گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۶: خط ۱۶:


==فرق بين هدايت به معناى «ارائه طريق» و هدايت به معناى «ايصال به هدف» ==
==فرق بين هدايت به معناى «ارائه طريق» و هدايت به معناى «ايصال به هدف» ==
و ما در جلد دوم اين كتاب، در خلال مباحث نبوّت، بيان عقلى اين مسأله را آورديم. همه اين ها، در باب هدايت به معناى «ارائه طريق» بود؛ و امّا هدايت به معناى «رساندن به هدف» كه در آيات مورد بحث، رساندن به آثار حسنه اى است كه به دنبال يافتن هدايت الهى و متصف شدن به صفت عبوديّت مى آيد، از قبيل رسيدن به حيات طيّبه در دنيا، و حيات سعيده ابدى آخرت، پر واضح است كه از قبيل صنع و ايجاد است، كه مختص به خداى تعالى است، و از امورى است كه خدا قضايش را رانده، و بر خود واجب كرده، و در آيه زير وعده اش را مسجّل نموده: «'''فمن اتّبع هداى فلا يضلّ و لا يشقى'''».  
و ما در جلد دوم اين كتاب، در خلال مباحث نبوّت، بيان عقلى اين مسأله را آورديم. همه اين ها، در باب هدايت به معناى «ارائه طريق» بود؛ و امّا هدايت به معناى «رساندن به هدف» كه در آيات مورد بحث، رساندن به آثار حسنه اى است كه به دنبال يافتن هدايت الهى و متصف شدن به صفت عبوديّت مى آيد، از قبيل رسيدن به حيات طيّبه در دنيا، و حيات سعيده ابدى آخرت، پر واضح است كه از قبيل صنع و ايجاد است، كه مختص به خداى تعالى است، و از امورى است كه خدا قضايش را رانده، و بر خود واجب كرده، و در آيه زير وعده اش را مسجّل نموده: «فمن اتّبع هداى فلا يضلّ و لا يشقى».  


و نيز فرموده: «'''من عمل صالحا من ذكر أو انثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبۀ و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون '''».
و نيز فرموده: «من عمل صالحا من ذكر أو انثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبۀ و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون».


و نيز فرموده: «'''و الّذين آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنّات تجرى من تحتها الأنهار خالدين فيها أبدا وعد اللّه حقّا و من أصدق من اللّه قيلا'''».  
و نيز فرموده: «و الّذين آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنّات تجرى من تحتها الأنهار خالدين فيها أبدا وعد اللّه حقّا و من أصدق من اللّه قيلا».  


پس فرق بين «هدايت به معناى راه نشان دادن» و بين «هدايت به معناى رساندن به هدف»، اين شد كه: هدايت اولى، مستقيما كار انبيا و اوليا و ساير هدايتگران است؛ ولى مؤثّر شدنش منوط به اذن خداست. ولى هدايت دوم، چون از باب صنع و خلقت است، مستقيما كار خودِ خداست. البته اسبابى كه بين او و خلقش در اين مورد و در همه موارد خلقت واسطه اند، بى دخالت نيستند. پس اين هدايت را هم مى توان به تبع، به غير خداى تعالى نسبت داد.
پس فرق بين «هدايت به معناى راه نشان دادن» و بين «هدايت به معناى رساندن به هدف»، اين شد كه: هدايت اولى، مستقيما كار انبيا و اوليا و ساير هدايتگران است؛ ولى مؤثّر شدنش منوط به اذن خداست. ولى هدايت دوم، چون از باب صنع و خلقت است، مستقيما كار خودِ خداست. البته اسبابى كه بين او و خلقش در اين مورد و در همه موارد خلقت واسطه اند، بى دخالت نيستند. پس اين هدايت را هم مى توان به تبع، به غير خداى تعالى نسبت داد.
خط ۲۸: خط ۲۸:
و اما تيسير عُسرى و يا ساده تر بگوييم: آسانتر كردن گناه، كار مستقيم خداى تعالى نيست، بلكه لازمۀ قهرى تيسير يُسرى است. وقتى خداى تعالى بخواهد براى آن بندگانى - كه اوصافشان گذشت - راه عبوديّت را آسان سازد، قهرا براى عدۀ ديگر راه كفر آسان مى شود (آرى، آسان كردن كار نيك براى عدۀ اول، به اين است كه انبيايى برانگيزد، و كتب آسمانى بفرستد، و اين باعث نافرمانى آن عدۀ ديگر، و در نتيجه آسان شدن گناه بيشترشان مى شود. اگر براى طايفه اول، انبيا نمى فرستاد، طايفه دوم انبيايى را نمى كشتند. اگر براى طايفه اول كتاب نمى آمد، طايفه دوّم هم نافرمانى نمى كردند).
و اما تيسير عُسرى و يا ساده تر بگوييم: آسانتر كردن گناه، كار مستقيم خداى تعالى نيست، بلكه لازمۀ قهرى تيسير يُسرى است. وقتى خداى تعالى بخواهد براى آن بندگانى - كه اوصافشان گذشت - راه عبوديّت را آسان سازد، قهرا براى عدۀ ديگر راه كفر آسان مى شود (آرى، آسان كردن كار نيك براى عدۀ اول، به اين است كه انبيايى برانگيزد، و كتب آسمانى بفرستد، و اين باعث نافرمانى آن عدۀ ديگر، و در نتيجه آسان شدن گناه بيشترشان مى شود. اگر براى طايفه اول، انبيا نمى فرستاد، طايفه دوم انبيايى را نمى كشتند. اگر براى طايفه اول كتاب نمى آمد، طايفه دوّم هم نافرمانى نمى كردند).


