
وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت (۶)
وَ إِذَا النُّفُوس زُوِّجَت (۷)
وَ إِذَا النُّفُوس زُوِّجَت (۷)
وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سئلَت (۸)
وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سئلَت (۸)
بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت (۹)
بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت (۹)
وَ إِذَا الصحُف نُشِرَت (۱۰)
وَ إِذَا الصحُف نُشِرَت (۱۰)
وَ إِذَا السمَاءُ كُشِطت (۱۱)
وَ إِذَا السمَاءُ كُشِطت (۱۱)
وَ إِذَا الجَْحِيمُ سعِّرَت (۱۲)
وَ إِذَا الجَْحِيمُ سعِّرَت (۱۲)
وَ إِذَا الجَْنَّةُ أُزْلِفَت (۱۳)
وَ إِذَا الجَْنَّةُ أُزْلِفَت (۱۳)
عَلِمَت نَفْسٌ مَّا أَحْضرَت (۱۴)
عَلِمَت نَفْسٌ مَّا أَحْضرَت (۱۴)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. زمانى كه آفتاب درهم پيچيده مى شود (۱)
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. زمانى كه آفتاب درهم پيچيده مى شود (۱)
خط ۷۱: خط ۷۳:
<span id='link230'><span>
<span id='link230'><span>
==حوادث و وقايع زمان وقوع قيامت ==
==حوادث و وقايع زمان وقوع قيامت ==
إِذَا الشمْس كُوِّرَت
إِذَا الشمْس كُوِّرَت
كلمه «'''تكوير'''» كه مصدر فعل «'''كورت '''» است به معناى پيچيدن چيزى ، و به شكل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر، و شايد تكوير خورشيد استعاره باشد از اينكه تاريكى بر جرم خورشيد احاطه پيدا مى كند.
كلمه «'''تكوير'''» كه مصدر فعل «'''كورت '''» است به معناى پيچيدن چيزى ، و به شكل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر، و شايد تكوير خورشيد استعاره باشد از اينكه تاريكى بر جرم خورشيد احاطه پيدا مى كند.
وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت
وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت
مصدر «'''انكدار'''» به معناى سقوط است ، و انكدار مرغ از هوا، به معناى آمدنش به طرف زمين است ، و بنابر اين مراد از اين جمله اين است كه در آن روز ستارگان مى ريزند، همچنان كه آيه «'''و اذا الكواكب انتثرت '''» نيز همين را مى رساند، البته ممكن هم هست از باب كدورت و تيرگى باشد، و مراد اين باشد كه در آن روز ستارگان بى نور مى شوند.
مصدر «'''انكدار'''» به معناى سقوط است ، و انكدار مرغ از هوا، به معناى آمدنش به طرف زمين است ، و بنابر اين مراد از اين جمله اين است كه در آن روز ستارگان مى ريزند، همچنان كه آيه «'''و اذا الكواكب انتثرت '''» نيز همين را مى رساند، البته ممكن هم هست از باب كدورت و تيرگى باشد، و مراد اين باشد كه در آن روز ستارگان بى نور مى شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۹ </center>
وَ إِذَا الجِْبَالُ سيرَت
وَ إِذَا الجِْبَالُ سيرَت
روزى كه از شدت زلزله آن ، كوهها به راه مى افتند، مندك و متلاشى مى شوند، غبارى پراكنده مى گردند، سرابى (خالى از حقيقت كوهى ) مى شوند، همه اينها تعبيرهايى است كه در قرآن درباره وضع كوهها در آن روز آمده .
روزى كه از شدت زلزله آن ، كوهها به راه مى افتند، مندك و متلاشى مى شوند، غبارى پراكنده مى گردند، سرابى (خالى از حقيقت كوهى ) مى شوند، همه اينها تعبيرهايى است كه در قرآن درباره وضع كوهها در آن روز آمده .
مراد از اينكه درباره قيامت فرمود: «'''و اذا العشار عطلت و اذا الوحوش حشرت ...'''»
مراد از اينكه درباره قيامت فرمود: «'''و اذا العشار عطلت و اذا الوحوش حشرت ...'''»
