۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۲}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۸: | خط ۲۰: | ||
<span id='link67'><span> | <span id='link67'><span> | ||
==توضيح در مورد زينت دادن شيطان ، اعمال مشركين راو تحريك آنها به جنگ با مسلمين و سپس تنها گذاشتن آنانرا == | ==توضيح در مورد زينت دادن شيطان ، اعمال مشركين راو تحريك آنها به جنگ با مسلمين و سپس تنها گذاشتن آنانرا == | ||
وَ إِذْ | وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشيْطنُ أَعْمَلَهُمْ وَ قَالَ لا غَالِب لَكمُ الْيَوْمَ ... | ||
زينت دادن شيطان عمل آدمى را به اين است كه بوسيله تهييج عواطف درونى مربوط به آن عمل ، در دل آدمى القاء مى كند كه عمل بسيار خوبى است ، و در نتيجه انسان از عمل خود لذت مى برد و قلبا آن را دوست مى دارد، و آنقدر قلب متوجه آن مى شود كه ديگر فرصتى برايش نمى ماند تا در عواقب وخيم و آثار سوء و شوم آن تعقلى كند. | زينت دادن شيطان عمل آدمى را به اين است كه بوسيله تهييج عواطف درونى مربوط به آن عمل ، در دل آدمى القاء مى كند كه عمل بسيار خوبى است ، و در نتيجه انسان از عمل خود لذت مى برد و قلبا آن را دوست مى دارد، و آنقدر قلب متوجه آن مى شود كه ديگر فرصتى برايش نمى ماند تا در عواقب وخيم و آثار سوء و شوم آن تعقلى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۲۸ </center> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۷: | ||
<span id='link68'><span> | <span id='link68'><span> | ||
==سخن منافقين و بيمار دلانى كه در ميان اصحاب بدر بودند، درباره مسلمان مجاهد == | ==سخن منافقين و بيمار دلانى كه در ميان اصحاب بدر بودند، درباره مسلمان مجاهد == | ||
إِذْ يَقُولُ الْمُنَفِقُونَ وَ | إِذْ يَقُولُ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاءِ دِينُهُمْ ... | ||
منافقين يعنى آنان كه ايمان را اظهار و كفر را در دل پنهان مى داشتند و آن كسانى كه در دلهايشان مرض بود سست ايمانهايى كه دلهايشان خالى از شك و ترديد نبود - در حالى كه به مؤ منين اشاره مى كردند و آنان را ذليل و حقير مى شمردند - گفتند: دين اينان مغرورشان كرده ، چون اگر غرور دينيشان نبود به چنين خطر واضحى اقدام ننموده ، و با اينكه عده كمى هستند و قوا و نفراتى ندارند هرگز حاضر نمى شدند با قريش نيرومند و داراى قوت و شوكت مصاف شوند. | منافقين يعنى آنان كه ايمان را اظهار و كفر را در دل پنهان مى داشتند و آن كسانى كه در دلهايشان مرض بود سست ايمانهايى كه دلهايشان خالى از شك و ترديد نبود - در حالى كه به مؤ منين اشاره مى كردند و آنان را ذليل و حقير مى شمردند - گفتند: دين اينان مغرورشان كرده ، چون اگر غرور دينيشان نبود به چنين خطر واضحى اقدام ننموده ، و با اينكه عده كمى هستند و قوا و نفراتى ندارند هرگز حاضر نمى شدند با قريش نيرومند و داراى قوت و شوكت مصاف شوند. | ||
«''' و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم '''» - در اين جمله در مقام جواب گفتار منافقين مى فرمايد: خود ايشان دچار غرورند، و جمله «''' فان الله عزيز حكيم '''» در حقيقت سببى است كه در جاى مسبب به كار رفته ، و معنايش اين است كه : اين منافقين و بيمار دلان در گفتار خود اشتباه كرده اند، راى اينكه مؤ منين بر خداى تعالى توكل كرده اند، و حقيقت هر تاثيرى را به او نسبت داده اند و خود را به نيروى خدا و حول و قوه او تكيه داده اند و معلوم است كسى كه در امور خود بر خدا توكل كند خداوند كفايتش مى كند، چون او عزيز است ، و هر كس كه از او يارى جويد ياريش مى كند او حكيم است ، و در نهادن هر امرى را در جاى خود به خطا نمى رود. از اين آيه استفاده مى شود كه جمعى از منافقين و سست ايمانها