يس ٢٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره يس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره «يس»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير كسانى كه سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم به منظور اتمام حجت ورسيدن آنان به كمال شقاوت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير سیه دلان، برای اتمام حجت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link70 | وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود: قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ماانزل الرحمن من شى ء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link70 | وجه اين كه مشرکان در تكذيب پيامبران گفتند: «شما بشری مانند ما هستید»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link71 | معناى جمله : طائركم معكم كه رسولان ع به مكذبان خود گفتند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link71 | معناى جملۀ: «طَائِرُكُم مَعَكُم»، كه رسولان «ع»، به مكذّبان خود گفتند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link72 | سخن درباره مردى كه جاء من اءقصى المدينه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link73 | استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، در اين دو آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link73 | استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه در اين دو آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link75 | مقصود از «جنت» در آيه، بهشت برزخی است، نه بهشت آخرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link74 | دو حجت و برهان عليه مشركين ، در سخن مردى كه اقصاى مدينه آمد: و مالى لا اعبد الذىفطرنى ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link76 | موارد استعمال وصف «اكرام شده»، در آيات قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link75 | توضيحى راجع به جنت در آيه قيلادخل الجنة و اينكه خطاب كننده كيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link78 | حسرت بر مردمى است، كه رسولان الهى را استهزاء كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link76 | موارد استعمال وصف مكرم اكرام شده در آيات قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link79 | بحث روايتى: روایاتی پیرامون فرستادگان حضرت عیسی«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link77 | هلاك شدن قوم مكذب با صيحه اى واحده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link78 | حسرت و ندامت بر مردى است كه رسولان الهى را استهزاء كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link79 | رواياتى درباره داستان فرستادگان عيسى ع و مؤ منى كه مردم را به پيروى آن رسولان دعوتت كرد و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link80 | رواياتى كه مى گويد صديقين سه افضل وافضل آنان على بن ابى طالب ع است]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۲

کپی متن آیه
إِنْ‌ کَانَتْ‌ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ‌ خَامِدُونَ‌

ترجمه

(بلکه) فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند!

|تنها يك صيحه بود و بس، كه ناگاه همه در جا خاموش و بى‌جان افتادند
تنها يك فرياد بود و بس. و بناگاه [همه‌] آنها سرد بر جاى فسردند.
نبود عقوبتشان جز یک صیحه عذاب آسمانی که به ناگاه همه هلاک شدند.
[کیفرشان] جز یک فریاد مرگبار نبود که ناگهان [پس از آن فریاد] همه بی حرکت و خاموش شدند!
جز يك بانگ سهمناك نبود كه ناگاه همه بر جاى سرد شدند.
آن جز بانگ مرگباری یگانه نبود، آنگاه ایشان خاموش شدند
[عذاب آنها] جز يك بانگ سهمناك نبود، كه ناگهان مرده و خاموش شدند.
تنها یک صدا بود و بس که (موج انفجارش کار ایشان را بساخت و) ناگهان جملگی خاموش شدند (و بر جای سرد گشتند و مردند).
تنها یک فریاد (مرگبار) بود و بس؛ ناگهان اینان خاموش‌شدگانند.
نبود آن جز یک خروش که ناگهان ایشانند مُردگان‌

It was just one Cry, and they were stilled.
ترتیل:
ترجمه:
يس ٢٨ آیه ٢٩ يس ٣٠
سوره : سوره يس
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«صَیْحَةً»: صدای شدید. فریاد توفنده. خبر (کَانَتْ) است و اسم آن محذوف (نگا: هود / ). «فَإِذَا ...»: واژه (إِذا) بر سرعت حصول مابعد خود به دنبال حصول ماقبل خود دلالت دارد. «خَامِدُونَ»: خاموش شدگان. مراد مردگان است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ «29»

تنها يك صيحه (آسمانى، صيجه‌اى تكان دهنده و مرگبار كه) ناگهان همگى خاموش شدند.

نکته ها

در آيات قبل ماجراى مردى بيان شد كه به تنهايى به حمايت از پيامبران الهى قيام كرد و فرياد زد و در اين راه شهيد شد. اين آيه در مقام بيان هلاكت كفّار سرسختى است كه انبيا را تكذيب كردند و اين مرد خدا را كشتند.

«خامد» از «خمود» يعنى خاموش شدن شعله آتش و در اينجا مراد هلاكت و مردن است.