خط ۸۷: خط ۸۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۰ </center>
بله چه بسا بتوان از آيه سوره انعام آنجا كه مى فرمايد: «'''امم امثالكم '''» و نيز آنجا كه مى فرمايد: «'''ما فرطنا فى الكتاب من شى ء'''»، پاره اى رمرها كه فى الجمله وضع را روشن كند استفاده نمود، و آن رموز بر اهل دقت و تدبر پوشيده نيست . و چه بسا بعضى گفته باشند كه : محشور شدن وحشى ها مربوط به روز قيامت نيست ، بلكه از نشانه هاى قبل از قيامت است ، و منظور از آن اين است كه قبل از قيامت (در اثر زلزله هاى پى در پى ) همه وحشى ها از بيشه خود بيرون بجهند.
بله چه بسا بتوان از آيه سوره انعام آنجا كه مى فرمايد: «'''امم امثالكم '''» و نيز آنجا كه مى فرمايد: «'''ما فرطنا فى الكتاب من شى ء'''»، پاره اى رمرها كه فى الجمله وضع را روشن كند استفاده نمود، و آن رموز بر اهل دقت و تدبر پوشيده نيست . و چه بسا بعضى گفته باشند كه : محشور شدن وحشى ها مربوط به روز قيامت نيست ، بلكه از نشانه هاى قبل از قيامت است ، و منظور از آن اين است كه قبل از قيامت (در اثر زلزله هاى پى در پى ) همه وحشى ها از بيشه خود بيرون بجهند.
وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت
وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت
تسجير و افروختن درياها، به دو معنا تفسير شده ، يكى افروختن دريايى از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش ، و معناى آيه بنا به تفسير اول اين است كه روز قيامت درياها آتشى افروخته مى شود، و بنا بر دوم اين مى شود كه درياها پر از آتش مى شود.
تسجير و افروختن درياها، به دو معنا تفسير شده ، يكى افروختن دريايى از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش ، و معناى آيه بنا به تفسير اول اين است كه روز قيامت درياها آتشى افروخته مى شود، و بنا بر دوم اين مى شود كه درياها پر از آتش مى شود.
وَ إِذَا النُّفُوس زُوِّجَت
وَ إِذَا النُّفُوس زُوِّجَت
اما نفوس سعيده با زنان بهشت تزويج مى شوند، همچنان كه فرمود: «'''لهم فيها ازواج مطهره '''»، و نيز فرمود: «'''و زوجناهم بحور عين '''»، و اما نفوس اشقياء با قرين هاى شيطانيشان ازدواج مى كنند، همچنان كه فرمود: «'''احشروا الذين ظلموا و ازواجهم و ما كانوا يعبدون '''»، و نيز فرموده : «'''و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين '''».
اما نفوس سعيده با زنان بهشت تزويج مى شوند، همچنان كه فرمود: «'''لهم فيها ازواج مطهره '''»، و نيز فرمود: «'''و زوجناهم بحور عين '''»، و اما نفوس اشقياء با قرين هاى شيطانيشان ازدواج مى كنند، همچنان كه فرمود: «'''احشروا الذين ظلموا و ازواجهم و ما كانوا يعبدون '''»، و نيز فرموده : «'''و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين '''».
وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سئلَت بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت
وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سئلَت بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت
خط ۱۰۱: خط ۱۰۳:
وَ إِذَا السمَاءُ كُشِطت
وَ إِذَا السمَاءُ كُشِطت
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''كشط'''» به معناى قلع و كندن چيزى است كه سخت به چيز ديگر چسبيده ، و قهرا كندنش نيز به شدت انجام مى شود. و كشط آسمان قهرا با آيه «'''و السموات مطويات بيمينه '''»، و آيه «'''و يوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملئكه تنزيلا'''» و ساير آيات مربوطه به اين معنا منطبق مى شود.