در جنگ بدر در ميان مؤ منين بوده اند. | «''' و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم '''» - در اين جمله در مقام جواب گفتار منافقين مى فرمايد: خود ايشان دچار غرورند، و جمله «''' فان الله عزيز حكيم '''» در حقيقت سببى است كه در جاى مسبب به كار رفته ، و معنايش اين است كه : اين منافقين و بيمار دلان در گفتار خود اشتباه كرده اند، راى اينكه مؤ منين بر خداى تعالى توكل كرده اند، و حقيقت هر تاثيرى را به او نسبت داده اند و خود را به نيروى خدا و حول و قوه او تكيه داده اند و معلوم است كسى كه در امور خود بر خدا توكل كند خداوند كفايتش مى كند، چون او عزيز است ، و هر كس كه از او يارى جويد ياريش مى كند او حكيم است ، و در نهادن هر امرى را در جاى خود به خطا نمى رود. از اين آيه استفاده مى شود كه جمعى از منافقين و سست ايمانها در جنگ بدر در ميان مؤ منين بوده اند. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۴: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۱ </center> | ||
و به هر حال بايد در پيرامون مفاد اين آيه به دقت بحث كرد، و ديد كه به چه سبب اين منافقين و آن سست ايمانها در اين صحنه حاضر شدند، و چه شد كه خود را به چنين موقف خطرناك درآوردند، چون شركت در اينگونه مواقف تنها كار مردان حقيقت است كه خدا دلهايشان را براى ايمان آزموده و شركت منافقين با اسباب عادى معمولى جور نمى آيد، خلاصه اينكه منافقين چرا در اين صحنه حاضر شدند؟ و به چه منظورى تا آخرين لحظه با مسلمانان صابر صبر كردند؟ شايد در ذيل آيات راجع به منافقين و بيماردلان كه بزودى در سوره توبه خواهد آمد - ان شاء الله - تا اندازه اى بحث كنيم . | و به هر حال بايد در پيرامون مفاد اين آيه به دقت بحث كرد، و ديد كه به چه سبب اين منافقين و آن سست ايمانها در اين صحنه حاضر شدند، و چه شد كه خود را به چنين موقف خطرناك درآوردند، چون شركت در اينگونه مواقف تنها كار مردان حقيقت است كه خدا دلهايشان را براى ايمان آزموده و شركت منافقين با اسباب عادى معمولى جور نمى آيد، خلاصه اينكه منافقين چرا در اين صحنه حاضر شدند؟ و به چه منظورى تا آخرين لحظه با مسلمانان صابر صبر كردند؟ شايد در ذيل آيات راجع به منافقين و بيماردلان كه بزودى در سوره توبه خواهد آمد - ان شاء الله - تا اندازه اى بحث كنيم . | ||
وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفى | وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفى الَّذِينَ كفَرُوا الْمَلَئكَةُ ... | ||
كلمه «''' توفى '''» به معناى گرفتن تمامى حق است ، و در كلام الهى بيشتر به معناى قبض روح استعمال مى شود، و در اين آيه آن را به ملائكه نسبت داده ، و در برخى آيات آن را به ملك - الموت منسوب كرده ، مانند آيه «''' قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم '''» و در برخى ديگر بخود خداى سبحان نسبت داده شده مانند، «''' الله يتوفى الانفس حين موتها '''» و اين خود دليل بر اين است كه قبض روح كار ملك الموت است و ملك الموت كاركنانى دارد كه به اذن او و به امرش جانها را مى گيرند، و خود او به اذن خدا و به امر او عمل مى كند و به همين جهت هم صحيح است گرفتن ارواح را به ملائكه نسبت داد و هم به ملك الموت منسوب كرد و هم به خداى سبحان . | كلمه «''' توفى '''» به معناى گرفتن تمامى حق است ، و در كلام الهى بيشتر به معناى قبض روح استعمال مى شود، و در اين آيه آن را به ملائكه نسبت داده ، و در برخى آيات آن را به ملك - الموت منسوب كرده ، مانند آيه «''' قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم '''» و در برخى ديگر بخود خداى سبحان نسبت داده شده مانند، «''' الله يتوفى الانفس حين موتها '''» و اين خود دليل بر اين است كه قبض روح كار ملك الموت است و ملك الموت كاركنانى دارد كه به اذن او و به امرش جانها را مى گيرند، و خود او به اذن خدا و به امر او عمل مى كند و به همين جهت هم صحيح است گرفتن ارواح را به ملائكه نسبت داد و هم به ملك الموت منسوب كرد و هم به خداى سبحان . | ||