پیام ها

1- فرشتگان مأموران قهر يا مهر الهى هستند و فرود آمدن يا نيامدن آنها به امر خداوند است. ما أَنْزَلْنا ... جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ

2- قهر الهى ناگهانى است، غافل نباشيم. «صَيْحَةً واحِدَةً»

3- گاهى بخاطر ريختن خون يك مؤمن بى گناه و يك مجاهد و مبلّغ دينى، مردم يك منطقه نابود مى‌شوند. «هُمْ خامِدُونَ»

4- ابر قدرت‌هايى كه ديروز مى‌گفتند: «لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ» امروز با يك صيحه نابود شدند. «هُمْ خامِدُونَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 535

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ «29»


«1» مدرك ياد شده، روايت فوق را نورالثقلين ج 4/ ص 383 روايت 39 به نقل از جوامع الجامع آورده است.

«2» سفينة البحار ج 1 ذيل 1 من ص 37.

جلد 11 - صفحه 73

إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً: نبود عقوبت ايشان مگر يك فرياد كردن كه آسانترين وجهى است از وجوه هلاك، و جبرئيل هر دو طرف شهر را بگرفت و صيحه زد. فَإِذا هُمْ خامِدُونَ‌: پس ناگاه ايشان مردگان بودند، يعنى به يك نعره جبرئيل به يكمرتبه خاموش شدند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ «28» إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ «29» يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (30) أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ (31) وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (32)

وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (33) وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ (34) لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (35)

ترجمه‌

و فرو نفرستاديم بر قومش بعد از او لشگرى از آسمان و نبوديم فرو فرستندگان‌

نبود آن مگر يك فرياد پس آنگاه بودند خاموش‌شدگان‌

اى دريغ بر بندگان نمى‌آيد آنها را پيغمبرى مگر آنكه هستند كه بآن استهزاء ميكنند

آيا نديدند كه چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از قرنها كه آنها بسويشان برنميگردند

و نيستند همگى مگر جماعتيكه نزد ما حاضر كرده شدگانند

و دليلى است براى آنها زمين مرده كه زنده كرديم آنرا و بيرون آورديم از آن دانه‌ئى پس از آن ميخورند

و قرار داديم در آن باغهائى از خرما بنان و انگورها و روان كرديم در آن از چشمه‌ها

تا بخورند از ميوه آن و آنچه ساخت آنرا دستهاشان آيا پس شكر نميكنند.

تفسير

بعد از قتل اهل انطاكيه حبيب نجّار را به تفصيلى كه در آيات سابقه ذكر شد آنها مورد غضب الهى شدند چنانچه ميفرمايد و نازل ننموديم‌بر قوم‌


جلد 4 صفحه 405

او بعد از او لشگرى از آسمان براى هلاك آنها اگرچه ميفرستيم براى هلاك دشمنان تو در جنگ بدر و غيره از مواقع لازمه براى عظمت مقام تو چون بنا نداشتيم ما در امور غير مهمّه لشگرى از آسمان بفرستيم براى كمك بندگان يا عذاب آنها اگر كلمه ما در ما كنّا نافيه باشد و اگر موصوله باشد مراد آنستكه نه لشگرى فرستاديم نه چيزى از چيزهائى كه بر امم سابقه فرستاديم از قبيل سنگريزه و باران شديد و باد سوزان نبود آنچه فرستاديم مگر يك نعره و فرياد جبرئيل كه فورا آتش فتنه وجود آنها را خاموش و مانند خاكستر كرد و باين سهولت كار تمامشان خاتمه يافت اى حسرت و ندامت و افسوس و دريغ بر حال بندگان خدا بيا كه بجا و محلّ است آمدن تو چون هيچ پيغمبرى نيامد براى هدايت و ارشاد آنها مگر آنكه باو استهزاء و سخريّه مينمودند و اذيّت و آزارش ميكردند و حقيقتا جاى تأسف است بر حال كسانيكه مر شد و ناصح مشفق خودشان را كه غرض و طمعى ندارد جز خير دنيا و آخرت آنها مسخره نمايند و تمام ملائكه و اهل ايمان بحال آنها تأسف خوردند آيا اين كفّار مكّه نمى‌بينند كه چه بسيار از اهل اعصار سابقه بودند كه ما آنها را بعذابهاى گوناگون هلاك نموديم و نمى‌بينند كه آنها ديگر بدنيا برنمى‌گردند نزد آنها و نيستند همگى مگر دسته و جماعتى كه نزد ما حاضر كرده ميشوند و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابراين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و ما زائده براى تأكيد يعنى بدرستيكه همه اجماعا نزد ما حاضر شدگانند و مقصود در روز قيامت است و بقرائت مشهوران نافيه لمّا بمعناى الّا است و چون ذكر قيامت بميان آمد باز خداوند استدلال بر آن نموده كه يكى از ادلّه دالّه بر چنين روزى و امكان آن براى خداوند آنستكه زمين مرده را كه مدّتها است بى‌آب و گياه مانده ما بوسيله باران رحمت خود احياء مينمائيم و بيرون ميآوريم از آن حبّ گندم و جو و ساير حبوبات را كه از آن ارتزاق مينمائيد و خلق نموديم ما در آنزمين باغهائى از درختان خرما و انگور كه در عربستان بسيار و منافع آندو بيشمار است و منفجر نموديم در آن اراضى يا آن باغات چشمه‌هاى آب روان را براى آنكه بندگان بخورند از ميوه هر يك از آن درختها يا آنچه ذكر شد و چيزهائى كه بدست خودشان از آنها عمل ميآورند از قبيل شيره و سركه و دوشاب‌