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''كشط'''» به معناى قلع و كندن چيزى است كه سخت به چيز ديگر چسبيده ، و قهرا كندنش نيز به شدت انجام مى شود. و كشط آسمان قهرا با آيه «'''و السموات مطويات بيمينه '''»، و آيه «'''و يوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملئكه تنزيلا'''» و ساير آيات مربوطه به اين معنا منطبق مى شود.
وَ إِذَا الجَْحِيمُ سعِّرَت
وَ إِذَا الجَْحِيمُ سعِّرَت
مصدر «'''تسعير'''» كه فعل «'''سعرت '''» مشتق از آن است به معناى شعله ور ساختن آتش است ، بطورى كه زبانه بكشد.
مصدر «'''تسعير'''» كه فعل «'''سعرت '''» مشتق از آن است به معناى شعله ور ساختن آتش است ، بطورى كه زبانه بكشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۲ </center>
وَ إِذَا الجَْنَّةُ أُزْلِفَت
وَ إِذَا الجَْنَّةُ أُزْلِفَت
مصدر «'''ازلاف '''» كه فعل مجهول «'''ازلفت '''» از آن گرفته شده ، به معناى نزديك آوردن است ، منظور اين است كه در قيامت بهشت را به اهل آن نزديك مى كنند تا داخلش شوند.
مصدر «'''ازلاف '''» كه فعل مجهول «'''ازلفت '''» از آن گرفته شده ، به معناى نزديك آوردن است ، منظور اين است كه در قيامت بهشت را به اهل آن نزديك مى كنند تا داخلش شوند.
عَلِمَت نَفْسٌ مَّا أَحْضرَت
عَلِمَت نَفْسٌ مَّا أَحْضرَت
اين جمله جواب كلمه «'''اذا'''» است ، كه در دوازده آيه تكرار شده بود، و منظور از كلمه «'''نفس '''» جنس آدميان است ، و مراد از جمله «'''ما احضرت '''» اعمالى است كه هر فردى در دنيا انجام داده ، وقتى گفته مى شود: «'''احضرت الشى ء'''» معنايش اين است كه : من آن چيز را حاضر يافتم ، همچنان كه وقتى گفته مى شود: «'''احمدت الشى ء'''» معنايش اين است كه من آن چيز را محمود و پسنديده يافتم .
اين جمله جواب كلمه «'''اذا'''» است ، كه در دوازده آيه تكرار شده بود، و منظور از كلمه «'''نفس '''» جنس آدميان است ، و مراد از جمله «'''ما احضرت '''» اعمالى است كه هر فردى در دنيا انجام داده ، وقتى گفته مى شود: «'''احضرت الشى ء'''» معنايش اين است كه : من آن چيز را حاضر يافتم ، همچنان كه وقتى گفته مى شود: «'''احمدت الشى ء'''» معنايش اين است كه من آن چيز را محمود و پسنديده يافتم .
بنابر اين ، آيه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''يوم تجد كل نفس ماعملت من خير محضرا و ما عملت من سوء'''».
بنابر اين ، آيه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''يوم تجد كل نفس ماعملت من خير محضرا و ما عملت من سوء'''».
خط ۱۲۱: خط ۱۲۳:
<span id='link234'><span>
<span id='link234'><span>
==آيات ۱۵ - ۲۹، سوره تكوير ==
==آيات ۱۵ - ۲۹، سوره تكوير ==
فَلا أُقْسِمُ بِالخُْنَّسِ(۱۵)
فَلا أُقْسِمُ بِالخُْنَّسِ(۱۵)
الجَْوَارِ الْكُنَّسِ(۱۶)
الجَْوَارِ الْكُنَّسِ(۱۶)
وَ الَّيْلِ إِذَا عَسعَس (۱۷)
وَ الَّيْلِ إِذَا عَسعَس (۱۷)
وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس (۱۸)
وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس (۱۸)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسولٍ كَرِيمٍ(۱۹)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسولٍ كَرِيمٍ(۱۹)
ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ(۲۰)
ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ(۲۰)
مُّطاعٍ ثمَّ أَمِينٍ(۲۱)
مُّطاعٍ ثمَّ أَمِينٍ(۲۱)
وَ مَا صاحِبُكم بِمَجْنُونٍ(۲۲)
وَ مَا صاحِبُكم بِمَجْنُونٍ(۲۲)
وَ لَقَدْ رَءَاهُ بِالاُفُقِ المُْبِينِ(۲۳)
وَ لَقَدْ رَءَاهُ بِالاُفُقِ المُْبِينِ(۲۳)
وَ مَا هُوَ عَلى الْغَيْبِ بِضنِينٍ(۲۴)
وَ مَا هُوَ عَلى الْغَيْبِ بِضنِينٍ(۲۴)
وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شيْطنٍ رَّجِيمٍ(۲۵)
وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شيْطنٍ رَّجِيمٍ(۲۵)
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ(۲۶)
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ(۲۶)
إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ(۲۷)
إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ(۲۷)
لِمَن شاءَ مِنكُمْ أَن يَستَقِيمَ(۲۸)
لِمَن شاءَ مِنكُمْ أَن يَستَقِيمَ(۲۸)
وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ(۲۹)
وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ(۲۹)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
گر چه سوگند به ستارگان كه در روز پنهان مى شوند (۱۵).