پس نتيجۀ قهرى هدايت طايفۀ اول و تيسير يُسرى براى آنان، ضلالت و تيسير عُسراى طايفه دوّم است، همچنان كه فرمود: «'''ليميز اللّه الخبيث من الطيّب و يجعل الخبيث بعضه على بعض ‍ فيركمه جميعا فيجعله فى جهنّم'''»؛ و حتى درباره قرآن كه هدايت براى عالَميان است فرموده: «'''و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين إلّا خسارا'''».
پس نتيجۀ قهرى هدايت طايفۀ اول و تيسير يُسرى براى آنان، ضلالت و تيسير عُسراى طايفه دوّم است، همچنان كه فرمود: «ليميز اللّه الخبيث من الطيّب و يجعل الخبيث بعضه على بعض ‍ فيركمه جميعا فيجعله فى جهنّم»؛ و حتى درباره قرآن كه هدايت براى عالَميان است فرموده: «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين إلّا خسارا».


ممكن هم هست مراد از آن، مطلق هدايت باشد. اعمّ از هدايت دومى، يعنى تكوينى و حقيقى، و هدايت اولى يعنى تشريعى و اعتبارى - و اتفاقا ظاهر آيه هم كه مطلق آمده همين است - و بنابراين، هم هدايت حقيقى به عهدۀ خداست؛ همچنان كه فرمود: «'''الّذى أعطى كلّ شئ خلقه ثمّ هدى'''»؛ و هم هدايت اعتبارى، همچنان كه فرمود: «'''إنّا هديناه السبيل إمّا شاكرا و إمّا كفورا'''».
ممكن هم هست مراد از آن، مطلق هدايت باشد. اعمّ از هدايت دومى، يعنى تكوينى و حقيقى، و هدايت اولى يعنى تشريعى و اعتبارى - و اتفاقا ظاهر آيه هم كه مطلق آمده همين است - و بنابراين، هم هدايت حقيقى به عهدۀ خداست؛ همچنان كه فرمود: «الّذى أعطى كلّ شئ خلقه ثمّ هدى»؛ و هم هدايت اعتبارى، همچنان كه فرمود: «إنّا هديناه السبيل إمّا شاكرا و إمّا كفورا».


«'''و إنّ لنا للآخرة و الأولى'''»:
«'''و إنّ لنا للآخرة و الأولى'''»:
خط ۳۸: خط ۳۸:
و امّا ملك اعتبارى - كه يكى از آثارش جواز تصرفات است - از متفرّعات ملك حقيقى است.
و امّا ملك اعتبارى - كه يكى از آثارش جواز تصرفات است - از متفرّعات ملك حقيقى است.


پس خداى تعالى، مالك هر چيزى است. نه از يك جهت و دو جهت، بلكه از هر جهت، و هيچ چيزى از او چيزى را مالك نيست. پس كسى معارض او نيست و مانعى كه او را از ملكش منع كند، وجود ندارد، و هيچ چيزى بر او غالب نمى شود. همچنان كه خودش فرمود: «'''و اللّه يحكم لا معقّب لحكمه'''»، و نيز فرمود: «'''و يفعل اللّه ما يشاء'''».
پس خداى تعالى، مالك هر چيزى است. نه از يك جهت و دو جهت، بلكه از هر جهت، و هيچ چيزى از او چيزى را مالك نيست. پس كسى معارض او نيست و مانعى كه او را از ملكش منع كند، وجود ندارد، و هيچ چيزى بر او غالب نمى شود. همچنان كه خودش فرمود: «و اللّه يحكم لا معقّب لحكمه»، و نيز فرمود: «و يفعل اللّه ما يشاء».


