۱۷٬۰۳۳
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۳ </center> | ||
<span id='link311'><span> | <span id='link311'><span> | ||
==روايتى درباره | ==بحث روایتی: روايتى درباره تماميت ايمان و شدت و ضعف آن == | ||
در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى كه درباره نقص ايمان و تماميت آن بيان داشته در جواب عمرو كه پرسيده است : من نقصان ايمان و تماميت آن را فهميدم ، اينك بفرمائيد اين زيادت ايمان از كجا | در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى كه درباره نقص ايمان و تماميت آن بيان داشته در جواب عمرو كه پرسيده است : من نقصان ايمان و تماميت آن را فهميدم ، اينك بفرمائيد اين زيادت ايمان از كجا است؟ | ||
چون اگر ايمان ، كم و زياد و تماميت و نقصان نمى داشت ، ديگر ايمان هيچ كس از كسى زيادتر نمى شد، و مردم همه از برخوردارى از اين نعمت يكسان مى شدند، و اصولا مردم همه يكسان مى شدند و برتريها همه از ميان مى رفت . | |||
و در تفسير عياشى از زرارة بن اعين از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير آيه | فرموده است: از آيه شريفه «و اذا ما انزلت سورة فمنهم من يقول ايكم زادته هذه ايمانا فاما الذين آمنوا فزادتهم ايمانا و هم يستبشرون و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم». و نيز آيه شريفه «نحن نقص عليك نباهم بالحق انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدى». | ||
چون اگر ايمان ، كم و زياد و تماميت و نقصان نمى داشت ، ديگر ايمان هيچ كس از كسى زيادتر نمى شد، و مردم همه از برخوردارى از اين نعمت يكسان مى شدند، و اصولا مردم همه يكسان مى شدند و برتريها همه از ميان مى رفت. | |||
آرى، به خاطر همين تماميت ايمان است كه مؤمنين داخل بهشت مى شوند و بخاطر زيادى آن است كه درجات مؤمنين در نزد خدا مختلف مى گردد و بخاطر نداشتن آن ، كسانى كه در تحصيلش كوتاهى كرده اند به جهنم مى روند. | |||
و در تفسير عياشى از زرارة بن اعين از ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير آيه «و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم» فرمود: يعنى شكى بر شكشان مى افزايد. | |||
<span id='link312'><span> | <span id='link312'><span> | ||
==روايتى در مورد پاك بودن پدران | ==روايتى در مورد پاك بودن پدران پيامبر«ص» از زنا == | ||
و در الدر المنثور در ذيل آيه | و در الدر المنثور در ذيل آيه «لقد جاءكم رسول من انفسكم» گفته است كه ابو نعيم در كتاب دلائل از ابن عباس روايت كرده كه گفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرموده : هيچ يك از پدران و مادران من، با زنا همديگر را ملاقات نكردند، و خداوند لا يزال مرا از پشت پدرانى پاك به رحم مادرانى پاك و رحم هائى مصفا و مهذب منتقل مى كرد، و هر كجا كه از يك پدر فرزندانى بوجود مى آمد من به پشت آن فرزند منتقل مى شدم كه از همه پاكتر و بهتر بود. | ||
مؤلف : در اين معنا روايات بسيارى از رجال حديث - چه از اصحاب و چه از غير ايشان - از قبيل عباس، انس، ابى هريره، ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب ، پسر عمر، ابن عباس ، على (عليه السلام)، محمد بن على ، امام باقر، و جعفر بن محمد، امام صادق (عليه السلام) و غير ايشان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت شده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۴ </center> | ||