گر چه سوگند به ستارگان كه در روز پنهان مى شوند (۱۵).
خط ۱۵۶: خط ۱۵۸:
اين آيات در مقام منزه داشتن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از جنون است ، - كه مشركين آن جناب را بدان متهم كرده بودند -، و نيز منزه داشتن قرآنى كه آورده از مداخله شيطان است ، مى فرمايد: قرآن او كلام خداى تعالى است ، كه ملك وحى آن را به وى القاء مى كند، ملكى كه هرگز در رسالت خود خيانت نمى كند، و نيز قرآن او هشدارى است كه به اذن خدا هر كسى را كه بخواهد راه راست را بيابد هدايت مى كند.
اين آيات در مقام منزه داشتن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از جنون است ، - كه مشركين آن جناب را بدان متهم كرده بودند -، و نيز منزه داشتن قرآنى كه آورده از مداخله شيطان است ، مى فرمايد: قرآن او كلام خداى تعالى است ، كه ملك وحى آن را به وى القاء مى كند، ملكى كه هرگز در رسالت خود خيانت نمى كند، و نيز قرآن او هشدارى است كه به اذن خدا هر كسى را كه بخواهد راه راست را بيابد هدايت مى كند.
مراد از «'''الخنس الجوار الكنس '''» كه بدانها قسم ياد فرموده است
مراد از «'''الخنس الجوار الكنس '''» كه بدانها قسم ياد فرموده است
فَلا أُقْسِمُ بِالخُْنَّسِ الجَْوَارِ الْكُنَّسِ
فَلا أُقْسِمُ بِالخُْنَّسِ الجَْوَارِ الْكُنَّسِ
كلمه «'''خنس '''» جمع خانس است ، همچنان كه كلمه «'''طلب '''» جمع طالب است ، و مصدر آن «'''خنوس '''» است ، كه به معناى گرفتگى و تاخر و استتار مى آيد، و كلمه جوارى جمع جاريه است ، و مصدر جرى به معناى سير سريع است ، كه معنايى است استعاره از جريان آب ، و كلمه كنس جمع كانس است ، و مصدر كنوس به معناى داخل شدن وحشى هايى از قبيل آهو و طيور به درون لانه اش است ، لانه اى كه براى خود اتخاذ كرده و در آن جايگزين شده .
كلمه «'''خنس '''» جمع خانس است ، همچنان كه كلمه «'''طلب '''» جمع طالب است ، و مصدر آن «'''خنوس '''» است ، كه به معناى گرفتگى و تاخر و استتار مى آيد، و كلمه جوارى جمع جاريه است ، و مصدر جرى به معناى سير سريع است ، كه معنايى است استعاره از جريان آب ، و كلمه كنس جمع كانس است ، و مصدر كنوس به معناى داخل شدن وحشى هايى از قبيل آهو و طيور به درون لانه اش است ، لانه اى كه براى خود اتخاذ كرده و در آن جايگزين شده .