جلد 4 صفحه 406

و غيرها اگر ما در و ما عملته موصوله باشد و اگر نافيه باشد مراد آنستكه ما از زمين اين قبيل درختان بيرون ميآوريم با آنكه مردم بدست خودشان آنها را ننشانده باشند و زحمتى براى بدست آوردن ميوه آن نكشيده باشند پس آيا سزاوار نيست كه شكر نعمتهاى چنين خداوند بخشنده مهربانى را بجا آورند و غير او را ستايش ننمايند و آيا سزاوار است كه شكر نكنند با چنين نعمتهاى بى‌زحمتى كه براى آنها تهيّه فرموده و بايد بدانند همانطور كه از زمين مرده نباتات زنده را بوجود آورد بوسيله باران ميتواند از خاك مرده حيوانات زنده را بيرون آورد بوسيله بارانيكه حكم منى را دارد در جذب ذرّات متفرّقه از ابدان پوسيده شده در خاك كه مكرّر ذكر شده است و افاضه روح بآن و از حضرت سجاد يا حسرة العباد بطريق اضافه براى افاده اختصاص آن به بندگان نقل قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌ كانَت‌ إِلاّ صَيحَةً واحِدَةً فَإِذا هُم‌ خامِدُون‌َ «29»

نبود مگر يك‌ صيحه‌ ‌پس‌ بناگاه‌ تمام‌ ‌آنها‌ خاموش‌ شدند.

عذابهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌ نازل‌ ميشد بسا ‌به‌ مقتضاي‌ حكمت‌ مدّتي‌ طول‌ ميكشيد مثل‌ قوم‌ نوح‌ ‌که‌ مدّتي‌ ساخت‌ كشتي‌ ميكرد ‌تا‌ آب‌ ‌از‌ آسمان‌ باريد و ‌از‌ زمين‌ جوشيد ‌تا‌ ‌آنها‌ هلاك‌ شدند و مثل‌ عاد ‌که‌ ميفرمايد باد ‌را‌ سَخَّرَها عَلَيهِم‌ سَبع‌َ لَيال‌ٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّام‌ٍ حُسُوماً الحاقّة 7 و مثل‌ ثمود فَقال‌َ تَمَتَّعُوا فِي‌ دارِكُم‌ ثَلاثَةَ أَيّام‌ٍ ذلِك‌َ وَعدٌ غَيرُ مَكذُوب‌ٍ و مثل‌ قوم‌ لوط ‌که‌ ميفرمايد إِن‌َّ مَوعِدَهُم‌ُ الصُّبح‌ُ أَ لَيس‌َ الصُّبح‌ُ بِقَرِيب‌ٍ هود آيه 83 و ‌غير‌ اينها و لكن‌ اينها آني‌ مهلت‌ نداشتند ‌که‌ ميفرمايد:

إِن‌ كانَت‌ إِلّا صَيحَةً واحِدَةً ‌که‌ گفتند صيحة جبرئيل‌ ‌بود‌ دم‌ دروازه شهر.

فَإِذا هُم‌ خامِدُون‌َ خمود خاموشي‌ ‌است‌ يك‌ مرتبه‌ خاموش‌ شدند و كلمه اذا بناگاه‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بدون‌ مهلت‌ چنانچه‌ قوم‌ شعيب‌ ‌هم‌ بصيحه‌ هلاك‌ شدند ‌که‌ مي‌‌-‌ فرمايد وَ أَخَذَت‌ِ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحُوا فِي‌ دِيارِهِم‌ جاثِمِين‌َ هود آيه 96 و تعجب‌ ندارد ‌که‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌به‌ يك‌ صيحه‌ هلاك‌ شوند بلكه‌ تمام‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ هستند ‌به‌ يك‌ صيحه‌ هلاك‌ شوند چنانچه‌ ميفرمايد وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌ شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر آيه 68 و تمام‌ اينها ‌در‌ جنب‌ قدرت‌ حق‌ مساوي‌ ‌است‌ بمجرّد اراده‌

جلد 15 - صفحه 68

تحقق‌ پيدا ميكند ‌از‌ امر قيامت‌ و حشر جميع‌ خلائق‌ مشكلتر ‌در‌ نظر ‌ما چيزي‌ نيست‌ و ميفرمايد وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ آيه 79 وَ ما أَمرُنا إِلّا واحِدَةٌ كَلَمح‌ٍ بِالبَصَرِ قمر آيه 50 و مكرّر بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌که‌ افعال‌ الهي‌ احتياج‌ ‌به‌ مقدّمات‌ زيادي‌ ندارد مثل‌ افعال‌ عباد نيست‌ ‌که‌ بايد اوّل‌ تصوّر كند سپس‌ تصديق‌ بفائده ‌آن‌ ‌پس‌ عزم‌ سپس‌ جزم‌ ثم‌ّ حركت‌ عضلات‌ پنج‌ مقدّمه‌ بلكه‌ بمجرّد اراده‌ ‌که‌ علم‌ ‌به‌ صلاح‌ ‌باشد‌ ايجاد ميفرمايد ‌که‌ تعبير ‌به‌ مشيّت‌ ميكنيم‌ ‌ما شاء اللّه‌ ‌کان‌ و ‌ما ‌لم‌ يشأ ‌لم‌ يكن‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ گفتند خلقت‌ الاشياء بالمشية و المشية بنفسها.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 29)- سپس می‌افزاید: «تنها یک صیحه آسمانی تحقق یافت، صیحه‌ای تکان دهنده و مرگبار، ناگهان همگی خاموش شدند»! (إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ).

یک صیحه، آن هم در یک لحظه زود گذر، بیش نبود، فریادی بود که همه فریادها را خاموش کرد، و تکانی بود که همه را بی‌حرکت ساخت!

بسوزند چوب درختان بی‌بر سزا خود همین است مر بی‌بری را!

نکات آیه

۱ - عذاب و هلاکت مردم انطاکیه، تنها با یک صیحه و بانگ سهمناک بود. (إن کانت إلاّ صیحة وحدة) اسم «کانت» به قرینه مقام - که درصدد بیان مجازات و عذاب مردم انطاکیه است - عقوبت و نابودى مى باشد.

۲ - مردم انطاکیه، با صیحه و بانگ سهمناک به حال خموشى و سکون مرگ بار درآمدند. (فإذا هم خمدون) «خمود» در اصل به معناى خاموش شدن زبانه آتش است و جمله «إذا هم خامدون» کنایه از مردن است.

۳ - حقارت و زبونى مردم انطاکیه، در برابر اراده الهى و تحقیر شدنشان از جانب خداوند (إن کانت إلاّ صیحة وحدة فإذا هم خمدون) تأکید خداوند بر نفرستادن هیچ لشکر آسمانى و نیز نابود کردن مردم انطاکیه تنها با یک صیحه، مى تواند براى بیان ذلت، زبونى و تحقیر آنان باشد.

۴ - عذاب و نابودى مردم انطاکیه، بسیار سریع و به دور از انتظار آنان بود. (فإذا هم خمدون) برداشت یاد شده با توجه به آمدن «إذا»ى فجائیه است.

۵ - کشته شدن مؤمن انطاکیه (حبیب نجار) به دست مردم، موجب هلاکت آنان شد. (قیل ادخل الجنّة ... إن کانت إلاّ صیحة وحدة فإذا هم خمدون)

۶ - کشتن مؤمنان مجاهد و مبلغان دینى، گناهى بزرگ و زمینه ساز نزول عذاب و نابودى است. (قیل ادخل الجنّة ... إن کانت إلاّ صیحة وحدة فإذا هم خمدون)

موضوعات مرتبط

  • انطاکیه: آثار عذاب اهل انطاکیه ۲; تاریخ انطاکیه ۱، ۲، ۳، ۴، ۵; تحقیر اهل انطاکیه ۳; ذلت اهل انطاکیه ۳; سرعت هلاکت اهل انطاکیه ۴; عوامل هلاکت اهل انطاکیه ۵; ویژگیهاى هلاکت اهل انطاکیه ۴; هلاکت اهل انطاکیه ۱
  • حبیب نجار: آثار شهادت حبیب نجار ۵
  • خدا: اراده خدا ۳
  • دین: آثار قتل مبلغان دین ۶
  • عذاب: ابزار عذاب ۱، ۲; زمینه عذاب ۶; عذاب با صیحه آسمانى ۱،۲
  • گناهان کبیره :۶
  • مؤمنان: آثار قتل مؤمنان ۶
  • مجاهدان: آثار قتل مجاهدان ۶
  • هلاکت: زمینه هلاکت ۶

منابع