۱۷٬۰۲۲
ویرایش
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
==ذلت حقيقى همه چيز، در برابر خداى تعالى == | ==ذلت حقيقى همه چيز، در برابر خداى تعالى == | ||
اعمال اجتماعى كه انسان به منظور اغراض معنوى انجام مى دهد، مثلا بالانشينى كه به منظور تجسم رياست، و جلو افتادن كه به منظور تمثل سيادت و | اعمال اجتماعى كه انسان به منظور اغراض معنوى انجام مى دهد، مثلا بالانشينى كه به منظور تجسم رياست، و جلو افتادن كه به منظور تمثل سيادت و آقایى، و خم شدن كه به منظور اظهار حقارت و كوچكى، و بر زمين افتادن كه به منظور نهايت ذلت و افتادگى سجده كننده در قبال عزّت و علو مقام مسجود انجام مى شود، نام اين اعمال را به غرض هاى آن ها نيز داده و آن ها را هم به همان نام مى نامند. | ||
مثلا همان طور كه جلو افتادن را «تقدّم» مى گويند، سيادت و آقايى را هم «تقدّم» مى خوانند. و همچنان كه انحناء و خم شدن مخصوص را «ركوع» مى گويند، حقارت و كوچكى را هم «ركوع» مى گويند. و همان طور كه به خاك افتادن را «سجده» مى گويند، تذلّل را هم «سُجُود» مى گويند. همه اين ها به اين عنايت است كه برسانند كه منظور از اين اعمال اجتماعى، همان غرض ها و نتائج آن است، و گرنه هيچ غرضى به خود آن اعمال تعلق نگرفته است. | |||
و | و به همين نظر است كه قرآن كريم، اين گونه اعمال و نظائر آن از قبيل قنوت و تسبيح و حمد و سؤال و امثال آن را، به همه موجودات نسبت مى دهد و مى فرمايد: «كُلٌّ لَهُ قَانِتُون». و نيز مى فرمايد: «وَ إن مِن شَئٍ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ». و نيز مى فرمايد: «يَسئَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ». و نيز مى فرمايد: «وَ للّهِ يَسجُدُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ». | ||
پس اين كه فرمود: | و فرق ميان اين امور، در صورت انتسابش به موجودات، و در صورت وقوعش در ظرف اجتماع بشرى، اين است كه: | ||
غايات و غرض هاى آن ها، در قسم اول به حقيقت معنايش موجود است. به خلاف قسم دوم، كه غرض از آن امور، به نوعى از وضع و اعتبار تحقق مى يابد. مثلا ذلت موجودات و افتادگى آن ها در برابر ساحت عظمت و كبريایى خداوند، ذلت و افتادگى حقيقى است. به خلاف به رو افتادن و زمين ادب بوسيدن در ظرف اجتماع بشرى، كه بر حسب وضع و اعتبار، ذلت و افتادگى است، به نشانه اين كه بسيار اتفاق مى افتد كه اين به خاك افتادن و سجده انجام مى شود، ولى از آن تعظيم و اظهار ذلت فهميده نمى شود. | |||
پس اين كه فرمود: «وَ للّهِ يَسجُدُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، از همان نظرى است كه اشاره نموديم، و اگر اختصاص داد به صاحبان عقل و فرمود: «مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، و نفرمود: «مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، با اين كه اين سجده و ذلت، اختصاص به آدميان و فرشتگان ندارد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۹ </center> | ||
و همان طور كه در آيه سوره | و همان طور كه در آيه سوره «نحل» كه از نظر خواننده گذشت و ذيل آيه مورد بحث هم كه مى فرمايد: «وَ ظِلَالُهُم...»، بر اين دلالت دارد كه تمامى موجودات، خدا را سجده مى كنند، به خاطر اين است كه روى سخن در اين آيات با مشركان است، و عليه ايشان احتجاج شده است. | ||
گويا خواسته است ايشان را وادار كند كه به طوع و رغبت خدا را سجده كنند. همان طور كه ساير عقلاى آسمان و زمين، او را به طوع و رغبت سجده مى كنند، و حتى سايه ايشان هم، او را سجده مى كند، و به همين عنايت بود كه سجدۀ سايه ايشان را به رُخ كشيد تا در وادارى مشركان، مؤكدتر باشد. (دقّت فرمایيد). | |||
<span id='link308'><span> | <span id='link308'><span> | ||
اين را نيز بايد دانست كه تذلل و تواضع همه موجودات در برابر ساحت پروردگارشان، خضوع و تذلل ذاتى است، كه هيچ موجودى از آن منفك، و آن از هيچ موجودى متخلف نيست. پس به طور مسلم، خضوع موجودات به طوع و بدون سفارش خواهد بود، و چگونه به سفارش و اكراه باشد و حال آن كه هيچ موجودى از خود هيچ چيز ندارد، تا درباره اش كراهت و يا امتناع و سركشى تصوّر شود. همچنان كه خداى تعالى فرموده: | اين را نيز بايد دانست كه تذلل و تواضع همه موجودات در برابر ساحت پروردگارشان، خضوع و تذلل ذاتى است، كه هيچ موجودى از آن منفك، و آن از هيچ موجودى متخلف نيست. پس به طور مسلم، خضوع موجودات به طوع و بدون سفارش خواهد بود، و چگونه به سفارش و اكراه باشد و حال آن كه هيچ موجودى از خود هيچ چيز ندارد، تا درباره اش كراهت و يا امتناع و سركشى تصوّر شود. همچنان كه خداى تعالى فرموده: «فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرضِ اتِيَا طَوعاً أو كَرهاً قَالَتَا أتَينَا طَائِعِينَ». | ||
و اين عنايت، هر چند ايجاب مى كند كه سجده موجودات در برابر خداى تعالى، به طوع و رغبت بوده و راهى براى تصوّر اكراه باقى نگذارد، وليكن عنايت ديگرى در اين بين هست كه چه بسا نسبت اكراه را تا | و اين عنايت، هر چند ايجاب مى كند كه سجده موجودات در برابر خداى تعالى، به طوع و رغبت بوده و راهى براى تصوّر اكراه باقى نگذارد، وليكن عنايت ديگرى در اين بين هست كه چه بسا نسبت اكراه را تا حدّى براى بعضى از موجودات، يعنى انسان تصحيح كند، و آن عنايت، اين است كه پاره اى از موجودات در اجتماع تزاحم قرار گرفته، و با اين كه خود مجهّز به طبايعى هستند، مع ذلك چه بسا سبب هاى ديگرى هستند كه نمى گذارند اين موجودات به غايات و هدف هاى خود نائل شوند. | ||
آرى، موجوداتى كه در | آرى، موجوداتى كه در عالَم ما قرار دارند كه عالَم ماده و دار تزاحم است، چه بسا در رسيدن به هدف هاى مقتضيات طبايع خود، به موانع گوناگون و مختلفى برخورند كه اقتضاى آن ها بر خلاف اقتضاى طبيعت اين ها باشد، و پر واضح است كه هرچه بر خلاف طبيعت باشد، مكروه است، همچنان كه ملايم طبيعت مطلوب است. | ||
بنابراين، موجودات اين نشئه در جميع شؤون راجع به خودشان ساجد و خاضع در برابر امر خدا هستند، وليكن در پاره اى از شؤون كه مخالف طبيعت آن ها است، از قبيل: مرگ و فساد و بطلان آثار و آفات و مرض ها و امثال آن، سجود و خضوعشان كرها، | بنابراين، موجودات اين نشئه در جميع شؤون راجع به خودشان ساجد و خاضع در برابر امر خدا هستند، وليكن در پاره اى از شؤون كه مخالف طبيعت آن ها است، از قبيل: مرگ و فساد و بطلان آثار و آفات و مرض ها و امثال آن، سجود و خضوعشان كرها، | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۸: | ||
<span id='link309'><span> | <span id='link309'><span> | ||
از آنچه | از آنچه گذشت، فساد گفتار بعضى از مفسران ظاهر شد كه گفته اند: مراد از سجده، سجده معمولى و به رو افتادن بر زمين است، به طورى كه پيشانى را بر زمين بگذارد، و جميع موجودات سجده مى كنند. منتهى سجده مؤمن از روى رغبت است، ولى سجده كافر از روى ترس از شمشير مى باشد. اين گفته را به حسن نسبت داده اند. | ||
و همچنين گفتار بعضى ديگر كه گفته اند: مراد از سجده، به رو افتادن بر زمين نيست، بلكه مراد خضوع است، و جميع موجودات در برابر خداى تعالى خاضع اند، با اين تفاوت كه خضوع مؤمن به طوع، و خضوع كافر، به كره است. چون كافر در برابر آلام و امراض به قضاى خدا راضى نيست. و اين قول را به جبائى نسبت داده اند. | و همچنين گفتار بعضى ديگر كه گفته اند: مراد از سجده، به رو افتادن بر زمين نيست، بلكه مراد خضوع است، و جميع موجودات در برابر خداى تعالى خاضع اند، با اين تفاوت كه خضوع مؤمن به طوع، و خضوع كافر، به كره است. چون كافر در برابر آلام و امراض به قضاى خدا راضى نيست. و اين قول را به جبائى نسبت داده اند. | ||
و همچنين قول ديگران كه گفته اند: مراد از آيه، خضوع جميع موجودات در آسمان ها و زمين، از صاحبان عقل و فاقدان آن است، و اگر تعبير به | و همچنين قول ديگران كه گفته اند: مراد از آيه، خضوع جميع موجودات در آسمان ها و زمين، از صاحبان عقل و فاقدان آن است، و اگر تعبير به «مَن» كه مختص به صاحبان عقل است، كرده، از باب تغليب بوده. | ||
ویرایش