و اينكه به دنبال جمله «'''فلا اقسم بالخنس ...'''» جمله «'''و الليل اذا عسعس و الصبح اذا تنف س '''» را آورده ، اين احتمال را تاءييد مى كند كه منظور از «'''خنس و جوار كنس '''» ستارگان است ، يا همه آنها و يا بعضى از آنها، چيزى كه هست چون ستارگان بعضى سيار و بعضى ثابتند، آنهايى كه سيار هستند با صفاتى كه در اين آيات براى «'''مقسم بها'''» آن چيرهايى كه با آن سوگند خورده آمده مناسبت بيشترى دارد، چون از جمله صفات مقسم بها، صفت خنوس و جرى و كنوس را آورده ، و اين صفات با وضع پنج سياره سرگردان يعنى زحل ، مشترى ، مريخ ، زهره و عطارد، منطبق است ، زيرا اينها در حركتشان بر حسب آنچه ما مى بينيم استقامت و رجعت و اقامت دارند، استقامت دارند براى اينكه حركتشان از نظر زمان شبيه هم است ،
و اينكه به دنبال جمله «'''فلا اقسم بالخنس ...'''» جمله «'''و الليل اذا عسعس و الصبح اذا تنف س '''» را آورده ، اين احتمال را تاءييد مى كند كه منظور از «'''خنس و جوار كنس '''» ستارگان است ، يا همه آنها و يا بعضى از آنها، چيزى كه هست چون ستارگان بعضى سيار و بعضى ثابتند، آنهايى كه سيار هستند با صفاتى كه در اين آيات براى «'''مقسم بها'''» آن چيرهايى كه با آن سوگند خورده آمده مناسبت بيشترى دارد، چون از جمله صفات مقسم بها، صفت خنوس و جرى و كنوس را آورده ، و اين صفات با وضع پنج سياره سرگردان يعنى زحل ، مشترى ، مريخ ، زهره و عطارد، منطبق است ، زيرا اينها در حركتشان بر حسب آنچه ما مى بينيم استقامت و رجعت و اقامت دارند، استقامت دارند براى اينكه حركتشان از نظر زمان شبيه هم است ،
خط ۱۶۵: خط ۱۶۷:
و به هر حال از ميان اين اقوال ، قول اول به ذهن نزديك تر است ، و اما قول دوم بعيد و قول سوم از آن بعيدتر است .
و به هر حال از ميان اين اقوال ، قول اول به ذهن نزديك تر است ، و اما قول دوم بعيد و قول سوم از آن بعيدتر است .
معناى «'''و الليل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس '''»
معناى «'''و الليل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس '''»
وَ الَّيْلِ إِذَا عَسعَس
وَ الَّيْلِ إِذَا عَسعَس
اين آيه عطف است بر كلمه «'''خنس '''»، و جمله «'''اذا عسعس '''» قيدى است براى كلمه «'''ليل '''»، و كلمه «'''عسعسه '''» هم به رو آوردن شب اطلاق مى شود، و هم به رفتن آن .
اين آيه عطف است بر كلمه «'''خنس '''»، و جمله «'''اذا عسعس '''» قيدى است براى كلمه «'''ليل '''»، و كلمه «'''عسعسه '''» هم به رو آوردن شب اطلاق مى شود، و هم به رفتن آن .
راغب گفته : معناى «'''و الليل اذا عسعس '''» اين است كه : سوگند به شب وقتى كه رو مى آورد، و وقتى كه مى رود، كه منظور اول و آخر شب است ، پس «'''عسعسه '''» و «'''عساس '''» به معناى تاريكى مختصر است ، نظير تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب .
راغب گفته : معناى «'''و الليل اذا عسعس '''» اين است كه : سوگند به شب وقتى كه رو مى آورد، و وقتى كه مى رود، كه منظور اول و آخر شب است ، پس «'''عسعسه '''» و «'''عساس '''» به معناى تاريكى مختصر است ، نظير تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب .
مناسب تر با اتصال جمله مورد بحث با آيه «'''و الصب ح اذا تنفس '''» اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است .
مناسب تر با اتصال جمله مورد بحث با آيه «'''و الصب ح اذا تنفس '''» اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است .