«'''فَأَنذَرْتُكمْ نَاراً تَلَظّى لا يَصلَاهَا إِلّا الاَشقَى الَّذِى كَذَّب وَ تَوَلّى'''»:
«'''فَأَنذَرْتُكمْ نَاراً تَلَظّى لا يَصلَاهَا إِلّا الاَشقَى الَّذِى كَذَّب وَ تَوَلّى'''»:
خط ۵۰: خط ۵۰:
و مراد از كلمۀ «اشقى»، مطلق هر كافرى است كه با تكذيب آيات خدا و اعراض از آن، كافر شود. چون چنين كسى از هر شقى اى، شقى تر است. براى اين كه ساير بدبخت ها، در زندگى دنياى خود بدبخت اند؛ يا در بدن خود مبتلا به بيمارى و يا نقص عضو اند، و يا مالشان از بين مى رود، و يا به داغ فرزند خود مبتلا مى شوند؛ و اين بدبختى ها تمام شدنى است. ولى آن كسى كه كفر مى ورزد، در زندگى آخرتى بدبخت است. يعنى بدبختى است كه بدبختی اش، پايان ندارد و به خلاصى و نجات منتهی نمى شود، و اميد رهايى در آن نيست.
و مراد از كلمۀ «اشقى»، مطلق هر كافرى است كه با تكذيب آيات خدا و اعراض از آن، كافر شود. چون چنين كسى از هر شقى اى، شقى تر است. براى اين كه ساير بدبخت ها، در زندگى دنياى خود بدبخت اند؛ يا در بدن خود مبتلا به بيمارى و يا نقص عضو اند، و يا مالشان از بين مى رود، و يا به داغ فرزند خود مبتلا مى شوند؛ و اين بدبختى ها تمام شدنى است. ولى آن كسى كه كفر مى ورزد، در زندگى آخرتى بدبخت است. يعنى بدبختى است كه بدبختی اش، پايان ندارد و به خلاصى و نجات منتهی نمى شود، و اميد رهايى در آن نيست.


پس مراد از كلمۀ «'''اشقى'''»، هر كافرى است كه دعوت حق را تكذيب كند و از آن روى بگرداند؛
پس مراد از كلمۀ «اشقى»، هر كافرى است كه دعوت حق را تكذيب كند و از آن روى بگرداند؛
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۵ </center>
به دليل اين كه دنبال اين كلمه و در معرفى آن فرموده: «'''الّذى كذّب و تولّی'''». و مؤيّد آن، اين است كه انذار را مطلق آورد و فرمود: «همۀ شما را انذار مى كنم». و امّا معناى تحت اللفظى كلمۀ «اشقى» - كه افعل التفضيل است - و تنها شامل كسى مى شود كه از تمامى شقى ها شقى تر است، با سياق آيه سازگار نيست.
به دليل اين كه دنبال اين كلمه و در معرفى آن فرموده: «الّذى كذّب و تولّی». و مؤيّد آن، اين است كه انذار را مطلق آورد و فرمود: «همۀ شما را انذار مى كنم». و امّا معناى تحت اللفظى كلمۀ «اشقى» - كه افعل التفضيل است - و تنها شامل كسى مى شود كه از تمامى شقى ها شقى تر است، با سياق آيه سازگار نيست.


* معنای «'''لايصليها إلّا الأشقى...'''» اين است كه فقط كافر اشقى، خالد در جهنّم است'''»:
* معنای «'''لايصليها إلّا الأشقى...'''» اين است كه فقط كافر اشقى، خالد در جهنّم است'''»:


و مراد از «'''صلى نار'''»، پيروى آن و ملازم آن بودن است . پس اين كلمه، معناى خلود را افاده مى كند و اين خلودِ در آتش، قضايى است كه خداى تعالى در حق كافر رانده و فرموده: «'''و الّذين كفروا و كذّبوا بآياتنا اولئك أصحاب النّارهم فيها خالدون '''».
و مراد از «'''صلى نار'''»، پيروى آن و ملازم آن بودن است . پس اين كلمه، معناى خلود را افاده مى كند و اين خلودِ در آتش، قضايى است كه خداى تعالى در حق كافر رانده و فرموده: «و الّذين كفروا و كذّبوا بآياتنا اولئك أصحاب النّارهم فيها خالدون».


با اين بيان، استفاده اى كه بعضى از مفسّران از آيه مورد بحث كرده، دفع مى شود. او از آيه «'''لايصليها إلّا الأشقى'''» استفاده كرده كه به حكم اين آيه، مؤمنان گنهكار و فاسق و فاجر داخل آتش دوزخ نمى شوند. براى اين كه اين آيه، دخول در آتش را منحصر كرده در كسى كه كافر و اشقى باشد. وجه نادرستى اين سخن اين است كه: آيه شريفه، تنها خلود در آتش را منحصر در «كافر اشقى» كرده، نه اصل دخول در آتش را.
با اين بيان، استفاده اى كه بعضى از مفسّران از آيه مورد بحث كرده، دفع مى شود. او از آيه «لايصليها إلّا الأشقى» استفاده كرده كه به حكم اين آيه، مؤمنان گنهكار و فاسق و فاجر داخل آتش دوزخ نمى شوند. براى اين كه اين آيه، دخول در آتش را منحصر كرده در كسى كه كافر و اشقى باشد. وجه نادرستى اين سخن اين است كه: آيه شريفه، تنها خلود در آتش را منحصر در «كافر اشقى» كرده، نه اصل دخول در آتش را.


«'''وَ سيُجَنَّبُهَا الاَتْقَى الَّذِى يُؤْتى مَالَهُ يَتزَكّى وَ مَا لاَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تجْزَى'''»:
«'''وَ سيُجَنَّبُهَا الاَتْقَى الَّذِى يُؤْتى مَالَهُ يَتزَكّى وَ مَا لاَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تجْزَى'''»:
۱۶٬۹۹۹

ویرایش