تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۵: خط ۵۵:
<span id='link118'><span>
<span id='link118'><span>


==سخن مغرضانه ابن كثير در باره حکم برائت به مشرکان مکه==
==سخن مغرضانه «ابن كثير»، در باره حکم برائت به مشرکان مکه==
و به هر حال ، پس معلوم شد كه آن وحى و اين كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مطلق است و مختص به اعلام برائت نيست ، بلكه شامل تمام احكام الهى مى شود، و هيچ دليلى نه در متون روايات و نه در غير آن يافت نمى شود كه به آن دليل بگوئيم كلام و وحى مزبور مختص به اعلام برائت بوده ، و همچنين مساله منع از طواف با حالت عريان و منع از حج مشركين در سنوات بعد و تعيين مدت عهدهاى مدت دار و بى مدت ، همه اينها احكام الهيه اى بوده كه قرآن آنها را بيان كرده.  
پس به هر حال، معلوم شد كه آن وحى و اين كلام رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، مطلق است و مختص به اعلام برائت نيست، بلكه شامل تمام احكام الهى مى شود، و هيچ دليلى، نه در متون روايات و نه در غير آن، يافت نمى شود كه به آن دليل بگویيم كلام و وحى مزبور، مختص به اعلام برائت بوده. و همچنين مسأله منع از طواف با حالت عريان، و منع از حج مشركان در سنوات بعد، و تعيين مدت عهدهاى مدت دار و بى مدت، همه اين ها، احكام الهيه اى بوده كه قرآن آن ها را بيان كرده.  


پس ديگر چه معنائى دارد كه امر آنها را به ابى بكر ارجاع دهد و يا ابو هريره آنها را به تنهائى جار بزند زمانى كه صداى على (عليه السلام ) گرفته مى شد تا جائى كه كسى صداى ايشان را نمى فهميد. اگر اين معنا جايز بوده چرا براى ابو بكر جايز نباشد؟ (و چرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ابو بكر را عزل كرد؟)
پس ديگر چه معنایى دارد كه امر آن ها را به ابوبكر ارجاع دهد، و يا ابوهريره، آن ها را به تنهایى جار بزند، زمانى كه صداى على «عليه السلام» گرفته مى شد، تا جایى كه كسى صداى ايشان را نمى فهميد. اگر اين معنا جايز بوده، چرا براى ابوبكر جايز نباشد؟ (و چرا رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، ابوبكر را عزل كرد؟)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۲۵ </center>
آرى ، اينكه بعضى از مفسرين مانند ابن كثير و امثالش گفته اند آيه مخصوص به حكم برائت است مقصودشان در حقيقت توجيه همين روايات بوده ، و لذا گفته اند: على (عليه السلام ) تنها ماءمور بوده به اينكه حكم برائت را به اهل جمع برساند نه ساير احكام را، چون آنها را ابو هريره و ابو بكر رساندند، و انتخاب على (عليه السلام ) هم براى رساندن برائت آنهم نه از نظر اين است كه در شخص على خصوصيتى بوده بلكه از اين نظر بوده كه با رسم عرب آن وقت وفق مى داده.  
آرى، اين كه بعضى از مفسران، مانند ابن كثير و امثالش گفته اند: «آيه مخصوص به حكم برائت است»، مقصودشان در حقيقت، توجيه همين روايات بوده، و لذا گفته اند: على «عليه السلام»، تنها مأمور بوده به اين كه حكم برائت را به اهل جمع برساند، نه ساير احكام را. چون آن ها را ابوهريره و ابوبكر رساندند، و انتخاب على «عليه السلام» هم، براى رساندن برائت، آن هم نه از نظر اين است كه در شخص على خصوصيتى بوده، بلكه از اين نظر بوده كه با رسم عرب آن وقت وفق مى داده.  


چون عرب وقتى مى خواست عهدى را بشكند يا خود معاهد آن را نقض مى كرد و يا مردى از اهل بيت او، و همين معنا باعث شد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حكم برائت را از ابى بكر گرفته و به دست على بسپارد و او را روانه كند تابدين وسيله سنت عرب را حفظ كرده باشد.
چون عرب وقتى مى خواست عهدى را بشكند، يا خود معاهد آن را نقض مى كرد و يا مردى از اهل بيت او، و همين معنا باعث شد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، حكم برائت را از ابوبكر گرفته و به دست على بسپارد و او را روانه كند، تا بدين وسيله، سنت عرب را حفظ كرده باشد.


آنگاه اضافه كرده اند: معناى اينكه آنحضرت در جواب اين سؤال ابى بكر كه گفت «يا رسول الله چيزى در باره من نازل شده»؟ فرمود: «نه وليكن از من پيامى نمى برد مگر خودم و يا مردى از من» همين است كه اگر من تو را عزل كردم و على را نصب نمودم براى اين بود كه اين سنت عربى را از بين نبرده باشم.
آنگاه اضافه كرده اند: معناى اين كه آن حضرت در جواب اين سؤال ابوبكر كه گفت: «يا رسول الله! چيزى در باره من نازل شده»؟ فرمود: «نه، وليكن از من پيامى نمى برد، مگر خودم و يا مردى از من»، همين است كه اگر من تو را عزل كردم و على را نصب نمودم، براى اين بود كه اين سنت عربى را از بين نبرده باشم.


و لذا مى بينيم ابو بكر از پست خود عزل نمى شود، و همچنان امير الحاج هست و عده اى از قبيل ابى هريره و آن ديگران كه در روايات اساميشان برده نشده از طرفش ماءمورند كه در ميان مردم ساير احكام را جار بزنند، و على (عليه السلام ) يكى از اين عده و از ماءمورين ابى بكر بوده. و لذا در بعضى از روايات آمده كه ابوبكر در منى به خطبه ايستاد و وقتى خطبه اش تمام شد متوجه على (عليه السلام ) شد و گفت: يا على برخيز و رسالت پيغمبر را برسان . اين بود آن مطالبى كه به منظور توجيه روايات گفته اند.
و لذا مى بينيم ابوبكر از پست خود عزل نمى شود، و همچنان اميرالحاج هست، و عده اى از قبيل ابوهريره و آن ديگران كه در روايات اسامی شان برده نشده، از طرفش مأمورند كه در ميان مردم، ساير احكام را جار بزنند، و على «عليه السلام»، يكى از اين عده و از مأموران ابوبكر بوده. و لذا در بعضى از روايات آمده كه ابوبكر، در منا به خطبه ايستاد و وقتى خطبه اش تمام شد، متوجه على «عليه السلام» شد و گفت: يا على! برخيز و رسالت پيغمبر را برسان.
 
اين بود آن مطالبى كه به منظور توجيه روايات گفته اند.
<span id='link119'><span>
<span id='link119'><span>
و هر دانشمند اهل بحثى كه به روايات و آيات رجوع كند، آنگاه در بحث و مشاجره اى كه علماء كلامى دو فرقه شيعه و سنى در باب افضليت كرده اند دقت نمايد جاى ترديدى برايش نمى ماند كه اهل سنت ، بحث تفسيرى را كه كارش به دست آوردن مدلول آيات قرآنى است ، با بحث روائى كه كارش برچيدن روايات صحيح از ميان روايت مجعول است و همچنين با بحث كلامى كه آيا ابى بكر افضل از على است و يا على افضل از ابى بكر است و يا امير الحاج بودن افضل است از تبليغ آيات برائت و اينكه اصلا در آن سال امير الحاج على بود يا ابى بكر، خلط كرده اند.


در حالى كه در بحث تفسيرى در پيرامون آيه نبايد بحث كلامى را پيش ‍ كشيد، پس بحث كلامى بايد به كلى كنار رود، و اما بحثى كه از نظر تفسير و از نظر روايات مربوط به آيات برائت كرده اند حق اين است كه آقايان از نظر تشخيص معانى آيات و سبب نزول آنها و همچنين در توجيهى كه كرده اند به خطا رفته اند.
و هر دانشمند اهل بحثى، كه به روايات و آيات رجوع كند، آنگاه در بحث و مشاجره اى كه علماء كلامى دو فرقه شيعه و سنى در باب افضليت كرده اند، دقت نمايد، جاى ترديدى برايش نمى ماند كه اهل سنت، بحث تفسيرى را كه كارش به دست آوردن مدلول آيات قرآنى است، با بحث روایى كه كارش برچيدن روايات صحيح از ميان روايت مجعول است، و همچنين با بحث كلامى كه آيا ابوبكر افضل از على است و يا على افضل از ابوبكر است، و يا امير الحاج بودن افضل است از تبليغ آيات برائت، و اين كه اصلا در آن سال، امير الحاج، على بود يا ابوبكر، خلط كرده اند.
 
در حالى كه در بحث تفسيرى، در پيرامون آيه نبايد بحث كلامى را پيش كشيد. پس بحث كلامى بايد به كلى كنار رود، و اما بحثى كه از نظر تفسير و از نظر روايات مربوط به آيات برائت كرده اند، حق اين است كه: آقايان از نظر تشخيص معانى آيات و سبب نزول آن ها و همچنين در توجيهى كه كرده اند، به خطا رفته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۲۶ </center>
و اى كاش مى فهميديم از كجا چنين مسلم گرفته اند كه جمله از تو پيامى نمى برد مگر خودت و يا مردى از خاندانت منحصرا مربوط به برائت و نقض عهد است ، و بيش از اين را نمى رساند؟ و حال آنكه هيچ دليلى از عقل و نقل بر اين انحصار ديده نمى شود، بلكه جمله مذكور بخودى خود و بتمام معنا ظهور دارد در اينكه هر چه را كه رساندنش وظيفه رسول الله است جايز نيست كسى آن را برساند مگر خود آنحضرت و يا مردى از خاندانش چه اينكه نقض عهدى از جانب خدا باشد مانند برائت در مساله مورد بحث و يا حكم الهى ديگرى باشد كه رساندنش وظيفه شخص رسول بوده باشد.
و اى كاش مى فهميديم از كجا چنين مسلّم گرفته اند كه جملۀ «از تو پيامى نمى برد، مگر خودت و يا مردى از خاندانت»، منحصرا مربوط به برائت و نقض عهد است، و بيش از اين را نمى رساند؟ و حال آن كه هيچ دليلى از عقل و نقل، بر اين انحصار ديده نمى شود، بلكه جمله مذكور، به خودى خود و به تمام معنا ظهور دارد در اين كه هر چه را كه رساندنش وظيفه رسول الله است، جايز نيست كسى آن را برساند، مگر خود آن حضرت و يا مردى از خاندانش. چه اين كه نقض عهدى از جانب خدا باشد، مانند برائت در مسأله مورد بحث و يا حكم الهى ديگرى باشد كه رساندنش وظيفه شخص رسول بوده باشد.


در اينجا مساله مورد بحث با مساله نامه نگارى آنحضرت به كشورهاى همجوار اشتباه نشود، زيرا اين مساله با ساير اقسام رسالت فرق دارد، در ساير اقسام از قبيل نامه نوشتن به ملوك و امم و اقوام و يا فرستادن بعضى از مؤ منين به ماءموريت ها و بعهده گرفتن حكومتها و فرماندهى ها، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) وظيفه خود را انجام داده چون حكم خدا را به افرادى كه مى توانسته رسانده ، و لذا در اينگونه موارد مى فرمايد: «ليبلغ الشاهد منكم الغائب» - حاضرين به غايبين برسانند و اگر كسانى بوده اند كه عاده اطمينان پيدا نمى كرده كه حكم خدا به گوش آنان خورده باشد براى اطمينان خاطر اشخاصى را روانه مى كرده و يا نامه مى فرستاده.
در اين جا، مسأله مورد بحث، با مسأله نامه نگارى آن حضرت به كشورهاى همجوار اشتباه نشود. زيرا اين مسأله با ساير اقسام رسالت فرق دارد. در ساير اقسام، از قبيل نامه نوشتن به ملوك و امم و اقوام و يا فرستادن بعضى از مؤمنان به مأموريت ها و به عهده گرفتن حكومت ها و فرماندهى ها، رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، وظيفه خود را انجام داده، چون حكم خدا را به افرادى كه مى توانسته رسانده، و لذا در اين گونه موارد مى فرمايد: «ليُبلِغ الشَّاهِدُ مِنكُم الغَائِبَ»: حاضران، به غايبان برسانند، و اگر كسانى بوده اند كه عادتاً اطمينان پيدا نمى كرده كه حكم خدا به گوش آنان خورده باشد، براى اطمينان خاطر، اشخاصى را روانه مى كرده و يا نامه مى فرستاده.


و اين با مساله برائت فرق دارد، زيرا مساله برائت و هم چنين نهى از طواف با بدن عريان و نهى مشركين از حج كردن در سال بعد، احكام الهيى بودند و ابتدائى و تا آنزمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آنها را تبليغ نكرده و وظيفه نبوت و رسالت خود را در باره آنها انجام نداده، و آنها را به كسانى كه بايد برساند نرسانيده بود و لذا جز خودش و يا مردى از خودش كسى نمى توانست آنها را به مشركين و زوار مكه برساند.
و اين با مسأله برائت فرق دارد. زيرا مسأله برائت و همچنين نهى از طواف با بدن عريان و نهى مشركان از حج كردن در سال بعد، احكام الهيى بودند و ابتدایى و تا آن زمان رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، آن ها را تبليغ نكرده و وظيفه نبوت و رسالت خود را در باره آن ها انجام نداده، و آن ها را به كسانى كه بايد برساند، نرسانيده بود، و لذا جز خودش و يا مردى از خودش، كسى نمى توانست آن ها را به مشركان و زوار مكه برساند.
<span id='link120'><span>
<span id='link120'><span>
==معنای حدیث پیامبر«ص»: «لا یؤدى عنك الا انت او رجل منك»==
==معنای حدیث پیامبر«ص»: «لا یؤدى عنك الا انت او رجل منك»==
و اگر اهل بحث انصاف داشته باشند اعتراف مى كنند كه ميان جمله «لا يؤدى عنك الا انت او رجل منك» و جمله «لا يؤدى الا انت او رجل منك» فرق هست.  
و اگر اهل بحث انصاف داشته باشند اعتراف مى كنند كه ميان جمله «لا يؤدى عنك الا انت او رجل منك» و جمله «لا يؤدى الا انت او رجل منك» فرق هست.  
۱۸٬۱۵۸

ویرایش