بعضى هم گفته اند: منظور آمدن شب است ، ولى به همان جهتى كه دانستى بعيد است .
بعضى هم گفته اند: منظور آمدن شب است ، ولى به همان جهتى كه دانستى بعيد است .
وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس
وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس
اين جمله عطف است بر كلمه «'''خنس '''»، و جمله «'''اذا تنفس '''» قيد كلمه صبح است ، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده - بطورى كه از بعضى ها استفاده مى شود -، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مى گستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از بين مى برد، و اين نوعى استعاره است كه صبح ،
اين جمله عطف است بر كلمه «'''خنس '''»، و جمله «'''اذا تنفس '''» قيد كلمه صبح است ، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده - بطورى كه از بعضى ها استفاده مى شود -، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مى گستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از بين مى برد، و اين نوعى استعاره است كه صبح ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵۷ </center>
خط ۱۷۷: خط ۱۷۹:
<span id='link237'><span>
<span id='link237'><span>
==مدح و توصيف جبرئيل به شش صفت ==
==مدح و توصيف جبرئيل به شش صفت ==
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسولٍ كَرِيمٍ ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ مُّطاعٍ ثمَّ أَمِينٍ
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسولٍ كَرِيمٍ ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ مُّطاعٍ ثمَّ أَمِينٍ
اين آيات جواب قسم است و ضمير در «'''انه '''» به قرآن بر مى گردد، ممكن هم هست به آيات اين سوره به عنوان اينكه آنها نيز قرآن است برگردد، چون فرموده : «'''لقول رسول ...'''»، اينها كلام رسول است ، و مراد از رسول جبرئيل است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن الله '''».
اين آيات جواب قسم است و ضمير در «'''انه '''» به قرآن بر مى گردد، ممكن هم هست به آيات اين سوره به عنوان اينكه آنها نيز قرآن است برگردد، چون فرموده : «'''لقول رسول ...'''»، اينها كلام رسول است ، و مراد از رسول جبرئيل است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن الله '''».
و در اينكه «'''قول '''» را به جبرئيل به عنوان رسول نسبت داده ، مى فهماند كه در حقيقت قول از آن خود خداست ، و نسبتش به جبرئيل نسبت رسالت به رسول است ، و در اين مقام جبرئيل را به شش صفت توصيف كرده : اول اينكه : او را رسول خواند، كه مى فهماند او قرآن را به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وحى مى كند، و دوم اينكه : كريمش خواند، كه مى رساند نزد خداى تعالى كرامت و احترام دارد، و به اعزاز او عزيز شده ، سوم اينكه : ذى قوتش خواند، كه مى فهماند او داراى قوت و قدرت و شدت بالغه اى است ، و چهارم اينكه : او را نزد خداى صاحب عرش ، مكين خواند، يعنى داراى مقام و منزلت است ، پنجم اينكه : «'''مطاع ثم '''» اش خوانده ، كه دلالت دارد بر اينكه جبرئيل در آنجا يعنى نزد خدا دستور دهنده اى است ، كه زير دستانش ‍ دستوراتش را بكار مى بندند، معلوم مى شود در آنجا ملائكه هستند كه جبرئيل به آنان امر مى كند و ايشان اطاعتش مى كنند، از همينجا معلوم مى شود كه جبرئيل در كار خودش ياورانى هم دارد، و ششم اينكه : او را امين خواند كه مى رساند جبرئيل خدا را در دستوراتى كه مى دهد و در رساندن وحى و رسالت ، خيانت و دخل و تصرفى نمى كند.
و در اينكه «'''قول '''» را به جبرئيل به عنوان رسول نسبت داده ، مى فهماند كه در حقيقت قول از آن خود خداست ، و نسبتش به جبرئيل نسبت رسالت به رسول است ، و در اين مقام جبرئيل را به شش صفت توصيف كرده : اول اينكه : او را رسول خواند، كه مى فهماند او قرآن را به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وحى مى كند، و دوم اينكه : كريمش خواند، كه مى رساند نزد خداى تعالى كرامت و احترام دارد، و به اعزاز او عزيز شده ، سوم اينكه : ذى قوتش خواند، كه مى فهماند او داراى قوت و قدرت و شدت بالغه اى است ، و چهارم اينكه : او را نزد خداى صاحب عرش ، مكين خواند، يعنى داراى مقام و منزلت است ، پنجم اينكه : «'''مطاع ثم '''» اش خوانده ، كه دلالت دارد بر اينكه جبرئيل در آنجا يعنى نزد خدا دستور دهنده اى است ، كه زير دستانش ‍ دستوراتش را بكار مى بندند، معلوم مى شود در آنجا ملائكه هستند كه جبرئيل به آنان امر مى كند و ايشان اطاعتش مى كنند، از همينجا معلوم مى شود كه جبرئيل در كار خودش ياورانى هم دارد، و ششم اينكه : او را امين خواند كه مى رساند جبرئيل خدا را در دستوراتى كه مى دهد و در رساندن وحى و رسالت ، خيانت و دخل و تصرفى نمى كند.
خط ۱۸۹: خط ۱۹۱:
و اگر جبرئيل را به آن صفات شش گانه بستود، و چنين مدحى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نكرد، دليل نمى شود بر اينكه جبرئيل مقامى بلندتر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دارد، براى اينكه زمينه گفتار اين است كه بفهماند اين قرآن اوهام ديوانگان و القاآت شيطانى نيست ، بلكه از طريق وحى و بوسيله چنين فرشته اى نازل شده ، و خلاصه اينكه راه نزول آن ، راه سالمى بوده ، و حتى احتمال خيانت و خطا هم در آن نيست ، زيرا فرشته وحى صفاتى چنين و چنان دارد، و در چنين زمينه اى جاى ستودن رسول خدا ( صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نيست و اين توجيه را ديگران هم كرده اند.
و اگر جبرئيل را به آن صفات شش گانه بستود، و چنين مدحى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نكرد، دليل نمى شود بر اينكه جبرئيل مقامى بلندتر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دارد، براى اينكه زمينه گفتار اين است كه بفهماند اين قرآن اوهام ديوانگان و القاآت شيطانى نيست ، بلكه از طريق وحى و بوسيله چنين فرشته اى نازل شده ، و خلاصه اينكه راه نزول آن ، راه سالمى بوده ، و حتى احتمال خيانت و خطا هم در آن نيست ، زيرا فرشته وحى صفاتى چنين و چنان دارد، و در چنين زمينه اى جاى ستودن رسول خدا ( صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نيست و اين توجيه را ديگران هم كرده اند.
البته در مطاوى و لابلاى كلام خدا صفات كريمه اى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ديده مى شود، كه با در نظر گرفتن آن ، هيچ شكى باقى نمى ماند در اينكه آن جناب افضل از جبرئيل و از همه ملائكه است ، براى اينكه مى بينيم همه را ماءمور ساخته كه براى بشر سجده و خضوع كنند، براى اينكه انسان خليفه خدا در زمين است .
البته در مطاوى و لابلاى كلام خدا صفات كريمه اى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ديده مى شود، كه با در نظر گرفتن آن ، هيچ شكى باقى نمى ماند در اينكه آن جناب افضل از جبرئيل و از همه ملائكه است ، براى اينكه مى بينيم همه را ماءمور ساخته كه براى بشر سجده و خضوع كنند، براى اينكه انسان خليفه خدا در زمين است .
وَ لَقَدْ رَءَاهُ بِالاُفُقِ المُْبِينِ
وَ لَقَدْ رَءَاهُ بِالاُفُقِ المُْبِينِ
ضمير فاعل در جمله «'''راه '''» به كلمه «'''صاحب '''»، و ضمير «'''ه '''» كه ضمير مفعول است به رسول كريم كه همان جبرئيل باشد بر مى گردد.
ضمير فاعل در جمله «'''راه '''» به كلمه «'''صاحب '''»، و ضمير «'''ه '''» كه ضمير مفعول است به رسول كريم كه همان جبرئيل باشد بر مى گردد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش