۱۷٬۲۴۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link371'><span> | <span id='link371'><span> | ||
==وجوهى كه | ==وجوهى كه دربارۀ آيه: «يَومَ نَقُولُ لِجَهَنّم...» گفته شده است== | ||
«'''يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلاْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ'''»: | «'''يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلاْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ'''»: | ||
خطابى است از خداى تعالى به | خطابى است از خداى تعالى به جهنم، و پاسخى است كه جهنم به خدا مى دهد. مفسران، در حقيقت اين گفتگو اختلاف كرده، بعضى گفته اند: هم سؤال و هم جواب، زبان حال است. ولى اين حرف، صحيح نيست، به دليل اين كه: اگر زبان حال بود، اختصاص به خداى تعالى نداشت، و هر كس جهنم را بدان حال مى ديد و آن سؤال را مى كرد، آن جواب را مى فهميد. پس به طور مسلّم، در اختصاص يافتن خداى تعالى به اين سؤال، نكته اى هست كه توجيه مذكور نمى تواند آن را بيان كند. | ||
بعضى ديگر گفته اند: خطاب در حقيقت به خازنان جهنم است | بعضى ديگر گفته اند: خطاب در حقيقت به خازنان جهنم است. جواب هم، جواب ايشان است، هرچند كه به ظاهر، آن را به جهنم نسبت داده. ولى اين خلاف ظاهر است، و حمل بر خلاف ظاهر، وقتى صحيح است كه قرينه و دليلى در كلام باشد، و انسان مجبور شود مرتكب آن گردد. | ||
بعضى هم گفته اند: خطاب و | بعضى هم گفته اند: خطاب و پاسخش، به همان معناى ظاهرى است، و دليلى هم نداريم كه اين خطاب و جواب را جایز نداند. چطور ممكن است جایز نباشد، با اين كه خداى سبحان در كلام مجيدش، از سخن گفتن دست ها و پاها و پوست بدن ها خبر داده. و اين وجه، وجه صحيحى است، و ما در تفسير سورۀ «فصّلت» هم گفتيم كه علم و شعور، در تمامى موجودات جارى و سارى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۰ </center> | ||
جمله | جمله «هَل امتَلَأتِ»، استفهامى است تقريرى و اثباتى. و همچنين، اين جمله كه از جهنم نقل كرده كه مى گويد: «هَل مِن مِزِيد». و گويا با ايراد اين سؤال و جواب، مى خواهد اشاره كند به اين كه قهر خداى تعالى و عذاب او، از اين كه به همه مجرمان احاطه يابد و جزاى آنچه را كه استحقاق دارند، ايفا كند قاصر نيست. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «وَ إنّ جَهَنّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالكَافِرِين». | ||
بعضى از | بعضى از مفسران به اين وجه اشكال كرده اند كه: اين با صريح آيه «لَأملَئَنّ جَهَنّم» منافات دارد. چون اين آيه صريحا دلالت دارد بر پُر شدن جهنم، و آيه مورد بحث صريحا مى گويد: جهنّم پُر شدنى نيست. و بعضى هم در پاسخ مى گويند: پُر شدن يك ظرف و يا مكان، همه جا به معناى اين نيست كه ديگر ظرفيتى ندارد. بعضى از جاها، پُر شدن به اين معنا است كه همه طبقاتش داراى سكنه هست، و هيچ يك از آن طبقات، از سكنه خالى نيست. همچنان كه وقتى مى گويند: شهر از سكنه پُر است، معنايش همين است. علاوه بر اين كه ممكن هم هست اين پاسخ جهنم، قبل از داخل شدن تمامى دوزخيان در دوزخ باشد. | ||
و بعضى هم اصل استفهام در جمله | و بعضى هم اصل استفهام در جمله «هَل مِن مَزِيد» را استفهام انكارى گرفته و گفته اند: معنايش اين است كه: نه، ديگر جايى زيادى در من نيست كه افرادى ديگر را در آن بيندازى، چون پُر شده ام. آن وقت اشاره اى است به همان حكمى كه در آيه «لَأملَأنّ جَهَنّمَ مِنَ الجِنّةِ وَ النّاسِ أجمَعِين» رانده، و فرموده: از جنيّان و مردمان، آن قدر در دوزخ مى اندازم، تا پُر شود. و سؤال «هَل امتَلَأتِ» هم، سؤال از اين نيست كه آيا باز جا دارى يا نه؟ بلكه سؤال از محقق شدن آن قضایى است كه رانده بود. مى پرسد: آيا اين كه گفتم و قضا راندم كه جهنم را پُر مى كنم، محقق شده يا خير؟ و جمله «هَل مِن مَزِيد»، پاسخ به اين سؤال است ، و معنايش اين است كه: بله، پُر شده ام و آن وعده ات محقق شد. | ||
و چه بسا اين وجه را بتوان با آيه | و چه بسا اين وجه را بتوان با آيه «مَا يُبَدّلُ القَولَ لَدَىّ»، نیز تأييد كرد. البته در صورتى كه منظور از «قول»، همان وعدۀ «لَأملَأنّ جَهَنّمَ مِنَ الجِنّة وَ النّاسِ أجمَعِين» باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۱ </center> | ||
<span id='link372'><span> | <span id='link372'><span> | ||
==وصف متقين و ورودشان به بهشت == | ==وصف متقين و ورودشان به بهشت == | ||
«'''وَ أُزْلِفَتِ الجَْنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيرَ بَعِيدٍ'''»: | «'''وَ أُزْلِفَتِ الجَْنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيرَ بَعِيدٍ'''»: |
ویرایش