و نيز در الدر المنثور است كه ابن ضريس - در كتاب فضائل قرآن - و ابن انبارى - در كتاب المصاحف - و ابن مردويه از حسن روايت كرده اند كه گفت : ابى بن كعب بارها مى گفت : آخرين آيه اى كه از قرآن از ناحيه خدا (و به نقلى ديگر از آسمان ) نازل شد آيه | و نيز در الدر المنثور است كه ابن ضريس - در كتاب فضائل قرآن - و ابن انبارى - در كتاب المصاحف - و ابن مردويه از حسن روايت كرده اند كه گفت : ابى بن كعب بارها مى گفت : آخرين آيه اى كه از قرآن از ناحيه خدا (و به نقلى ديگر از آسمان ) نازل شد آيه «لقد جاءكم رسول من انفسكم...» بود. | ||
و نيز در الدر المنثور است كه ابن اسحاق و احمد بن حنبل و ابن ابى داود از عباد بن عبد الله بن زبير روايت كرده اند كه گفت : حارث بن خزيمه اين دو آيه آخر سوره برائت را نزد عمر آورد، عمر پرسيد كيست با تو كه شهادت دهد اين دو آيه از قرآن | مؤلف: اين روايت از طريق ديگرى از ابى بن كعب روايت شده ، وليكن با روايات ديگرى كه بزودى خواهيد ديد و همچنين با رواياتى كه در تفسير آيه «و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله» گذشت ، و دلالت مى كرد بر اين كه اين آيه آخرين آيه قرآنى است ، معارضه دارد، علاوه بر اين كه، نه الفاظ آيه مورد بحث سازگارى دارد به اينكه آخرين باشد و نه آيه سوره بقره ، مگر اينكه مقصود آيه اشاره به پاره اى از وقايع بيمارى و وفات رسول خدا (صلى الله عليه و آله) باشد، از قبيل داستان قلم و دوات. | ||
و نيز در الدر المنثور است كه ابن اسحاق و احمد بن حنبل و ابن ابى داود از عباد بن عبد الله بن زبير روايت كرده اند كه گفت: حارث بن خزيمه اين دو آيه آخر سوره برائت را نزد عمر آورد، عمر پرسيد كيست با تو كه شهادت دهد اين دو آيه از قرآن است؟ | |||
حارث جواب داد به خدا قسم به ياد ندارم چه كسى با من بود كه اين آيه را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيده باشد، وليكن من خود شهادت مى دهم كه آن را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيده ام ، و تكرار كردم تا خوب ياد گرفتم و حفظ شدم. | |||
عمر گفت: من نيز شهادت مى دهم بر اينكه اين دو آيه از قرآن است و من خودم آن را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيدم ، اگر سه تا آيه بود يك سوره مستقلى قرارش مى دادم ، وليكن حال كه دو تا است نگاه كنيد ببينيد به كدام سوره مى خورد به آن ملحق كنيد، ايشان هم آن را ملحق به سوره برائت كردند. | |||
مؤلف : و در روايت ديگرى آمده كه عمر به حارث گفت: من هرگز از تو در اين ادعا شاهدى نمى خواهم، زيرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اين طور بود. و در اين معنا احاديث ديگرى وارد شده كه - ان شاء الله - در آينده نزديكى در بحث پيرامون تركيب بندى و تاليف قرآن و همچنين در بحثهاى ديگرى كه مربوط به آن است در سوره حجر ايراد خواهد گرديد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۵ </center> | ||
قبلا بنا داشتيم وقتى به آخر سوره برائت مى رسيم يك فصل جداگانه اى را براى بحث و گفتگو از وضع منافقين در اسلام اختصاص داده ، آياتى را كه درباره آنان نازل شده از قرآن كريم استخراج | قبلا بنا داشتيم وقتى به آخر سوره برائت مى رسيم يك فصل جداگانه اى را براى بحث و گفتگو از وضع منافقين در اسلام اختصاص داده ، آياتى را كه درباره آنان نازل شده از قرآن كريم استخراج نموده، آنگاه به تجزيه و تحليل تاريخ پرداخته ، فسادى را كه اين طائفه به راه انداختند و ضرباتى را كه بر پيكر اسلام وارد آوردند از نظر خواننده گرامى بگذرانيم ، وليكن از آنجائى كه مطالب تفسيرى طولانى شد، از ايراد اين بحث صرف نظر كرديم، و آن را به انتظار رسيدن مورد مناسبى تاخير انداختيم ، و از خدا توفيق مسالت داريم ، كه او، ولى توفيق است. | ||
و الحمد لله رب العالمين | و الحمد لله رب العالمين | ||
ویرایش