۱۸٬۱۵۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
و اين قول، مورد تأييد رواياتى است كه از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» رسيده و با معناى اعلام برائت، مناسب تر و با عقل نيز، سازگارتر از ساير اقوال است. چون آن روز، بزرگترين روزى بود كه مسلمانان و مشركان، در مِنا جمع شدند. و اين معنا، از رواياتى از طرق عامّه نيز استفاده مى شود. | و اين قول، مورد تأييد رواياتى است كه از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» رسيده و با معناى اعلام برائت، مناسب تر و با عقل نيز، سازگارتر از ساير اقوال است. چون آن روز، بزرگترين روزى بود كه مسلمانان و مشركان، در مِنا جمع شدند. و اين معنا، از رواياتى از طرق عامّه نيز استفاده مى شود. | ||
چيزى كه هست، در آن روايات دارد كه منظور از «حج اكبر»، روز دهم از هر سال است، نه تنها از سال نهم | چيزى كه هست، در آن روايات دارد كه منظور از «حج اكبر»، روز دهم از هر سال است، نه تنها از سال نهم هجرت، و بنابر آن، همه ساله حج اكبر تكرار مى شود، وليكن از طريق نقل ثابت نشده كه اسم روز دهم، روز حج اكبر بوده باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۰۰ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: منظور از آن، روز عرفه (نهم ذى الحجه) است. چون وقوف در آن روز است و عمره، كه وقوف در آن نيست، حج اصغر است. ليكن اين قول، صرف استحسان و اعمال سليقه است، و دليلى بر آن نيست، و هيچ راهى براى تشخيص صحتش نداريم. | بعضى ديگر گفته اند: منظور از آن، روز عرفه (نهم ذى الحجه) است. چون وقوف در آن روز است و عمره، كه وقوف در آن نيست، حج اصغر است. ليكن اين قول، صرف استحسان و اعمال سليقه است، و دليلى بر آن نيست، و هيچ راهى براى تشخيص صحتش نداريم. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
بنابراين، الف و لامى كه در «الأشهُرُ الحُرُم» است، الف و لام عهد ذكرى است و با آن، معناى آيه چنين مى شود: پس وقتى كه ماه هاى نامبرده كه گفتيم نبايد در آن ماه ها متعرض حال مشركان شويد، پايان يافت و اين مهلت به سر آمد، مشركان را هر كجا ديديد، بكشيد. | بنابراين، الف و لامى كه در «الأشهُرُ الحُرُم» است، الف و لام عهد ذكرى است و با آن، معناى آيه چنين مى شود: پس وقتى كه ماه هاى نامبرده كه گفتيم نبايد در آن ماه ها متعرض حال مشركان شويد، پايان يافت و اين مهلت به سر آمد، مشركان را هر كجا ديديد، بكشيد. | ||
از آنچه گفته | از آنچه گفته شد، روشن گرديد كه هيچ وجهى نيست براى اين كه جملۀ «فَإذَا انسَلَخَ الأشهُرُ الحُرُم» را به تمام شدن ذى القعده و ذى الحجه و محرم حمل كنيم و بگویيم با تمام شدن اين سه ماه، در حقيقت چهار ماه حرام نيز تمام شده است. و يا بگویيم تمام شدن و انسلاخ ماه هاى حرام، اشاره است به تمام شدن چهار ماه، هر چند اين ماه ها، با آن چند ماه منطبق نشود. | ||
زيرا گو | زيرا گو اين كه لفظ «أشهُرُ الحُرُم»، ظهور در ماه هاى رجب و ذى القعده و ذى الحجه و محرّم دارد، و با اين حمل مساعد است، وليكن از نظر سياق آيه، نمى توانيم چنين حملى را مرتكب شويم. | ||
<span id='link105'><span> | <span id='link105'><span> | ||
جملۀ «فَاقْتُلُوا الْمُشرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ»، نشان دهنده برائت و بيزارى از مشركان است و مى خواهد احترام را از جان هاى كفار برداشته و خون هايشان را هدر سازد، و بفرمايد: بعد از تمام شدن آن مهلت، ديگر هيچ مانعى نيست از اين كه آنان را بكشيد، نه حرمت حرم و نه احترام ماه هاى حرام، بلكه هر وقت و هر كجا كه آنان را ديديد، بايد به قتلشان برسانيد. | |||
و تشريع اين حكم براى اين بوده كه كفار را در معرض فنا و انقراض قرار داده و به | البته اين در صورتی است كه كلمۀ «حَيثُ»، هم عموميت زمانى را برساند و هم مكانى را، كه در اين صورت، قتل كفار بر مسلمين واجب است، هر چند به آنان در حرم و حتى در ماه هاى حرام، دست پيدا كنند. | ||
و تشريع اين حكم براى اين بوده كه كفار را در معرض فنا و انقراض قرار داده و به تدريج، صفحه زمين را از لوث وجودشان پاك كند، و مردم را از خطرهاى معاشرت و مخالطت با آنان نجات دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴.۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴.۲ </center> | ||
بنابراين، هر يك از جملات «فَاقْتُلُوا الْمُشرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ» و «وَ خُذُوهُم» و «وَ احصُرُوهُم» و «وَ اقعُدُوا لَهُم كُلَّ مَرصَد»، بيان يك نوع از راه ها و وسايل نابود كردن افراد كفار و از بين بردن جمعيت هاى ايشان و نجات دادن مردم از شر ايشان است. | |||
اگر به آنان كسى دست يافت و توانست ايشان را بكشد، بايد كشته شوند، و اگر نشد، دستگير شوند، و اگر اين هم نشد، در همان جايگاه هايشان محاصره شوند و نتوانند بيرون آيند و با مردم آميزش و مخالطه كنند. و اگر معلوم نشد در كجا پنهان شده اند، در هر جا كه احتمال رود، كمين بگذارد تا بدين وسيله دستگيرشان نموده، يا به قتلشان فرمان دهد و يا اسيرشان كند. | |||
و شايد همين معنا مراد آن كسى باشد كه گفته است: منظور از جملۀ مورد بحث «فَاقتُلُوا المُشرِكِينَ حَيثُ وَجَدتُمُوهُم وَ خُذُوهُم وَ احصُرُوهُم: مشركان را يا بكشيد هر جا كه يافتيد و يا گرفته و محاصره كنيد» است، كه مطلب را موكول به اختيار مسلمين كرده، تا هر كدام از آن دو را صلاح ديدند، اختيار كنند. | |||
گو اين كه وجه مزبور، خالى از تكلف نيست. چون گرفتن و محاصره كردن و در كمينشان نشستن را، امر واحدى در مقابل كشتن قرار داده، و به هر حال سياق، با آن معنایى كه ما در سابق كرديم، سازگار است. | |||
و اما كلام كسى كه گفته در جملۀ «فَاقْتُلُوا الْمُشرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ»، تقديم و تأخير هست، و تقدير آيه «فَخُذُوا المُشرِكِينَ حَيثُ وَجَدتُمُوهُم وَ اقتُلُوهُم» است، كلام صحيحى نيست و تصرفى است در آيه بدون مجوز؛ و سياق خود آيه، مخصوصا ذيل آن، آن را دفع مى كند. | |||
و | و معناى آيه، اين است كه: | ||
پس وقتى ماه هاى حرام تمام شد و چهار ماهى كه ما مهلتشان داديم و گفتيم «فَسِيحُوا فِى الأرضِ أربَعَةَ أشهُر» سر رسيد، لاجرم مشركان را به هر وسيله ممكن و هر راهى كه براى از بين بردن ايشان نزديك تر ديديد، بايد از بين ببريد، و آثارشان را نابود كنيد. حال چه بكشتن باشد، يا دستگير كردن، يا محاصره نمودن، و يا كمين نهادن. پس هر جا ايشان را يافتيد، چه در حِلّ و چه در حرم، به قتل برسانيد، تا به كلّى از ميان بروند. | |||
<span id='link106'><span> | <span id='link106'><span> | ||
ویرایش