«''' يضربون وجوههم و ادبارهم '''» - از ظاهر اين جمله برمى آيد كه ملائكه هم از جلو كفار را مى زدند و هم از پشت سر، و اين كنايه است از احاطه و تسلط ملائكه و اينكه آنان را از همه طرف مى زدند. بعضى از مفسرين گفته اند: «''' ادبار '''» كنايه از نشيمنگاهها است ، و منظور از «''' وجوه '''» جلو سرهاى ايشان است ، و زدن به نشيمنگاهها و رويها معنايش خوار و ذليل كردن ايشان است . | «''' يضربون وجوههم و ادبارهم '''» - از ظاهر اين جمله برمى آيد كه ملائكه هم از جلو كفار را مى زدند و هم از پشت سر، و اين كنايه است از احاطه و تسلط ملائكه و اينكه آنان را از همه طرف مى زدند. بعضى از مفسرين گفته اند: «''' ادبار '''» كنايه از نشيمنگاهها است ، و منظور از «''' وجوه '''» جلو سرهاى ايشان است ، و زدن به نشيمنگاهها و رويها معنايش خوار و ذليل كردن ايشان است . | ||
خط ۵۰: | خط ۵۲: | ||
«''' و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» - اين جمله عطف است بر محل «''' ما قدمت '''» و معنايش اين است كه : اين بدان ملاك است كه خداوند احدى از بندگان خود را ظلم نمى كند، چون خداى تعالى صراطش مستقيم ، و در فعلش خلف و اختلاف نيست ، اگر به يك نفر ظلم كند به همه ظلم مى كند، و اگر ظالم باشد ظلام (بسيار ستمگر) هم خواهد بود - دقت فرماييد. | «''' و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» - اين جمله عطف است بر محل «''' ما قدمت '''» و معنايش اين است كه : اين بدان ملاك است كه خداوند احدى از بندگان خود را ظلم نمى كند، چون خداى تعالى صراطش مستقيم ، و در فعلش خلف و اختلاف نيست ، اگر به يك نفر ظلم كند به همه ظلم مى كند، و اگر ظالم باشد ظلام (بسيار ستمگر) هم خواهد بود - دقت فرماييد. | ||
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه منظور از آنهايى كه خداوند سبحان در وصفشان فرموده كه ملائكه جانهايشان را مى گيرند و عذابشان مى كنند همان مشركينى هستند كه در جنگ بدر كشته شدند. | سياق آيات دلالت دارد بر اينكه منظور از آنهايى كه خداوند سبحان در وصفشان فرموده كه ملائكه جانهايشان را مى گيرند و عذابشان مى كنند همان مشركينى هستند كه در جنگ بدر كشته شدند. | ||
كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ | كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِئَايَتِ اللَّهِ ... | ||
كلمه «''' داءب '''» و همچنين «''' ديدن '''» به معناى عادت است ، و عادت عبارت است از عملى كه بطور مداوم از انسان سرزند و طريقه و مشى آدمى شمرده شود. و معناى آيه اين است كه كفر اين مردم شبيه به كفر فرعونيان و امتهاى كافر قبل از فرعونيان است كه به آيات خدا كفر ورزيده ، و از اين راه خدا را عصيان كرده اند، و خداوند آنان را به گناهانشان بگرفت ، چون خداى تعالى قويى است كه هرگز از گرفتن آنان ضعيف نمى شود، و وقتى هم بگيرد شديد العقاب است . | كلمه «''' داءب '''» و همچنين «''' ديدن '''» به معناى عادت است ، و عادت عبارت است از عملى كه بطور مداوم از انسان سرزند و طريقه و مشى آدمى شمرده شود. و معناى آيه اين است كه كفر اين مردم شبيه به كفر فرعونيان و امتهاى كافر قبل از فرعونيان است كه به آيات خدا كفر ورزيده ، و از اين راه خدا را عصيان كرده اند، و خداوند آنان را به گناهانشان بگرفت ، چون خداى تعالى قويى است كه هرگز از گرفتن آنان ضعيف نمى شود، و وقتى هم بگيرد شديد العقاب است . | ||
<span id='link69'><span> | <span id='link69'><span> | ||
==تبدل نعمت به نقمت و عذاب هنگامى است كه صاحبان نعمت استعداد درونى خود را از دست داده مستعد عقاب شده باشند. == | ==تبدل نعمت به نقمت و عذاب هنگامى است كه صاحبان نعمت استعداد درونى خود را از دست داده مستعد عقاب شده باشند. == | ||
ذَلِك | ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَك مُغَيراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلى قَوْمٍ حَتى يُغَيرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ... | ||
يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى كند هميشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته ، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مى گذارد و هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمى شود مگر بعد از تبدل محلش كه همان نفوس انسانى است ، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى شود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مى شود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد. | يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى كند هميشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته ، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مى گذارد و هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمى شود مگر بعد از تبدل محلش كه همان نفوس انسانى است ، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى شود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مى شود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد. | ||
و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب ، و از اين جامع تر آيه شريفه «''' ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم '''» است (چون اين آيه شامل تغيير نعمت و نقمت هر دو است ) گو اينكه آيه مورد بحث در تبدل نعمت به نقمت روشن تر است . | و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب ، و از اين جامع تر آيه شريفه «''' ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم '''» است (چون اين آيه شامل تغيير نعمت و نقمت هر دو است ) گو اينكه آيه مورد بحث در تبدل نعمت به نقمت روشن تر است . | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
و اينكه فرمود: «''' و ان الله سميع عليم '''» تعليل ديگرى است بعد از آن تعليل ، و ظاهرش - بطورى كه سياق به آن اشعار دارد - اين است كه منظور از آن : «''' و ذلك بان الله سميع عليم '''» بوده و معنايش اين است كه مشركين را به كيفر گناهانشان گرفتن براى اين بود كه خدا دعاهاى شما را مى شنيد، و به حوائج شما دانا و به استغاثه شما شنوا است ، لذا دعاى شما را مستجاب نمود و دشمنان شما را كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند عذاب كرد. | و اينكه فرمود: «''' و ان الله سميع عليم '''» تعليل ديگرى است بعد از آن تعليل ، و ظاهرش - بطورى كه سياق به آن اشعار دارد - اين است كه منظور از آن : «''' و ذلك بان الله سميع عليم '''» بوده و معنايش اين است كه مشركين را به كيفر گناهانشان گرفتن براى اين بود كه خدا دعاهاى شما را مى شنيد، و به حوائج شما دانا و به استغاثه شما شنوا است ، لذا دعاى شما را مستجاب نمود و دشمنان شما را كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند عذاب كرد. | ||
احتمال هم دارد كه منظور از آن اين باشد كه اين عذاب براى اين بود كه خدا گفتار مشركين را مى شنيد و به كردار ايشان دانا بود، لذا به كيفر آن عذابشان كرد. ممكن هم هست كه هر دو احتمال مقصود باشد. | احتمال هم دارد كه منظور از آن اين باشد كه اين عذاب براى اين بود كه خدا گفتار مشركين را مى شنيد و به كردار ايشان دانا بود، لذا به كيفر آن عذابشان كرد. ممكن هم هست كه هر دو احتمال مقصود باشد. | ||
كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ | كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِئَايَتِ رَبهِمْ فَأَهْلَكْنَهُم بِذُنُوبِهِمْ ... | ||
اين آيه همان تشبيه سابق را تكرار مى كند، چون هر دو فرض شبيه به هم اند. پس اينكه در آيه قبلى فرمود: «''' كداب آل فرعون ... '''» مثالى بود براى جمله «''' ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» همچنانكه در آيه مورد بحث ، جمله «''' كداب آل فرعون '''» تا جمله «''' و كل كانوا ظالمين '''» مثالى است براى جمله «''' ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه ... '''» | اين آيه همان تشبيه سابق را تكرار مى كند، چون هر دو فرض شبيه به هم اند. پس اينكه در آيه قبلى فرمود: «''' كداب آل فرعون ... '''» مثالى بود براى جمله «''' ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» همچنانكه در آيه مورد بحث ، جمله «''' كداب آل فرعون '''» تا جمله «''' و كل كانوا ظالمين '''» مثالى است براى جمله «''' ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه ... '''» | ||
چيزى كه هست مثال دوم مشتمل بر نوعى التفات هم هست ، چون بجاى اينكه مانند آيه قبلى بفرمايد: «''' فاخذهم الله بذنوبهم '''» فرمود: «''' فاهلكناهم بذنوبهم '''» و وجه اين التفات شايد اين باشد كه تشبيه در اين آيه مسبوق به اين معنا بود كه خداوند نعمتها را بر بندگان خود افاضه نموده و آن را تغيير نمى دهد مگر بعد از آنكه مردم آنچه را كه در نفوس خود دارند تغيير دهند و اين خود از شؤ ون پروردگار نسبت به بندگان است . | چيزى كه هست مثال دوم مشتمل بر نوعى التفات هم هست ، چون بجاى اينكه مانند آيه قبلى بفرمايد: «''' فاخذهم الله بذنوبهم '''» فرمود: «''' فاهلكناهم بذنوبهم '''» و وجه اين التفات شايد اين باشد كه تشبيه در اين آيه مسبوق به اين معنا بود كه خداوند نعمتها را بر بندگان خود افاضه نموده و آن را تغيير نمى دهد مگر بعد از آنكه مردم آنچه را كه در نفوس خود دارند تغيير دهند و اين خود از شؤ ون پروردگار نسبت به بندگان است . | ||
خط ۸۳: | خط ۸۵: | ||
مؤ لف : اخبارى كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده متواتر است در اينكه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بيت و يتيمان و مسكينان و ابن سبيل سادات است ، و به غير ايشان داده نمى شود. و اينكه خمس به شش سهم به همان نحوى كه در روايات بالا آمده تقسيم مى شود. و اينكه خمس مختص به غنائم جنگى نيست ، بلكه هر چيزى را كه در لغت غنيمت شمرده شود شامل مى شود، مانند سود كسب و گنج و استخراج مرواريد از دريا و معدنها و كشتى رانى . و در روايات ائمه - همانطور كه گذشت - آمده كه خمس موهبتى است از ناحيه خدا براى اهل بيت كه بدين وسيله زكات و صدقات را بر ايشان حرام كرد. | مؤ لف : اخبارى كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده متواتر است در اينكه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بيت و يتيمان و مسكينان و ابن سبيل سادات است ، و به غير ايشان داده نمى شود. و اينكه خمس به شش سهم به همان نحوى كه در روايات بالا آمده تقسيم مى شود. و اينكه خمس مختص به غنائم جنگى نيست ، بلكه هر چيزى را كه در لغت غنيمت شمرده شود شامل مى شود، مانند سود كسب و گنج و استخراج مرواريد از دريا و معدنها و كشتى رانى . و در روايات ائمه - همانطور كه گذشت - آمده كه خمس موهبتى است از ناحيه خدا براى اهل بيت كه بدين وسيله زكات و صدقات را بر ايشان حرام كرد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۲}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش