۱۸٬۱۳۸
ویرایش
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
<span id='link39'><span> | <span id='link39'><span> | ||
==حاصل سخن درباره حقيقت | ==حاصل سخن درباره حقيقت تمثّل == | ||
پس از آنچه | پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه تمثّل، عبارت است از ظهور چيزى براى انسان، به صورتى كه انسان با آن الفت دارد و با غرضش از ظهور مى سازد. مانند ظهور جبرئيل براى مريم به صورت بشرى تمام عيار. چون مألوف و معهود آدمى از رسالت همين است كه شخص رسول، رسالت خود را گرفته، نزد مُرسلٌ اليه بيايد، و آنچه را گرفته، از طريق تكلم و تخاطب اداء كند، و مانند ظهور دنيا براى على «عليه السلام» به صورت زنى زيبا و فريبنده. چون معهود و مألوف دل هاى بشر، همين است كه در مقابل دخترى فوق العاده زيبا بيش از هر چيز ديگرى فريفته گردد و چنين صورتى بيش از هر چيز ديگرى، قلب بشر را تسخير نموده بر عقل او غالب مى آيد، و همچنين مثال هاى ديگرى كه براى تمثّل زده شد. | ||
و اگر | و اگر بگویى: لازمه اين حرف اين است كه ما سفسطه را بپذيريم. چون ديگر هيچ چيزى با ادراك ما تطابق از جميع جهات ندارد، و چنين ادراكى جز وهم سرابى و خيالى باطل نيست، و اين همان نظريه سوفسطایى است كه مى گويد هيچ يك از مدركات، ما آن طور كه ما درك مى كنيم، نيست. | ||
در جواب مى گوييم فرق است ميان | در جواب مى گوييم: فرق است ميان اين كه حقيقتى واقعى به صورتى جلوه كند كه مألوف و معهود مدرك باشد و با ادوات ادراك او جور در آيد و ميان اين كه اصلا در خارج حقيقتى وجود نداشته باشد، تنها و تنها صورتى ادراكى و ذهنى وجود داشته باشد، | ||
ویرایش